جهاد، تروریسم و مردم سالاری (2)

جهاد، تروریسم و مردم سالاری (2)

– چهارمین دلیل و شاهد بر نگره ی دفاعی در اسلام، توجه به اصل تشریع جهاد، شرایط، اوصاف جهادگران، اهداف و انگیزه ها می باشد.
1) در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی با شما برخیزند جهاد کنید ولی تجاوز و ستم نکنید که خدا ستمگر و متجاوز را دوست ندارد (1) (بقره، 190).
2) خداوند مکر و حیله و دشمنی را از مؤمنان دفع می کند که به خدا هرگز خیانت کار ناسپاس را دوست ندارد. اجازه و رخصت جنگ به مسلمانان به آنهایی که به آنها تجاوز و جنگ می کنند داده شد،چون دشمن به آنها ظلم نموده و خدا بر یاری آنها تواناست؛آن مسلمانی که به ناروا از زادگاه و جایگاه شان آواره شده و جز آن که می گفتند پروردگار ما خدای یکتاست. جرمی نداشتند،و اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند، همانا صومعه ها، دیر، کنشت و مساجدی که در آنها نماز و ذکرخدا بسیار می شود، همه خراب و ویران می شود و هرکه خدا را یاری کند،البته خدا او را یاری می کند که خدا را منتهای توانایی و اقتدار است (2) (حج، 40-38).
3) کارزار کنید با کسانی که ایمان به خدا و روز آخرت نمی آورند و آن چه خدا و رسول او ممنوع نموده ممنوع نمی دارند و به دین حق نمی گروند.ازاهل کتاب با این ها کارزار کنید تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه بدهند (3) (توبه، 36-29).
4) هنگامی که ماه های حرام سپری شد کارزارکنید با مشرکین هرجا یافتید و آنها را دستگیر و محاصره کنید و هر سو در کمین آنها باشید،چنان چه از شرکت توبه کرده و نماز اسلام بپا داشته و زکات دادند، پس از آنها دست بردارید که خدا آمرزنده و مهربان است (4) (توبه، 5) .
5) ای اهل ایمان، با کافران از هرکه به شما نزدیک تر است شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت پایداری حس کنند و بدانید که خدا همیشه یار پرهیزکاران است (5) (توبه، 123).
6) ای مؤمنان با کافران کارزار کنید که در زمین فتنه و فسادی نماند و آیین همه دین خدا گردد و چنان چه دست از کفرکشیدند، خدا به اعمال شان بصیر و آگاه است (6) (انفال، 39).
7) مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را برآخرت گزیدند، جهاد کنند و هرکس در راه خدا کشته شد یا فاتح گردید، زود باشد که او را
پاداش بزرگی دهیم (7) نساء، 74).
8) خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند و این وعده قطعی است بر خدا و عهدیست که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده (8) (توبه، 111).
طرف هایی که درآوردگاه به نبرد با آنها دستور داده شده است،عبارتند از: کافران، مشرکین، اهل کتاب و مطلق آنهایی که راه ستیز و جنگ و تجاوز با اسلام را بر می گزینند که این ها می توانند شامل دسته هایی از مسلمان ها نیز بشوند.
در میان این آیات،آیاتی وجود دارد که گویا دستور به تهاجم و تجاوز به دشمن داده شده است،ولوآنها به ما حمله نکرده باشند، چون موظف اند عقیده ی ما را بپذیرند و در غیر آن تا نابودی شان نبرد ادامه پیدا می کند، مانند آیات 5 و 123 از سوره ی توبه، 39 از سوره ی انفال و 74 از سوره ی نساء و پاره ای از آیات دیگر، و از این آیات نتیجه گرفتند که در اسلام جنگ و تجاوز اصل و مشروع می باشد،و لیکن با تأمل و تعمق و تدبر در مجموع آیاتی که به مقوله ی جنگ و جهاد پرداخته اند،و نیز اهداف، شرایط و انگیزه های جهاد به نادرستی این قرائت پی می بریم، زیرا آن چه از آیات جهاد و جنگ و نیز مسائلی که پیرامون جهاد آمده است، می فهمیم و بدان ها می رسیم، بدین قرار می باشد:
اول:مشروعیت دینی جنگ و جهاد در مدینه اتفاق می افتد، آن هم پس از اذیت و آزار فراوانی که به گروه یا گروه های تازه مسلمان از سوی مخالفین وارد می گردید. در مورد این که کلام کدام یک از آیات به جهاد، مشروعیت و قانونیت بخشید، سه نظریه و دیدگاه وجود دارد:
1) ابوبکر، زهری، سعید بن جبیر و جمع دیگر می گویند اولین آیه ای که به جهاد مشروعیت داده آیه ی 39 از سوره ی حج «اذن للذین یقاتلون..» می باشد. مؤلفین تفسیر نمونه و نیز صاحب تفسیر گران سنگ المیزان،این آیه ی شریفه را اولین تشریع جهاد می دانند.
2) ربیع ابن انس و جمع دیگر آیه ی مبارکه 190 از سوره ی بقره را اولین آیه
در مورد مشروعیت جهاد دانسته اند.
3) جمعی دیگر آیه ی شریفه 111 از سوره ی توبه را اولین آیه در تشریع جهاد شناخته اند.البته معروف همان دو قول نخستین می باشد. (9)
در میان این سه آیه به نظر می رسد که آیه ی شریفه «اذن للّذین یقاتلون بانّهم ظلموا و انّ الله علی نصرهم لقدیر» (حج، 39)، اولین آیه در مورد تشریع جهاد بوده باشد. هم شأن نزول آن و هم زبان به کار رفته در آن نسبت به دو آیه مبارکه ی دیگر اولویت دارد. در دو آیه ی مبارکه (بقره، 190 و توبه، 111) سخن از انجام دادن و اصل رفتار و موضع گیری می باشد. یعنی تأکید بر اصل گونه ی خاص از رفتار است. اما در این آیه مبارکه سخن از طراحی و تولید رفتار ویژه و اجازه عملیاتی ساختن آن رفته است که از واژه ی «اذن» به روشنی تمام آن را می توان فهمید. طبعاً مرحله و مقام طراحی و اجازه عملیات سازی رفتار ویژه از نظر وجودی مقدم و از لحاظ حقوقی نسبت به اصل رفتار محرزاست.
دوم: از آیه ی مبارکه 39 سوره حج و 190 از سوره بقره (نظر به دو دیدگاه مشهور) و (توبه، 36) که مشروعیت و هویت قانونی رفتار ویژه (جنگ و جهاد) را بیان می دارند،کاملاً استفاده می شود که جهاد و جنگ دراسلام یک قانون و فراتر از آن، صرفاً سیستم دفاعی می باشد، نه قانون تجاوز و تهاجم،چون در آیه ی مبارکه 39 از سوره حج، که قوی ترین دلیل بر مشروعیت جهاد می باشد، آمده است: پس از آن که مسلمان ها از سوی کفار و مشرکین مورد تهاجم و تجاوز قرار می گیرند و بر آنها ظلم و ستم می رود؛ جان و مال و آبرو و حیثیت شان مورد تعرض قرار می گیرد؛ از زادگاه و موطن شان بیرون انداخته می شوند و خلاصه زیستن را به جرم باور و اعتقاد سالم از آنها می ستانند،در چنین شرایط و ایستاری خداوند به مسلمان ها حق دفاع از خویش و دفع تجاوز می دهد.
آیات صدر و ذیل نیز صراحت در دفاع دارد. همچنین آیه ی مبارکه 190 از سوره ی بقره با این منطق سخن می گوید، هنگامی که کسانی با شما مسلمان ها
وارد کارزار گردید و شما را وادار به جنگ نمود، آن گاه با چنین انسان هایی بجنگید و در صورتی که به شما تجاوز نشده است و آنها آغازگرجنگ نبودند، شما حق جنگ ندارید.به تعبیراصولی،دستور «قاتلوا» مترتب و متوقف بر «الذین یقاتلون» می باشد؛ هر زمانی که «یقاتلون» از سوی کفار و مشرکین اجرایی گردید، آن گاه «قاتلوا» الزام آور می شود و الاخیر.
از سوی دیگر در همین آیه ی شریفه، دستور به «عدم تجاوز»می دهد و «و لا تعتدوا» این دستور«لا تعتدوا» دردو مقام طلبیده شده است:
1) شما مسلمان ها سیاست و رفتار تجاوزگرانه با دیگران نداشته باشید و آغازگرجنگ نباشید.
2) هرگاه مورد تعرض قرار گرفتید، در جریان جنگ از اصول انسانی و اسلامی تجاوز نکنید؛شما از اسلام که در واقع دفاع از حق انسانیت است،به دفاع و دفع متجاوز به پا شده اید،دراین مسیر هشدارید که انسانیت را نگه دارید،ارزش ها و اصول اخلاقی را پایمال نکنید.
سوم: در میان این آیات، در پاره ای از آنها طرف درگیری و کارزار مشرکین است، در برخی کفار و در برخی دیگر اهل کتاب. اما آیات 38، 39 و 40 از سوره ی حج، آیه ی190 از سوره ی بقره، آیه ی 74 از سوره ی نساء و آیه ی 111 از سوره ی توبه،ازاین جهت اطلاق دارند، یعنی صنف، گروه و جمعی خاص در آنها به عنوان طرف های دیگری معین نشده است. زبان این آیات بدین گونه است که هرکسی با شما مسلمان ها جنگیدند و در کارزار پیشقدم گردید و در واقع تجاوز نمود،شما برای دفاع،با او وارد کارزار شوید.هرچند شأن نزول این آیات در مورد گروه و جمع معینی از انسان ها، مثلاً کفار یا مشرکین بوده است،ولیکن مورد و شأن نزول مخصص پایه و دامنه ی آن نیست. دامنه ی پیام دراین آیات شامل تمامی کسانی که جنگ را علیه اسلام و مسلمین آغاز نموده اند می گردد و همین اطلاق و توسعه در مقام اصل تشریع و قانون گذاری استعمال شده است و مفاد نسبت به تمام دامنه حجت می باشد.
بنابراین این آیات (بقره، 190؛ حج، 39 و 40 و توبه، 111)، که هم
بیان گرهویت و اصل مشروعیت قانون جهاد می باشند و هم عمومیت و اطلاق از جهت یاد شده دارند،مفسر و حاکم بر آیاتی است که گویا به مسلمان ها دستور جنگیدن با گروه های معین (کفار،مشرکین و اهل کتاب) را می دهد، بدون این که از سوی آنها تعرض و تجاوز آغاز شده باشد. بعضی آیات می گوید شما با آنها بجنگید تا این که اسلام بیاورند و یا شرایط خاصی را بپذیرند؛ مثل پرداخت جزیه. آیاتی که مفسر و حاکم بر این آیات می باشد از دو جهت حکومت دارند:
1) همان طوری که پیش از این گفتیم آن آیات (بقره، 190، حج، 38 تا 40؛ نساء 74، و توبه 111) حکومت از گونه ی توسعه دارند،یعنی موجب توسعه ی طرف های درگیرهستند و هرکسی که بجنگند را پوشش می دهد،اما این آیات محکوم، تنها مشرکین، کفار و اهل کتاب را مشخص ساخته اند،بنابراین آن آیات می گویند هرکسی که بجنگند و این رفتار خاص از آنها سربزند.
2)حکومت از گونه ی تضییق یا تفسیر مضیق؛بدین معنا که این آیات به مسلمان ها دستور می دهد که به کفار،مشرکین و… حمله نمایند و با آنها بجنگند، خواه آنها آغازگر باشند یا خیر،اما حکم، دستور و قانون در آیات مفسر و حاکم این است که هنگامی که مورد تجاوز وتعرض قرار گرفتید و آنها (مطلق مخالفان آغازجنگ) جنگ را بر علیه شما آغاز نمودند، در این صورت، شما نیز اجازه دادید وارد کارزار با آنها بشوید و در غیراین صورت، یعنی اگر آنها در جنگ علیه شما پیشقدم نشدند، شما نباید و اجازه ندارید جنگ را آغاز کنید و به آنها حمله نماید. بنابراین دلایل حاکم، موضوع جنگ را کوچک نموده و دامنه ی آن را تا اندازه ای گسترش می دهد که بر علیه اسلام و مسلمین جنگی و تجاوزی صورت بگیرد، نه فراتر از آن. به این ترتیب حکم و دستور مطلق جنگ به وسیله ی دلایل حاکم مقید گردیده و ویژه ی وضعیتی می شود که بر علیه مسلمین جنگ ازآغاز نموده اند. طبعاً این حکومت موجب می شود که قانون جنگ دراسلام قانون دفاع بوده که براساس یک حق مسلم،فطری- طبیعی انسانی پایه ریزی شده است.
چهارم: آیات 38، 39 و 40 از سوره ی حج، 190 از سوره ی بقره و 111
و 36 از سوره ی توبه و مقید و مخصص آیاتی (انفال، 39؛ توبه، 123، 29 و 5) هستند.بدین بیان که این آیات می گویند در هر شرایط و اوضاعی جنگ بر علیه مشرکین وکفار لازم است، اما آن آیات دلالت دارند به این که در صورتی که آنها آغاز گرجنگ باشند و علیه اسلام وارد جنگ شدند قتال و مبارزه مسلحانه ضروری و لازم است.
این آیات می گویند جنگ و جهاد بر مسلمانان واجب است، یعنی مسلمانان باید علیه کفار وارد جنگ گردند و این وجوب جنگ پیش دوستانه و همچنین جنگ تدافعی و این که مسلمانان پس از آن که مورد حمله قرار گرفتند، ملزم به دفاع می باشند، هر دو را شامل می شود.اما آن آیات می گویند وجوب و ضرورت جنگ و جهاد، صرفاً شامل جنگ تدافعی می شود. یعنی پس از آن که کفارعلیه مسلمین وارد جنگ شدند و به آنها تجاوزنمودند، بر مسلمین جنگ دفاعی لازم و ضروری است، پس وجوب حکم جهاد شامل جنگ دفاعی و تدافعی می باشد، نه تهاجمی.
پنجم: از مطالب پیش گفته می توان به این رأی رسید که آیاتی که اصل تشریع و قانون جهاد و هویت آن را معرفی و پایه ریزی می نمایند و از شمار دلایل حاکم و حکومت کننده محسوب می شوند، قوانین ثبات جهاد را تعریف و بازگو می نمایند، اما آیاتی که در آنها دستورجنگیدن در هر دو صورت تجاوز و عدم تجاوز داده شده است، جزء قوانین متغیر جهاد می باشند، به همین جهت به تبع مصالح و شرایط،دچار تغییر، توسعه و تضییق می شوند.
ششم: این آیات معمولاً ناظر به وضعیت و سیاست های رفتاری پس از مداخله هستند، یعنی بعد ازآن که کفار و مشرکین علیه مسلمانان وارد نبرد شدند، و به آنها تجاوز نمودند ومسلمانان به عنوان حق دفاع جنگیدن را با آنها آغاز نمودند،باید طوری بجنگند و تا جایی نبرد نمایند، که دشمن ناتوان شده و انگیزه و اندیشه ی تجاوز و تعدی را از سر بیرون نماید.
هفتم: در آیات جهاد اکثراً با واژه ی قتل و مشتقات آن روبرو هستیم، در واقع این واژه در فرهنگ و زبان دین،هویت حقوقی و قانونی جنگ و جهاد را
بیان می دارد. معنای این واژه، به ویژه «قتال» آن است که فردی قصد کشتن کسی را بکند که او پیشاپیش قصد کشتن او را داشته و دارد و طبعاً هنگامی که قصد جنبه عملیاتی می گیرد،این معنا و واقعیت را باز نمود است که کسی که مورد حمله و تجاوز قرار گرفته،با متجاوز می جنگد.
علامه طباطبایی (قدس سره) در این خصوص فرموده است:
قتال به معنای آن است که شخص قصد کشتن کسی را کند که او قصد کشتن او را دارد (طباطبایی، 1364، 80) .
این هفت دلیل و شاهد به روشنی نظریه ی دفاعی را تأیید و اثبات می نمایند و ما را بدین نتیجه رهنمون می سازد که در اسلام جهاد، دفاع است، نه تجاوز و دفاع، حق انسانی می باشد و دفاعی که در فراگرد جهاد انجام می گیرد، دفاع از ارزش ها و حقوق والای انسانی که از شمار آن دفاع ازحیات سالم، کرامت انسانی، عدالت و آزادی بوده که در زندگی موحدانه تجلی پیدا می کند، می باشد.
صاحب المیزان پس از بررسی تشریع جهاد می فرماید:
از این آیات استفاده می شود که دین حق و آیین یگانه پرستی،جز با دفاع و جلوگیری از تأثیر عوامل فساد باقی و پابرجا نمی ماند… بنابراین مبارزه با شرکت و دفاع از حق فطری انسانیت، به منزله بازگشت دادن روح به قالب اجتماع و زنده کردن آن است… بنابراین دفاع کامل از حق فطری انسانیت مقتضی توسعه حکم جهاد است (طباطبایی،1364، 85-91) .
ایشان تجهیز قوا در دیدگاه اسلام را نیز به منظور دفاع می داند.
تجهیز قوا برای غرض دفاع از حقوق مجتمع اسلامی و منافع حیاتی آن است و تظاهر به آن دشمن را اندیشناک می کند که خود تا اندازه ای و به نوعی یک نحوه دفاع است (طباطبایی، 1363، 178).
در روایت نخستین، هدف جهاد را فراخواندن به اطاعت خداوند می داند:
امام باقر (ع) می فرماید:اولین هدف جهاد فرا خواند مردم به اطاعت خداوند به جای اطاعت سایربندگان است… و جهاد برای این نیست که مردم را از اطاعت بنده ای به اطاعت بنده ای دیگرهمانند وی بکشاند.(10)الحرالعاملی، 1382، ه 7).
امام صادق (ع) فرمود: پیامبر گرامی اسلام (ص) هرگاه سپاهی را به جنگ با دشمن می فرستاد،آنها را نزد خویش می طلبید و با آنها سخن می گفت و نصیحت می کرد و دستور می داد؛ به کمک خدا و به نام خدا و در راه خدا حرکت کنید و بر آئین و روش رسول خدا (ص) باشید، یعنی در جنگ و تجاوز و زیاده روی نکنید، دشمن را مثله و تکه تکه نکنید، غدر و فریب ننماید، پیرمردان، زنان و کودکان را نکشید، درختان را قطع نکنید، مگر این که به حد اضطرار برسید و برای شکست دشمن و دفاع از خویش جزچنین اعمالی راهی نداشته باشید.هرگاه هر فردی از مسلمین، خواه آن فرد انسان با فضیلت صاحب اعتبار اجتماعی،مذهبی و… بوده باشد و خواه ازافراد بی نام و نشان و از طبقات پایین جامعه باشد،به مشرکین پناه داد و آن مشرک اجیراوست،یعنی همسایه و پناهنده ی آن فرد مسلمان است تا کلام الهی را بشنود. اگر دین اسلام را پذیرفت برادر دینی تان می باشد، و در صورتی که اسلام را نپذیرفت او را با امنیت تمام به جایگاهش برسان و از خداوند علیه آنها کمک بگیرد (کلینی، 1367، 27-28).
از مجموع آیات و روایاتی که در مورد جهاد در اسلام آمده است به این نتیجه می رسیم که:
1) جهاد دراسلام سیستم دفاعی است؛ حتی جهاد ابتدایی که تنها در حضور امام عادل واجب و قانونی می باشد؛
2) این دفاع بر مبنای حق حیات سالم و کرامت انسانی می باشد؛
3) دفاع، خود یک حق انسانی است؛
4) جنگی که بر مبنا و محور دفاع صورت می گیرد، برای کشور گشایی و تسلط بر منابع طبیعی،غارت، الحاق جغرافیایی، ایجاد ترس و وحشت عمومی، نابودی تأسیسات و زیرساخت های اقتصادی، علمی، فنی و خدماتی و منابع حیاتی یک جامعه نیست،بلکه صرفاً دفاع از حقوق الهی و حقوق انسانی و دفع هرگونه تجاوز، ظلم و ستم می باشد.
طبعاً این سیستم دفاعی با اهداف، انگیزه ها و سازوکارهایی که دارد، با
تروریسم عارض و متنافی است و هیچ گونه هم سازی و هم گامی ندارد.

پی نوشت ها :

1) و قاتلوا فی سبیل الله الّذین یقاتلونکم و لا تعتدوا انّ الله یحب المعتدین
2) انّ الله یدافع عن الّذین آمنوا انّ الله لا یحبّ کل خوّان کفور اذن للّذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و انّ الله علی نصرهم لقدیر الّذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربّنا الله و لولا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوی عزیز.
3) و قاتلوا المشرکین کافّه کما یقاتلونکم کافّه واعلموا انّ الله مع المتّقین
قاتلوا الّذین لا یومنون باللّه و لا بالیوم الآخر و لا یحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لایدینون دین الحقّ من الّذین اوتوا الکتاب حتّی یعطوا الجزیه عن ید و هم صاغرون.
4) فإذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم وخذوهم واحصروهم واقعدوا لهم کل مرصد فان تابوا و اقاموا الصّلاه و آتوا الزّکاه فخلّوا سبیلهم انّ الله غفور رحیم.
5) یا أیّها الذّین آمنوا قاتلوا الّذین یلونکم من الکفّار و لیجدوا فیکم غلظه و اعلمو انّ الله مع المتقین
6) و قاتلوهم حتیّ لا تکون فتنه و یکون الدّین کلّه لله فان انتهوا فانّ الله بما یعملون بصیر
7) فلیقاتل فی سبیل الله الّذین یشرون الحیاه الدّنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً
8) انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقّاً فی التوراه و الانجیل و القرآن.
9) جهت آشنایی بیشتر از نظریات ودیدگاه ها در این قسمت ر. ک به : المیزان (ترجمه)، محمد حسین طباطبایی، ج2، صص99-58 و ج9ص 178؛ نیز ر.ک به: سید سابق، فقه السنه، ج2، صص 624-620، بیروت، دارالکتب العربیه؛ ر. ک: به مکارم، ناصر (1355- 1366)، تفسیر نمونه، ج 7، ص 291 و نیز ج 41 ص 113، تهران؛ نیز ر. ک به الجصاص، احمد بن علی الرازی (1415 ه)، احکام القرآن، ج1، ص 311، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ر. ک به: تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 190 از سوره ی
بقره و نیز تفسیر روض الجنان و روح الجنان ذیل تفسیر آیه 190 سوره ی بقره.
10) عن ابی جعفر (ص) فی بیان حدود الجهاد قال: و اول ذلک الدعاء الی طاعه الله من طاعه العباد و الی عباده الله من عباده العباد و الی ولایته الله من ولایته العباد.. و لیس الدعاء من طاعه عبد الی طاعه عبد مثله.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید