مطالعه ی موردی: زنان دوره ی قاجار
چکیده
نقش آفرینی زنان در جامعه نشان دهنده ی پویایی و سرزندگی هر جامعه ای می باشد. زنان ایرانی در عرصه های مختلف و در ادوار متفاوت تاریخ، در حرکت های جمعی جامعه ایران مشارکت داشته اند. این کنش های جمعی، در سرتاسر تاریخ با نسبت های متفاوتی صورت پذیرفته است. در دوره قاجار به علت توسعه ارتباطات و مراودات ایرانیان با کشورهای اروپایی و نیز استثمار و استعمار ایران توسط انگلیس و روسیه، تغییراتی در هویت زنان ایرانی به وجود آمد. در این میان، گروه های مختلفی ( از گروه های مذهبی گرفته تا گروه های آزادی خواهی غرب گرایانه) دست به کنش جمعی زدند. پژوهش حاضر با این پیش فرض که زنان در این دوره برای نخستین بار به شکل منظم و گروه بندی شده کنش جمعی انجام می دادند و سعی در نفوذ در لایه های اجتماعی عمومی جامعه داشتند، نخست زمینه های اجتماعی و زندگی روزانه زنان ایرانی و سپس کنش های جمعی زنان ایرانی را در زمینه های اجتماعی و زندگی روزانه زنان ایرانی و سپس کنش های جمعی زنان ایرانی را در زمینه های انتشار مجلات و روزنامه ها، نامه ها و اعلامیه ها، تشکیل محافل و سازمان های زنانه، تاسیس مدارس دخترانه، استفاده از خانه ها به جای مدارس، هنر و ادبیات اعتراضی، تظاهرات و تجمعات اعتراضی و مبارزه برای دست یابی به حق رأی را مورد بررسی قرار می دهد و در ادامه، به کاوش درباره گفتمان موجود در میان زنان دوران مشروطه می پردازد.
مقدمه
زنان نیمی از جمعیت هر جامعه را تشکیل می دهند و در طول تاریخ در تمام صحنه ها همراه مردان و در کنار مردان حضور داشته اند، اما نقش شان کم رنگ بوده است. زنان به علت حضور در صحنه های خصوصی زندگی و به دوش کشیدن بار زندگی در درون خانه، از حضور در اجتماع و عرصه عمومی، چه به صورت عمدی -به خواسته مردان- و چه به صورت غیرعمدی- به علت مسئولیت زندگی خانوادگی- دور افتادند. با چنین تقسیم کاری، حوزه خصوصی به زنان واگذار شد و حوزه عمومی در اختیار مردان قرار گرفت. زنان به علت توانایی ویژه شان در بارداری، عهده دار تربیت فرزند شدند. بدین سان، این برداشت ناصحیح که زنان جنس دوم، و مردان جنس اول هستند، رایج گردید. این امر در تمام جوامع بشری تا فرا رسیدن انقلاب صنعتی و انقلاب های اجتماعی همراه با آن، رایج بود. با رویدادهایی که در قرن نوزدهم و بیستم در اروپا و آمریکا اتفاق افتاد، همراه با رشد صنعت و فراهم شدن مشاغل خدماتی به علت رشد نظام سرمایه داری، حضور زنان در عرصه های اجتماعی افزایش یافت و تعارض نقش های تازه با نقش سنتی کار در خانه رخ نمود. مردان نیز با افزایش حضور زنان در جامعه به مخالفت پرداختند. در چنین فضایی، مبارزات زنان غرب برای حضور در جامعه آغاز گشت و فعالانشان تلاش نمودند به این حضور جلوه قانونی ببخشند. این فضای اجتماعی در دوره قاجار به صورت منظم برای اولین بار به سرعت وارد کشور ایران شد و باعث تغییراتی در جامعه زنان دوره قاجار گردید. امواج این تحرکات اجتماعی از اواسط دوره قاجار وارد ایران گردید و هویت زنان ایرانی به درجات گوناگون تحت تاثیر قرار گرفت. در این دوره تاریخی جامعه شاهد دو جریان عمده فکری بود: جریان اول که ناشی از گرایش های مذهبی، برخاسته از دین اسلام، روحانیون و مراجع تقلید بود و جریان دوم را تفکر غیردینی متاثر از روشن فکران، قشر بالای جامعه و دربار که با دنیای خارج از ایران رابطه داشتند و تحت تاثیر تفکر غربیان قرار گرفته بودند، نمایندگی می کردند. این دو شیوه ی تفکر به گونه ی متفاوتی بر جریان زندگی اجتماعی مردم تأثیر می گذاشتند.(زاهد، 1384، ص 6-10)
در عصر قاجار ساختار و نهادهای جامعه ایران تحولات جدیدی را تجربه کرد. شکل گیری تحولات فکری جدید در میان گروهی از زنان جامعه ایران و برخی دگرگونی ها در موقعیت و نقش سنتی آنان در جامعه، یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ و فرهنگ و جامعه ایران است. تحولات فکری و دگرگونی های به وجود آمده در موقعیت و نقش زنان ایرانی عصر قاجار از علل و عوامل متعدد و متفاوتی ریشه می گرفت. به دور از هرگونه افراط و تفریط و ساده اندیشی های ناشی از آن، به نظر می رسد در میان گروه های مختلفی از زنان جامعه ایرانی عصر قاجار و با درجاتی متفاوت، مجموعه ای از علل و عوامل برخاسته از افکار و جریان های مذهبی، ملی و غربی باعث شد که زنان ایرانی تفاوت هایی نسبت به زنان نسل قبلی خود نشان دهند. آشنایی و رویارویی جامعه ایران عصر قاجار با دنیای غرب، اندیشه تجدد، بیداری اسلامی، ظهور جنبش های اجتماعی و … در جامعه که از انگیزش های دینی و ملی برخوردار بود، به ایجاد برخی تحولات در نظام و ساختار و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی انجامید. یکی از مهم ترین تحولات تاریخ جدید ایران، طرح تدریجی مسئله زنان و توجه به حقوق سیاسی و اجتماعی آنان در جامعه بود.(Shojaei, 2010,p.257-258)
روش تحقیق
انتخاب روش، همواره با موضع معرفت شناسانه همراه بوده است؛ بنابراین، انتخاب یک شیوه باید بر این اساس باشد که آیا آن روش برای بررسی یک موضوع خاص مناسب است یا خیر. (دیواین، 1378، ص 232) در مطالعه ی مسائل تاریخی و سیاسی، غالبا روش های کیفی برتر از نوع کمّی است(Van Dyke, 1960,p.178)؛ بنایراین، برای انجام این پژوهش، روشی کیفی برگزیده شده است.
تحقیق کیفی مبتنی بر روش شناسی تفسیری است و علت اصلی حدوث آن، اعتقاد طرف داران آن به ضعف روش های اثباتی در بررسی پدیده های اجتماعی می باشد. (ازکیا، 1328، ص 295) روش هایی که به وسیله ی محققان کیفی استفاده شده است، یک اعتقاد مشترک را متصور می سازد که آنها می توانند فهم عمیق تری از پدیده های اجتماعی فراهم کنند تا اینکه آن را از داده های محض آماری به دست آورده باشند.(Silverman,2000,P.24)
در این پژوهش، از روش کیفی اسنادی استفاده شده است. «از روش اسنادی به منظور مطالعه رویدادهای گذشته و کشف دلیل های پیشامد این رویدادها استفاده می شود.(احمدی، 1381، ص 36) وقتی می توان به تحقیق اسنادی پرداخت که پدیده های اجتماعی بر روی آنها اثرهایی نهاده اند؛ مانند اسناد مکتوب، فیلم ها، عکس ها، مطالب ضبط شده روی نوار کاست، دیسکت، لوح فشرده و … . در این حالت، داده های تحقیق صرفا برای انجام تحقیق مورد نظر گردآوری نشده و محقق در این مورد ابتدا باید از بین داده های موجود، منابع مورد نیاز خود را انتخاب کند.» (از کیا، 1328، ص 378)
«روش های کیفی شامل سه نوع مجموعه داده هستند: 1.مصاحبه های باز و عمیق؛ 2. مشاهده مستقیم؛ 3. اسناد مکتوب.»(Patton,1990,p.56) «تحلیل سند در پژوهش های کیفی شامل نقل قول های گزیده مفید، نقل قول ها و عبارات مطلق از ثبت و ضبط های سازمانی، بالینی و یا برنامه، یادداشت ها و مکاتبات، نشریات و گزارش های رسمی، دفترهای یادداشت و پاسخ های مکتوب باز به پرسشنامه ها و پیمایش ها می باشد.»(Ibid,p.56) پژوهش حاضر هم از داده های دست اول (دلاور، 1374، ص 85-86) و هم از داده های دست دوم استفاده نموده است. (زاهد،1384، ص 20) شایان ذکر است که زمینه اجتماعی مورد مطالعه به صورتی کاملا مختصر مورد بررسی قرار می گیرد. بدین منظور و برای بررسی زندگی روزمره زنان دوره مورد مطالعه، از اسناد دست اول (سفرنامه های موجود که در آن دوران نگاشته شده اند) استفاده گردیده است.
زندگی زنان در عهد قاجار
لباس زنان ایرانی در زمان ناصرالدین شاه
تغییر در سبک پوشش زنان جزء اولین تغییرات در وضعیت زنان بود و کم کم زمینه اثرگذاری در کسب پوشش زن غربی و تغییر و تحول در آن با ورود فرهنگ غرب مهیا شد. «ناصرالدین در سفرهایی که به فرنگ داشت، تحت تاثیر فرهنگ اروپا تغییراتی در کشور و دربار خود به وجود آورد که از آن جمله، کوتاه کردن دامن زنان دربار به سبک زنان بالرین اروپایی بود.»(توانا، 1371، ص 3-4) ویلز یادآور می شود که تغییرات زیادی در فرم لباس زنانی ایرانی نسبت به سال های نه چندان دور به وجود آمده است و بسته به طبقه اجتماعی آنها، جنس لباس آنان از «چیت» در میان طبقات پایین تا پارچه های لطیف و گلدوزی شده در میان اعیان متفاوت می شود. سرانداز زنان نیز عبارت از پارچه ی چهارگوش از جنس ابریشم یا نخی است که از زیر چانه و گلو به وسیله سنجاقی محکم می گردد. (ویلز، 1368، ص 365-366) نویسندگان دیگری نیز به همین گونه لباس ها اشاره کرده اند. برای مثال، بایندر به لباس زنان در خانه (بایندر، 1370، ص 111-112)، موزر به لباس زنان شهری در بیرون از خانه (موزر، 1365، ص 118)، سرنا به روند تغییرات پوشش زنان (سرنا، 1362، ص 74) و دالمانی بر رفتار ناصرالدین شاه و تمایل وی به لباس های فرنگی اشاره کرده است. (دالمانی، 1335، ص 827)
حجاب زنان
زنان روستایی صورت خود را به اهتمامی بیشتر از زنان شهری می پوشند و در خانه اندرونی زیادتر مستور می باشند. (اولیویه، 1371، ص 85) نانجیبی و بی شرمی و بی اعتنایی به عفت و وقار از نظر زنان ایرانی، عملی مذموم و رفتاری ناشایسته است. بدین لحاظ، همان خانم زیبایی که در منزل با نمایش زیبایی اندام و چهره خود مایه دلگرمی و لذت شوهرش را فراهم می آورد، در بیرون از منزل حتی گوشه چشمی به نامحرمان نشان نمی دهد، تا آنجا که در راه رفتن، صحبت و نگاه هم ملاحظه عفت و نجابت خویش را دارد و هرگز حاضر به تنزل کردن از مقام قابل احترام خود نمی گردد.(ویلز، 1368، ص 365-366) یوشیدا ماساهارو، سفیر ژاپن در دربار ناصرالدین شاه، در این باره می نویسد: «زن ها چادر به سر می کنند که از سر تا پایشان را بپوشانند و فقط چشم ها از پشت روبند توری که از زیر چادر به صورت انداخته بودند، پنجره ای به بیرون داشت. در خیابان به زن های ایرانی که می رسیدیم، آنها چشم از ما برمی گرداندند و رویشان را سفت می گرفتند. در چند ماهی که ما اینجا بودیم، هرگز زنی رویش را به ما نشان نداد و نتوانستیم صورت زن ها را بی حجاب و چادر ببینیم.»(ماساهارو، 1373، ص 76)
سرنا در رابطه با القاب زنان می گوید: «در ملاقات با ایرانیان نباید از حال همه بستگان طرف جویا شد، بخصوص خانم ها که اصلا نباید از آنها اسمی به میان بیاید. در صورت ضرورت هم فقط به عنوان منزل از آنان گفت و گو می شود.» (سرنا، 1362، ص 50) شیل نیز در اثر خود این گونه روایت می کند: «مردهای ایرانی برای مخاطب نمودن و یا صحبت از زنانشان، آنان را به نام مادر پسر بزرگ خود می نامند و گاهی هم به همان لفظ “خانم” اکتفا می کنند.»(شیل، 1368، ص 93)
ازدواج
دآلمانی در رابطه با ازدواج اعتراف می کند که «موضوع ازدواج در ایران یکی از امور بسیار مهم به شمار می رود. ایران از این حیث بر تمام کشورها و مللی که ادعای ترقی و تمدن می کنند، برتری دارد.» (دآلمانی، 1335، ص 254) او در جای دیگر یادآوری می کند: «والدین در تأهل فرزندان خود شتاب دارند و به محض اینکه به مرحله تأهل برسند، آنهارا وادار به ازدواج می کنند. معمولا دختران را در سنین 11 و 12 سالگی به شوهر می دهند و پسران را در سنین 16 یا 17 سالگی وادار به ازدواج می کنند.» (همان ص 252) وی همچنین بر سنت جهیزیه اشاره می کند و این امر را این گونه ذکر می کند: «در تمام فلات ایران چنین است که والدین جهیزیه را همراه دختر خود به خانه داماد بفرستند و بهای این جهیزیه غالباً از سه برابر مبلغی که داماد برای عروس آورده بیشتر است.»(همان، ص 252)
ازدواج موقت
شیل ازدواج در ایران را به دو شکل تقسیم کرده بود:« یکی ازدواج واقعی و دیگری ازدواجی است که معروف به صیغه می باشد و به هیچ وجه محدودیتی از نظر تعدد زوجات ندارد، ولی در آن، دوره ازدواج محدود است. فرزندان زن های صیغه، معمولا با بچه های زنان عقدی در شرایطی مساوی زندگی می کنند، مگر آنکه یکی از زن ها استثنائاً متعلق به خانواده قاجار باشد و یا از طبقه ای به شمار آید که بر شوهرش برتری داشته باشد. مردها معمولا زن های عقدی خود را از خانواده های همطراز انتخاب می کنند.» (شیل، 1368، ص 68) دآلمانی در مورد چندهمسری این گونه ذکر می کند: «سابق بر این، تعدد زوجات در میان بزرگان و ثروتمندان معمول بود، ولی مدتی است که این رسم تا اندازه ای متروک شده است و قناعت کردن به یک زن تقریبا در طبقات اجتماعی عمومیت پیدا کرده است.»(دآلمانی، 1335، ص 250) «این وضع مخصوصا در شهرهای بزرگ، کاملا مشهود است و صاحب نظران معتقدند که رهایی زن از شرایط سخت زندگی در اندرون و حرمسرا، به تدریج ایران را فرا خواهد گرفت.»(1363، ص 939)
طلاق
«طلاق قاعدتاً هنگامی صورت می پذیرد که زن نتواند بچه بیاورد و این نقص از ناحیه وی شناخته شود یا سر به هوا باشد و در مظان خیانتکاری قرار بگیرد و در مرحله ی آخر اینک برای شوهرش بدقدم باشد. اما زن پس از طلاق گرفتن یا مرگ شوهر می تواند پس از مدت کمی شوهر دیگر اختیار کند و اگر شخصا دارای ثروتی باشد ممکن است در ازدواج ثانی خوشبخت گردد؛ زیرا با تجربه ای که حاصل کرده است دیگر اختیار خود را به دست زنان دلاله نمی دهد و شوهری مطابق میل و سلیقه خود انتخاب می کند.» (پولاک، 1361، ص 151)
آزادی زنان
دوگوبینو معتقد است: «[هرچند] زنان ایرانی در اندرونی زندانی هستند به نحوی که هیچ فرد بیگانه ای که با خانواده آنها مربوط نباشد، اجازه ورود به اندرون را ندارد، اما از سوی دیگر، کاملا آزادند که از صبح تا شب و حتی از شب تا صبح به بهانه های مختلف، از جمله برای رفتن به حمام، برای دید و بازدیدها از یکدیگر و برای شرکت در مراسم تولد، ازدواج، سالروز مراسم جشن های عمومی و خصوصی از منزل خارج شوند.» (دوگوبینو، 1377، ص 407) پولاک نیز این گونه روایت می کند: «زنان در طبقات فقیر، کلیه کارهای منزل را انجام می دهند، بقیه اوقات را به پشم ریسی می پردازند. آنها دوک را زیر بغل نگه داشته و رشته های پشم از قرقره ای که آزاد است به پایین در حرکت است و جوراب و فرش و جل می بافند.» (پولاک، 1361، ص 157)
سواد زنان
زنان طبقه ی مرفه، معمولا با سوادند و با شعر و ادب مملکت خویش آشنایی دارند و اغلب آنان قرائت قرآن را می دانند. (شیل، 1368،ص 89) بیشتر خانم ها علاقه مند به مطالعه اشعار و آثار ادبی هستند. با وجود این، تعداد زنان باسواد نسبت به مردان، نسبتی حدود یک به پنجاه است. (ویلز، 1368،ص 376) دخترها و پسرها مشترکا درس را شروع می کنند، ولی نمی گذارند دخترها در مدارس عمومی تحصیل کنند. از هشت سالگی، آنها را از نگاه های کنجکاوانه عابران محفوظ و برکنار می دارند. از نه سالگی، دخترها فقط با حجاب به مدرسه می روند. در خانواده های کم درآمدتر، دیگر منتظرند که این دخترها را در ده یا یازده سالگی شوهر دهند. (پولاک، 1361، ص 141)