روزه در قرآن (3)

روزه در قرآن (3)

و ثالثا اینکه می‏گوید: (روایاتی که می‏گوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثت‏به تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا ص نازل می‏شده روایاتی است جعلی و خرافی چون مخالف کتاب است و مضمونی مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است) گفتاری است‏خطا و افتراء و به دلیل اینکه اولا: ظاهر هیچ آیه‏ای از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.
و ثانیا: در روایات نامبرده نفرموده‏اند: قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده و ثالثا: تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیری است‏بسیار زشت و خنده‏آور، و ما نمی‏دانیم بنا به گفته وی به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟، آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونی محفوظ است؟که عالم طبیعت جای همه دگرگونی‏ها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.
و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهی محفوظ است؟که این نیز خلاف واقع است، برای اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است. و یا بدین جهت‏بوده که از اطلاع اغیار محفوظ است‏یعنی غیر اهل اطلاع کسی از اسرار آن آگاه نیست همچنانکه آیه شریفه: “انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون” (45) خبر می‏دهد؟که این نیز صحیح نیست‏برای اینکه ادراک هر صاحب ادراکی نسبت‏به عالم طبیعت‏یکسان است.
و بعد از همه این اشکالات اشکال مهمی که به وی وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحی که هم در جای خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، چون خلاصه گفتارش این شد که معنای جمله”انزل فیه القرآن”این است که”کانما انزل فیه القرآن”یعنی گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده و
معنای آیه”انا انزلناه فی لیله””کانا انزلناه فی لیله”است، یعنی گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنائی از چنین عبارتی می‏فهمد، و نه اهل عرف و آشنای به سیاق کلام.
و اگر جایز باشد کسی بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، باید جایز باشد که دیگری بگوید معنای نزول قرآن نزول همه آن، یعنی اجمال معارف آن است‏بر قلب رسولخدا ص، و هیچ مانعی هم ندارد که کسی این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.
البته در گفتار مفسر نامبرده اشکالهای دیگری نیز هست، که چون بیرون از غرض ما بود متعرض آنها نشدیم.
“هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان”

مورد استعمال کلمه”ناس”
کلمه ناس – که عبارت است از طبقه پائین افراد جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر در همین طبقه اطلاق می‏شود چنانکه آیه: “و لکن اکثر الناس لا یعلمون” (46) و آیه: “و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون” (47) اطلاق گردیده، معلوم می‏شود ناس معنائی اعم از علما و غیر علما دارد.
و این اکثریت همانهایند که اساس زندگیشان بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمیز در امور معنوی به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمی‏توانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسی دیگر ایشان را هدایت نموده حق را بر ایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگری است که می‏تواند برای این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است.
اما خواصی از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافته‏اند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم برای آنان بینات و شواهدی از هدایت است، و نیز برای آنان جنبه فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص می‏کند، و روشن می‏کند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانکه فرمود: “یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم”. (48)
از اینجا علت اینکه چرا میان”هدی”و میان”بینات من الهدی”مقابله انداخت؟روشن می‏گردد، چون مقابله میان آن دو مقابله میان عام و خاص است، قرآن برای بعضی افراد هدایت، و برای بعضی دیگر بیناتی از هدایت است.
“فمن شهد منکم الشهر فلیصمه”
کلمه”شهادت”به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، (وقتی می‏گوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه شود، و این شهادت هم نسبت‏به تمامی ماه صادق است، و هم نسبت‏به بعضی از آن، (مانند اینکه آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود) و اما اینکه مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن می‏توان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، و لیکن در آیه هیچ قرینه‏ای بر این معنا وجود ندارد.
“و من کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر”
وارد ساختن این جمله در آیه مورد بحث از قبیل تکرار به منظور تاکید و غیره نیست، چون قبلا هم گفتیم دو آیه قبلی در مقام بیان حکم نبودند، و تنها در مقام زمینه‏چینی بودند، و فقط آیه سوم حکم را بیان می‏کند، پس آیه سوم مشتمل بر جمله تکراری نیست.
“یرید الله بکم الیسر، و لا یرید بکم العسر، و لتکملوا العده”
کانه این جمله می‏خواهد مجموع مطالب آیه را تعلیل کند، هم استثنا شدن مریض و مسافر و افطار کردن آن دو در ماه رمضان را، و هم روزه گرفتن در ایام دیگر سال را، چیزی که هست اینکه جمله اول مطلب اول را تعلیل می‏کند و می‏فرماید چون خدا سهولت را برایتان خواسته، و جمله آخر یعنی”و لتکملوا العده”مطلب بعد را و می‏فرماید اینکه گفتیم به همان عدد از روزهای دیگر سال را روزه بگیرید برای این بود که تکمیل سی روز امری واجب است.
و حرف”لام”در جمله”و لتکملوا العده”الخ لام غایت است، و جمله عطف است‏بر جمله: ” یرید”الخ، چون آن جمله نیز مشتمل بر معنای غایت‏بود، و تقدیر کلام این است که:
اگر ما شما را دستور دادیم که در سفر و مرض روزه را بخورید برای این بود که بار تکلیف شما را سبک کنیم، و هم برای اینکه عدد سی روزه را تکمیل کرده باشیم، و بعید نیست که ایراد جمله: “و لتکملوا العده”باعث‏شده که دیگر مانند آیه قبلی حکم آن صورت را که روزه طاقت‏فرسا باشد بیان نکند چون هم بیان آیه قبلی برای اینجا نیز کافی بود و هم کلمه (سختی بر شما نخواسته) دلالت‏بر آن می‏کرد.
“و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون… ”
ظاهر دو جمله مورد بحث‏بطوریکه لام غایت (البته غایت‏به معنای غرض که آن نیز اصطلاح دیگری است) اشعار دارد، این است که می‏خواهند غایت و نتیجه اصل روزه را بیان کنند، نه حکم استثنای مریض و مسافر را چون وقتی می‏بینیم جمله”شهر رمضان”را مقید کرد به جمله: “الذی انزل فیه القرآن… “، می‏فهمیم که میان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان یک نحوه ارتباط و پیوستگی وجود دارد، در نتیجه برگشت معنای ایت‏به این می‏شود که تلبس و اشتغال به روزه برای اظهار کبریائی حق تعالی ست‏به خاطر اینکه قرآن را بر ایشان نازل فرمود، و ربوبیت‏خود و عبودیت‏بندگان را اعلام داشت، و نیز بدین منظور بود که در مقابل اینکه به سوی حق هدایتشان فرموده و با کتاب خود برایشان حق را از باطل جدا کرده شکرش را بجای آرند.
و چون روزه وقتی متصف به این صفت می‏شود، یعنی وقتی شکر نعمت‏های خدا می‏شود که مشتمل بر حقیقت معنای روزه باشد، یعنی از روی اخلاص انجام شود، و روزه‏دار از آلودگیهای طبیعت پاک باشد، و از بزرگترین مشتهیات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آیه نفرمود: “و لیتشکروا الله”، چون شکر تنها با روزه واقعی محقق می‏شود، بلکه در مقابل فرمود: “و لتکبروا الله علی ما هدیکم”برای اینکه تکبیر و بزرگداشت‏خدا با صورت روزه هم انجام می‏شود، چه اینکه این صورت، حقیقت هم داشته باشد و یا نداشته باشد، و بهمین جهت مساله شکر را با کلمه”لعل امید است”، از تکبیر جدا کرد، و فرمود، “و لتکبروا الله علی ما هدیکم، و لعلکم تشکرون”همانطور که در اول آیات، در باره روزه فرمود: ” لعلکم تتقون”.

بحث روایتی (شامل روایاتی در ذیل آیات روزه و نزول قرآن)
در حدیث قدسی (یعنی احادیثی که سلسله سندش منتهی به خود خدای تعالی می‏شود) آمده: که
خدای تعالی فرمود: روزه فقط برای من است، و من خود جزای آن را می‏دهم. (49)
مراد از حدیث قدسی: روزه فقط برای من است و من جزای آن هستم (یا جزای آن را میدهم)
مؤلف: این روایت را شیعه و سنی البته با مختصر اختلافی نقل کرده‏اند و وجه اینکه روزه برای خدای سبحان است این است که تنها عبادتی است که از امور عدمی تشکیل می‏شود، بخلاف عبادتهای دیگر، از قبیل نماز، و حج و امثال آن، که از امور وجودی ترکیب می‏یابد، و یا حداقل امور وجودی هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است که فعل وجودی نمی‏تواند محض و خالص در اظهار عبودیت عبد و ربوبیت رب سبحان باشد، چون خالی از نقایص مادی و آفت محدودیت و اثبات انانیت نیست، و ممکن است در انجام آن قصد غیر خدا هم به میان آید، و سهمی از آن را برای غیر خدا انجام دهد، چنانکه در موارد ریا و سمعه و سجده برای غیر خدا این آفت‏ها مشاهده می‏شود، بخلاف عملی که همه‏اش نفی است، یعنی روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، و فلان و بهمان نکردن، که صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات می‏بیند، و با خویشتن‏داری خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه می‏دارد، و این امور عدمی چیزی نیست که غیر خدا هم سهمی از آن داشته باشد، زیرا امری است تنها میان بنده و پروردگارش و طبعا کسی جز خدا از آن با خبر نمی‏شود.
و اینکه فرموده: و”انا اجزی به”اگر کلمه”اجزی”را به صیغه معلوم بخوانیم، یعنی من جزای آن را می‏دهم آن وقت دلالت می‏کند بر اینکه در دادن اجر به بنده، کسی میان او و خدا فاصله و واسطه نمی‏شود، همانطور که بنده هم در بندگی و عبادت خدا به وسیله روزه کسی را دخیل قرار نداد، و نگذاشت کسی از روزه‏داریش با خبر شود، چنانکه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا می‏گیرد، و بین صدقه دهنده و خدا کسی واسطه نیست، و در قرآن هم آمده: “و یاخذ الصدقات” (50) و اما اگر”اجزی”را به صیغه مجهول بخوانیم، معنایش این می‏شود: (خود من جزای روزه قرار می‏گیرم) آن وقت عبارت کنایه می‏شود از نزدیکی روزه‏دار به خدای تعالی.
و در کافی از امام صادق ع روایت آورده که رسول خدا ص در اوائل بعثت مدتی پشت‏سر هم روزه می‏گرفت، بطوریکه اشخاص مطلع می‏گفتند دیگر ترک نمی‏کند و سپس مدتی روزه را ترک می‏کرد بطوریکه اشخاص می‏گفتند دیگر روزه نمی‏گیرد، بعد از مدتی این رسم را رها کرد، یک روز روزه می‏گرفت، و یک روز افطار می‏کرد، که این همان روزه داوود پیغمبر است، بعد از مدتی این رسم را کنار گذاشت، و در هر ماه ایام البیض آن ماه یعنی (سیزده و چهارده و پانزدهم) آن را روزه می‏گرفت، و سپس این را هم ترک کرد، و در هر ده روز دو پنجشنبه و بین آن دو یک چهارشنبه روزه می‏گرفت، و این رسم را تا آخر عمر ادامه داد. (51) و از عنبسه العابد روایت‏شده که گفت: رسولخدا ص در ایامی که از دنیا رفت، در این رسم و برنامه بود که همه‏ساله شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه می‏گرفت. (52) مؤلف: اخبار از طریق اهل بیت ع در این باب بسیار است، و این همان روزه سنتی است که رسول خدا ص می‏گرفت و گرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است.
و در تفسیر عیاشی از امام صادق ع روایت کرده که در تفسیر آیه: “یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام”فرموده: این مخصوص مؤمنین است. (53) و از جمیل روایت آورده که گفت: از امام صادق ع از معنای آیه: “یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام”، و”یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القتال”پرسیدم، فرمود: همه این خطاب‏ها شامل حال گمراهان و منافقین و خلاصه تمامی افرادی که به ظاهر شهادت به توحید و نبوت و معاد داده‏اند می‏شود. (54) و در فقیه از حفص روایت کرده که گفت از امام صادق ع شنیدم می‏فرمود: روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هیچ امتی واجب نبود، عرضه داشتم: پس اینکه خدای عزوجل می‏فرماید: “یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم”چیست؟فرمود: بله ماه رمضان قبل از امت اسلام روزه‏اش واجب بوده، اما نه بر امتها بلکه تنها بر انبیای آنان، خداوند امت اسلام را بر سایر امم برتری داده، چیزی را که بر رسول خود واجب کرده بود بر امتش هم واجب فرمود. (55) مؤلف: این روایت‏به خاطر اینکه اسماعیل بن محمد در سند آن هست ضعیف است، و این معنا در روایتی دیگر از عالم ع آمده که آنهم مرسل است، یعنی اصلا سندش ذکر نشده، و به نظر می‏رسد هر دو روایت‏یکی باشد، و به هر حال از اخبار آحاد است، و ظاهر آیه هم مساعد با این نیست که مراد از جمله”کما کتب علی الذین من قبلکم”تنها خصوص انبیا باشد، و به فرضی که چنین چیزی منظور بوده، از آنجائی که مقام مقام زمینه‏چینی و تشویق و ترغیب بوده، تصریح به اسم آن انبیا از کنایه بهتر و مؤثرتر بود، و خدا دانا است.

چند روایت در باره معنای”قرآن”، “فرقان”و”کتاب”
و در کافی از کسی که از امام صادق ع سؤال نموده روایت کرده که گفت: پرسیدم آیا کلمه”قرآن”و کلمه”فرقان”به یک معنا است؟و یا هر یک معنائی جداگانه دارد؟ فرمود: قرآن همه کتاب خدا است، و فرقان تنها آن آیاتی است که احکام واجب را در بر دارد. (56) و در کتاب جوامع از آن جناب ع روایت کرده که فرمود: فرقان عبارت است از هر آیه محکمی که در قرآن است.
و در تفسیر عیاشی و قمی از آن جناب ع روایت آورده‏اند که فرمود: فرقان عبارت است از هر امر محکمی که در قرآن است، و کتاب عبارت است از آن آیاتی که انبیای قبل را تصدیق می‏کند. (57) مؤلف: خود کلمه”فرقان”و کلمه”کتاب”هم با معنائی که در وایت‏برای آن دو شده سازگار است، و در بعضی از اخبار آمده که کلمه”رمضان”یکی از اسمای خدای تعالی است پس دیگر شایسته نیست کسی بگوید رمضان آمد و رمضان رفت، بلکه باید گفت: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت، (تا آخر حدیث) و این روایت‏خبر واحدی است که در باب خودش غریب است، و این کلام از میان مفسرین از قتاده نیز نقل شده.
ولی در اخباری که راجع به اسامی خدای تعالی وارد شده نام”رمضان”دیده نمی‏شود، علاوه بر اینکه کلمه”رمضان”بدون اینکه کلمه”ماه”قبل از آن آید و نیز کلمه “رمضانان”” دو رمضان”در روایات وارده از رسولخدا ص و ائمه اهل بیت ع بسیار آمده، و این جدا بعید است که احتمال دهیم هر جا کلمه”رمضان”در احادیث آمده”شهر رمضان”بوده، و راوی کلمه”شهر”را از آن انداخته باشد. (58) و در تفسیر عیاشی از صباح بن نباته روایت‏شده که گفت: من به امام صادق ع عرضه داشتم: ابن ابی یعفور به من دستور داد چند مساله را از شما بپرسم حضرت پرسید آن مسائل چیست؟عرضه داشتم: او از شما می‏پرسد: وقتی ماه رمضان آمد و من در منزل باشم آیا جایز است مسافرت کنم؟فرمود: خدای تعالی می‏فرماید: “فمن شهد منکم الشهر فلیصمه”، پس هر کس ماه رمضان را درک کند و در میان خانواده‏اش باشد نمی‏تواند مسافرت کند، مگر برای حج و یا عمره، و یا برای طلب مالی که می‏ترسد اگر به دنبالش نرود تلف بشود. (59) مؤلف: و این نکته استفاده لطیفی است که امام از اطلاق آیه برای حکم کراهت‏سفر کرده است چون مسافرت در رمضان جایز است اما با کراهت.
و در کافی از علی بن الحسین ع روایت آورده که فرمود: اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف کرده‏اند، بعضی گفته‏اند: مریض و مسافر می‏تواند روزه بگیرد، و بعضی دیگر گفته‏اند نباید بگیرد، طایفه سوم گفته‏اند مختار است، اگر خواست‏بگیرد و اگر نخواست نگیرد، ولی ما می‏گوئیم باید در این دو حال حتما روزه را بشکند، و افطار کند، (منظور این است که روزه نباید بگیرد، پس اگر در سفر و یا حال مرض روزه بگیرد روزه‏اش درست نیست‏باید آن چند روز را دوباره قضا کند) برای اینکه خدای عزوجل می‏فرماید، “فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر”. (60) مؤلف: این روایت را عیاشی نیز نقل کرده است.
و در تفسیر عیاشی از امام باقر ع روایت آورده که در تفسیر جمله”فمن شهد منکم الشهر فلیصمه”فرموده: چقدر این بیان برای کسی که تعقلش کند روشن است!برای اینکه در عبارتی کوتاه این معنا را رسانده، که هر کس ماه رمضان را درک کرد باید روزه‏اش را بگیرد، و هر کس در ماه رمضان مسافرت کرد باید روزه‏اش را بخورد. (61) مؤلف: روایات وارده از ائمه اهل بیت ع در اینکه مریض و مسافر حتما باید روزه‏اش را بخورد بسیار زیاد است، و این مذهب ائمه اهل بیت ع است، (بخلاف علمای اهل سنت که روزه رمضان را برای مسافر و مریض اختیاری می‏دانند)، و آیه شریفه بطوریکه خواننده توجه فرمود بر مذهب ائمه اهل بیت ع دلالت دارد. (62) و نیز در تفسیر عیاشی از ابی بصیر روایت آمده که گفت: من از امام ع از معنای جمله: “و علی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین”پرسیدم فرمود: منظور بیماران و سالخوردگانی است که توانائی روزه گرفتن ندارند. (63)
و باز در همان تفسیر از امام باقر ع در تفسیر همان آیه نقل کرده، که فرمود: منظور سالخورده و کسی است که عطش آزارش می‏دهد. (64) و نیز در همان تفسیر از امام صادق ع روایت آورده که فرمود منظور زنی است که از جان فرزندش بترسد و سالخوردگانی که روزه برایشان طاقت‏فرسا باشد. (65) مؤلف: روایات در تفسیر آیه، از ائمه ع بسیار است، و در روایت ابی بصیر مراد از مریض آن بیمارانی‏اند که قبل از ایام ماه رمضان بیمار باشند و نتوانند قضای روزه رمضان را در سایر ایام سال بجا آورند، چون واضح است که کلمه (مریض) در جمله: “فمن کان منکم مریضا”شامل مریض نامبرده نمی‏شود، و کلمه (عطاش) که در روایت آمده به معنای بیماری عطش است. (66) (که ظاهرا همان مرض قند باشد). “مترجم”باز در همان تفسیر از سعید از امام صادق ع روایت آمده که فرمود: در عید فطر هم تکبیر هست، عرضه داشتم تکبیر که غیر از روز قربان نیست، فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نماز عید گفته شود. (67) و در کافی از سعید نقاش روایت کرده که گفت امام صادق ع فرمود: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب یست‏بلکه مستحب است، می‏گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع می‏شود، می‏گوید عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟فرمود: می‏گوئی”الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ما هدانا”و منظور از کلام خدا که می‏فرماید: “و لتکملوا العده”همین است، چون معنایش این است که نماز را کامل کنید. و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید، و تکبیر همین است که بگوئید: “الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، و لله الحمد”راوی می‏گوید در روایت دیگری آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت. (68) مؤلف: اختلاف این دو روایت که یکی تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب می‏داند و دیگری نمی‏داند ممکن ست‏حمل شود بر مراتب استحباب، یعنی دومی مستحب باشد، و اولی مستحب‏تر، و اینکه فرمود: منظور از (و لتکملوا العده) اکمال نماز است‏شاید منظور این باشد که
با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگوئید، که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائی که ما از ظاهر جمله، “و لتکبروا الله علی ما هدیکم… “فهمیدیم منافات ندارد، برای اینکه کلام امام استفاده حکم استحبابی از مورد وجوب است، نظیر آنکه در سابق در جمله: “فمن شهد منکم الشهر فلیصمه”گذشت، که گفتم از آن، کراهت مسافرت در ماه رمضان برای کسی که اول ماه را درک کند استفاده کرده‏اند، و اختلاف آخر تکبیرات در دو جای روایت اخیر مؤید این احتمال است که بعضی داده و گفته‏اند در جمله: “و لتکبروا الله علی ما هدیکم”تکبیر به دلیل اینکه با حرف (علی) متعدی شده متضمن معنای حمد است.
و در تفسیر عیاشی از ابن ابی عمیر از امام صادق ع روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدایت‏شوم احادیثی که در بین ما بر سر زبانها جریان دارد مبنی بر اینکه رسول خدا ص بیست و نه روز روزه می‏گرفت، بیشتر است از احادیثی که می‏گوید، سی روز روزه می‏گرفت؟آیا احادیث اول درست است؟فرمود یک کلمه از آنها سخن خدا نیست، و رسول خدا ص غیر از سی روز روزه نگرفته، و علتش هم این است که قرآن می‏فرماید: “و لتکملوا العده”و آیا رسولخدا ص آن را ناقص می‏کرد؟ (69) مؤلف: اینکه امام فرمود: (آیا رسولخدا ص آنرا ناقص می‏کرد) استفهامی است انکاری، و روایت دلالت دارد بر بیانی که ما کردیم، و گفتیم ظاهر تکمیل، تکمیل ماه رمضان است.
و در محاسن برقی از بعضی راویان شیعه نقل کرده که او بدون ذکر سند گفته منظور از تکبیر در جمله: “و لتکبروا الله علی ما هدیکم”تعظیم، و منظور از هدایت، ولایت است. (70) مؤلف: اینکه هدایت‏به معنای ولایت‏باشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشته‏اند، چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه”یسر و عسر”فرموده‏اند: یسر ولایت و عسر مخالفت‏با خدا و دوستی با دشمنان خداست.
و در کافی از حفص بن غیاث از امام صادق ع نقل کرده که گفت: از آن جناب از کلام خدای عزوجل پرسیدم، که می‏فرماید: “شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن”،
چطور می‏فرماید قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اینکه در دو دهه بین اول و آخرش نازل شده؟ (71) امام ع فرمود: قرآن در ماه رمضان یک باره به بیت المعمور نازل شد و سپس در طول بیست‏سال به تدریج‏به زمین نازل گردید، آنگاه فرمود: رسولخدا ص فرموده صحف ابراهیم در اولین شب از ماه رمضان نازل شد، و تورات در روز ششم رمضان، و زبور در هیجدهم رمضان و قرآن در بیست و سوم از ماه رمضان نازل شده.
مؤلف: این روایت را که کافی از امام صادق و آن جناب از رسولخدا ص نقل کرده الدر المنثور به چند طریق آن را از واثله بن اسقع از رسولخدا ص نقل کرده است (72).
و نیز در کافی و فقیه از یعقوب روایت کرده که گفت: مردی را شنیدم که از امام صادق ع از شب قدر می‏پرسید، که آیا گذشته و یا همه‏ساله هست؟فرمود: اگر شب قدر از بین برود، و برداشته شود، قرآن هم برداشته می‏شود. (73) و در الدر المنثور از ابن عباس روایت کرده که در باره ماه رمضان و لیله مبارکه و لیله قدر گفت: لیله قدر همان لیله مبارکه است که در ماه رمضان واقع است، که در آن ماه قرآن کریم از ذکر به بیت المعمور نازل شد، و بیت المعمور همان موقع ستارگان در آسمان دنیا است، که قرآن در آنجا قرار گرفت، و سپس به تدریج‏به رسولخدا ص نازل شد، قسمتی در امر و قسمتی در نهی و آیاتی در باره جنگها نازل می‏شد. (74) مؤلف: این معنا از غیر ابن عباس مانند سعید بن جبیر نیز روایت‏شده، و از گفتار ابن عباس چنین بر می‏آید که این نظریه خود را از آیات قرآنی استفاده کرده، مانند آیه: “و الذکر الحکیم” (75) و آیات: “و کتاب مسطور فی رق منشور و البیت المعمور و السقف المرفوع” (76) و آیات”فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون لا یمسه الا
المطهرون” (77) و آیه: “و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا” (78) که ارتباط گفتار ابن عباس با همه این آیات روشن است، تنها نقطه ابهامی که در کلام وی هست و معلوم نیست از کجای قرآن استفاده کرده، این است که گفته: محل ستارگان، آسمان اول، و موطن قرآن است، و دلالت آیات سوره واقعه بر این معنا روشن نیست.
بله در روایات ائمه اهل بیت ع آمده که بیت المعمور در آسمان است که ان شاء الله بحث ما پیرامون آن خواهد آمد.
مطلب دیگری که تذکرش لازم است، این است که احادیث هم مانند قرآن کریم محکم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در میان احادیث‏بسیار شایع است، و مخصوصا در مثل اینگونه حقایق (که فهم بشر از درکش عاجز است) مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان، و بیت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر یک فرد دانشمند لازم است که برای بدست آوردن معنای واقعی کلام سعی کند قرائن کلام را به دست آورد.

پى نوشت ها:

1) و او را (یوسف را) به بهای ناچیزی، درهمی چند فروختند. “سوره یوسف آیه 20”
2) ای کسانی که ایمان آورده‏اید برای شما در باره کشتگان قصاص مقرر شد. “سوره بقره آیه 178”
3) بر شما مقرر شد هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد اگر مالی بجای گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان وصیت کند. “سوره بقره آیه 180”
4) خدا قضاء رانده که من و رسولانم غلبه خواهیم کرد. “سوره مجادله آیه 21”
5) می‏نویسیم آنچه از پیش فرستادند، و آنچه اثر که از دنبال دارند. “سوره یس آیه 12”
6) و بر ایشان (بنی اسرائیل) نوشتیم که شخص در مقابل شخص است (یعنی اگر کسی دیگری را کشت اولیاء مقتول حق دارند قاتل را بکشند و جان او برابر مقتول است.) “سوره مائده آیه 45”
7) اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده‏اید، و اگر بدی کنید نیز به خود کرده‏اید. “سوره اسراء آیه 7”
8) هان ای مردم شما همان محتاجان به خدائید، و خدا همانا بی‏نیاز است. “سوره فاطر آیه 15”
9) ما خبر داریم از اینکه سخن آنان تو را اندوهناک کرده، ولی آنها تو را تکذیب نمی‏کنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می‏کنند. “سوره انعام آیه 33”
10) به سوی آفریننده‏تان بازگشت کنید و خودتان را (یعنی کسانی را که گوساله پرستیده‏اند) بکشید آن برای شما بهتر است. “سوره بقره آیه 54″
11) بشتابید به سوی ذکر خدا و سوداگری را واگذارید این برای شما بهتر است. ” سوره جمعه آیه 9″
12) ایمان به خدای آورید و در راه خدا با مال و جان خود جهادی کنید این برای شما بهتر است اگر بدانید. “سوره صف آیه 11”.
13) ما آن را (قرآن را) کتابی خواندنی و عربی کردیم باشد که شما درکش کنید. “سوره زخرف آیه 3”
14) و قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانی و به تدریج نازلش کردیم. “سوره اسراء آیه 106”
15) خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله می‏کرد و به خدا شکوه می‏کرد شنید، و خدا همه گفتگوی شما را می‏شنود. “سوره مجادله آیه 1”
16) و چون تجارت یا لهوی می‏بینند تو را در وسط سخن در حالی که ایستاده‏ای رها می‏کنند. “سوره جمعه آیه 11”
17) مردانی که عهد خود را که با خدا بسته‏اند وفا می‏کنند، بعضی از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضی دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشه‏ای از عهد خود را دگرگون نمی‏سازند. “سوره احزاب آیه 23”
18) سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانی را داشته‏ایم. “سوره دخان آیه 3”
19) ما آن را در شب قدر نازل کردیم. “سوره قدر آیه 1”
20) سوره بقره آیه 185
21) سوره دخان آیه 3
22) سوره قدر آیه 1
23) مثل آبی که ما آن را از بالا نازل کرده‏ایم. “سوره یونس آیه 24”
24) کتابی که ما نازلش کردیم بر تو کتابی پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند. “سوره ص آیه 29”
25) کتابی است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد. “سوره هود آیه 1”
26) محققا برای آنها کتابی آورده‏ایم که از روی علم تفصیل دادیم کتابی که هدایت و رحمت است‏برای قومی که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزی که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کرده‏اند اقرار می‏کنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند. “سوره اعراف آیه 52 – 53”
27) این کتابی نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانی عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابی است‏بدون شک از ناحیه رب العالمین (تا آنجا که می‏فرماید) : بلکه اینان چیزی را تکذیب می‏کنند که احاطه علمی بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده. “سوره یونس آیه 39 – 37”
28) حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابی خواندنی و عربی کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابی اصلی بود، که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد. “سوره زخرف آیه 1 – 4”
29) سوگند به جایگاههای ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندی بزرگ است محققا قرآنی است ارجمند در نامه‏ای نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسی نیابند نازل کردنی از پروردگار جهانیان است. “سوره واقعه آیه 80”
30) آن قرآنی مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد. “سوره بروج آیه 22”
31) بلکه آن قرآنی است ارجمند در لوحی محفوظ. “سوره بروج آیه 22”
32) ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم. “سوره بقره آیه 185”
33) ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. “سوره قدر آیه 1”
34) ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک. “سوره دخان آیه 2”
35) در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن. “سوره طه آیه 114”
36) زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشی، چونکه جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همینکه آنرا خواندیم خواندنش را پیروی کن، و سپس به عهده ما است که آنرا بیان کنیم. “سوره قیامت آیات 15 – 19”
37) سوره آل عمران آیه 7
38) ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک و ما هستیم بیم دهندگان. “سوره دخان آیه 2”
39) سوره علق آیه 1
40) ای جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان. “سوره مدثر آیه 2 – 1”
41) آیا دیدی آن کسی را که بنده‏ای را از اینکه نماز بخواند نهی می‏کرد، تو ای نهی کننده هیچ می‏دانی که اگر آن بنده بر راه راست‏باشد، و یا به پرهیزکاری دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهی کنی، ای پیامبر تو بگو آیا می‏دانی آن نهی کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روی بگرداند چه کیفری خواهد داشت؟ راستی آیا او نمی‏داند که خدا رفتار او را می‏بیند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند که جریان به این سادگی‏ها نیست اگر از آزار پیامبر دست‏برندارد موی پیشانی او را که موی پیشانی مردی دروغگو و خطاکار است‏خواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یاری دهند ما هم به زودی زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد. نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن همچنان سجده کن و نزدیک شو. “سوره علق آیه 19”
42) و همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم. “سوره حجر آیه 87”
43) سوره زمر آیه 23
44) آنچه را دستور داده‏ای آشکار کن و از مشرکان روی گردان. “سوره حجر آیه 95”
45) سوره واقعه آیه 79.
46) ولی بیشتر مردم نمی‏دانند. “سوره روم آیه 30″
47) و این مثلها را برای مردم می‏زنیم و لیکن به جز دانایان آن را نمی‏فهمند. ” سوره عنکبوت آیه 43″
48) خداوند به وسیله قرآن کسانی را که پیرو خوشنودی اویند به سوی راههای سلامت هدایت نموده از ظلمت‏ها به سوی نور بیرون م‏کند با اذن خودش و به سوی صراط مستقیمشان راه می‏نمایاند. “سوره مائده آیه 16”
49) بحار الانوار ج 96 ص 245 حدیث 14
50) و خداوند می‏گیرد صدقات را. “سوره توبه آیه 105”
51 و 52) فروع کافی ج 4 باب صوم رسول الله ص ص 89 و 91
53و 54) تفسیر عیاشی ج 1 ص 78
55) فقیه ج 2 ص 61 حدیث 14
56) اصول کافی ج 2 ص 630 ح 11
57) تفسیر عیاشی ج 1 ص 9 و تفسیر قمی ج 1 ص 96
58) وسائل ج 7 ص 232
59) تفسیر عیاشی ج 1 ص 80
60) فروع کافی ج 4 ص 86
61) عیاشی ج 1 ص 81
62) وسائل ج 7 ص 154 و ص 123
63) تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 – 79
64و65) تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 – 79
66و 67) تفسیر عیاشی ج 1 ص 82
68) فروع کافی ج 4 ص 166
69) تفسیر عیاشی ج 1 ص 82
70) محاسن ص 107 باب ولایت
71) اصول کافی ج 2 ص 628
72) الدر المنثور ج 1 ص 189
73) فروع کافی ج 4 ص 158 حدیث 7 و فقیه ج 2 ص 101
74) الدر المنثور ج 1 ص 189
75) سوره آل عمران آیه 58
76) سوگند به کتاب سطربندی شده در اوراقی انتشارپذیر، و سوگند به بیت معمور و سقف بلند گشته. “سوره طور آیه 5”
77) سوگند به محل ستارگان که این سوگند اگر بدانید سوگندی است عظیم، که قرآن کریم در کتاب پنهان بود، کتابی که جز پاکان با آن تماس ندارند. “سوره واقعه آیه 79″11
78) ما آسمان دنیا را به چراغهائی زینت دادیم. “سوره فصلت آیه 12”.
منبع:به نقل از تفسیر المیزان،جلد دوم – http://www.bashgah.net

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید