2) روایات
با یک نگاه کلی به گفتار و رفتار پیشوایان معصوم (ع)، روشن می گردد که آنان در دو بعد علمی و عملی، بر اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر تأکید بسیار داشتند.
الف- بعد عملی
پیشوایان ما با تبیین جایگاه و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و نیز بیان ضوابط و شرایط آن، از خود گنجینه ای ارزشمند به جای گذاشته و با طرح همه جانبه ی این فریضه، هم راه اجتهاد و استنباط را بر اهل نظر گشودند و هم راه تحریف و سوء برداشت ها را بر تحریف گران و کژاندیشان بستند. اگر این مجموعه ی گران سنگ که در طول دوران رسالت و امامت شکل گرفت نبود، از کجا معلوم که برخی خوارج گونه، برخورد تحجرآمیز با فریضه امر به معروف و نهی از منکر داشتند و از کجا معلوم که برخی راحت طلبان، با بی میلی و بی مهری با این فریضه برخورد نمی کردند و با این فریضه از سوی طرفداران آزادی بی حد و حصر مورد هجمه واقع نمی شد.
در اهمیت بخشیدن به بعد علمی این فریضه همین بس که حر عاملی (ع)، تنها در کتاب گران سنگ وسائل الشیعه، حدود هشتاد باب گشوده و در آن بیش از هفتصد روایت آورده است. این در حالی است که، بیش از این مقدار در کتاب های روایی، فقهی، تفسیری، اجتماعی و اخلاقی آمده است.
این روایات، که متواتر، معتبر و مشتمل بر تأکیدات بسیار است، در دو گروه قابل قسمت است. نخست گروهی که بر اصل وجوب، اهمیت و ضرورت این فریضه دلالت دارد و گروه دوم، روایاتی است که مشتمل بر هشدار در کوتاهی از انجام این فریضه است.
برخی از روایات گروه نخست عبارتند از:
1) و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر الاکنفثه فی بحر لجی (فیض الاسلام، ح366، ص 1264)؛ تمام کارهای نیکو و جهاد در راه خدا نزد امر به معروف و نهی از منکر چونان آب دهان است بر دریای پهناور.
با آن که جهاد در راه خدا ستون دین (نک: آمدی، بی تا، 354/1)، مایه ی عزت اسلام (همان، 37/4) و شریف ترین کارها پس از اسلام است (کلینی، بی تا، 37/5) و نیز با آن که جهاد دری از درهای بهشت است (همان، 37/5)، امر به معروف و نهی از منکر برتر از جهاد معرفی شده است. این برتری از آن روست که جهاد حرکتی برون مرزی است و این حرکت در صورتی پیروز است که از عقبه ای مستحکم برخوردار باشد و از پشت جبهه تدارک شود و نیازهای آن تأمین گردد. طبیعی است که اگر با کوتاهی در این فریضه، در پشت جبهه اختلالی پیش آید، جهاد نیز مختل می گردد و آن گونه که باید صورت نمی گیرد.
2) ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه عظیمه بها تقام الفرائض (کلینی، بی تا، 56/6، طوسی، 181/6؛ حرعاملی ، بی تا، 397/11)؛ امر به معروف و نهی از منکر است که می تواند امنیت و آرامش جامعه را تأمین کند؛ همان طور که امام باقر (ع) در ادامه ی این حدیث فرمود: با این فریضه، راه ها امن می گردد، تجارت و داد و ستد مردم حلال گشته ظلم و ستم از جامعه برچیده می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود.
3) ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر لخلقان من خلق الله (فیض الاسلام، خ155، ص490)؛ امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از صفات خدا هستند.
4) من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی ارضه و خلیفه رسول الله و خلیفه کتابه (طبرسی، 1406 ه، 1-807/2)؛ هرکس به معروف ها امر کند و از منکرها باز دارد، او خلیفه ی خدا در زمین و خلیفه رسول خدا و کتاب اوست.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر به حدی است که در سخن امام علی (ع)، این فریضه ای صفات و اخلاق خدا به شمار آمده است. درست به همین دلیل است که هرکس به این دوصفت انصاف یافته و با پیروی از خداوند، به معروف ها امر کند و از منکرها نهی نماید به عنوان خلیفه ی خدا تلقی می گردد که مفاد حدیث دوم است.
گروه دوم از روایات نیز مشتمل بر احادیث معتبر و برخوردار از تواتر معنوی است که در خصوص کوتاهی در انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر هشدارهایی کوبنده داده است.
1) ویل لقوم لا یدینون الله بالامر بالمعروف و النهی عن المنکر (طوسی، 1400 ه، 176، کلینی، بی تا، 56/5 ؛ حرعاملی، بی تا، 397/11)؛ وای به حال مردمی که با امر به معروف و نهی از منکر دین خدا را برنمی گزینند.
همان طور که روشن است این سخن، حاکی از آن است که امر به معروف و نهی از منکر، از جمله راه های دین داری است و هرکس در انجام این فریضه کوتاهی کند، این کوتاهی نشان از ضعف و یا فقدان ایمان (ایمان کامل) او است؛ چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
خداوند دشمن دارد مومن ضعیفی را که دین ندارد. پرسیده شد: او کدام مومن ضعیفی است که دین ندارد؟! فرمود: او که از بدی ها نهی نمی کند (حرعاملی، بی تا، 397)
2) اذا امتی تواکلت الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأذنوا بوقایع من الله (همان، 394)؛ هرگاه امت من، امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر وانهند (و از پذیرش این مسؤولیت، شانه خالی کنند) حتماً با عذابی از سوی خدا روبرو خواهند شد.
3) فان الله سبحانه لم یلعن القرن الذی الماضی بین ایدیکم الا لترکهم بالمعروف و النهی عن المنکر فلعن الله السفهاء لرکوب العاصی و الحکماء لترک المتناهی (فیض الاسلام، بی تا، خ 234، ص8087)؛ خداوند متعال پیشینیان را از رحمت خود دور نساخت مگر به این دلیل که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند. خداوند سفیهان را به خاطر گناه و دیگران را به سبب ترک نهی از منکر از رحمتش دور ساخت.
4) لا تزال امتی بخیر ما امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و تعاونوا علی البر فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات (حرعاملی، بی تا، 398/11)؛ امت من همواره در خیر و نیکی است تا آن گاه که یکدیگر را به معروف ها امر و از منکرها باز دارند و یکدیگر را در انجام نیکی ها یاری نمایند و اگر چنین نکردند برکت از آنان گرفته می شود.
از احادیث یاد شده، و دیگر احادیث مشابه، می توان نتیجه گرفت که کوتاهی در انجام این فریضه کیفرهای سخت و محرومیت از برکات الهی را در پی دارد و نیز موجب می شود قبح گناه ریخته و سنت ها شکسته شود، جامعه ی خودی تضعیف و دشمن تقویت گردد و برای هجمه ی بیگانگان و سلطه ی اشرار زمینه فراهم گردد.
ب- بعد عملی
پیشوایان معصوم (ع) افزون بر تحلیل علمی و تبیین جایگاه فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، در رفتار و سیره ی عملی خود نیز اهتمام زیادی به این فریضه داشتند. آنچه در زیارت نامه ی امامان (ع) به ویژه در زیارت جامعه آمده است، گویای این مطلب که همگی شهادت می دهیم: آنان نماز برپا می داشتند، به معروف ها امر از منکرها باز می داشتند.
در این جا به چند مورد که نشان از اهتمام امامان (ع) به بعد عملی این فریضه است، اشاره می شود.
1) موقعیت مبارزه ی مستقیم به شکل نبرد مسلحانه، در میان امامان (ع) تنها برای امام علی (ع) و امام حسین (ع) پیش آمد و جالب این است که در هر دو مورد، امر به معروف و نهی از منکر، اصلی ترین عامل مبارزه در این نبرد بود.
در جنگ صفین، کسی به امام علی (ع) پیشنهاد صلح با معاویه داد، آن حضرت علی (ع) در دلیل بر رد این پیشنهاد مبارزه با معاویه را اقامه ی امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرد و فرمود:
ان الله تعالی لم یرض من اولیائه ان یعص فی الارض و هم سکوت مذعنون لایأمرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر وجدت القتال أهون علی من معالجه الاغلال فی جهنم (علامه امینی، بی تا، 47/10، ابن ابی الحدید، بی تا، 208/2)؛ خداوند از اولیای خود، رضایت ندارد که در زمین معصیت شود و آنان بدانند و سکوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند. (به همین جهت است که) من جنگ را برخودم آسان تر از تحمل غلهای جهنم یافتم.
امام حسین (ع) در وصیت نامه ی خود به برادرش محمد حنیفه، در اشاره به فلسفه ی قیام خود، روی امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده، می فرماید.
انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظلماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی اریدان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر (بحرانی، 1407، 179؛ مجلسی 1403، ه417/12)؛ من از روی خودخواهی یا برای خوشگذرانی و یا برای فساد و ستم گری قیام نکردم، بلکه برای مصلحت خواهی در امت جدم قیام کردم، می خواهم که با معروف ها امر و از منکر نهی کنم.
2) روشن است آن چه به تبعید ابوذر انجامید «امر به معروف و نهی از منکر» بود (نک: مجلسی، 1403، ه، 417/12)؛ با آن که او مورد خشم دستگاه خلافت واقع شد و به رغم آن که اعلام کرده بودند، کسی حق بدرقه و مشایعت او را ندارد، امام علی (ع) با فرزندان خود به مشایعت او شتافت و در تمجید از او و رفتار خدا پسندانه ی او فرمود:
ای اباذر! تو به خاطر خدا خشم کردی. پس به او که به خاطرش خشم کردی امیدوار باش. این مردم به خاطر دنیاشان از تو در هراس اند، ولی تو به خاطر خود از آنان ترس داری. پس آنچه که آنها به خاطر آن از تو می ترسند به خودشان واگذار و از آنچه که خود از آن بیم داری فرار کن. چه قدر آنها به آنچه که از آن منع شان می کردی محتاج اند و تو چه قدر به آن چه تو را از آن منع می کردند بی نیازی (فیض الاسلام، خ 130، ص 403).
3) امامان معصوم (ع) نه تنها خود به معروف ها امر می کردند و از منکرها باز می داشتند بلکه حرکت هایی که به منظور انجام این فریضه صورت می گرفت را نیز تأیید می کردند. قیام زیدبن علی (ع) از جمله این قیام ها بود که مورد تأیید امام باقر (نک: شیخ صدوق، بی تا، 415 و مجلسی، 1403 ه، 403/46) و امام صادق (نک: مامقانی، بی تا، 469/1 و خوئی، بی تا، 358/7) قرار داشت.
یکی دیگر از این حرکت ها، حرکت یکی از نوادگان امام مجتبی (ع)، معروف به شهید فخ است که مورد تأیید امام کاظم (ع) بود. آن حضرت علیه السلام درباره ی آن شهید فرمود:
انا لله و اناالیه راجعون مضی و لله مسلماً صالحاً صواماً قواماً آمراً بالعروف و ناهیاً عن المنکر (ابولفرج اصفهانی، بی تا، 302؛ مجلسی، 1403 ه، 165/48)؛ ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم، به خدا سوگند او در حالی از دنیا رفت که مسلمان، صالح، روزه دار، نماز شب خوان، آمر به معروف و ناهی از منکر بود.
امر به معروف و ضرورت کسب قدرت
قدرت از مولفه های بسیار مهم و اساسی است که به گونه های مختلف در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی بشر حضوری جدی دارد. نیروی فیزیکی و جسمانی، استعدادهای هنری، توان علمی و اقتصادی، قدرت نظامی، سیاسی و اجتماعی نمونه های عینی از قدرت بشر است که در شکل های مختلف رخ می نماید.
این مفهوم در علوم انسانی از زوایای مختلفی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و در علوم اجتماعی و از جمله علم سیاست و مدیریت در نظام کلان جامعه، نقش محوری دارد. اسلام برخلاف منفی گرایان نسبت به قدرت، که فساد و تباهی را ذاتی قدرت دانسته و ظلم و ستم گری را از قدرت جداناپذیر می دانند (قادری، 1379، 5، کواکبی، 1364، 150، صعب، 1985 م، 173/8)؛ لئویلد،42/1) قدرت را در زندگی فردی و اجتماعی امری مثبت و ضروری می داند؛ زیرا کسب قدرت برای دفاع از حریم توحید، چیره شدن بر دشمنان، برقراری امنیت و حل مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، امری لازم است.
آیات قرآن (نک: انفال 160، اسراء 80، ص 35) احادیث (نک: فیض الاسلام، خ40، ص 125) و سیره ی پیشوایان معصوم (ع) (نک: قمی، بی تا 321/2؛ محمدی ری شهری، بی تا، 180/4 و طبری، بی تا، 156/2)، تأیید و تأکیدی بر این مطلب است.
قدرت هر چند موضوعی گسترده است که در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی مورد توجه بوده و از زوایای گوناگون قابل بحث و گفتگو است، اما آن چه در این مجال مورد توجه است، ضرورت فراهم آوردن قدرت و به کارگیری آن در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است، زیرا بدون برخورداری از پشتوانه ی قدرت، اجرای این فریضه ناممکن است و یا عملی است بی حاصل.
به رغم وجود غنای منابع اسلامی در ضرورت استفاده از قدرت در اجرای این فریضه، باید اذعان داشت که نه عوامل فکری – فرهنگی چندان که باید به این اصل توجه دارند و نه عوامل اجرایی از این اصل، چنان که شایسته است سود جسته اند. اما خوشبختانه منابع اسلامی سرشار از سفارش به اصل قدرت در اجرای این فریضه است که در این مجال به بخشی از آن اشاره خواهد شد.
الف- لغت
از جمله راه هایی که ما را به ضرورت برخورداری از قدرت لازم در اجرای امر به معروف و نهی از منکر راهنمایی می کند، توجه به معنا و مفهوم واژه های «امر» و «نهی» است. اگر نیک بیندیشیم، به این واقعیت پی خواهیم برد که قدرت در متن این فریضه نهفته است. همانطور که یاد شد، «امر» در لغت به معنای حکم، فرمان و دستور است، که توأم با نوعی الزام بر انجام کار است (نک: راغب اصفهانی، ص24، قیومی، 1987، م، 21) چنان که واژه ی «نهی» نیز به معنای فرمان، دستور و نوعی الزام به ترک عمل است (راغب اصفهانی، ص 507)
بدیهی است واژه های «امر» و «نهی» زمانی بر مفاهیم یاد شده دلالت می کنند که توأم با قدرت بوده و امر و نهی کننده از اقتدار لازم برخوردار باشد. واژه های «امیر»، «امراء» و «امیرالمرئه» شاهدی روشن بر این ادعاست، زیرا اقتدار و برتری آنها زمانی صادق است که از قدرت و برتری لازم برخوردار باشند.
از این جاست که آنچه اصولیان در علم اصول آورده اند روشن می گردد که می گویند: علو و برتری در معنای امر نهفته است (خراسانی، 1413 ه، 308/1-305)
ب- قرآن
آن گاه که در آیات مرتبط به امر به معروف و نهی از منکر دقت می کنیم خواهیم یافت که قرآن به روشنی بر ضرورت قدرت و به کارگیری آن در اجرای این فریضه دلالت می کند.
1) و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر (آل عمران، 104)؛ باید از میان شما امتی باشد که به نیکی ها دعوت کند، به معروف ها امر کرده و از زشتی ها باز دارند.
هرچند در این که «من» در این آیه بیانیه است با تبعیضیه اختلاف است، ولی مهم مفاد آیه است که در هر دو صورت بر ضرورت ستادی عمل کردن در فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت دارد. اگر «من» برای تبعیض باشد، مفاد آیه این خواهد بود که باید از برخی شماها، گرهی پدید آید و این گروه به خوبی ها دعوت کند، و اگر آن طور که شیخ طوسی (نک: شیخ طوسی، بی تا، 548/2) و زجاج (الزجاج، بی تا، 452/1) می گویند «من» نه برای تبعیض که برای تبیین مخاطب است، مفاد آیه یاد شده چنین خواهد بود که: باید از تمامی شماها امتی شکل گیرد و این امت به خوبی ها دعوت کند و به معروف ها امر کند.
در فرض دوم، آیه ی یاد شده نظیر آیه ی «فاجتنبوا الرّجس من الاوثان» (حج، 30) خواهد بود که «من» برای بیان پلیدی است نه برای تبعیض. زیرا مفاد این آیه، ضرورت پرهیز از تمام پلیدی های بتهاست نه پرهیز از برخی پلیدی های آنان (نک: طبرسی، بی تا، 1-806/1).
نکته ی دیگر قابل توجه این است که باید دید چرا به جای واژه هایی همچون «عده»، «طائفه»، «فرقه»، «جماعت» و مانند آن، از واژه ی «امت» استفاده شده است. این از آن روست که در این واژه، قدرتی نهفته است که در هیچ یک از واژه های یاد شده نیست، زیرا امت به معنای برخورداری جامعه بزرگ اسلامی از هدف و رهبری واحد است (شیخ طوسی، بی تا، 549/2-548 و طبرسی، بی تا، 806).
نکته ی دیگر قابل توجه این است که باید دید چرا به جای واژه های همچون «عده»، «طائفه»، «فرقه»، «جماعت» و مانند آن، از واژه ی «امت» استفاده شده است. این از آن روست که در این واژه، قدرتی نهفته است که در هیچ یک از واژه های یاد شده نیست، زیرا امت به معنای برخورداری جامعه ی بزرگ اسلامی از هدف و رهبری واحد است (شیخ طوسی، بی تا، 549/2-548) و طبرسی، بی تا، 806) و روشن است که چنین جامعه ای از قدرت بالایی برخوردار است. درست به همین دلیل است که گفته شده، یکی از معانی «امت» قدرت است (همان).
2) و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوّکم و آخرین من دونهم لا نعلمونهم الله یعلمهم (انفال، 60)؛ هرچه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید تا دشمن خدا، دشمن خود و نیز دیگر دشمنان، که آنان را نمی شناسید، بترسانید.
هرچند این آیه درباره ی جهاد و نبرد علیه دشمنان بیرونی است ولی فراموش نمی کنیم که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر نیز نوعی جهاد علیه مفسدان و دشمنان تبهکار داخلی است. شاید فراز و «آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم» اشاره به این مطلب باشد که هرچند جامعه اسلامی، مفسدان معروف ستیز و سنت شکنان قانون گریز را دشمن نداند، ولی قرآن، آنها را نیز نوعی دشمن معرفی کرده است.
آنچه در برخی آموزه های اسلامی آمده است که در صورت نیاز به حمل سلاح و استفاده از آن در نهی از منکر، می توان از آن استفاده کرد (شیخ طوسی، بی تا، 549/2، امین، بی تا، 64/3) مویدی بر این مطلب است که از آیه ی یاد شده برداشت می گردد. (1)
پی نوشت ها :
1) در این باره که کسب قدرت در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر امری ضروری است. نک: حج، 141، حجرات 9.
منبع:اندیشه حوزه، ش80-79
ادامه دارد…