در پرتو آنچه گذشت روشن می شود که هدف اصلی از جنگ مقدس و مشروع یا جهاد فی سبیل الله در اسلام چیزی جز استکمال جامعه انسانی و قرب او به خداوند متعال نیست ؛ و این نیز جز با بسط توحید و گسترش عدالت ، به عنوان عالی ترین ارزشهای الهی و انسانی امکان پذیر نیست . اما در عین حال ، این هدف کلی را می توان با توجه به نصوص جهاد ، به اهداف جزیی و روشن تری تقسیم کرد . برای این منظور باید دید که قرآن کریم و نیز سنت معصومین – علیهم السلام – جهاد و پیکار مسلحانه را با چه گروهها و جوامعی و به چه منظوری مجاز و یا واجب دانسته اند .
1- جهاد با تجاوزکاران و آواره کنندگان مؤمنان و جبهه توحید . اولین آیاتی که پس از دوران صبر و استقامت ، اجازه پیکار مسلحانه را به مسلمانان داد ، آیات 38 تا 40 سوره حج است . در این آیات خداوند متعال ، در برابر ظلمی که بر مسلمانان رفته است و آوارگی از منزل و دیار که بر آنان تحمیل گشته است به آنان اجازه جهاد می دهد . همین مسئله فی حد نفسه برای برخی سطحی نگران ، و بعضا غرب باوران و مرعوبین فرهنگ غربی ، این نگرش را پدید آورده است که اصولا در اسلام جنگ و جهاد ، جز به منظور دفاع ( به معنای محدود آن ، یعنی دفاع در برابر تهاجم فیزیکی ) تشریع نشده است ، اما استقلال در اندیشه و مطالعه برخی دیگر از آیات قرآنی ، انواع و اهداف دیگری از جهاد را با توجه به جبهه مقابل برای ما روشن می سازد . برای نمونه :
2- جنگ با مشرکان ( توبه / 36 )
3- جنگ با کافران ( توبه / 123 ؛ فرقان / 52 ؛ محمد صلی الله علیه و آله / 4 )
4- اهل کتاب ( توبه / 29 )
5- منافقان ( توبه / 73 ؛ تحریم / 9 )
6- اهل بغی ( حجرات / 9 )
7- جنگ با استضعافگران ( نساء / 75 )
با مطالعه ی این آیات ، می توان جهاد را به انواع مختلفی تقسیم کرده و بر اساس آن اهداف جهاد را تبیین کرد . در یک تقسیم کلی جهاد به دو نوع جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی تقسیم می شود .
الف) جهاد دفاعی
مقصود از جهاد دفاعی ، جنگی است که در برابر تهاجم ، تجاوز و ظلم دشمن ، صورت می پذیرد ، خواه این دشمن مهاجم ، کافر باشد یا مسلمان . به همین دلیل جهاد دفاعی خود به دو شاخه کوچکتر تقسیم می پذیرد :
1) جهاد دفاعی خارجی ، در برابر تهاجم کافران و دولتهای کفر .
2) جهاد دفاعی داخلی ، یا جهاد با اهل بغی ، یعنی شورشگران مسلح علیه حکومت اسلامی .
مشروعیت این دو نوع جهاد ، آنچنان بدیهی است که حتی مخالفین جنگ نیز با اصل آن مخالفتی ندارند هرچند در چند و چون آن سخنهایی دارند .
ب) جهاد ابتدایی
مقصود از جهاد ابتدایی – بر خلاف ظاهر عبارت – جنگی نیست که مسلمانان آغاز کننده ی آن باشند ، بلکه منظور جنگی است که به دلیلی غیر از تهاجم فیزیکی دشمن ، تحقق می یابد ، این جنگ – که در برابر دشمن خارجی انجام می شود – خود به دو شاخه کوچکتر تقسیم می شود :
1- جهاد آزادیبخش با استضعافگران ، به منظور حمایت از مستضعفان و ملتهای تحت ستم و استبداد .
2- جهاد دعوت با مشرکان ، کافران ، اهل کتاب و منافقان ( خارج قلمرو دولت اسلامی ) به منظور فراهم ساختن زمینه های بسط توحید و رفع موانع از سر راه آن و نیز تأمین امنیت مسلمانان و زندگی مسالمت آمیز با سایر دول و جوامع .
در این میان ، تشریع جهاد ابتدایی – بویژه نوع اخیر آن – موجب پیدایش این توهم شده است که اسلام طرفدار جنگ است و زندگی و روابط مسالمت آمیز و حقوق بین المللی و حقوق بشر را به رسمیت نمی شناسد . از همین رهگذر ، حقوق ا سلام مورد هجوم سطحی نگران و غرب باوران واقع شده است که پاسخ و توضیح را در مبحث ماهیت جهاد بیان خواهیم کرد .
با عنایت به آنچه گذشت ، اهداف جهاد اسلامی را – فی الجمله – می توان چنین برشمرد :
1- دفاع در برابر تهاجم فیزیکی دشمن خارجی ؛
2- دفاع در برابر شورشگران مسلح داخلی ؛
3- رهایی مستضعفین ؛
4- تأمین امنیت مسلمانان و زندگی مسالمت آمیز با دولتها و جوامع غیر اسلامی ؛
5- فراهم ساختن زمینه های بسط توحید و رفع موانع از سر راه آن .
و بدینگونه مشاهده می کنیم که هیچ یک از اهداف غیر انسانی – که موجب پیدایش جنگهای خانمان سوز فراوانی در طول تاریخ شده است – از قبیل منافع مادی و اقتصادی ، حب جاه و تفوق طلبی و استیلاجویی کشورگشایی وقهرمانخواهی ، دعواهای شخصی ، شهرت پرستی و معشوقه طلبی و … در اهداف جنگ و جهاد اسلامی دیده نمی شود ، بلکه اهدافی عالی و انسانی مورد نظر است که طبعا جنگ را از ناحیه دولت اسلامی از نهب و غارت و وحشیگیری و خانمانسوزی و در یک کلام هلاک حرث و نسل ، دور می دارد و از این جهات ، جایی برای انتقاد باقی نمی گذارد ، که در بحث مربوط به شیوه ی جنگ و جهاد توضیح بیشتری خواهیم داد .
ماهیت جهاد ابتدایی
هرچند برخی سطحی نگران و غرب باوران « در صدد بر آمده اند که جواز جهاد ابتدایی را منکر شده و جهاد مشروع را منحصر به دفاع و قصاص قلمداد کنند … و جمیع آیات قرآنی راجع به جهاد را بر جهاد دفاعی تطبیق کنند و همه جنگهای مسلمانان ، در زمان پیامبر گرامی – صلی الله علیه و آله – را جنگهای دفاعی قرار دهند ، اما : « واقع این است که مشروعیت و جواز ابتدایی از ضروریات فقه اسلام است . این که آیا در قرآن کریم آیه ای دال بر جواز یا وجوب جهاد ابتدایی هست یا نیست ، و نیز این که آیا در زمان حیات رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – جهاد ابتدایی رخ داده است یا نه ؟ ، هیچ یک به اصل مشروعیت این قسم جهاد ضربه ای وارد نمی آورد ». (1)
با مسلم بودن جهاد ابتدایی در اسلام ، باید دید که آیا این نوع از جهاد ، از ماهیتی متعالی و انسانی برخوردار است تا بتوان آن را در ردیف جنگهای مقدس و الهی قرار داد ؟ افزون بر آن ، بررسی ماهیت جهاد ابتدایی از این جهت نیز ضرورت دارد که از یک سو برخی با توجه به ظاهر عبارت «ابتدایی» تهاجمی و تجاوزکارانه بودن را از این نوع جهاد استنباط می کنند و آن را به انتقاد می کشند و برخی دیگر ، بخصوص با توجه به اصلی ترین نوع جهاد ابتدایی ، یعنی جهاد دعوت ، آن را مخالف اصل آزادی اندیشه ، و موجب تحمیل عقیده دانسته اند و از این زاویه جهاد ابتدایی را محکوم می کنند . اما حقیقت این است که جهاد ابتدایی نه تهاجم است و نه تحمیل عقیده
ماهیت دفاعی جهاد ابتدایی
پیشتر گفتیم که از دیدگاه اسلام ، که دیدگاهی حق و واقعی است ، جنگ با لذات نه ارزش است و نه ضد ارزش ، پس از این جهت ایرادی بر جهاد ابتدایی نیست . « آنچه بد است ، تجاوز است ولی هر جنگی ا ز طرف هر کسی تجاوز نیست ، ممکن است تجاوز باشد و ممکن است جوابگویی به تجاوز باشد ، چون جواب تجاوز را گاهی باید با زور داد ، یعنی راهی غیر از زور برای جواب دادن به تجاوز نیست (2) » « جنگ تهاجمی قطعا بد است و جنگ بمعنی ایستادگی در مقابل تهاجم قطعا خوب است و از ضروریات زندگی بشر است » (3) بنابراین پسندیده بودن جنگ دفاعی در برابر تجاوز به حق ، امری کاملا پسندیده و مشروع است ، اما سخن این است که کدامین حق و کدامین تجاوز ؟
با توصیف و تبیینی که اسلام از حق و تجاوز دارد ، جهاد ابتدایی نیز ، نوعی دفاع در برابر تجاوز محسوب شده و بنابراین نمی توان این نوع جنگ را نامشروع و اسلام را جنگ افروز دانست . توضیح آن که از دیدگاه اسلام ، حقی که مورد تجاوز قرار گرفته و دفاع از آن را بر مسلمانان مجاز و یا واجب می سازد فقط منحصر به حقوق مادی و طبیعی وبعد حیوانی انسان ، همچون حق حیات طبیعی و متعلقات آن مثل حق داشتن منزل ، اقامتگاه ، امنیت ، غذا و … نیست ، بلکه شامل حقوق عالی انسانی ، مثل حق داشتن استقلال ، عزت ، آزادی ، دین و … نیز می شود . از سوی دیگر همین حقوق به لحاظ دارنده ی حق ، به حق شخصی ، حق اجتماعی و ملی ، و حق انسانی یا الهی ، تقسیم می پذیرد .
1- حق شخصی
دفاع از حق شخصی ، هم در منطق انسانی و هم مکتب الهی اسلام ، نه تنها یک امر مشروع و پذیرفته شده ، بلکه یک امر ممدوح و بعضا تکلیفی واجب است . نه تنها دفاع از حیات طبیعی واجب است ، بلکه دفاع از مال نیز لازم شمرده شده است ، به گونه ای که اگر کسی در مسیر این دفاع کشته شود ، شهید محسوب می گردد ( من قتل دون مظلمته فهو شهید ) . بدیهی است که مشروعیت و ممدوح بودن این دفاع منحصر به آن جا نیست که حق شخصی انسان مدافع مورد تجاوز قرار گیرد ، بلکه اگر حقوق شخصی سایر افراد نیز مورد تهاجم قرار گیرد و کسانی به دفاع از او برخیزند به کاری پسندیده تر از دفاع نخستین دست یازیده اند . بنابراین دفاع مشروع ، به دفاع از «خود» منحصر نمی شود و دفاع از «غیر» را نیز شامل می شود .
2- حق ملی
آنچه نسبت به حقوق شخصی گفته شد ، بطریق اولی نسبت به حقوق اجتماعی و ملی نیز صادق است . بنابراین هرگاه حیات یک ملت ، سرزمین ، ثروت و استقلال او مورد تجاوز قرار گیرد بوضوح حق دفاع خواهد داشت و دفاع او ، دفاع مشروع به حساب خواهد آمد . اما تجاوز به حقوق یک ملت و دفاع ملی مشروع به موارد فوق محدود نمی گردد . در خصوص جامعه و دولت اسلامی ، که دولتی دینی است ، گاه ممکن است ، علاوه بر موارد مذکور ، بزرگترین حق معنوی و مقدس ترین ارزش آنها – یعنی دین و مقدسات دینی – مورد تهاجم واقع شود . بسیار طبیعی و منطقی خواهد بود که در این صورت جامعه اسلامی حق دفاع از دین و فرهنگ خود را داشته باشد ، هرچند فرضا جامعه بشری از خود بیگانه و از خدا فاصله گرفته ، هجوم به چنین حق ارزشمندی را ، که حیات واقعی و معنوی ا نسان وابسته به آن است ، مجوز دفاع مشروع ندانسته و دفاع مشروع را محدود به دفاع از حیات طبیعی ، مادی و حیوانی انسان و متعلقات آن بداند . آیه 217 از سوره ی بقره با هشدار به چنین تهاجمی ، مسلمانان را آماده ی دفاع می کند و می فرماید :
« و لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعوا »
و مشرکان پیوسته با شما می جنگند تا اگر بتوانند شما را از آیینتان بر گردانند .
وقتی « هدف از آفرینش عالم و آدم و غرض از ارسال رسل و انزال کتب ، جز این نیست که انسانها متدین به دین حق شوند و با عمل کردن به احکام و مقررات الهی ، با خدای متعال ارتباط نزدیکی بیابند ، بنابراین چگونه ممکن است که اسلام به مسلمانان اجازه دهد که در برابر دزدان دین ساکت بنشینند تا آنان این عظیمترین سرمایه و عزیزترین چیز را به سرقت ببرند ؟ از نظرگاه اسلام ، شایسته نیست که مسلمانان برای حفظ اموال و جانهای خود و زنان و فرزندان خود ، تظاهر به دست برداشتن از دین و مذهب خود کنند ( و در باطن همچنان مسلمان و مؤمن بمانند ) ، چرا که هیچ چیزی ارجمندتر و گرانقدرتر از دین حق نیست ، به گونه ای که برای حفظ آن ، به هنگام ضرورت ، از جان نیز باید دست شست . و جان را سپر دین کرد ، نه بالعکس . پس جنگ وجهاد دفاعی اقسام گوناگونی دارد که والاترین و مقدسترین آنها ، آن است که بقصد دفاع از دین حق صورت گیرد .» (4)
همان طور که در دفاع از حقوق شخصی ، دفاع مشروع ، به دفاع از حق «خود» محدود نمی گشت و دفاع از حق «غیر» را نیز شامل می شد ، در حقوق اجتماعی و ملی نیز چنین است و کسانی که به دفاع از ملتهای دیگر بر می خیزند ، به لحاظ انسانی ، از مدافعین ملی هم ارجمندترند . این نوع از دفاع را – که صورتهایی از آن نیز در حقوق بین الملل معاصر ، به عنوان استثنای اصل « عدم مداخله » ، تحت عنوان « مداخلات بشر دوستانه » مشروع دانسته شده – در تقسیم بندی جهاد اسلامی ، تحت عنوان « جهاد ابتدایی آزادیبخش » مطرح ساختیم . با تحلیل فوق روشن شد که مشروعیت این نوع از جهاد نیز ، به دلیل «دفاعی» بودن آن است ، هرچند از آن جهت که دولت اسلامی مستقیما مورد هجوم واقع نشده ، آن را نوعی جهاد ابتدایی دانسته اند .
استاد شهید ، آیت الله مطهری در این زمینه می فرماید : « ممکن است طرف با ما نخواهد بجنگد ولی مرتب یک ظلم فاحش نسبت به یک عده افراد انسانها شده است و ما قدرت داریم آن انسانهای دیگر را که تحت تجاوز قرار گرفته اند نجات بدهیم ؛ اگر نجات ندهیم ، در واقع به ظلم این ظالم نسبت به آن مظلوم کمک کرده ایم . ما در جایی که هستیم کسی به ما تجاوزی نکرده ، ولی یک عده از مردم دیگر – که ممکن است مسلمان باشند و ممکن است مسلمان هم نباشند – اگر مسلمان باشند ، مثل جریان فلسطینی ها که اسرائیلی ها آنها را از خانه هایشان آواره کرده اند ، اموالشان را برده اند ، انواع ظلمها نسبت به آنها مرتکب شده ولی فعلا بما که کاری ندارند ، آیا برای ما جایز است که به کمک این مظلومهای مسلمان بشتابیم ، برای نجات دادن آنها ؟ ، بله ، این هم جایز است ، بلکه واجب است ، این هم یک امر ابتدایی نیست ، این هم به کمک مظلوم شتافتن است برای نجات دادن از دست ظلم ، بالخصوص که آن مظلوم مسلمان باشد » . این نوع از جهاد تا آن جا اهمیت دارد که خداوند متعال ، سست عنصران و عافیت طلبانی را که دست به چنین پیکاری رهایی بخش نمی زنند به شدت مورد نکوهش قرار داده و می فرماید :
« و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان ، الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریه الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا » (5)
چرا در راه خدا و [در راه] مردان و زنان و کودکانی که [ به دست ستمگران ] تضعیف شده اند ، پیکار نمی کنید ؟ همان افراد [ ستمدیده ای ] که می گویند : پروردگارا ، ما را از این شهر [مکه] که اهلش ستمگرند ، بیرون ببر و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده ! و از جانب خود یار و یاوری برای ما تعیین فرما .
و در روایتی چنین انسانهایی را از دایره ی مسلمانان واقعی ، خارج کرده و می فرماید : « من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم »
3- حق انسانی یا حق الهی
از آنچه گذشت روشن شد که مشروعیت جهاد ابتدایی آزادی بخش ، همچون جهادهای تدافعی ، به دلیل ماهیت دفاعی آن است ، اما آیا نوع دیگر جهاد ابتدایی ، یعنی جهاد دعوت نیز چنین است ؟ جواب ، مثبت است . توضیح آن که ، برخی از محققین ، همچون شهید مطهری ، از دیدگاهی « انسان – جامعه شناختی » ، «توحید» را ، بدان دلیل که سعادت انسان وابسته به آن است ، به عنوان « حق انسانی » یا « حقوق انسانیت » معرفی کرده و جهاد دعوت را دفاع از این نوع حق دانسته اند و برخی دیگر همچون آیت الله مصباح یزدی ، از دیدگاهی کلامی و « جهان شناختی » به دلیل آن که وظیفه مردم ، ایمان توحیدی است آن را « حق الهی » معرفی کرده و در نتیجه جهاد دعوت را دفاع از حق خداوند تلقی کرده اند . در توضیح « ماهیت دفاعی » جهاد دعوت ، رشته کلام را به این دو استاد بزرگوار می سپاریم .
الف) توحید ، حق انسانیت
استاد شهید ، در آغاز ، مشروعیت جنگ را به «دفاعی» بودن آن دانسته اند و سپس مشروعیت دفاع را نیز به «حقانی» بودن آن پیوند داده اند . و در این جهت دفاع از حق شخصی ، ملی و انسانی را مراحل عادی ، عالی و اعلای دفاع حقانی دانسته اند « یک سلسله چیزها است که اینها از حقوق یک فرد و یا از حقوق یک ملت برتر است ، مقدس تر است و دفاع کردن از آنها پیش وجدان بشری بالاتر است از دفاع از حقوق شخصی ، و اینها ، همان مقدسات انسانیت است . به عبارت دیگر ، ملاک تقدس دفاع ، این نیست که انسان باید از «خود» دفاع کند ، بلکه ملاک این است که باید از «حق» دفاع کند ، وقتی که ملاک «حق» است چه فرقی است میان حق فردی و حق عمومی و انسانی ؟ بلکه دفاع از حقوق انسانی مقدس تر است ، و امروز – ولو اسمش را نبرند – در عمل به آن اعتراف دارند » (6) که اعلامیه جهانی حقوق بشر و داعیه دفاع از آن توسط برخی از دولتها – هر چند به دروغ – نمونه ای از این حقوق عمومی انسانی است .
استاد در فراز دیگری ، برای تبیین حقوق انسانی و لزوم دفاع از آن به ذکر مثالی مادی و محسوس مبادرت کرده و می فرماید : « می خواهم برایتان یک مثال ساده ای عرض بکنم : در زمان ما مساعی زیادی بکار برده میشود برای این که ریشه ی بعضی از بیماریها کنده بشود . هنوز علل اساسی بعضی از بیماریها کشف نشده است ، مثل سرطان ، و قهرا راه علاج و چاره هنوز به دست نیامده ، ولی فعلا یک سلسله داروهایی هست که از این داروها مردم برای مدت موقت ، برای تأخیر اثر این بیماریها هم که شده ، استفاده می کنند . اگر ما فرض کنیم که مؤسسه ای علاج یک بیماری را کشف کرد ، آن موسساتی که از وجود این بیماری استفاده می کنند ، و آن کارخانه هایی که داروهایی می سازند که فقط برای این بیماری به درد می خورد ، اگر این بیماری نباشد ، آنها چه بسا میلیونها یا میلیاردها دلار صدمه می خورند ، اینها برای این که بازارشان از میان نرود ، بازارشان خراب نشود ، بخواهند این کشفی که برای انسان ها اینقدر عزیز است ، از بین ببرند ، افرادش را از بین ببرند ، فرمولهای کشف شده را از بین ببرند که کسی نفهمد چنین چیزی هست ، حالا آیا باید از یک چنین ارزش انسانی دفاع کرد یا نه ؟ آیا ما می توانیم بگوییم : بجان ما و به مال ما که کسی حمله نکرده ، به ناموس ما و به استقلال ما و به سرزمین ما که کسی کاری نداشته ، یک بابایی در یک گوشه ی دنیا ، یک کشفی کرده ، یک بابایی دیگر هم دارد آنها را از بین می برد ، به من چه ؟ نه ، این جا جای « بمن چه » نیست ، این جا یک ارزش انسانی است که در معرض خطر قرار گرفته است ، تجاوز به یکی از ارزشهای انسانی صورت گرفته است ، بنابراین ، ما اگر این جا ، در مقام معارضه و جنگ برآییم ، متجاوزیم ؟ نه ، نیستیم ، بلکه بر ضد تجاوز قیام کرده و با متجاوز جنگیده ایم . » (7)
استاد ، در قسمت دیگری ، از آزادی به عنوان یکی از حقوق « انسانیت » که مورد قبول همگان است نام برده و می گوید : « مثلا آزادی را از مقدسات بشری به حساب می آورند . آزادی مربوط به یک فرد و یک ملت نیست . حالا اگر آزادی در جایی مورد تهاجم قرار گرفت ، اما نه آزادی من و نه آزادی ملت من ، بلکه در یک گوشه ای از گوشه های دنیا ، آزادی که جزء حقوق همه انسانها است مورد تهاجم قرار گرفته ، آیا دفاع کردن از این حق انسانیت ، به عنوان دفاع از « حق انسانیت » مشروع است یا نه ؟ اگر مشروع است ، پس منحصر به آن فردی که آزادی او مورد تهاجم قرار گرفته نیست ، افراد دیگر ، و ملتهای دیگر نیز می توانند بلکه باید ، به کمک آزادی بشتابند و به جنگ سلب آزادی و اختناق بروند . (8) در این جا چه جواب می دهید ؟ گمان نمی کنم کسی تردید بکند که مقدسترین اقسام جهادها و مقدسترین اقسام جنگها ، جنگی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانیت صورت گرفته باشد .
در مدتی که الجزایری ها با استعمار فرانسه می جنگیدند ، یک عده افراد ، حتی از اروپایی ها ، در این جنگ شرکت می کردند ، یا به صورت سرباز یا به صورت غیر سرباز ، آیا از نظر شما فقط الجزایری ها جنگیدنشان مشروع بود ، چون حق خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بود ؟ پس بنابراین فردی که از اقصی بلاد اروپا آمده به نفع این ملت وارد پیکار شده ، او ظالم و متجاوز است و باید به او گفت فضولی موقوف ، به تو چه مربوط است ،کسی که به حق تو تجاوز نکرده ، تو چرا این جا شرکت می کنی ؟ یا او باید بگوید ، من از حق انسانیت دفاع می کنم ، و حتی جهاد چنین شخصی او جهاد آن الجزایری مقدستر است ، چون او جنبه دفاع از خود دارد و عمل این ، اخلاقی تر است از عمل او و مقدس تر است از عمل او ؟ مسلما شق دوم صحیح است » (9)
استاد ، پس از آن که حقوق عمومی را در پرتو دو مثال فوق توضیح داده مشروعیت دفاع عمومی از آن را تبیین می فرمایند ، دین حق و توحید را نیز نمونه عالی این حقوق معرفی کرده و دفاع از آن را به عنوان دفاع از « حقوق انسانیت » مشروع قلمداد می کنند . و البته توضیح هم می دهند که در غرب چون ، به دین به عنوان یک امر شخصی و سلیقه ای نگاه ، می کنند ، طبعا چنین حقی برای دفاع از آن قائل نمیشوند « فرنگی ها که می گویند از نظر توحید و ایمان نباید مزاحم کسی شد از این جهت است که فکر می کنند ، اینها جزء امور خصوصی و سلیقه ای و ذوقی وفردی و شخصی است . انسان در زندگی به یک چیزی باید سرگرم باشد که اسمش ایمان است ، مثل امور هنری است ، یک کسی از حافظ خوشش می آید . دیگر نباید مزاحم کسی شد که سعدی را دوست دارد که تو چرا سعدی را دوست داری ؟ من حافظ را دوست دارم ، تو هم حتما بایستی حافظ را دوست داشته باشی . می گویند دین هم همین جور است ، یکی اسلام را دوست دارد ، یکی مسیحیت را دوست دارد ، یکی زردشتیگری را دوست دارد ، یک کسی هم ، هیچ یک از اینها را دوست ندارد ، نباید مزاحم کسی شد . اینها از نظر فرنگی ها به اصل زندگی مربوط نیست ، به خط مشی انسان مربوط نیست ، آنها اصلا طرز تصورشان و طرز تفکرشان درباره ی دین ، با طرز تصور ما فرق می کند . دینی که مثل دینهای آنها باشد همین جور هم باید بود ، ولی از نظر ما ، دین ، یعنی صراط مستقیم ، یعنی راه راست بشری ، بی تفاوت در مسئله دین بودن ، یعنی در راه درست بشریت بی تفاوت بودن . ما می گوییم توحید با سعادت بشر بستگی دارد مربوط به سلیقه ی شخصی نیست ، مربوط به این قوم و آن قوم نیست ، پس حق با همان کسانی است که توحید را جزء حقوق بشریت می شمارند » (10)
استاد ، در فراز دیگری پس از آن که تصریح می کنند که توحید از حقوق عمومی و انسانی است نه حقوق شخصی و ملی ، نتیجه می گیرند که ، دفاع از توحید ، به عنوان مصداقی از دفاع از « حقوق انسانیت » کاملا مشروع و پسندیده است : « توحید هم مثل آزادی ، جزء حقوق انسانی است ، ما در آزادی عقیده گفتیم که معنی حق آزادی این نیست که آزادی یک فرد از طرف دیگری مورد تهدید قرار نگیرد ، بلکه ممکن است از طرق خودش مورد تهدید قرار گیرد . پس اگر مردمی برای توحید و برای مبارزه با شرک بجنگند ، جنگشان جنبه ی دفاعی دارد ، نه جنبه ی استخدامی و استعماری و استثمار و تجاوز … پس جنگیدن به خاطر توحید مشروع است ، چون دفاع از حق انسانیت است ، مثل جنگیدن برای آزادی ملتی دیگر است . » (11)
ب) توحید ، حق الهی
آنچه در توجیه مشروعیت جهاد ابتدایی و دعوت ، تحت عنوان « دفاع از حقوق انسانیت » گذشت ، هرچند حقیقت دارد ولی بیشتر دارای صبغه جدلی و بر پایه «مقبولات» طرف مقابل است .
اما از نگاهی واقعی تر ، اصولا باید دید که چه کسی حق دارد و می تواند که به تعیین «حقوق» بپردازد و مشروعیت و عدم مشروعیت دفاع را تبیین کند . از دیدگاه اسلامی مبدأ منشأ همه حقوق و تکالیف خداوند متعال است که بر اساس حکمت بالغه خویش و احاطه کامل به مصالح و مفاسد امور و سعادت جاوید انسان ، از طریق ارسال رسل و انزال کتب ، حقوق بندگان را نسبت به یکدیگر ، و نیز حق خود را بر بندگان ، بیان فرموده است . استاد مصباح از این زاویه به مسئله نگریسته و حق الهی را مقدم بر همه حقوق دانسته و دفاع از آن را مشروعترین نوع دفاع معرفی می کند . البته پیش از این بیان تصریح می فرمایند که همین حق الهی هم به نفع انسان و در مسیر استکمال اوست : « تنها ارزش مطلق و اصیل ، ارزش استکمال انسان ، یعنی تقرب وی به خدای متعال است پس هر چیزی که راه این استکمال و تقرب را سد کند و در پیش پای رهروان ، چاهی یا سنگی شود ، باید از میان برود . هدف از بعثت انبیاء هم جز این نبوده است که بشر را به سوی خدای متعال دعوت کنند ، راه تقرب الهی را به او بنمایند ، وی را به آن راه برسانند و سدها و موانع را از پیش پای او بردارند تا بتواند به این حرکت فطریش سرعت بخشد و شتاب دهد . پیامبران نیامده اند تا فقط نظم و آرامش را برقرار سازند و مردم را از زندگی ای قرین آسایش و خوشی برخوردار کنند ، بلکه مبعوث شده اند تا نظام ارزشی الهی را ، در جامعه بشری احیاء و اقامه کنند . » (12)
روشن است که ارجمندترین ارزش و مهمترین حق ، حق خداوند و مشروع ترین دفاع ، دفاع از این حق است : « دفاع دیگری هم هست که از همه اقسام پیش گفته دفاع ، بلند مرتبه تر و پربهاتر است ، دفاع از حق خدای متعال که همان جهاد ابتدایی است . رمز جلالت قدر و علو مرتبت جهاد ابتدایی این است که – چنانکه در مبحث « فلسفه حقوق » مشروحا گفتیم – همه حقوق متقابلی که انسانها ، در ارتباط با همدیگر دارند ، تحت الشعاع حق خدای متعال بر جمیع آدمیان واقع می شود ، و حتی تبیین و توجیه منطقی و عقلانی آن حقوق ، جز بر پایه این حق عظیم ، امکان پذیر نیست .به تعبیر دیگر ، این که هر انسانی بر هر انسان دیگری حقی دارد ، فقط بدین سبب است که خدای متعال بر هر دوی آنها حق دارد . حق خدای متعال چیست ؟ این است که در سرتاسر جهان ، پرستش شود ، دینش حاکم باشد و سخنش برتر :
« و کلمه الله هی العلیا » (13)
سخن خدای متعال است که برترین است .
اگر کسانی از قبول و رعایت این حق سرباز زدند ، خدای متعال ، علاوه بر عقاب و عذاب اخروی ، که آنان را بدان گرفتار می سازد ، می تواند ، در همین دنیا ، یا به عذابی آسمانی یا زمینی مبتلایشان کند یا از مؤمنین و صالحین بخواهد که به جنگشان روند ، سرکوبشان کنند و عذابشان دهند :
« قاتلوهم یعذبهم الله بأیدیکم و یخزهم » (14)
با آنان پیکار کنید تا خدای متعال به دست شما عذابشان کند و خوارشان سازد .
جهاد ابتدایی جز این نیست که گروهی از بندگان شایسته ی خدای متعال ، ماموریت می یابند که به منظور احقاق حقی که وی بر کل بشریت دارد ، بر کسانی که این حق را ضایع و پایمال کرده اند و راه شرک و کفر ظلم و فساد ، در پیش گرفته اند ، یورش برند و تا زمانی که دین حق حاکم شود نبرد را دوام بخشند . اگر توجه داشته باشیم به این که غرض از ارسال حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – غلبه یافتن دین آن حضرت بر همه ادیان است ( توبه / 33 ، فتح / 28 و صف / 9 ) ، و غایت جنگ و قتال با کافران بر افتادن همه ی فتنه ها و اختصاص یافتن دین به خدای متعال است ( بقره / 193 و أنفال / 39 ) ، علی الخصوص با در نظر داشتن این نکته که در روایات ما «فتنه» به شرک تفسیر شده است ، در می یابیم که جهاد ابتدایی با کفار و مشرکین باید تا آن جا استمرار یابد که بساط زمین از لوث کفر و شرک پاک شود و حکومت الهی و توحیدی برقرار گردد . ( ناگفته نگذاریم که مقصود از بر افتادن کفر و شرک این نیست که همه انسانهای روی زمین ، مسلم و موحد شوند ، چرا که در دل آدمی با جبر و زور نفوذ نمی توان کردن ، و ایمان قلبی و اعتقاد باطنی از دسترس اکراه و الزام بدور است : لا اکراه فی الدین ( بقره / 256 ) بلکه این است که نظام حاکم ، نظامی الهی و توحیدی باشد ) پس فلسفه جهاد ابتدایی ، احقاق حق عظیمی است که خدای متعال بر جمیع بندگان خود دارد و بنابراین می توان ، جهاد ابتدایی را دفاع از « حق الله » و در نتیجه ، یکی از اقسام جهاد دفاعی به حساب آورد». (15)
خلاصه کلام آن که ، جنگی مشروع است که «دفاعی» باشد و دفاعی پسندیده است که «حقانی» باشد و هر چه حق موضوع دفاع ، عمومی تر و انسانی تر باشد ، آن جنگ و جهاد نیز به همان نسبت مشروعتر و پسندیده تر خواهد بود . و هیچ حقی ، به اندازه حق توحید ، که حق خدای متعال است ، عمومی و انسانی نیست ، پس هیچ جنگ و جهاد و دفاعی هم از نظر مشروعیت و ارزش به پای آن نمی رسد .
از آنچه گذشت به طور ضمنی پاسخ یک سؤال و اشکال دیگر نیز روشن شد و آن سؤال این که ، با فرض مشروعیت جهاد ابتدایی ، چنین جنگی با اولین حق طبیعی هر انسان یعنی حق «حیات» تعارض دارد و از این ناحیه مسئله جهاد ابتدایی با مشکل مواجه می شود . پاسخ این است که اولا ، این سؤال و اشکال اختصاصی به جهاد ابتدایی که دفاع از حقوق انسانی و الهی است نداشته نسبت به سایر جنگهای دفاعی نیز صادق است . هر پاسخی که در دیگر موارد داده شود ، در این مورد نیز صادق است . ثانیا و مهمتر آن که ، درست است که حق حیات اولین حق هر انسانی است که احیانا بدون آن جایی برای سایر حقوق باقی نمی ماند ، اما این حق – به خصوص به صورت فردی آن – مهمترین و پر ارزشترین حق نیست ، بلکه حقوقی ارجمندتر از این حق نیز وجود دارد که در مقام تعارض ، آن حقوق مقدم خواهند شد . چنانکه در موارد قصاص و نیز برخی جرایم بزرگ ، که موجب اعدام جانی است حق صاحب خون و حق جامعه بر حق حیات جانی مقدم می شود . در مسئله جنگ نیز حق الله یا حق انسانیت ، مقدم بر حق حیات فردی برخی افراد است .
جهاد ابتدایی و تحمیل عقیده
سؤال و یا اشکال دیگری که مطرح می شود این است که با فرض مشروعیت جهاد ابتدایی از نوع دعوت و غلبه لشکریان اسلام ، عقاید اسلامی بر لشکر و مردم مغلوب تحمیل میشود و روشن است که عقیده ی تحمیلی ارزشی ندارد .
پاسخ اشکال از نام این نوع جهاد پیدا است . نام این جهاد ابتدایی ، جهاد دعوت است نه جهاد تحمیل عقیده . یعنی جهاد برای آن نیست که عقاید اسلامی به دیگران تحمیل شود . بلکه جهاد ، به صورت مسلحانه وقتی ضرورت می یابد که جهاد لسانی و دعوت مؤثر واقع نشود و بخصوص حکومتهای جائر که با رسیدن پیام اسلام به گوش جان مردم ، خود را در معرض زوال و نابودی می بینند ، در برابر طنین گرم دعوت ، موانع فراوانی ایجاد می کنند و جوی از اختناق را پدید می آورند .
روشن است که دفاع از حق آزادی مردم به عنوان یکی از حقوق انسانیت و شکستن جو فشار و اختناق و فراهم ساختن شرایط شنیده شدن پیام اسلام ، که پیام آزادی و سعادت است ، از مشروعترین و ارزشمندترین پیکارهاست . شهید مطهری در این باره می فرماید : « یک وقت است آن ظالم مردم را در حصاری قرار داده است که مانع نشر دعوت اسلام است ، اسلام به خودش حق می دهد که دعوتش را در جهان منتشر بکند ، ولی اگر دعوتش بخواهد منتشر بشود ، فرع بر ا ین است که آزادی برای نشر دعوت داشته باشد که بتواند برود دعوت خودش را منتشر بکند . شما دولتی را در نظر بگیرید که مانع است از این که مسلمانان صدای اسلام را به توده ی مردم برسانند ، می گوید تو حق نداری که حرفت رابزنی ، من نمی گذارم . در این جا جنگ با توده مردم جایز نیست ، توده مردم که گناهی ندارند ، توده ی مردم بی خبرند . ولی آیا با این رژیم فاسدی که یک اعتقاد پوسیده ای را تکیه گاه خود قرا رداده و از آن مانند زنجیری بر گردن مردم استفاده می کند ، و مانع نشر دعوت اسلام در میان آن مردم است ، جایز است جنگیدن ، که این مانع از سر راه ملت برداشته بشود یا نه ؟ و در واقع با این محیط اختناق جایز است مبارزه کردن یا جایز نیست ؟ از نظر اسلام ، این هم جایز است ، برای این که خود این ، یک نوع قیام در برابر ظلم است ، گواین که خود این مظلوم بسا توجه ندارد به این ظلم ».
استاد در قسمتی دیگر از کلام خویش تصریح می کند که این جهاد برای رفع مانع از ایمان و توحید است نه برای تحمیل عقیده ؛ چرا که اساسا ، عقیده تحمیل پذیر نیست . با زور و اجبار می توان ماده ی فساد و فتنه را قطع کرد اما نمی توان ایمان آفرید : « ما حتی اگر توحید را از حقوق انسانی بدانیم ، باز نمی توانیم با ملت دیگر بجنگیم برای تحمیل عقیده توحید ، چون خودش فی حد ذاته تحمل پذیر نیست … با مشرکین می توانیم بجنگیم به خاطر این که ریشه ی فساد را اساسا بکنیم . ریشه کن کردن مبدأ عقیده شرک با زور یک مطلب است و تحمیل عقیده توحید مطلب دیگر » .
پس جهاد ابتدایی دعوت ، برای آزادسازی اندیشه وفکر است در جهت انتخاب عقیده حق و نه تحمیل عقیده . این واقعیت را در تمام جنگهای صدر اسلام که به پیروزی مسلمانان انجامیده است – چه جنگهای دفاعی و چه جنگهای ابتدایی – به وضوح می توان یافت . در هیچ جنگی مشاهده نشده است که مسلمانان غالب و فاتح ، مردم مغلوب را به پذیرش اسلام اجبار کردند و عقیده اسلامی را بر آنان حمل نمایند ، بلکه این مردم آزاد شدند از چنگال رژیمهای طاغوتی خویش ، وقتی آزادی بخشی لشکر اسلام را دیده و جوانمردی آنان را در میدان جنگ مشاهده کردند و مهمتر از آن ، وقتیکه پیام اسلام را که پیام انسانیت است شنیدند خود با تمام وجود به آیین اسلام در می آمدند .
در پایان این فراز تذکار این نکته خالی از فایده نیست که اسلام نه تنها در جنگهای تدافعی ، بلکه حتی در جهادهای ابتدایی نیز آغازگر جنگ نیست ، بلکه تنها آغازگر دعوت و پیام است . بر اساس دستورات اسلامی ، تا جبهه ی دشمن جنگ را شروع نکند ، لشکر اسلام دست بکار جنگ نخواهد شد .
آداب و مقررات جنگ در اسلام
گفتیم جنگی مقدس و الهی است که از جهات سه گانه اهداف ، ماهیت و شیوه خدا پسندانه باشد . اهداف و ماهیت خداپسندانه جهاد در اسلام را بیان کردیم ، اینک نوبت آن است که ببینیم آیا شیوه جنگ اسلامی هم یک شیوه خداپسندانه است ؟ پاسخ مطلب را در آداب و مقررات جنگ در اسلام باید جستجو کرد . بنابراین از آن جا که موضوع اصلی این مباحث ، « فلسفه حقوق » در اسلام است و نه « حقوق جنگ » ، در این جا فقط با اشاره ای به فهرست آداب و مقررات پیش از شروع جنگ ، حین جنگ و بعد از جنگ ، الهی بودن شیوه جنگ مقدس یا جهاد اسلامی را نیز روشن می سازیم . اهم آداب و مقررات جنگ از این قرار است :
1.تقید به عدم شروع جنگ .
2. دعوت و موعظه قبل از شروع جنگ .
3. ترک شبیخون .
4. مصونیت زنان ، کودکان و پیران .
5. خوش رفتاری با شکست خوردگان .
6. مصونیت سفیران جنگی .
7. قبول امان خواهی و دادن امان .
8. احترام به اموال و اعراض دشمن .
9. ممنوعیت کاربرد سلاحهای کشتار جمعی .
10. احترام به اجساد دشمن .
11. ممنوعیت پیمان شکنی .
12. احترام به اسیران و انتخاب بهترین راه برای آنان .
گذشته از مقام تئوری و قانون ، از نظر عینی و تاریخی هم وقتی که به جنگهای صدر اسلام نگاه می کنیم و آنها را با سایر جنگها مقایسه می کنیم ، کمترین تلفات جانی ، مالی و ویرانگری را در آن مشاهده می کنیم و از سوی دیگر بزرگترین فایده را بر آن مترتب می بینیم . اگر مسلمانان صدر اسلام با دو امپراطوری بزرگ ستمگر و مستکبر زمان ، یعنی ایران و روم نمی جنگیدند و با شکست دادن آنها ، تمدن بزرگ اسلامی را در قسمت اعظم جهان آن روز پدید نمی آوردند ، تمدنی که مبدأ اصلی تمدن امروز جهان است ، معلوم نبود که با استمرار جاهلیت قرون وسطایی این دولتها ، بشریت امروز در چه وضعیتی به سر می برد . و تازه اینها همه ، بدون حضور مستقیم خلفای راستین پیامبر و امامان معصوم بوده است . اگر در دوران نظام اسلامی ، خلافت از مسیر اصلی اش منحرف نمی گشت و ائمه اهل بیت – علیهم السلام – بر مسند حکومت اسلامی می نشستند ،مسلما وضعیتی و نتیجه ای بسیار بهتر و دلپذیرتر پدید می آمد وجهان امروز ، چه بسا شاهد بسیاری از جاهلیتهای مدرن و ستمهای نوین پنهان نمی شد .
پی نوشت :
1. آیت الله مصباح یزدی ، جزوه حقوق و سیاست در قرآن ، ص 2194-2193 .
2. استاد شهید مرتضی مطهری ، جهاد ، ص 16 ، 25 .
3. همان ،
4. آیت الله مصباح یزدی ، جزوه حقوق و سیاست در قرآن ، ص 2197 .
5. نساء / 75 .
6. جهاد ، ص 42 .
7. شهید مرتضی مطهری ، جهاد ، ص 63 و 64 .
8. این مسئله ، یعنی جنگ با اختناق و ایجاد فضای آزاد برای شنیدن پیام اسلام ، خود یکی دیگر از دلایل مشروعیت جهاد دعوت است که استاد هم بدان پرداخته اند . در بحث پاسخ به شبهه تحمیل عقیده ، به این مطالب خواهیم پرداخت .
9. همان ، ص 42 و 43 .
10. همان ، ص 53 و 54 و 46 .
11. همان ، ص 53 و 54 و 46 .
12. آیت الله مصباح یزدی ، جزوه حقوق و سیاست در قرآن ، ص 2194 .
13. توبه / 40 .
14. توبه / 14.
15. جزوه حقوق و سیاست ، ص 2198 و 2199 و مستفاد از صفحات 2171 تا 2174 .
منبع: کتاب فلسفه حقوق