تبریک
میلاد خجسته حجت حق، امام محمد باقر علیه السلام ؛ غواص اقیانوس دانش ها، رازگشای بی هماورد بینش ها و پرتوگستر بی همتای ارزش ها، هفتمین ستاره عصمت، پنجمین آفتاب امامت، برره پویان عطر ولایت مبارک باد؛ امامی که در عصر حاکمیت جهل و حکومت جور، چونان خورشیدی فرهنگ گستر و ظلمت سوز، روشنی بخش و شب برانداز بر قلب تیرگی ها و تباهی ها فرود آمد و ژرفای بلند اندیشه های ناب محمدی را بنیانی دوباره نهاد. درود و سلام و صلوات بی کران خداوندی، روح و ریحانِ روانِ پاک او و خاندان طاهرش باد.
تولد
شهر مدینه، پنجاه و هفتمین رجب از هجرت پیامبر را با شعف ورق می زد، و در شوری مقدس، میلاد شادی آفرین پنجمین روشنگر هستی را انتظار می کشید. آسمان در بستری از نور، باران سلام و صلواتش را بر سرای سعادت گستر امام سجاد علیه السلام شادباش می کرد و زمین، سفره ای از سبزی و سرور را مهّیای مقدم سراسر شکوه امام باقر علیه السلام می ساخت. در میان هاله ای از شور، ناگهان غنچه های انتظار شکفت، گل های لبخند بر لب های حاصران رویید و خانه پیشوای پارسایان، به عطر تولد نهال نورسته بوستان ولایت و امامت معطر شد. میلاد سراسر نور پنجمین پیشوای مسلمانان جهان، حضرت امام محمد باقر علیه السلام بر همه رهروان راستین راهش مبارک باد.
امام در یک نگاه
ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام امام پنجم و معصوم هفتم، در سال 57 هجری در شهر مدینه دیده به گیتی گشود. پدر ایشان امام سجاد علیه السلام و مادرشان فاطمه، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بودند. آن حضرت در هنگام شهادت امام حسین علیه السلام چهار ساله بود و در زمان رحلت پدر 39 سال داشت. کنیه آن حضرت ابو جعفر و مهم ترین لقب ایشان باقر است. پیشوای پنجم در زمان امامت خود، با پنج خلیفه اموی به نام های ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبد العزیز، یزید بن عبد الملک و هشام بن عبد الملک معاصر بود. آن حضرت پس از 18 سال عهده داری امامت مردمان، در سال 114 هجری در شهر مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع، در جوار قبر پدر و جدش به خاک سپرده شد.
شرافت دودمان
در فرهنگ انسان ساز و نورگستر اسلام، اصل و نسب و پیوندهای خانوادگی، هنگامی ملاک رشد و افتخار است که با شخصیت معنوی و عظمت الاهی افراد، هم ساز شود؛ و گرنه این ملاک ها تهی از اعتبار و خالی از مقدار است. قرآن کریم و روایات گران قدر اهل بیت علیهم السلام به این معنا اشاره هایی آشکار دارند. در این قلمرو، امام باقر علیه السلام افزون بر این که در بهره مندی از سجایای والای روحی و عمل به مکارم اخلاق در اوج و عروج بود، در شرافت دودمان و طهارت نسل نیز مقامی بس بلند داشت. آن حضرت از رهگذر پیوند دو دریای امامت تولد یافت. امام باقر علیه السلام در دامان پاک مادر گرامی اش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام پرورش یافت و از خرمن بی کران فیض وجود پدرش امام سجاد علیه السلام بهره گرفت. از این رو، سیره حسن علیه السلام و حماسه حسین علیه السلام در روحش تجلی یافت.
نام و کنیه
امام باقر علیه السلام در مدینه چشم به جهان گشود. پدر بزرگوار ایشان امام سجاد علیه السلام بر گوش راستشان اذان و بر گوش چپشان اقامه خواند و اسم ایشان را محمد نامید؛ اگر چه طبق برخی از روایات، این نام را رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ایشان نهاده بود. در سخنی از امام سجاد علیه السلام آمده است: «هر پسری که از ما به دنیا آمد، او را محمد می نامیم و پس از گذشت هفت روز اگر خواستیم، او را به همان نام می خوانیم و اگر نخواهیم، تغییر می دهیم». برخی از تاریخ نگاران نیز گفته اند نام محمد را به دلیل شباهت بسیار امام باقر علیه السلام به وجود مقدّس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر ایشان نهاده اند. کنیه پیشوای پنجم را «ابوجعفر» گفته اند. در کتاب های روایی منظور از ابو جعفر اول، امام باقر علیه السلام و منظور از ابو جعفر ثانی امام جواد علیه السلام است.
القاب امام
امام پنجم را با وصف مشهور «باقر» می شناسند؛ اگر چه برای آن حضرت القاب متعدد دیگری نیز بوده است که هر کدام به مناسبتی به ایشان اعطا شده، القابی هم چون:
ناثر: به معنای نشر دهنده علم و دانش، از آن رو که آن امام، دل ها و جان های مؤمنان را سرشار از نور علوم الاهی می ساخت.
رافع: چرا که امام باقر علیه السلام مقام علم و حکمت را بلندی بخشید.
ذاکر: به آن دلیل که پیوسته لب هایی جاری از یاد خدا داشت.
شاکر: از آن رو که همه گاه سپاس گزار نعمت های پروردگار بود.
هادی: به آن دلیل که مردمان را به راه راست رهنمون می گشت.
صابر: زیرا شکیبا، نرم خو و صبرپیشه بود.
جامع: به معنای کسی که همه علوم و حکمت ها را در درون داشت.
امین: از آن رو که امام باقر علیه السلام سیره و سنت انبیای الاهی، و هم چنین اموال و امانت های مردمان را امینی درست کردار بود.
شبیه: چرا که به وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله شباهتی تمام داشت.
باقر
«باقر» مشهورترین لقب پیشوای پنجم است. این لقب به معنای شکافنده علوم، رازگشای دشواری های آن و دانشمند متبحّر آمده است. وجود پر فیض امام، منبع بی کران حکمت ها و دانش ها بود و اختصاص این لقب به دلیل جلوه و ظهور خاصی است که علم الاهی امام در اجتماع آن روزگار داشت. «جابر بن یزید جعفی» که از شاگردان امام و عالمان معاصر ایشان است، می گوید: «آن حضرت را از آن رو باقر گفته اند که علم را شکافت و رموز و دقایق آن را روشن ساخت» و یعقوبی، تاریخ نگار مشهور در این باره می نویسد: «بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت». برخی نیز گفته اند از آن جهت که سجده های پی در پی بر پیشانی مبارکش اثر گذارده و آن را شکافته و پینه دار کرده بود، آن حضرت را باقر می نامیدند.
سلام جابر
جابر از صحابیان راستین رسول خدا صلی الله علیه و آله است که عمری دراز یافته و دوران خردسالی امام باقر علیه السلام را درک کرده است. وی می گوید: [روزی] رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا مورد خطاب قرار داده و فرمود: «تو بعد از من چندان زنده می مانی که مردی از فرزندان مرا ـ که شبیه ترین مردم به من و نامش هم نام من است ـ زیارت کنی. آن هنگام که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتما عمل کرده و سهل مگیر». وقتی جابر به سنین پیری رسید و مرگ خود را نزدیک دید، پیوسته می گفت: یا باقر! یا باقر کجایی؟ تا این که روزی آن حضرت را دیده و خود را به وی رسانید، در حالی که دست و پای حضرتش را می بوسید و می گفت: پدر و مادرم فدای تو که شبیه پدرت رسول خدا هستی؛ رسول خدا بر تو سلام فرستاده است.
دانشی بی کران
گستره سترگ و بی کرانه دانش و بینش امام باقر علیه السلام تا بدان مرزها ره یافت که غواصان درک معانی را به ژرفای اقیانوس علم امام راهی نبود و عجز از دست یابی به این بلندای مقام را جز در اتصال به سرچشمه وحی، تفسیری نمی یافتند. «جابر بن عبداللّه » که در نزد آن حضرت دانش می آموخت، بارها به آن حضرت می گفت: «ای شکافنده علوم! گواهی می دهم تو در کودکی از دانشی خداداد برخورداری» و «عبداللّه بن عَطاء مکّی» می گفت: «هرگز دانشمندان را نزد کسی حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام ، «حَکم بن عُتیبه» که در چشم مردمان جایگاه علمی والایی داشت، در پیشگاه امام باقر چونان کودکی در برابر آموزگار بود» و «جابر بن یزید جُعفی» چنان مجذوب شکوه علمی و شخصیت آسمانی امام باقر علیه السلام بود که به هنگام روایت از ایشان می گفت: «وصّی اوصیا و وارث علوم انبیا، محمد بن علی بن الحسین مرا چنین روایت کرد…».
عصر امام باقر علیه السلام
دوران امامت امام باقر علیه السلام با تحولات سیاسی بسیار و انتقال قدرت از امویان به عباسیان هم زمان شد. در این رهگذر، فضایی به وجود آمد که امام توانست با بهره گیری از آن، در نشر و گسترش علوم و فرهنگ اصیل اسلامی تحولی ژرف پدید آورد. پیش از این عصر، با توجه به نگرانی و هجمه های سیاسی و درگیری های مختلفی که وجود داشت و هر روز در قالبی نو رخ می نمود، بیش تر اندیشه و وقت امامت امت، مصروف مرزبانی از مرزهای جغرافیایی و عقیدتی کیان اسلام می شد. در دوران امام باقر علیه السلام شرایط از نظر سیاسی برای بسط فرهنگی قلمروهای دینی بیش از گذشته فراهم بود و از این رو، به صراحت گفته اند که از امام باقر علیه السلام به قدری روایات و احادیث در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام و انواع علوم به یادگار مانده که تا آن روز، از هیچ یک از فرزندان امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به جا نمانده بود.
دوران طلایی شکوفایی فرهنگ اسلامی
امام باقر علیه السلام آغازگر یک تحول فکری فرهنگی در جهان اسلام بود. امام با جنبش علمی دامنه داری که پدید آورد، مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را ـ که در دوران امامت فرزند گرامی اش امام صادق علیه السلام به اوج عظمت رسید ـ پی ریزی کرد. امام با تمام تلاش کوشید که فرهنگ و معارف اسلامی را در قالبی عام و گسترده، به همه شیفتگان و حقیقت خواهان عرضه دارد. امام با این اقدامات، یک نوع خیزش علمی و فرهنگی را در جهان اسلام شروع کرد که بستر یک نهضت فرهنگی بنیادین شد و ثمرات شکوه مندش، در دوره های بعدی به خوبی رخ عیان کرد. از این رو، دوران امام باقر وامام صادق علیهماالسلام را، دوران طلایی شکوفایی فرهنگ اسلامی گفته اند.
محضری پر فیض
در عصر امام باقر علیه السلام عظمت والای علم و شکوه بی کران دانش امام، شهرتی عالم گیر یافته بود و همواره محضر او، از مراجعه کنندگان فراوان از همه سرزمین های اسلامی پر بود. در این میان، اهل عراق ـ که شیعیان بسیاری در میان آن ها وجود داشت ـ بیش از همه به محضر آن حضرت می شتافتند. رجال و شخصیت های بزرگ علمی آن روز و نیز عده ای از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله که هنوز در حال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده می کردند. افرادی چون «جابر بن یزید جعفی»، «ابن مبارک»، «زُهری»، «ابو حنیفه»، «مالک» و «شافعی» از آثار علمی امام بهره مند شده و سخنان آن حضرت را بی واسطه و گاه با چند واسطه نقل نموده اند. شیخ طوسی دانشمند بزرگ اسلامی، تعداد شاگردان امام باقر علیه السلام را 462 مرد و دو زن می نویسد که در میان آنان، افرادی هم چون: «محمد بن مسلم»، «زُراره بن اعیُن»، «ابوبصیر»، «بُرید بن معاویه» و «هشام بن سالم» به چشم می خورند.
امام باقر علیه السلام از دیدگاه اندیشمندان اهل سنت
آوازه بلند دانش و منزلت رفیع امام باقر علیه السلام از زبان بسیاری از اندیشمندان اسلامی ستوده شده است و بزرگان بسیاری از اهل سنت، به گزارش سجایای اخلاقی و جایگاه والای علمی ایشان پرداخته اند. «ابن حَجر هیتمی» در این باره می نویسد: «محمد باقر به اندازه ای گنج های پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانش ها را بیان نموده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست». «محمد بن طلحه شافعی» هم می نویسد: «امام باقر علیه السلام شکافنده دانش است و سخنان او کوتاه و پر معناست…. دلش صفا داشت و عملش پیراسته و روحش پاک و قوی بود. از اخلاقی نیکو و برجسته برخوردار بود و زندگی اش را در راه فرمانبرداری از خدا سپری کرد. او به خدا نزدیک بود و شایستگی پیشوایی داشت».
نهضت فرهنگی امام
امام باقر علیه السلام در برهه ای امامت امت و رهبری جامعه مسلمانان را بر عهده گرفت که از یک سو با موج شبهه های فزاینده گروه های سیاسی و مذهبی متعددی مانند معتزله، خوارج و مرجئه رو به رو، و از دیگر سوی با انشعاب گروه هایی مانند زیدیه و یهودیانی که جعل حدیث می کردند، مواجه بود. آن حضرت علیه السلام هم چون سدّی استوار در برابر نفوذ عقاید باطل آنان ایستادگی کرد و با جنبش علمی گسترده ای که آغاز نمود، پایگاه های فکری و عقیدتی آنان را در هم شکست. امام کوشید تا اسلام را از همان مسیر درست و تحریف نشده گسترش دهد و گرد و غبار مظلومیت را از چهره آن برگرفته و آفاق و ابعاد شریعت رسول اللّه و اندیشه های بلند اهل بیت را از طریق نهضت فرهنگی در یک گستره جهانی ماندگار سازد. ایجاد حوزه بزرگ علمی و تربیت انسان های فرهیخته و دانشور این مکتب، پیامد آن خیزش بزرگ فرهنگی بود.
ستیز با اندیشه های یهود
برخی از بزرگان یهود ـ که عده ای به ظاهر مسلمان شده و گروهی دیگر هنوز به دین خود باقی مانده و در جامعه اسلامی پراکنده بودند ـ مرجعیت علمی قشری از ساده لوحان را بر عهده داشتند. اینان به جعل احادیث در سطحی بسیار گسترده دامن زدند. تأثیری که آنان بر فرهنگ اسلام از خود بر جای نهادند، به صورت احادیث ساختگی به نام «اسرائیلیات» پدیدار گشت. مبارزه با افکار باطل یهود و القائات سوء آنان در فرهنگ اسلام، بخش مهمی از برنامه کار امامان معصوم علیهم السلام را به خود اختصاص داده بود. در این میان، تأثیر شگرف و کوشش گسترده امام باقر علیه السلام ـ که در عصر هجوم اسرائیلیات به پیکره اندیشه های اسلامی می زیست ـ و مبارزه پی گیر و بی امان آن حضرت در زدودن چهره اسلام ناب از افکار باطل و تکذیب احادیث دروغین یهود، انکارناپذیر بود.
مبارزه با غالیان و دروغ پردازان
انحطاط اخلاقی و عقیدتی جامعه اسلامی در عصر خلفای ستمگر اموی، پیامدهای زیان باری به همراه داشت که از جمله دو پیامد آسیب زای افراط و تفریط در باورهای دینی بود. این دو آفت در حکومت امویان، جامعه اسلامی را به شدت رنج می داد. در آن عصر، گروهی از مردم تحت تأثیر شرایط محیط و تبلیغات زهرآگین اموی بر ضد اهل بیت علیهم السلام تا آن جا از خاندان رسالت فاصله گرفته بودند که آنان را مورد ستم و ناسزاگویی قرار می دادند. در مقابل، دسته ای از مردم به انگیزه های متفاوت، در تعظیم و بزرگداشت اهل بیت تا به آن جا زیاده روی می کردند که امامان معصوم علیهم السلام ناگزیر به مواجهه و مبارزه با آنان می پرداختند. امام باقر علیه السلام به عنوان هادی و رهبر مسلمانان به مبارزه جدّی با این تفکرات منحرف پرداختند و با ردّ اعتقادات و لعن و بیزاری جستن از آنان، اندیشه صحیح اعتقادی را در این باره به مسلمانان تعلیم دادند.
سرچشمه کمالات
امام محمد بن علی علیه السلام اسوه فضیلت و تقوا و سرچشمه کمالات ناب انسانی بود. در وجود او بی کرانِ علم و حکمت، با اوج خضوع و بندگی در پیشگاه پروردگار درهم آمیخته بود و جلوه زیبایی از انسان کامل را به نمایش می گذاشت. آن امام، شکوه عبادت عارفانه و شگفتی پرستش عاشقانه را تفسیری روشن و زیبا بود. فرزند گران قدرش امام صادق علیه السلام در شأن پدر با سخنی کوتاه ولی والا و ارزنده چنین می گوید: «در گفتار، راستگوترین، در دیدار، گشاده روترین، در بذل جان برای خدا، بخشنده ترین و در اخلاق، متواضع ترینِ مردمان بود».
وقار و متانت امام
امام باقر علیه السلام اهل وقار و متانت بود. عظمت مقام و شأن و شوکت او ایجاب می کرد که در رفتارها به گونه ای باشد که مردم بر او جرأت نکنند و در محضر او سخنان بیهوده و ناصواب نگویند. می کوشید به شیوه ای جامع ولی مختصر سخن بگوید و در بیاناتش زیاده گویی و بی حساب گویی وجود نداشته باشد. اگر در مجلسی به مناسبت می گریست یا می خندید، سعی بر آن داشت که صدا را به گریه بلند نکند و اظهار جزع و بی تابی ننماید؛ جز در دعاها و نجواها که گاه در آن از خود بی تابی نشان می داد و به صدای بلند می گریست. خنده های امام نیز صدادار و قهقهه مانند نبود، آرام لبخند می زد و هرگز در خنده بی اختیار و بی قرار نبود و تازه در همان حال نیز پس از خنده می فرمود: «خداوندا! بر من خشم مگیر». آرام و شمرده سخن می گفت و هرگز صدایش در سخن بلند نمی شد، حتی در بحث های بسیار گرم و در محاورات پر شور، بر خود مسلط بود و با کمال حلم و مدارا، به سخنان آن ها گوش فرا می داد و آن گاه لب به پاسخ می گشود.
در میان مردمان
امام باقر علیه السلام در میان مردم و هم دم آنان بود. با همه شأن و شوکتی که داشت، هرگز چون عالمان متکبّر و دانایان مغرور، حرکت نکرد. خود را با کم ترین مردمان وفق می داد، با گم نام ترین آنان می نشست و با آن ها سخن می گفت، با زبان آن ها حرف می زد و مشکلاتشان را می گشود و دین و باورشان را اصلاح و به ایشان تفهیم می کرد. او در این باره از خود تواضع بسیار نشان می داد؛ آن چنان که خود را با او مأنوس می یافتند. هرگز ابهت و جلال امام سبب نمی شد که نتوانند حرف خود را بگویند و یا بین او و خود فاصله ای احساس کنند. این گونه برخوردها بود که مردم را شیفته می کرد و آن ها تازه می فهمیدند چه جنایتی عظیم از سوی زمامداران مطرح شده بود که بین امام و آن ها تا حال فاصله انداخته و حتی به مردم قبولانده بودند که امامان شیعه، درخور اعتنایی نیستند و یا مقام و موقعیت آن ها را در دلشان شکسته و ایشان را تحقیر کرده اند.
محبت اهل بیت
امام باقر علیه السلام دوستدار مردمان بود واین دوستی را به گونه ای به آن ها نشان می داد و هم اثر دوستی مردم را به خود آن ها عرضه می داشت،تا آن ها در راه و خط مشی خود استوارتر باشند. فردی از خراسان به خدمت امام آمد، در حالی که به علت سفر پاهایش زخمین بود. به امام عرضه داشت که دوستی و محبت شما مرا به این روز افکنده و بدین جا کشانده است. امام ضمن تشکر از محبت و دوستی او فرمود: «به خدا سوگند، اگر سنگی هم ما را دوست بدارد، خداوند در روز قیامت آن سنگ را با ما محشور می دارد و آیا دین جز محبت است».
رهنمون به رحمت خد
امام باقر علیه السلام در پی شستن اذهان مردمان از اندیشه گناهانی بود که آنان را شکنجه و آزار می داد. برخی افراد از آن رو که از خاندان گناه و از تبار بدکاران بودند، اظهار شرم می کردند. امام می کوشید که آنان را از عذاب وجدان رهایی بخشد وبعد از توبه، به کردار نیک رهنمون کند.
«سعد الخیر» از فرزندان «عبد العزیز بن مروان» و از امویان بود. روزی در برابر امام گریست. امام از علت گریه اش پرسید. پاسخ داد که از خاندان بنی امیه است و خدای در قرآن از آن ها تعبیر زننده ای دارد. امام دلداری اش داد و فرمود: «نگران نباش، تو از ما اهل بیت هستی؛ از آن رو که پیرو خط مایی و خدا فرموده است: پس هر که از من پیروی کند، بی گمان او از من است». امام با این سخن حکیمانه، او را از عذاب وجدان نجات بخشید و در مسیر اطاعت و عبادت قرار داد.
حلم و بردباری
امام باقر علیه السلام کوه حلم و دریای بردباری بود و در برابر همه اهانت های بی پروا و همه گستاخی های بی شرمانه، حلمی شگفت انگیز از خود نشان می داد. روزی مردی مسیحی، با اتکا به این امر که دستگاه حکومت اموی به امام روی خوش نشان نمی دهد و اگر اهانتی به ایشان کند، دفاع کننده ای نخواهد داشت، کینه و عقده لبریز خود را برون ریخت و به روی امام زبان به گستاخی گشود و گفت: «تو بقر هستی». امام علیه السلام با حلم و شکیبایی پاسخ داد: «من باقرم». مسیحی ادامه داد: «تو فرزند آن زن آشپز هستی». امام فرمود: «آشپزی شغل و کار او بود و این ننگ و عار نیست». سپس مرد مسیحی با گستاخی تمام به مادر امام علیه السلام اهانت کرد. امام فروتنانه فرمود: «اگر مادرم آن گونه بود که تو توصیف می کنی، خدای از او درگذرد و اگر سخن تو درباره مادرم دروغ بود، خدای از تو درگذرد». مرد مسیحی که گستاخی خود را تا به این حد و حلم امام را تا به این اندازه دید، از امام عذر خواست و اسلام آورد.
در زلال سخنان امام
بهترین چیزهایی که ممکن است با هم بیامیزند، حلم و بردباری است که با علم آمیخته گردد.
برترین کمالات عبارت است از: آگاهی وشناخت از دین، تحمل سختی ها و ناگواری ها و تنظیم زندگی.
سه چیز در دنیا و آخرت از صفات پسندیده است: 1. آن کس را که به تو ستم کرده ببخشی؛ 2. به دیدار کسی که با تو قطع رابطه کرده، بروی؛ 3. هر گاه کسی از روی نادانی خلافی مرتکب شد، بردباریِ خویش را حفظ کنی.
بنده آن گاه عالم می شود که به افراد برتر از خویش حسادت نورزد و آنان که پایین تر از او قرار دارند را به دیده حقارت ننگرد.
سه ویژگی است که زیان آن پیش از مرگ دامن گیر صاحبش می شود: اول نافرمانی و سرکشی؛ دوم قطع پیوندهای خویشاوندی؛ سوم سوگند دروغ به خداوند.
مؤمنان در نیکی کردن و مهربانی و دلسوزی به یکدیگر هم چون تن واحدند که اگر جایی از آن دردمند شود، باقی جاها در بیداری و تب و سوز آن هم دردی کنند.
خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان کرده است: خشنودی خودش را در طاعتش، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار، شاید که رضایتش در همان باشد؛ غضبش را در نافرمانی اش، پس هیچ گناهی را کوچک نینگار، شاید غضبش در همان باشد؛ ولّی خود را در میان مردم پنهان کرد، پس هیچ کس را کوچک نشمر، شاید ولّی و دوست خدا باشد.
به خدا سوگند که متکبر با خداوند در ردای عظمت او ستیزه دارد.
از تنبلی و تنگ دلی بپرهیز که این دو کلید هر بدی باشند؛ هر که تنبلی کند، حقی نپردازد و هر که تنگ دل شود، بر حق شکیبا نبود.
خداوند، دشنام گویِ بی آبرو را دشمن دارد.
رفاقت بیست ساله، خویشاوندی است.
چهار چیز از جمله گنج های نیکویی اند: نهان داشتن حاجت، صدقه، درد و مصیبت.
پر افسوس ترین مردم در روز رستاخیز، بنده ای است که عمل عدالتی را وصف کند و خودش خلاف آن عمل نماید.
اگر گدا می دانست در گدایی چیست، کسی از کس دیگر گدایی نمی کرد، و اگر آن که که از او گدایی کنند، می دانست در برنیاوردن خواهش چیست، کسی چیزی را از کس دیگر دریغ نمی کرد.
هیچ کرداری پذیرفته نیست جز به معرفت، و معرفتی نیست جز به همراهی کردار. هر که معرفت یافت، او را به کردار ره نماید و هر که معرفت ندارد، عملی نیاورد.