از زنی بدکار نزد عمر گزارش دادند، عمر ابتداء او را تهدید نموده آنگاه احضارش کرد. زن سخت بهراسید و از شدت فزع او را درد زاییدن عارض شده به خانه ای پناه برد و پسری از او متولد گردید نوزاد پیوسته گریه می کرد تا این که درگذشت ، عمر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت گردید، ترسی فوق العاده به او دست داد، گروهی از مجلسیان او را دلداری داده و گفتند: ای خلیفه! چیزی بر تو نیست . عمر گفت : بروید و مساله را از علی علیه السلام بپرسید، و چون پرسیدند حضرت علیه السلام به آنان فرمود: اگر اجتهاد کرده این حکم را به او گفته اید به حق نرسیده اید، و اگر بدون تامل گفته اید باز هم خطا کرده اید. و آنگاه به عمر فرمود: دیه فرزندت بر عهده ات می باشد.
قضاوت های امیر المومنین(ع) / محمد تستری