چکیده
تقصیر آخرین عمل عمره تمتع است که بعد از انجام آن انسان از احرام عمره تمتع خارج میشود و یعنی این که شخص در آخر عمل حجّ یا عمره مقداری از موی سر یا صورت خویش را بزند. یکی از اسرار معنوی حلق تواضع و خودسازی موجود در آن است و چون بلند نگه داشتن موی سر نوعی زینت است و از آن جهت که روییدن موی سر و برگشتن به حالت اولیه آن مستلزم گذشت زمان زیادی است و انسان را ماهها از تکبر حفظ میکند. جنبه دیگرمعنویت حلق از دیدگاه عرفان تقویت عقل و کسب آمادگی جهت دریافت فیوضات الهی است. سر دیگر عمل حلق و یا تقصیر این است که وقتی انسان موفق به انجام حج میشود وبرای تولدی دوباره وکسب روحی خالی از هر گناه به نزد خدا پناه میآورد. حکمت اجتماعی نیز در آن ملحوظ شده است که عبارت از ملاقات امت و جامعهی اسلامی است با امام و پیشوا و زمامدار خود با توجه به اینکه مقصود از این ملاقات تجمع و تمرکز قوا در نقطهی واحده است و اعلام اتحاد و اتفاق عمومی بر تبعیت از دستور صادر از مصدر پیشوائی و حکومت که نتیجهی قطعی آن زدودن انواع پلیدیها و مفاسد از صحنهی اجتماع و ایجاد زندگی توأم با طهارت و پاکی مطلق خواهد بود.
مقدمه
بر شخص مستطیع واجب است در مدت عمر یک بار به مکه رود و اعمال حج را بجا آورد. اعمال حج تمتع دارای دو بخش عمره تمتع و حج تمتع است که عمره تمتع دارای پنج عمل است:
1- احرام
2- طواف خانه خدا
3- دو رکعت نماز طواف
4- سعی بین صفا و مروه
5- تقصیر
تقصیر آخرین عمل عمره تمتع است که بعد از انجام آن انسان از احرام عمره تمتع خارج میشود و چیزهایی که در حال احرام بر او حرام شده بود حلال میشود مگر سر تراشیدن. واجب است بعد از تمام کردن سعی بین صفا و مروه با قصد قربت تقصیر کند یعنی قدری از ناخن یا موی خودش را بگیرد و تراشیدن سر کافی نیست بلکه حرام است. اگر کسی تقصیر را فراموش کند تا وقتی که احرام حج به بندد عمره او صحیح است و اگر عمدا ترک کند تا بعد از احرام حج عمره او باطل است و باید حج افراد بجا آورد. تقصیر هم مثل سایر اعمال از عبادات است و باید با قصد قربت انجام شود. (2)
همان طور که در عبادات بحثی در مورد احکام آن اعم از وجوب، حرمت، صحت و بطلان است بحث دیگری هم پیرامون حکمتهای آن میباشد. در حدیثی امام سجاد –علیه السلام- به شبلی فرمودکه اگر هنگام اعمال حج را بدون در نظر داشتن اسرار آن انجام دادهای گویا احکام آن را انجام ندادهای. (3) پس در این تحقیق به بیان قسمتی از اسرار حلق و تقصیر پرداخته میشود.
بحث اجمالی پیرامون معنای لغوی حلق و تقصیر
راغب در مفردات (4) میگوید اصل حلق به معنی گلو است و «حَلََقَه» یعنی گلوی او را برید سپس در قطع مو (تراشیدن) بکار رفته است. از این مادّه فقط دو مورد در قرآن یافت میشود که اولی در آیه ﴿وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ ﴾(5) (سر خود را نتراشید تا قربانی بمحل خود برسد) و دومی در آیه ﴿ لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا ﴾(6) آمده است.
قصر(7) به چند معنی آمده است:
1- کوتاهی و ضدّ درازی. فعل آن از ضرب یضرب و بوزن (فلس و عنب) آمده چنانکه در اقرب الموارد است در مفردات و مصباح فقط «وزن عنب» گفته شده و از باب تفعیل نیز آید مثل ﴿ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ﴾. تقصیر یعنی که شخص در آخر عمل حجّ یا عمره مقداری از موی سر یا صورت خویش را بزند و یا مقداری از ناخنش را، بقول طبرسی از آیه بدست میآید که شخص میان حلق و تقصیر مخیّر است. ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاهِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾(8) قصر صلوه عبارت از دو رکعت خواندن نمازهای چهار رکعتی است. ﴿وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ﴾. (9) قاصِراتُ الطَّرْفِ به معنی زنانی است که نگاهشان را از دیگران کوتاه کردهاند و بدیگران نگاه نمیکنند و مهر نمیورزند و نگاه و علاقهشان منحصر به شوهران خویش است در اقرب الموارد گفته: «امرءه قاصره الطّرف» یعنی زنی که جز به شوهر خویش نگاه نمیکند.
2- (قَصَرَ) به معنی حبس، فعل آن از نصر ینصر آید «قصر الشّیء قصرا: حبسه» ﴿حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ﴾(10) زنان سیمین تن که در خیمه هستند شاید مقصورات به معنی محبوسات باشد.
3- (قصر) به معنی خانه و عمارت، ﴿وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ﴾ (11) چه بسا چاه معطّل که آب بر ندارد و چه بسیار خانه مرتفع یا گچکاری شده که اهلش هلاک شدهاند. طبرسی فرموده: قصر خانهایست دارای حصار که در آن مقصور و محبوس است.
اسرار تقصیر یا پالایش درون
عمل دیگری که در منا بر حاجی واجب است تراشیدن موی سر یا حلق است حاجی که از آغاز احرام جامه فاخر و عطر و زر و زیور و کفش و کلاه را که مایه تعین وتشخص او بود کنار نهاده هنوز یک چیز دارد که به او زیبایی و امتیاز میبخشد و آن زلف و کاکلی است که بدان مینازد و نصف زیبایی خود را بدان مدیون است. اینک در منا خداوند تیشه دیگری به دست او میدهد تا ضربهی دیگری بر بنای خود پرستی وارد آورد. آیا مقصود از این اعمال این است که ما برای قطع تعلق به دنیا و امتیازات و شئون آن تمرینی کرده باشیم آیا همین زلف و زینت و سلاح و تاج نیست که ما را هم از خدا و هم از بندگان خدا جدا کرده و به خود مشغول داشته است؟ ما گرفتاران دام خویشتنیم و خداوند میخواهد در نماز بزرگ حج بندهای این دام را یک به یک ببرد و بگسلد تا آزاد شویم و بتوانیم برای ادای نماز بزرگ حج حضور قلب پیداکنیم. اکنون حاجی میتواند با گرفتن ناخنی یا چیدن اندک مویی تقصیر کند و از احرام خارج شود گرچه هنوز اعمال مهمتری در پیش دارد و هنوز همه چیز بر او حلال نیست. (12)
وقت آن است که جمال خویش را به پای آن جمیل مطلق قربانی کنی و تارهایی از مو یا قدری از ناخنها را به نیت او تقصیر نمایی. قربانی کردن مظاهر زیباییای که تو را از خالق زیبایی غافل میکند. غرور، کبر و نخوت دیگر جایی برای ماندن در تو ندارد. «تو» در آخرین امتحانها هستی. بیرون ریختن هر چه غیر اوست از خانه او و گشودن روزنههای دل به سوی معرفت او. دست به دعا بردار که «اللهم اعطنی معشره نوراً یوم القیامه» پیش از این عشق را آموختی خود و خدا را شناختی و اینک در پایان راه، خسته از یک هجرت طولانی، به نشان بازگشتن به زندگی دستی بر سر و روی خود میکشی ودر واقع زینتهای ظاهر را از خود دور میکنی. اوج تواضع و خضوع در برابر خدا، حتی از مظاهر جمال و زیبایی با گشتن روح غرور، کبر و نخوت که جلال و جمال کبریایی تنها از آن خداست و بزرگی انسان در گرو بندگی او. تقصیر میکنی وخود را از آلودگیها میرهانی دلت را پاک میکنی. درونت را میشویی و مناسک، تماماً تکرار این پالایش است. تکرار از خود بریدن گریختن از بدیها زشتی را شستن، تمرین تعبد و بندگی کردن خدایی شدن و باز تکرار، تا ذره ای از نشانههای عصیان و طغیان و کدورت و پستی در تو نماند از آلودگیها ببری وعادت کنی به پاک بودن، قفسها را بشکنی خود را برهانی. (13)
حرمت و وجوب یک شی در عمل واحد
حلق یا تقصیر در اثنای احرام بر محرم حرام است ولی در بخش پایانی آن بر او واجب است و با انجام آن بسیاری از چیزهایی که بر محرم حرام بود بر او حلال میشود. مانند تسلیم ابتدایی و عمدی بعد از تکبیره الاحرام در نماز که در اوایل و اواسط نماز حرام است ولی در پایان نماز واجب است و با تحقق آن شخص نمازگزار از حالت نماز خارج میشود و چیزهایی که در نماز بر او حرام بود با تسلیم خاص بر او حلال میشود.
تفاوت تقصیر و سلام در نماز
تفاوت تقصیر در اثنای احرام وتسلیم ابتدایی عمدی در اثنای نماز این است که تقصیر مبطل احرام یا حج و عمره نیست هر چند کفاره دارد، لیکن تسلیم مبطل نماز است. کسی که برای حج یا عمره احرام میبندد باید به نحو تفصیل یا اجمال قصد انجام حلق یا تقصیر را در بخش پایانی عبادت خود داشته باشد در حالی که بنابر لزوم عزم بر ترک محرمات احرام باید به نحو تفصیل یا اجمال قصد ترک آنها را تا مرحله پایانی احرام داشته باشد. البته برای آشنایان به کیفیت تعبد در امور اعتباری و متخصصان در فقه، ترسیم و تصویر مطلب مزبور، سهل است (14)
حلق نهایت تواضع و دوری از تکبر
یکی از اسرار معنوی حلق تواضع و خودسازی موجود در آن است. زیرا عرب خصوصاً عرب جاهلی تراشیدن موی سر راعیب میدانستند از این رو همیشه موی سر وریش خود را بلند نگه میداشتند. در فقه اسلامی نیز بعضی اعمال زشت مجازاتشان تراشیدن موی سر و چرخاندن مجرم در میان مردم است. چون بلند نگه داشتن موی سر نوعی زینت است و بعضاً همراه تکبر بوده بدین جهت دستور به تراشیدن موی سر داده شده است تا آدمی از تکبر و توجه زیاد به زینت ظاهری به دور باشد. امروزه نیز در بسیاری از ممالک یکی از مجازاتها برای زندانیان تراشیدن موی سر است. چون زیبایی ظاهری به میزان قابل توجهی به موی سر است از طرف دیگر همانگونه که در ایام حج توجه به سایر امور دنیوی مانند استعمال بوی خوش، پوشاندن سر، رفتن زیر سایه، آرایش به زیور آلات حرام است، توجه به زیبایی ظاهری خود که نمودش در موی سر و شانه کردن و آرایش آن نیز ممنوع شده است. خصوصاً که روییدن موی سر و برگشتن به حالت اولیه آن مستلزم گذشت زمان زیادی است و انسان ماهها این تواضع و دوری از تکبر را میتواند حفظ کند.
حلق کسب فیض الهی
جنبه دیگرمعنویت حلق از دیدگاه عرفان تقویت عقل و کسب آمادگی جهت دریافت فیوضات الهی است. بعضی از عرفا میگویند: موی سر (شعر) حجاب شعور انسانی است. همانگونه که در صورت ظاهری موی سر حجاب و پوشش سر انسان است در صورت معنوی نیز شعور برداشته شده و انسان استعداد بیشتری برای کسب معنویت پیدا میکند (15)
سر عمل حلق و یا تقصیر این است که وقتی انسان موفق به انجام حج میشود وبرای تولدی دوباره و کسب روحی خالی از هر گناه به نزد خدا پناه میآورد، ابتدا با وجود ظلمانی بر خداوند وارد میشود و خداوند در این مدت، او را از استفاده بعضی نعمات محروم میکند. پس از انجام اعمال حج، آن وجود ظلمانی، تبدیل به وجود نورانی میشود و به تعبیر دیگر، قبل از اعمال حج، نفس انسان در خدمت شیطان و مهمان او بود، ولی پس از انجام اعمال حج نفس او مهمان خداوند شده و تبدیل به وجودی نورانی میشود. حلق یا تقصیر علامت آن تبدیل و میهمانی خداوند است (16)
موی سر به حسب ظاهر جمال و زیبایی انسان است اگر کسی موی سر شخصی را به اجبار بتراشد زیبایاش را از او گرفته و باید دیه بپردازد. هیچکس حاضر نیست موی سر خود را با تیغ بزند به خصوص جوانان اما وقتی وارد سرزمین منا میشوند، این جمال را هم که برایش ارزش بسیار قائل است در پای فرمان آن جمیل محض نثار میکند. در میان عرب، بسیار سخت و دشوار بوده است که موی سر خود را تیغ بزند اما از آن هنگام که فرمان وحی را توسط پیامبر-صل الله علیه واله- شنیدند برای رضای خدا از این جمال ظاهری و صوری هم دل بریدند. راز سر تراشیدن به این است که انسان از هر گونه غرور و کبر و نخوت و منیت جدا شود و خود را از هر معصیتی تطهیر و تنظیف نماید. امام سجاد –علیه السلام- به شبلی فرمود: آیا هنگام تراشیدن سر و رمی جمرات و قربانی کردن این اسرار را در نظر داشتی یا نه؟ عرض کرد: نه. فرمود:گویا به منا نرفتهای و احکام آن را انجام ندادهای. این گویاهایی را که امام سجاد-علیه السلام- فرمودند: گویا طواف نکردی، گویا در مقام ابراهیم نماز نخواندهای، گویا آب زمزم را ننوشیدهای واشراف نکردی، گویا سعی بین صفا و مروه نکردی، گویا در عرفات نایستادی، گویا به مشعر نرفتی و … شبلی را به شدت متاثرکرد به طوری که سال بعد موفق شد حجی را با دستورات امام سجاد-علیه السلام-انجام دهد (17)
حلق و تطهیر روح
ظاهر عمل واجب تراشیدن است و ناخن چیدن و اوساخ و کثافات را از خود دور نمودن. اما باطن کار و حقیقت آن، عبارت است از تطهیر روح از پلیدی رزائل خلقیه و ریختن آخرین نشان و اثر، از هوی پرستی و خود خواهی از دامن دل و طیب و طاهر ساختن صفحهی جان از لوث تعلقات حیوانی و افکار شیطانی که امام صادق-علیه السلام- میفرماید: «واحلق العیوب الظاهره و الباطنه به حلق شعرک» (18) یعنی باتراشیدن موی خود تمام عیبهای ظاهری و باطنیت را بتراش.
و هم امام سجاد-علیه السلام- به آن شخص حاج که از مکه مراجعت کرده بود ضمن سوالات راجع به توجه اسرار مناسک حج فرمودند: «فعند ما حلقت رأسک ذویت انک تطهرت من الادناس و من تبعته بنی آدم وخرجت من الذنوب کما ولدنک امک» (19) یعنی آیا هنگامی که سر خود را میتراشیدی نیت این نمودی که با این عمل خود را از آلودگیهای گناهان و تعدی به حقوق آدمیان تطهیر نمائی وهم چون روز ولادت از مادر از تمام سیئات و معاصی بیرون رفته و دیگرعود به آنها ننمائی؟
سر حلق ملاقات امام و عرض تسلیم
در بعضی از روایات آمده که مراد از «تفث» در آیه قرآن «لقاء امام» است. ذریح از امام صادق-علیه السلام- در بیان مراد از آیه «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» (20) نقل کرده که امام -علیه السلام_فرمود: «تفث» ملاقات با امام است. (21) مرحوم فیض در بیان روایت میفرماید جهت مشترک بین تفسیر و تأویل آیه همان «تطهیر» است. چه آنکه مراد از تفسیر ظاهر آیه تطهیر از آلودگیهای ظاهری است و نتیجه حاصله از تأویل آیه و ملاقات با امام، تطهیر از پلیدی جهل و نابینائی باطنی است.
همچنان که با تراشیدن موی سر و ازاله اوساخ از بدن، نظافت و پاکیزگی ظاهری حاصل میشود همچنین با ملاقات امام –علیه السلام- و عرض اطاعت و تسلیم و اهتداء به نور هدایت آن حضرت، ظلمت جهل تبدیل به روشنایی علم میگردد و فضائل انسانی جایگزین رذائل حیوانی شده وطهارت باطنی به وجود میآید. آری آنچه که جامعهی بشر را از مطلق ارجاس و ادناس و آلودگیها و ناپاکیها تطهیر نموده و طهارت همه جانبه، در تمام شئون زندگی انسان از عالم اعتقاد و اخلاق و اعمال به وجود میآورد، همانا وجود اقدس امام –علیه السلام- است که معصوم از خطا و منصوب از جانب خدا میباشد. اوست که با اراده نافذ و مشیت قاهرهی حضرت حق، دارای منصب مرجعیت و زعامت مطلقه است و زمام رهبری و قیادت در تصحیح عقائد و تهذیب اخلاق و اصلاح برنامههای عملی و تمشیت امور اجتماعی و تدبیر جهات امت کلاً به دست او سپرده شده است. واسترعاکم امور خلقه جامعهی بشر اگر «سر» خود را، و فکر وعزم و تصمیم خود را با طوع و رغبت در اختیار امام –علیه السلام- بگذارد و «تیغ» حکومت حقه و شمشیر عدالت او را برای «اصلاح» شئون زندگیش بپذیرد، او با آن قدرت عادلهاش سراسر حیات انسانها را از هر گونه ناپاکی، تطهیر مینماید. خباثت جهل و نابینایی نسبت به حقائق روشن عالم را از فضای زندگی بر میدارد و عائله بشر را به «حیات طیبه» و حسن مآب نائل میگرداند ﴿ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ﴾(22)، ﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ﴾(23). حاصل مضمون هر دو آیه آن که انسانهای مومن شایسته کار (که حقیقت ایمان و عمل صالح همانا اتباع از امام است) هم در دنیا از زندکی پاک و با طهارت برخوردار میگردند و هم در آخرت به فرجام نیک نائل میشوند؛ و لذا برای توجه دادن مردم به وظیفهی حیاتشان میفرمودند: حج خود را از مکه آغاز کنید و با زیارت ما به پایان برسانید (24) البته ضاهر روایت در بیان ترتیب شروع زیارت از مکه یا مدینه است از نظر انکه مقصود از زیارت تجدید عهد ولایت وعرض مراتب تسلیم و اتباع به حضور اقدس امام –علیه السلام- است. این مطلب نیز استفاده میشود که مقاصد حج شما وقتی تحقق کامل مییابد که با امام و ولی امر خود ملاقات نمایید و سر تسلیم در برابر او فرود آورده و نسبت به امور جاریهی عصری کسب تکلیف و اخذ دستور نموده و رهسپار اوطان خود گردید تا بر اثر ازالهی اوساخ از ظاهر و باطن زندگی به سعادت هر دو جهان نائل شوید بنابراین در صورت تخلف امت از فرمان امام –علیه السلام- با غائب بودن امام از میان مردم و محرومیتشان از درک فیض حضور و اخذ برنامهی حیات از آن جناب از هر دو سعادت بینصیب خواهند بود. نه زندگی خوش خواهند داشت و نه فرجام نیک مانند رمهی بی شبان متفرق گشته و هر دسته سویی خواهند بود و طعمه گرگان خونخوار جهان خواهند شد.
وتنها فائده حلق و تقصیرشان در منی همان تنظیف بدن خواهد بود و آراستگی ظاهر و لاغیر بلکه عیدشان هم معنای حقیقی خود را از دست داده و بر حزن و اندوه ارباب معرفت خواهد افزود. عن عبد الله بن دینار عن ابی جعفر –علیه السلام- قال یا عبدالله ما من عبد المسلمین اضحی و لا فطر الا و هو یتجدد فیه لآل محمد-صل الله علیه وآله- حزن. قلت: فلم؟ قال: لانهم یرون حقهم فی ید غیرهم (25) عبد الله دینار از امام باقر نقل میکند که فرمودند: هیچ عیدی از عید فطر و قربان برای مسلمانان پیش نمیآید مگر اینکه حزن و اندوه آل محمد تجدید میشود. راوی میگوید گفتم برای چه؟ فرمودند: از آن جهت که حق خود را در دست دیگران میبینند. آری روز عید که مشهد عام و مجمع عمومی مسلمین است باید «امام» و حجت کبرای پروردگار «محور» جمعیت باشد و همگی بر گرد آن «قطب» عالم انسان بچرخند و به امامت او اقامهی نماز نماینده و از زبان درباره او، استماع خطبه نموده و آشنای با حقائق عالیه عالم هستی گردند و با قیادت و رهبری او در راه دفاع از حریم دین با اعداء دین بجنگند.
و طبق تشخیص و فرمان او به اصلاح عیوب و نقائض زندگی در ظاهر و باطن بپردازند. ولی یا للاسف که در تمام این مقامات جای امام خود را خالی میبیند به هر سو و به هر جانب که روی می آوررند از صاحب و قیم خود خبری نمییابند. به رمی جمرات و سرکوبی اعداء دین میروند بیفرمانده میروند به کشتارگاه و میدان فداکاری و جانبازی میآیند به حلق و تقصیر و ازالهی اوساخ و تهذیب اخلاق میرسند باز هم از مصلح اصلی و مطهر حقیقی نشانی بدست نمیآورند؛ و لهذا بدیهی است که هم امام –علیه السلام- از مشاهدهی وضع نابسامان شیعه و اتباع خود متأثر و غمگین میشود. هم شیعه بیپناه از فقدان مولا و آقای خود، ناله و آه، از دل سر داده و عیدش تبدیل به عزا میگردد؛ و به همین جهت میبینیم که یکی از وظائف مستحبه شیعه در اعیاد چهارگانه (فطر، قربان، غدیر و روز جمعه) خواندن دعای ندبه است. آری آن روز روز عید شیعه است که سایه امام خود را بر سر خود بالعیان ببیند که پرچم توحید بر افراشته و دنیا را در پرتو نور هدایت حضرتش به راه خدا افکنده و با تیغ اصلاح و تطهیرش بساط جهل و فساد و تباهی را از زمین برچیده و عالمی سراسر امنیت و سلامت و طهارت به وجود آورده است. نتیجه آن شد که حلق و تقصیر در منی هم دارای فائده بهداشتی که بدن از آلودگیها و کثافات ظاهری تنظیف میشود؛ و هم واجد اسرار روحی که رمز تهذیب اخلاق و ازاله ارجاس باطنی از کبر و بخل و حسد و آز و خود خواهی و اشباه این رذائل، صفحه بی جان میباشد.
و مهمتر آنکه نظر به معنای تأویلی آیه مربوطه به این وظیفه که قبلاً گذشت (ثم لیقضوا تفثهم) حکمت اجتماعی نیز در آن ملحوظ شده است که عبارت است از ملاقات امت و جامعهی اسلامی است با امام و پیشوا و زمامدار خود با توجه به اینکه مقصود از این ملاقات تجمع و تمرکز قوا در نقطهی واحده است و اعلام اتحاد و اتفاق عمومی بر تبعیت از دستور صادر از مصدر پیشوائی و حکومت که نتیجهی قطعی آن زدودن انواع پلیدیها و مفاسد از صحنهی اجتماع و ایجاد زندگی توأم با طهارت و پاکی مطلق خواهد بود (26)
نتیجه گیری
تقصیر آخرین عمل عمره تمتع است که بعد از انجام آن انسان از احرام عمره تمتع خارج میشود مقصود از این عمل این است که ما برای قطع تعلق به دنیا و امتیازات و شئون آن تمرینی کرده باشیم. یکی از اسرار معنوی حلق تواضع و خودسازی موجود در آن است. چون بلند نگه داشتن موی سر نوعی زینت است و بعضاً همراه تکبر بوده بدین جهت دستور به تراشیدن موی سر داده شده است تا آدمی از تکبر و توجه زیاد به زینت ظاهری به دور باشد. جنبه دیگر معنویت حلق از دیدگاه عرفان تقویت عقل و کسب آمادگی جهت دریافت فیوضات الهی است همانگونه که در صورت ظاهری موی سر حجاب و پوشش سر انسان است در صورت معنوی نیز شعور برداشته شده و انسان استعداد بیشتری برای کسب معنویت پیدا میکند؛ و باطن کار و حقیقت آن، عبارت از تطهیر روح از پلیدی رزائل خلقیه و ریختن آخرین نشان و اثر، از هوی پرستی و خود خواهی از دامن دل و طیب و طاهر ساختن صفحهی جان از لوث تعلقات حیوانی و افکار شیطانی است. سر دیگر حلق ملاقات امام و عرض تسلیم به ایشان است. همچنان که با تراشیدن موی سر و ازاله اوساخ از بدن، نظافت و پاکیزگی ظاهری حاصل میشود همچنین با ملاقات امام –علیه السلام- و عرض اطاعت و تسلیم و اهتداء به نور هدایت آن حضرت، ظلمت جهل تبدیل به روشنایی علم میگردد و فضائل انسانی جایگزین رذائل حیوانی شده وطهارت باطنی به وجود میآید. مقاصد حج وقتی تحقق کامل مییابد که با امام و ولی امر خود ملاقات نمایید و سر تسلیم در برابر او فرود آورده و نسبت به امور جاریهی عصری کسب تکلیف و اخذ دستور نموده و رهسپار اوطان خود گردید تا بر اثر ازالهی اوساخ از ظاهر و باطن زندگی به سعادت هر دو جهان نائل شوید. حکمت اجتماعی نیز در آن ملحوظ شده است که عبارت است از ملاقات امت و جامعهی اسلامی است با امام و پیشوا و زمامدار خود با توجه به اینکه مقصود از این ملاقات تجمع و تمرکز قوا در نقطهی واحده است و اعلام اتحاد و اتفاق عمومی بر تبعیت از دستور صادر از مصدر پیشوائی و حکومت که نتیجهی قطعی آن زدودن انواع پلیدیها و مفاسد از صحنهی اجتماع و ایجاد زندگی توأم با طهارت و پاکی مطلق خواهد بود.
پینوشتها:
1. طلبه پایه 3 مدرسه علمیه ثامن الحجج علیه السلام
2. همدانی، علی عراقچی، آداب و احکام حج مطابق با فتوای حضرت آیه الله العظمی امام خمینی مد ظله نگارش: از حوزه علمیه قم
3. عرفان حج، ایت الله جوادی آملی
4. قاموس قرآن، ج 2، ص: 167
5. بقره، 196
6. فتح، 27
7. قاموس قرآن، ج 2، ص: 166
8. نساء، 101
9. صافات، 48
10. رحمن،72
11. حجّ، 45
12. حداد عادل، غلامعلی، حج نماز بزرگ
13. مجله حریم یار، ویژه نامه حج تمتع
14. جوادی آملی، عبدالله، صحبای حج
15. فاضلی، قادر، اسرار و عرفان حج
16. زارعی سبزواری، عباسعلی، پرتویی از اسرار حج
17. فاضلی، قادر، اسرار و عرفان حج
18. -مصباح الشریعه باب 21
19. مستدرک الوسائل ج 2 کتاب حج ص 187
20. حج، 29
21. وافی ج 2 ابواب الزیارات ص 194
22. سوره رعد آیه 29
23. سوره نحل آیه 97
24. وافی ج 2 ابواب الزیارات ص 192
25. علل الشرایع ج 2 ص 76
26. ضیاء ابادی، سید محمد، حج برنامه تکامل
فهرست منابع
1. قرآن کریم
2. جوادی آملی، عبدالله، عرفان حج، تهران، مشعر، 1385
3. جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، قم، اسراء، 1389
4. حداد عادل، غلامعلی، حج نماز بزرگ، تهران، سنا، 1379
5. زارعی سبزواری، عباسعلی، پرتویی از اسرار حج، قم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)، بی تا
6. فاضلی، قادر، اسرار و عرفان حج، ناشر نشر فضیلت علم، تهران، 1380
7. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ناشر دار الکتب اسلامی، تهران، 1371
8. ضیاء آبادی، سید محمد، حج برنامه تکامل، تهران، موسسه بنیاد خیریه الزهرا سلامالله علیها، ۱۳۸۸
9. مجله حریم یار، ویژه نامه حج تمتع، بی جا، بی تا
10. همدانی، علی عراقچی، آداب و احکام حج، قم، 1361