نهج البلاغه از کیست؟

نهج البلاغه از کیست؟

با کمال تأسف و نهایت تعجب می بینیم که از بعضی از علماء و دانشمندان اهل تسنن از همان سده پنجم هجری و قرون بعدی «نهج البلاغه» را به این و آن و حتی شخص مجهول نسبت داده، و یا با نوش و نیش سعی نموده اند که این اثر نفیس و جاویدان و گنجینه علوم اسلامی و مایه افتخارات ادبیات عربی را در نظر ملت عرب و اهل تسنن بی اعتبار و ناچیز جلوه دهند!
برای بعضی از گذشتگان اهل سنت دشوار بوده است که بپذیرند که «نهج البلاغه» نمونه ای از کلام امام امیرمؤمنان علی علیه السلام و نموداری است از خط مشی کلی او در دین و سیاست و اداره مملکت، و برنامه ای که وی می خواست در زمان خلافت خود آنرا به اجرا در آورد. و از این جهت آنرا آماج تیرهای شک و تردید قرار داده اند، و پنداشته اند که «نهج البلاغه» از سخنان امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نیست، بلکه سید رضی علیه السلام (گردآورنده) خود ساخته و به آن حضرت نسبت داده است.
«ابن خلّکان» که یکی از مورخین اهل سنت است در این موضوع تردید کرده و گفته است:
«نهج البلاغه را برخی از شریف رضی و برخی از سید مرتضی برادر او می دانند»(1)
ذهبی نیز که یکی از علماء اهل سنت است در این باره گفته است:
«نهج البلاغه تألیف سید مرتضی می باشد»(2).
و همچنین تنی چند از دیگر نویسندگان عامه،گویا به پیروی از آن دو، همین گفته نادرست را تکرار کرده اند و برخی هم خواسته اند که این اشتباه را توجیه کنند.
همان «ابن خلّکان» شبهه دیگری را القاء کرده و نوشته است:
«برخی می گویند که نهج البلاغه از سخنان علی [علیه السلام] نیست بلکه ساخته و انشاء همان کسانی است که آن را جمع آوری کرده است»(3).
و نیز نگارنده «میزان الاعتدال» پا را فراتر گذارده و گفته است:
«شریف رضی متهم است به این که نهج البلاغه را ساخته و به علی [علیه السلام] نسبت داده است»(4).
و برخی دیگر از دانشمندان اهل تسنن به پیروی از این دو همین سخن باطل را بازگو کرده اند.(5)
از متاخران هم گروهی مقلدوار به راه گذشتگان سابق الذکر رفته و بدون اندیشه و تحقیق، همان شبهات و شکوک را تکرار کرده اند. از آن جمله جرجی زیدان است که می گوید:
«بررسی های دقیق حکم می کند که بسیاری از این خطبه ها به دلیل اختلاف سبک و معنی با اسلوب و شیوه و معانی متداول آن عصر از علی[علیه السلام]نباشد»(6).
«بروکلمان» هم همین راه را رفته و می نویسد:
«حق این است که بگوییم: شریف مرتضی آن کتاب (نهج البلاغه) را گرد آورده است».(7)
«مسیودیمومبین» نیز تحت تأثیر این شبهه قرار گرفته و بنا به گفته «دکتر زکی مبارک» می خواهد ارزش خطبه ها و نامه هایی را که به امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نسبت داده شده است را بکاهد، تنها با استناد به اینکه از زمانها پیش شایع بوده است که شریف رضی «نهج البلاغه» را جعل کرده است.(8)
بعد از آن «محمود شاکر» نیز به راه آنان قدم می گذارد، نامبرده به سبب اینکه «دکتر زکی نجیب محمود»، تجلی شخصیت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را در «نهج البلاغه» یعنی سخنان آن حضرت دیده و دچار شگفتی شده، دلگیر می شود و از این گفته نجیب که می گوید:«برای ما لازم است که ادب و حکمت و کشورداری و شجاعتی را که در وجود این شخصیت بزرگ جمع شده است، مطالعه کنیم.» بر می آشوبد و خونش به جوش می آید و در ضمن قلم فرسائی مفصلی می گوید:
«آیا برای او بهتر نبود که از دانندگان بپرسد یا حداقل خود بیندیشید، تا حدود صحت انتساب مطالب این کتاب به علی[علیه السلام] برای او محقق گردد؟ زیرا وقتی که ثابت شود که نهج البلاغه از علی [علیه السلام] نیست خود به خود تصویر شخصیت او بر پایه مطالب آن، کار عبث و بی معنایی است»(9).
و به دنبال آن به صدور فتوای عجیب و غریبی دست می زند و می گوید:
«نخستین نگاه به مطالب این کتاب روشن می کند که هرگز همه آن بر زبان علی رضی الله عنه جاری نشده است و تحقیق دقیق ثابت می کند که کمتر از یک دهم آن از علی [علیه السلام] است. فی المثل اگر نسخه ای را که شیخ محمد عبده در حدود چهار صد صفحه چاپ کرده است در نظر بگیریم بیش از تقریباً چهل صفحه آن نمی تواند از علی[علیه السلام] باشد»(10)
وی برای اثبات نظر خود تنها به همین دلیل قناعت می کند که (بنا به اعتقاد او) در «نهج البلاغه» مطالبی وجود دارد که صدور آن از زبان شخصیتی چون امام امیرمؤمنان علی علیه السلام شایسته نیست و به علاوه ابوعبید القاسم بن سلام از شرح سخنانی که از دیگران در«نهج البلاغه» آمده خودداری کرده است.
آن گاه برای اینکه اطمینان خواننده را به سخن خود بیشتر کند، می افزاید:
«و دلایل دیگری نیز موجود است که ثابت می کند که آنچه را که در نهج البلاغه آمده، از علی [علیه السلام] نیست».(11)
و لیکن هرگز از این همه دلایل موجود!! سخنی به میان نمی آورد.
با وصف این از سر اکرام و تفضل، برای اینکه به آگاهی ما بیفزاید، می گوید:
«بنابراین برای دکتر زکی، شایسته نیست که بدون تحقیق و تفحص از کتابی همچون نهج البلاغه که عقل و نظر و نقل و تحقیق کاملاً در انتساب آن به علی [علیه السلام] تردید دارد و در طول روزگارانی دراز نوشته شده است. مطالبی بگزیند و مورد بحث قرار دهد و آنچه را که شامل سخنان نادرست و سست بسیاری است، نمونه ای از سخن علی بن ابی طالب [علیه السلام] و همچنین متعلق به قرن اول هجری بداند»(12).

نظر ابن ابی الحدید در تأیید انتساب نهج البلاغه به امام امیرمؤمنان علی علیه السلام
ابن ابی الحدید معتزلی دانشمند معروف اهل تسنن در «شرح نهج البلاغه» خود با توجه به شبهات ساختگی که بعضی از متعصبین القاء نموده و سعی داشته اند که اذهان را مشوب سازند، می نویسد:
«عده زیادی از مردم هواپرست می گویند: بسیاری از مطالب «نهج البلاغه» سخنانی است که بعدها پیدا شده و مردمی از سخن سنجان شیعه آن را ساخته اند، و گاهی برخی از آن را به دیگری نسبت می دهد.
این اشخاص مردمی هستند که عصبیت دیدگان آنها را کور کرده، و از راه روشن گمراه شده اند و آنچه که گفته اند از آشنایی اندک آنها به اسلوب سخن ناشی شده است.
من در اینجا با سخنی مختصر این طرز فکر غلط را برای تو خواننده روشن می سازم، و می گویم: اگر بگویند که تمام مطالب این کتاب «نهج البلاغه» ساختگی است، بدون شک نادرست می باشد.
زیرا درستی اسناد بعضی به امیرمؤمنان علی علیه السلام از راه تواتر برای ما ثابت شده است، و آنرا تمام محدثان، یا اکثر آنان و بسیای از مورخان نقل کرده اند، و اینان هیچ کدام شیعه نبوده اند تا نقل آنها را به غرض ورزی نسبت دهند.
و چنانچه گفته شود بعضی از مطالب «نهج البلاغه» صحیح است نه همه آن. باز هم دلیل بر مدعای ما خواهد بود، زیرا کسی که با فن سخن و خطابه آشنا، و بهره ای از علم بیان را دارا، و در این خصوص ذوقی داشته باشد، حتماً میان کلمات و سخنان شیوا و اصیل و ساختگی فرق می گذارد.
اگر تو خواننده جزوه ای ببینی که مشتمل به سخنان عده ای از خطباء یا دو نفر از آنهاست، حتماً میان سخن آنها فرق می گذاری و آنها را از هم تشخیص می دهی.
ما با همه آشنایی که با شعر و صحت و سُقم آن را داریم، اگر مثلاً دیوان «ابو تمّام» شاعر معروف را ورق بزنیم، و در خلال آن چند قصیده یا یک قصید را از دیگری در آن بیابیم، با ذوق شعری خود تشخیص می دهیم که با شعر «ابو تمّام» راه و روش او در شعر و شاعری مباینت دارد.
نمی بینی که دانشمندان شعر شناس، بسیاری از اشعاری را که منسوب به «ابونواس» است، از دیوان وی حذف کرده اند. زیرا برای آنها مسلّم شده است که از لحاظ الفاظ و سبک با اشعار «ابونواس» مناسبتی ندارد و در این خصوص جز ذوق خود، به چیز دیگری اعتماد نکرده اند.
تو خواننده نیز وقتی که درست درباره «نهج البلاغه» دقت و تأمل کردی، می بینی که تمام آن از یک سرچشمه جاری شده و مانند جسم بسیط اسلوب واحدی را تشکیل می دهد که جزئی از آن در ماهیت، عین جزء دیگر است، یا مانند قرآن مجید است که اول آن مانند وسط آن، و وسط آن مانند آخر آن می باشد، و هر سوره و آیه آن در راه و روش و نظم و فن مانند آیات و سوره های دیگر است.
اگر بعضی از خطبه های «نهج البلاغه» مجعول و تنها بعضی از آن صحیح بود، هرگز اینطور که اکنون هست، نمی بود!
با این برهان محکم و روشن برای تو خواننده، اشتباه کسانی که گمان کرده اند که این کتاب بزرگ، یا قسمتی از آن مجعول و منسوب به آن حضرت است، روشن گردید.
باید دانست که اگر در انتساب «نهج البلاغه» به امیرمؤمنان علی [علیه السلام] شک و تردید به خود راه دهیم، نمی توانیم به سخنانی که از رسول اکرم [صلی الله علیه و آله و سلم] نقل شده است، اطمینان پیدا کنیم، و جایز است که دیگری خُرده بگیرد و بگوید: این روایت مجعول است، و این کلام ساختگی است!!
به همین نسبت، سخنان و خطبه ها و مواعظی که از خلفاء خود ابوبکر و عمر نقل می کنند هم مشمول این شک و تردید واقع شده، و ممکن است در صحت انتساب آن شبهه نمود، وهیچ گونه اطمینانی بدان پیدا نکرد!
بنابراین، اشکال کنندگان به «نهج البلاغه» از هر راهی که احادیث پیامبر[صلی الله علیه و آله و سلم] و خلفاء راشدین و صحابه و تابعین و شعراء و نویسندگان را محترم دانسته و معتبر بدانند، و بدیهی است که طرفداران امیرمؤمنان علی[علیه السلام]نیز از همان راه مطالب «نهج البلاغه» و غیر آن را از آن حضرت دانسته و به وی مستند می دارند!!»(13)

نظر دکتر زکی مبارک
«دکتر زکی مبارک» دانشمند و نویسنده مصری آنجا که از «نهج البلاغه» و «سیدرضی» سخن به میان می آورد، مطالبی را عنوان می کند. از جمله اینکه می گوید:
«سیدرضی در میان آثار خود کتاب نفیسی باقی گذارده که موسوم به «نهج البلاغه» است، این کتاب مجموعه بزرگی از خطبه ها و رساله ها و وصایا و حکم و مواعظ منصوب به امیرمؤمنان علی [علیه السلام] است. نمی خواهم آنچه را که راجع به امیرمؤمنان علی [علیه السلام] در کتاب «المدائح النبویه» و درباره «نهج البلاغه» در کتاب «النثر الفنی» یا کتاب «وحی بغداد» گفته ام، در اینجا بازگو کنم، بلکه می خواهم در اینجا فصل تازه ای پیرامون نهج البلاغه، بیاورم، و موقعیت آن را از نظر ادبیات عربی روشن سازم، و بواسطه آن، مباحث قبلی را تکمیل کنم.
گذشتگان ما (اهل تسنن) راجع به انتساب «نهج البلاغه» به امیرمؤمنان علی [علیه السلام]شکوکی را پدید آورده اند، … اما راهی جز این نیست که اعتراف کنیم که «نهج البلاغه» واقعیت دارد (یعنی سخن امیرمؤمنان علی علیه السلام است) و اگر بگوییم که ساخته و پرداخته علماء شیعه است، خود گواه است بر اینکه شیعیان هم از همه مردم در ساختن سخنان بلیغ و رسا تواناترند.
بعد در جواب این شبهه که «نهج البلاغه» ساخته سید رضی است می گوید: اینکه سید رضی را متهم کنند که در راه تعصب مذهبی «نهج البلاغه» را به دروغ به امیرمؤمنان علی [علیه السلام] بسته است، اتهام مردودی است، و کسی آن را می پذیرد که از اخلاق شریف رضی بی اطلاع باشد».(14)

نظر شیخ محمد عبده
«شیخ محمد عبده»، یکی از علماء بزرگ اهل تسنن است که در اواخر عمر به ریاست «جامع الازهر» مصر رسید.
«شیخ محمد عبده» کتاب «نهج البلاغه» را با توضیحات و حواشی پر ارزش خود منتشر کرد که به «نهج البلاغه شیخ محمد عبده» مشهور است، و بارها در مصر به طبع رسیده و دانشمندان شیعه و سنی از آن آگاهی دارند.
وی در مقدمه شرح نهج البلاغه خود بعد از اندیشه و تدبر بسیار درباره این کتاب با عظمت، اعجاب خود را نسبت به مقصد والای «نهج البلاغه» بدین گونه اظهار می دارد:
«… برحسب تقدیر و به طور تصادف با کتاب «نهج البلاغه» آشنا شدم. این برخورد و تصادف هنگامی صورت گرفت که دچار دگرگونی و تشویش خاطر و افسردگی شده و از کارهایم بازمانده بودم. از این رو کتاب مستطاب «نهج البلاغه» را وسیله ای برای تسلیت روح و چاره ای برای برطرف ساختن اندوه های خویش یافتم، به همین جهت برخی از صفحات آنرا از نظر گذراندم و جمله هایی چند از عبارات آن را از قسمت های مختلف و موارد پراکنده، مورد دقت و تأمل قرار دادم.
در طی مطالعه می پنداشتم جنگهایی اتفاق افتاده و تاراج هایی رخ داده است، این فکر برایم پدید آمد که بلاغت را دولت و نیرویی، و فصاحت را صولت و سطوتی است، و اوهام (کسانی که در انتساب نهج البلاغه به امیرمؤمنان علی علیه السلام تردید کرده اند) مشوب، و تردید آنها جز فسق و پلیدی نیست!
اندیشیدم که انبوه سپاه خطابه ها با شمشیرهای برنده، در صف های منظم و با نظم و ترتیب خاصی به حالت دفاع ایستاده اند، و هرگونه شک و شبهه ای را برطرف می سازند، و به دل های آشفته آرامش می بخشند.
بدین گونه وسوسه های پلید شکست خورد و خاطره های سوء نابود گردید. آری همیشه پیروزی با حق و شکست و نابودی از آن باطل است، و شک و تردید سرانجام خمود و خاموش می گردد!!
با این مطالعات در «نهج البلاغه» به یقین دانستم که مدیر این دولت، و قهرمان این صولت (فصاحت و بلاغت) پرچمدار پیروزمند آن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب[علیه السلام] است. بلکه هر وقت از مطالعه قسمتی صرف نظر می کردم، و به قسمت دیگر می پرداختم، کاملاً تغییر موضوع و مطلب تازه ای را احساس می کردم.
گاهی خود را در عالمی بسیار بزرگ از معانی بلند و موضوعات عالی می دیدم که با زینت های عبارات آرایش یافته، و در پیرامون نفوس پاک سرشت دور زده، و به طرف دل های روشن روی آورده است، تا راه راست را به آن ها بنمایاند، و به آنچه که منظور دارد رهبری کند، و با مرکب فضل و کمال از لغزشگاه ها حفظ نماید.
زمانی هم می دیدم که جمله های مبهم و سرپیچیده، پرده از روی خشم آلوده خود برداشته، و دندان های خود را به من نشان می دهد. و گاهی ارواحی را در قیافه پلنگ های درنده، یا چنگال های شاهین را می دیدم که آماده حمله است. سپس به نظر می آمد که با یک حمله ناگهانی دل های هواپرست و افکار واهی (کسانی را که درباره انتساب نهج البلاغه به امام امیرمؤمنان علی علیه السلام شک و شبهه کرده اند) دریدند، و افکار فاسده و خیالات باطله را به کلی از میان بردند!!
در جای دیگر مشاهده می کردم که عقلی نورانی که شباهت به مخلوق جسمانی نداشت، از این موکب الهی جدا شده و خود را به جان انسان می چسباند، سپس او را از پرده های طبیعت جداساخته و به سوی ملکوت اعلا بالا می برد، و به جایگاهی پرنور راهنمایی می کند، و از آن پس شوائب اوهام ماده را رها کرده، در کاخ های مقدسی نشیمن می دهد. بسیار اتفاق می افتاد که گوئی می شنیدم سخنوری بزرگ با سخنان حکیمانه اش زمامداران مردم را مخاطب ساخته و با صدایی رسا، کارهای شایسته و نیک را به آنها نشان می دهد، و به موارد شک و تردید آشنا می سازد. از لغزشگاه ها برحذر می دارد، و به جزئیات سیاست ارشاد می کند، و به راه های درست زندگی راهنمایی می نماید، تا آنجا که آنها را به مقام عالی ریاست نشانده، و با ارائه طریق و حسن تدبیر، و رمز مملکت داری، به جایگاه والای دنیوی بالا می برد.
این کتاب با عظمت «نهج البلاغه» همانست که سید شریف رضی رحمت الله علیه، از سخنان پیشوای بزرگ مسلمانان و مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب کرّم الله وجهه (15) از میان سخنان پراکنده آن حضرت گرد آورده و با این اسم «نهج البلاغه» موسوم گردانیده است.
به حقیقت می گویم من اسمی را که به بهترین وجه دلالت بر مسمّی و مقصود این کتاب گرانقدر کند، از «نهج البلاغه» بهتر سراغ ندارم. من قادر نیستم که این کتاب پرارج را بیشتر از آنچه که از نامش برمی آید. تعریف و توصیف کنم، و در میان مزایای آن بالاتر از آنچه که شریف رضی مؤلف این کتاب در مقدّمه آن آورده است، چیزی بیاورم!
اگر قضاوت وجدان و حکم فطرت انسان، ملزم نمی ساخت که از شخص نیکوکار نسبت به کار نیکش قدردانی و سپاسگزاری شود، هرگز احتیاجی به تمهید این مقدمه، و آوردن این بیّنه نداشتم.
زیرا آنچه که «نهج البلاغه» از فنون فصاحت و قوانین بلاغت که مخصوص به آنست در بردارد، خود بهترین معرّف آنست. مخصوصاً که «نهج البلاغه» از آوردن هیچ موضوعی از مقاصد سخن، فروگذار نکرده است، و از هر گذرگاه فکر و اندیشه سخن گفته است…
در اثناء آن نیز کلمات شگفت آوری درباره توحید و عدل و صفات سلبی و ثبوتی خداوند می درخشد که عطش آدمی را فرو می نشاند، و دردهای دردمندان را شفا می دهد، و هرگونه شبهه ای را از لوح دلها می زداید.
از خداوند بزرگ توفیق و یاری و راهنمایی و نگاهداری می خواهم، و از خطای دل و زبان و از لغزش قلم و قدم به او پناه می برم. و هو حسبی و نعم الوکیل».

کسانی که قبل از سید رضی قدس سره خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را جمع آوری کرده اند
کسی که با نظر ابتدایی و پیش از بررسی نوشته های گذشتگان به «نهج البلاغه» بنگرد، گمان می کند که سید رضی قدس سره نخستین کسی است که خطبه های امام قدس سره را تدوین و جمع آوری کرده است. ولی بر اثر تحقیقاتی که به عمل آمده عده زیادی از دانشمندان که پیش از عصر سید رضی قدس سره می زیسته اند، یعنی دانشمندان قرن اول، دوم و سوم هجری و ما بعد آن، خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را جمع آوری کرده اند.
در اینجا اسامی عده ای از آن بزرگان را برای اطلاع خوانندگان گرامی ذیلاً می آوریم، تا اگر تردیدی داشته باشند برطرف گردد، و استدلال ما محکم تر شود.
از میان قدماء کسانی که خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را پیش از سید رضی قدس سره جمع کرده و به صورت کتاب درآورده اند عده ای را ذیلاً یادآور می شویم:

1) زید بن وهب
حاج میرزا حسین نوری قدس سره محدث معروف در کتاب «خاتمه مستدرک» صفحه 805، از شیخ طوسی قدس سره (متوفای سال 460) نقل کرده است که:
«زید بن وهب» کتابی دارد به نام «خطب امیرالمؤمنین علی المنابر فی الجمع و الاعیاد» یعنی: خطبه های امیرمؤمنان علی علیه السلام که در منابر و اعیاد، و روزهای جمعه ایراد فرموده است.

2. نصر بن مزاحم.
مؤلف کتاب «صفین» که از بزرگان و مشاهیر اهل حدیث در قرن دوم هجری است، وی کتابی نوشته است به نام «خطبه های علی علیه السلام» چنان که محدث نوری قدس سره در «خاتمه مستدرک» صفحه 805 آورده است.
«نصر بن مزاحم» در سایر کتابهای خود نیز خطبه ها و حکمتهای زیادی از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل کرده است.
اما کتابهایی که راجع به جنگ ها و غزوات و اخبار و تاریخ نوشته شده و در آن خطبه ها و سخنان امام امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده است، بیش از پانصد جلد کتاب است که مصنفین آنها قبل از اینکه سید رضی قدس سره متولد گردد، از دنیا رفته اند.

3) اسماعیل بن مهران.
ابویعقوب سکونی، از علماء و محدثان قرن دوم هجری، شیخ ابوعمرو و محمد بن عمر کشّی از دانشمندان قرن چهارم هجری و شیخ ابوالعباس نجاشی(متوفای سال 405ه) و غیره در فهرست (16) خودشان تصریح کرده اند که وی کتابی به نام «خطب امیرالمؤمنین علیه السلام» تألیف کرده و مشتمل بر خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام است.

4) هشام بن سائب کلبی.
هشام بن سائب از مورخین مشهور(متوفای سال 206) بوده است. وی کتابی به نام «خطب علی علیه السلام» که شامل خطبه های آن حضرت بوده تألیف نموده، و شیخ مفید قدس سره در «ارشاد» و سید رضی قدس سره در «نهج البلاغه» خطبه های زیادی از این کتاب نقل کرده اند.

5) ابو مخنف لوط بن یحیی ازدی.
محدث مشهور و از دانشمندان قرن دوم هجری بوده است که بنا به تصریح «ابن ندیم» در کتاب «فهرست» این دانشمند بزرگ کتابی تألیف کرده است به نام «الخطبه الزهراء لامیرالمؤمنین علیه السلام» «خطبه های درخشنده امیرمؤمنان علیه السلام».

6) واقدی.
محمد بن عمر واقد اسلمی(متوفای سال 207 ه) که سید رضی قدس سره بعضی از خطبه های «نهج البلاغه» را از روی نوشته و خط او نقل می کند.

7) ابواسحق ابراهیم.
ابواسحق ابراهیم بن ثقفی کوفی محدث و مورخ مشهور (متوفای سال 273 ه) او کتابی به نام «رسائل امیرالمؤمونین علیه السلام» و کتاب دیگری به نام «کلام علی علیه السلام فی الشوری» «یعنی سخنان علی علیه السلام در مجلس شورا بعد از عمر» و کتاب سومی مشتمل بر خطبه های آن حضرت به «نام الخطب المعربات» یا بنا به نوشته نجاشی «الخطب المقریات» تألیف کرده است، و در سایر کتابهایش نیز از کلمات قصار و سخنان حکمت آمیز آن حضرت، زیاد نقل کرده است.

8) ابوالحسن علی بن محمد مدائنی.
این دانشمند بزرگ نیز کتابی به نام «خطب علی و کتبه الی عماله» طبق نوشته «ابن ندیم» و دیگران تألیف کرده است.

9) ابن شعبه.
حسن بن علی بن حسن بن شعبه حرّانی از علماء قرن سوم هجری، که این دانشمند بزرگ کتابی تألیف کرده به نام «تحف العقول» که شامل بهترین سخنان و عالی ترین خطبه ها و کلمات حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد.

10) صالح بن ابی حماد ابی الخیر.
که از محدثین بزرگ قرن سوم هجری و از اصحاب حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می باشد. وی کتابی نوشته است به نام «خطب علی علیه السلام» که در «فهرست» نجاشی به آن اشاره شده است.

11) سید عبدالعظیم بن عبدالله حسنی.
معروف به «شاه عبدالعظیم» که در شهر ری نزدیک تهران مدفون، و از دانشمند بزرگ قرن دوم هجری و از یاران حضرت امام رضا علیه السلام می باشد. چنانکه نجاشی در رجال نوشته، وی کتابی تألیف کرده است که شامل خطبه های جدّ بزرگوارش امام امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد.

12) مسعده بن صدقه عبیدی.
که از اصحاب حضرت امام صادق و امام کاظم علیه السلام و از دانشمندان قرن دوم هجری به شمار می رود. طبق نوشته نجاشی در رجال خود، وی کتابی نوشته است به نام «خطب امیرالمؤمنین علیه السلام».

13) ابراهیم بن سلیمان هشمی خزّار کوفی.
که از دانشمندان قرن سوم هجری بوده است. وی بنا به نقل نجاشی در رجال خود، کتابی به نام «الخطب لامیرالمؤمنین علیه السلام» تألیف نموده است.

14) ابوعثمان جاحظ عمر بن بحر.
(متوفای سال 255 ه) او نیز کتابی نوشته است به نام «مائه کلمه من کلمات علی علیه السلام».

15) عبدالعزیز بن یحیی جلودی بصری.
محدث مشهور و از علماء قرن سوم هجری بوده است، این دانشمند بزرگ به تنهایی ده جلد کتاب درباره سخنان امام امیرمؤمنان علی علیه السلام به شرح زیر تألیف کرده است:
الف)«خطب امیرالمؤمنین علی علیه السلام».
ج) «شمر علی علیه السلام».
د) «مواعظ علی علیه السلام».
ه) «ملاحم علی علیه السلام».
(این کتاب درباره پیشگویی های آن حضرت راجع به حوادث آینده می باشد).
و) «کلام علی علیه السلام فی الشوری».
ر) «ما کان بین علی علیه اسلام و بین عثمان من کلام».
(از این کتاب پیرامون سخنانی می باشد که میان علی علیه السلام و عثمان ردّ و بدل شده است).
ح) دعاء علی علیه السلام».
ط) «ذکر علی علیه السلام لخدیجه و لفضائل اهل البیت علیه السلام».
ی) «بقیه رسائل علی علیه السلام و خطبه».
این بود گروهی از دانشمندان و ناموران اهل حدیث که پیش از سید رضی قدس سره خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را جمع آوری کرده اند.
وقتی که خوانندگان محترم با این عده از دانشمندان بزرگ اول قرن اول و دوم و سوم هجری که خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را قبل از سید رضی قدس سره گرد آورده اند آشنا شدند، پی می برند که تا چه اندازه بزرگان قدماء (چه آنهایی که نام بردیم و چه کسانی که از آن ها یاد نکردیم) به حفظ خطبه ها و سخنان آن حضرت و به نوشتن کتاب ها و رساله درباره آن همت گماشته و چقدر به آن اهمیت داده اند.
به طور مسلم با مطالعه این فصل ابرهای تیره شبهاتی که از گفتار بعضی از مردم مغرض و منحرف روی خورشید واقعیت این کتاب بزرگ دامن گسترده بوده، برچیده شده، و بعد از مطالعه آن غبار تیره از افق ذهن خوانندگان محترم رخت بربسته و دیگر شبهه ای باقی نخواهد ماند.

منابع قدیمی خطبه های نهج البلاغه
مهم ترین دلیلی که می تواند ابرهای تردیدها و اوهام را از افق این مجموعه نفیس «نهج البلاغه» که مشتمل بر خطبه ها و نامه ها و سخنان امام امیرمؤمنان علی علیه السلام است، برطرف سازد، و ثابت کند که سید رضی قدس سره چیزی از خود برآن نیفزوده است، موضوعی است که هم اکنون آن را بیان می داریم. زیرا ما گروهی از بزرگان را که صاحبان تألیف و تصنیف می باشند برای شما خواننده محترم می شماریم، که خطبه ها و نامه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را پیش از تولد سید رضی قدس سره و پیدایش او در کتب خود آورده اند، و این فصل را نیز بر فصل گذشته که اسامی گرد آورندگان خطبه ها و نامه ها و سخنان آن حضرت را نگاشتیم، اضافه می کنیم:
از جمله کتب قدیمی که مشتمل بر بسیاری از خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام است، و هیچ خطبه ای بدون سند با اسناد مختلف مختلف فرو نگذاشته، تا آنجا که موجب اعتماد نفس گشته است، کتب زیر است:
1) «کافی» محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 328 ه)
2) «التوحید» شیخ صدوق محمد بن بابویه قمی (متوفای 381 ه) و همچنین در سایر تألیفاتش، از قبیل: «من لا یحضر الفقیه»؛ «امالی»؛ «مدینه العلم»؛ «خصال»؛ «علل الشرایع»؛ «معانی الاخبار»؛ و … بسیاری از خطبه های آن حضرت را نقل کرده است.
3) «ارشاد» شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان (متوفای 413ه).
4) «العقد الفرید» مورخ مشهور عصر دولت اموی اندلس (اسپانیا) احمد بن ربه (متوفای 327 ه).
5) «نزهه الادیب» و همچنین «نثر الدرر»، و زیرآبی، ابوسعید منصور (متوفای 422ه).
6) «تاریخ الامم و الملوک» محمد بن جریر طبری (متوفای 310 ه).
7) «مروج الذهب»، مسعودی (متوفای 290 ه).
8) «تاریخ یعقوبی»(متوفای 292 ه).
9) «الاخبار الطوال»، ابوحنیفه دینوری (متوفای 290 ه).
10) «المحاسن و الاضداد»، جاحظ (متوفای 255 ه).
11) «السقیفه»، احمد بن عبدالعزیز جوهری (متوفای 350 ه).
12) «الامامه و السیاسه»، ابن قتیبه دینوری(متوفای 276 ه).
13) «انساب الاشراف»، بلاذری (متوفای 279 ه).
14) «الجامع» ترمذی (متوفای 279 ه).
15) «معجم الصغیر»، طبرانی(متوفای 360 ه).
16) «مقاتل الطالبیین»، ابوالفرج اصفهانی (متوفای 356 ه).
17) «الولاه»، ابوعمر محمد بن یوسف الکندی المصری (متوفای 350 ه).
18) «اثبات الوصیه»، علی بن حسین مسعودی (متوفای 346 ه).
19) «الاشتقاق»، ابی بکر محمد بن حسن درید (متوفای 321 ه).
20) «الحیوان»، ابوعثمان جاحظ (متوفای 255 ه).
21) «دعائم الاسلام»، ابوحنیفه قاضی نعمان بن محمد مصری (متوفای 363 ه).
22) «رسائل»، ابوعثمان جاحظ (متوفای 255 ه).
23) «الشوری»، ابی عمر و عامر بن شراحیل کوفی (متوفای 103 ه).
24) «طبقات النحویین»، ابوبکر محمد بن حسن زبیدی (متوفای 379 ه)ت.
25) «فتوح البلدان»، احمد بن یحیی بلاذری(متوفای 279 ه).
26) «نقض العثمانیه» ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی (متوفای 240 ه).
27) «مائه کلمه» جاحظ (متوفای 255ه).
28) «المعمرون و الوصایا» ابوحاتم سهل بن محمد سجستانی (متوفای 225 ه).
29) «الاخبار الموفقیات» زبیر بن بکّار(متوفای 256 ه).
و … .
بیهوده است اگر بخواهیم در این باره ارقامی به طور پراکنده بیاوریم که به حساب نیاید. زیرا کمتر کتاب ادبی، دینی و تاریخی یافت می شود که از خطبه های امام و سخنان آن حضرت خالی باشد.
«احمد زکی» استاد برگزیده تاریخ دانشگاه مصر در کتاب «علی بن ابیطالب علیه السلام» صفحه 125 در این باره می نویسد:
«ادبا و مورخانی که قبل از سید رضی قدس سره می زیسته اند و به طور جزم معتقد بودند که خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام بالغ بر چند صد خطبه می باشد».
همچنین مسعودی»(متوفای 346 ه) می نویسد:
«خطبه هایی که از علی امیرالمؤمنین [علیه السلام] رسیده است چهارصد و هشتاد و اند خطبه است»!

آیا خطبه شقشقیه از سخنان امام امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد یا خیر؟
در رابطه با «خطبه شقشقیه» می گوییم که هیچ یک از دانشمندان و کسانی که بهره ای که از علم و دانش دارند، نمی توانند آن را سید رضی قدس سره بدانند. زیرا بیشتر اُدبا و دانشمندان عصر سید رضی قدس سره آن خطبه را در کتابهای خود نقل کرده و با صراحت مانند سایر مسلمات به امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نسبت داده اند. مانند «وزیر ابوسعید آبی» (متوفای 422 ه) در کتاب «نثر الدرر» و «نزهه الادیب».
بدیهی است که اگر این خطبه ساخته یکی از دانشمندان آن عصر بود، از نظر علماء عصر پوشیده نمی ماند، و از آن مطلع می شدند، و حسن رقابت و معاصرت آنها را وادار می کرد که سازنده آن را به مردم معرفی کنن، و بنویسند که از نویسندگان معاصر است.
و دلیل اینکه «خطبه شقشقیه» که «وزیر آبی» در کتاب خود آورده از «نهج البلاغه» سید رضی قدس سره نگرفته است، اختلاف مختصری است که در بعضی از الفاظ و جمله های آن دیده می شود. به علاوه شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان قدس سره، علامه بزرگ و پیشوای دانشمندان عقائد و مذاهب بغداد که خود استاد رسید رضی قدس سره است، و در دولت «آل بویه» می زیست، و سید رضی قدس سره در اوائل عمر خود نزد وی تحصیل کرده، کتابی را در مناقب ائمه علیه السلام به نام «ارشاد» تألیف نموده و نزد شیعه مسلم است که از تألیفات اوست، بسیاری از خطبه های امام علیه السلام و از جمله «خطبه شقشقیه» در آن موجود است. وی در آغاز نقل خطبه مزبور می نویسد:
«گروهی از راویان حدیث به طرق مختلف از عبدالله بن عباس روایت کرده اند که گفت من در «رحبه»(17) نزد امام امیرمؤمنان علی علیه السلام بودم و از خلافت و اینکه دیگران در این منصب بر آن حضرت پیشی گرفتند سخن به میان آمد. حضرت آه سردی از اعماق دل کشید. آنگاه فرمود: «والله لقد تقمصها ابن ابی قحافه».
این اول «خطبه شقشقیه» است که توضیح خواهیم داد. بنابراین جاندارد که گفته شود که شیخ مفید قدس سره این خطبه را از «نهج البلاغه» شاگرد خود، یعنی سید رضی قدس سره نقل کرده است. زیرا اولاً سید رضی قدس سره در «نهج البلاغه» سند این خطبه را نقل نکرده است، بلکه فقط می گوید:
«من خطبه له و هی المعروفه بالشقشقیه، اما و الله لقد نقمصها…» در صورتی که استادش شیخ مفید قدس سره داستان و سند آن را هم نقل کرده است، به علاوه شیوه دانشمندان همیشه بر این بوده است که شاگردان از استادن خود مطلبی را نقل می گردند، نه اینکه استادان از شاگردان!!
دلیل دیگر بر این که شیخ مفید قدس سره «خطبه شقشقیه» را از «نهج البلاغه» نقل نکرده این است که بعضی از الفاظ و جملات آن با هم فرق دارند.
از آنچه که گفتیم این نتیجه را می گیریم که سید رضی قدس سره «خطبه شقشقیه» را از منبعی که داشته است گرفته؛ و استاد وی شیخ مفید قدس سره از منبع دیگری آنرا نقل کرده است، و «وزیر آبی» منفرداً از منبع سومی اخذ نموده است. در عین حال روح مطلب در همه یکسان بوده، و مفاد همه یکی می باشد.

دانشمندانی که قبل از سید رضی قدس سره خطبه شقشقیه را نقل کرده اند
پیش از این اشاره کردیم، چنین نبوده که «خطبه شقشقیه» در عصر سید رضی قدس سره پیدا شده، و مخصوص کتاب «نهج البلاغه» باشد، و گفتیم که اختلاف نسخه های «خطبه شقشقیه» در کتاب های «نثرالدرر» و «نزهه الادیب» یا نسخه «نهج البلاغه» و اختلافی که نسخه شیخ مفید قدس سره با آن دارد، دلیل است که هر کدام از دانشمندان آن را از منبع خاصی گرفته اند، و هیچ کدام از نقل دیگری هم اطلاع نداشته است.
همچنین از عنوانی که سید رضی قدس سره در اول این خطبه دارد «و من خطبه له علیه السلام المعروفه بالشقشقیه» یعنی «یکی از خطبه های آن حضرت که معروف به شقشقیه می باشد» دلیل دیگری است که این خطبه با همین نام «شقشقیه» میان اهل علم آن عصر مشهور و معروف بوده است.
معتبرترین برهان بر صحت این ادعا این است که این خطبه به خط دانشمندانی پیدا شده است که قبل از عصر سید رضی قدس سره می زیسته اند، و از محدثین بزرگی روایت شده است که پیش از ولادت سید رضی قدس سره بلکه قبل از تولد پدر وی در گذشته اند! مانند ابوعلی جبائی (متوفای 303 ه) چنانکه شیخ ابراهیم قطیفی در کتاب «الفرقه الناجیه» از وی نقل نموده و گفته است: «خطبه شقشقیه» را پیش از سید رضی قدس سره گروهی از دانشمندانی، از قبیل «ابن عبد ربه» در جزء چهارم کتاب «عقد الفرید» و ابوعلی جبائی در کتاب خود، و ابن خشاب در درسش و حسن بن عبدالله بن سعید عسکری در کتاب «المواعظ و الزواجر» و شیخ صدوق در کتاب «معانی الاخبار» و شیخ مفید در «الارشاد» نقل کرده اند.
«ابن عبد ربه» یاد شده (متوفای 327 ه) مذهب بنی امیه داشته و نسبت به عثمان بن عفّان تعصب می ورزیده است، وی اشعاری در تاریخ خلفاء سروده و در آن معاویه را خلیفه چهارم! قلمداد کرده و از عداوت و تعصبی که داشته نام امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را نبرده است…!!
از اینرو بعد از اینکه چنین شخصی این خطبه را از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل کرده، آیا باز هم اشخاص منصف در صحت آن تردید خواهند کرد؟!
ابن ابی الحدید معتزلی در پایان شرح «خطبه شقشقیه» با صراحت هرچه تمامتر می نویسد:
استاد من ابوالخیر مصدق بن شبیب در سال 603 برای من نقل کرد و گفت که این «خطبه شقشقیه» را نزد «شیخ ابومحمد عبدالله بن احمد» معروف به «ابن خشاب» خواندم… تا آنجا که استاد گفت من از «ابن خشاب» پرسیدم آیا به نظر شما این خطبه مجعول است؟ … ابن خشاب گفت: نه، به خدا من یقین می دانم که این خطبه از گفتار علی [علیه السلام] است، چنانکه می دانم تو هم یقین به صدق آن داری! من گفتم: بسیاری از مردم می گویند که این خطبه از سخنان سید رضی قدس سره می باشد، ابن خشاب گفت: نه! این نفس گرم و اسلوب بدیع کجا و سید رضی و دیگران کجا!… ما نوشته های سیدرضی را دیده ایم، و به روش گفتار، و طرز نویسندگی و اسلوب انشاء او آشنا هستیم، و می دانیم که با این سخنان «نهج البلاغه» هیچ گونه سازشی ندارد.
پس ابن خشاب گفت: به خدا قسم من این خطبه را در کتاب هایی که دویست سال پیش از ولادت سید رضی تصنیف شده است دیده ام، آری دیده ام که این خطبه در کتاب نوشته شده است. من آن خطبه را می شناسم و می دانم که به خط کدام یک از علماء و اهل ادب است که پیش از تولد پدر سید رضی می زیسته اند.
ابن ابی الحدید بعد از نقل گفتار استادش «ابوالخیر مصدق» می گوید:
من نیز قسمتهای زیادی از این «خطبه شقشقیه» را در تصنیفات استاد «شیخ ابوالقاسم بلخی» پیشوای معتزلیهای بغداد که در زمان خلیفه «المقتدر بالله عباسی» و مدتها پیش از تولد سید رضی می زیسته است دیده ام، و نیز قسمتهای زیادی از آنرا در کتاب «ابوجعفر ابن قبه» که یکی از دانشمندان شیعه امامیه است دیده ام، کتاب ابن قبه بنام «الانصاف» مشهور و معروف است، «ابوجعفر ابن قبه» از شاگردان «شیخ ابی القاسم بلخی» می باشد، و در آن عصر که هنوز سید رضی به دنیا نیامده بود درگذشته است!…»(18)
«احمد زکی» استاد دانشگاه مصر در کتاب «علی بن ابیطالب علیه السلام» صفحه 35 می نویسد:
«… از بیانات سابق روشن شد که «خطبه شقشقیه» پیش از ولادت سید رضی به چند طریق که روایت شده است معروف و مشهور بوده است، بنابراین جا ندارد که آنرا ضعیف بدانند، و نمی باید تهمت جعل و ساختگی به آن داد».
استاد فلاسفه «ابن میثم بحرانی»(متوفای 679 ه) در کتاب «شرح نهج البلاغه» گفته است که «خطبه شقشقیه» را در کتاب «الانصاف» ابو جعفر قبه رازی که از دانشمندان قرن سوم هجری بوده، دیده است، و نیز در نسخه ای که خط ابوالحسن ابن فرات وزیر «المقتدر بالله عباسی» در آن بوده، مشاهده کرده است، و آن نسخه شصت و چند سال پیش از ولادت سید رضی نوشته شده است.
دیگر از جمله دانشمندانی که پیش از عصر سید رضی قدس سره «خطبه شقشقیه» را در کتاب خود نقل کرده اند: «احمد بن محمد برقی»(متوفای 274 ه) می باشد. این دانشمند دارای تألیفات زیادی می باشد.
«شیخ صدوق» در کتاب «علل الشرایع» ج1، ص 150، باب 122 با اسناد خود از محمد بن علی ماجیلویه، و او از محمد بن قاسم، و او از احمد بن ابی عبدالله برقی، و او از پدرش، و او از ابن ابی عمیر، و او از ابان بن عثمان، و او از ابان بن تغلب و او از عکرمه، و او از عبدالله بن عباس نقل کرده که او گفت:
در محضر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام از خلافت سخن به میان آمد، و آن حضرت فرمود: «والله لقد تقمصها ابن ابی قحافه ،…»
و نیز از جمله کسانی که «خطبه شقشقیه» را قبل از سید رضی قدس سره نقل کرده اند، «عبدالعزیز بن یحیی جلودی» است که از بزرگان دانشمندان قرن سوم هجری و از کسانی است که خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را گردآورده اند.
شیخ صدوق (متوفای 381 ه) در کتاب «معانی الاخبار» ج2، ص 343، باب 404 چنین نقل می کند:
خبر داد به ما محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی، او گفت خبر داد به ما عبدالعزیز بن یحیی جلودی، او گفت خبر داد به ما ابوعبدالله احمد بن عمار بن خالد، او گفت خبر داد به ما یحیی بن عبدالحمید حمانی و او گفت خبر داد به ما عیسی بن راشد و او از علی بن خزیمه، از عکرمه و او از ابن عباس نقل کرده که گفت در نزد امام امیرمؤمنان علی علیه السلام از خلافت یاد شد، آن حضرت فرمود: «والله لقد تقمصها اخوتَیم و هو یعلم…»
«خطبه شقشقیه» در نسخه «جلودی» با نسخه «برقی» کمی با هم فرق دارد، همان طور که هر دوی آنها با آنچه که شیخ مفید قدس سره در «ارشاد» آورده است اندکی اختلاف دارند، و جز شیخ مفید قدس سره کسی نگفته است که حضرت این خطبه را در «رحبه» القاء فرموده است.
باید توجه داشت که منشأ اختلاف روایات و عبارات این خطبه (مانند موضوعات دیگر تاریخی) غالباً به دلیل نارسائی قوه حافظه راویان، یا اشتباهی است که از نسخه نویسان در هنگام نوشتن ناشی شده است.
و دیگر از جمله کسانی که «خطبه شقشقیه» را روایت کرده اند، «حسن بن عبدالله بن سعید عسکری»(متوفای 395 ه) است، چنانکه ابن بابویه، شیخ صدوق قدس سره در کتاب «معانی الاخبار» باب 404 این خطبه را با تفسیر بعضی از کلمات آن از این دانشمند نقل کرده است، و این دانشمند مفسر، از کسانی است که خطبه های امام علیه السلام را جمع آوری کرده اند.
خلاصه آنچه را که ما بر اثر بررسی و تتبع به دست آورده ایم این است که نُه نفر از بزرگان علماء شیعه و سنی پیش از سید رضی قدس سره «خطبه شقشقیه» را در کتب خود نقل کرده اند، بدین گونه:
1)«ابوالقاسم عبدالله احمد بن محمود کعبی»(متوفای 317 ه) دانشمند بزرگ معتزلی از علماء قرن سوم هجری طبق نقل ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه» جلد اول صفحه 69 طبع مصر.
2)«شیخ ابوجعفر ابن قبه رازی» از دانشمندان قرن سوم هجری در کتاب «الانصاف»، طبق نقل ابن میثم بحرانی و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» خود.
3) نسخه خطی قدیمی «خطبه شقشقیه» به خط «وزیر ابوالحسن علی بن فرات»(متوفای 312 ه) به نقل ابن میثم بحرانی در «شرح نهج البلاغه» خود.
4) «ابوجعفر احمد بن خالد برقی»(متوفای 274 ه) مؤلف کتاب «المحاسن و الاداب» طبق روایت شیخ صدوق قدس سره در کتاب «علل الشرایع» باب 122 طبع سال 1289 هجری.
5) دانشمند مورخ «عبدالعزیز یحیی جلودی بصری» از علماء قرن سوم هجری، طبق نوشته شیخ صدوق قدس سره در باب 404 کتاب «معانی الاخبار» طبع سال 1289 هجری.
6) دانشمند محدث «حسن بن عبدالله بن سعید عسکری» از علماء قرن سوم در کتاب «المواعظ و الزواجر» طبق نقل «قطیفی» در کتاب «الفرقه الناجیه».
7) دانشمند بزرگ رئیس متکلمین بغداد، «ابوعبدالله محمد بن محمد ابن نعمان معروف به شیخ مفید قدس سره» که از اساتید سید رضی قدس سره می باشد، در کتاب «الارشاد» صفحه 135.
8) «ابوسعید منصور، وزیر آبی»، از دانشمندان قرن چهارم هجری (متوفای 421 ه) در دو کتاب «نثرالدرر» و «نزهه الادیب».
9) دانشمند معتزلی، «محمد بن عبدالوهاب، ابوعلی جبائی (متوفای 303 ه) بنا به نقل شیخ ابراهیم قطیفی در کتاب «الفرقه الناجیه».
10) «ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی» (متوفای 283 ه) در کتاب «الغارات».
11) «ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی شیعی معروف به شیخ صدوق» (متوفای 318 ه) در کتاب «علل الشرایع» ص 68 و «معانی الاخبار»، ج1، ص 132.
12) «شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی معروف به شیخ طوسی»(متوفای 460 ه) در کتاب «امالی» ص 237.
و …
پس طبق آنچه که تا این جا آوردیم گروهی از دانشمندان شیعه و سنی قبل از ولادت سید رضی قدس سره «خطبه شقشقیه» را در کتب خود از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل کرده اند. پس در اینکه این خطبه، از خطبه هایی است که از لسان گهربار امام امیرمؤمنان علی علیه السلام صادر شده، نباید شک و تردید نمود. زیرا که «ابن اثیر»(متوفای 630 ه) در کتاب «نهایه» ماده «شفق» اشاره به «خطبه شقشقیه» کرده است.
و نیز «ابن جوزی»(متوفای 597ه) در کتاب «مناقب» این خطبه را به قنل از قدماء به نام «گفتار آن حضرت» آورده است.
بنابراین وجدان انسان منصف، او را وادار به اعتراف می کند که تمام این خطبه و جمله های آن از زبان امام امیرمؤمنان علی علیه السلام و از تأثرات روحی آن حضرت صادر شده که می باید از شخصی چون امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین سخنانی صادر گردیده باشد.
اگر با دقت، خود این خطبه و جملات آن را ملاحظه کنیم، خواهیم دید که اسلوبی که در آن به کار رفته است، همان اسلوب سخنان گهربار امام امیرمؤمنان علی علیه السلام است که در سایر خطبه هایش مشاهده می شود.

سؤال:
با توجه به مطالبی که در این بخش، پیرامون اسناد و مدارک نهج البلاغه عنوان شد و با عنایت به این مسأله که ثابت شد که بزرگان از علما شیعه و سنی قبل از تولد سید رضی قدس سره خطبه های امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را در کتب خود نقل کرده اند، با این وجود، دشمنان چگونه این عالم بزرگ شیعه را متهم به جعل این خطبه ها نموده اند؟!!
اگر چنین اتهامی به این محقق بزرگ روا باشد، چرا مؤلفان صحاح ستّه از چنین اتهامی مبرّا باشند!! حال آیا می شود گفت که هیچ یک از احادیثی را که آنها در صحاح خود نقل کرده اند صحیح نمی باشد، بلکه خود آنان اقدام به جعل چنین احادیثی نموده اند و ساخته و پرداخته خودشان می باشند؟!!

پی نوشت ها :

1. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج2، ص 3.
2. میزان الاعتدال، ذهبی، ج3، ص 124.
3. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج3، ص 3.
4. میزان الاعتدال، ذهبی، ج3، ص 124.
5. ر.ک: الوافی بالوفیات، صفدی، ج2، ص 375؛ مراه الجنان، یافعی، ج3، ص 55؛ لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج4، ص 223.
6. تاریخ آداب اللغه العربیه، ج2،ص 288.
7. تاریخ الادب العربی، ج2، ص 62.
8. نثر فنی در قرن چهارم هجری، ج1، ص 69.
9. مجله الکاتب، ص 30، شماره 170.
10. مجله الکاتب، ص 30، شماره 170.
11. همان، ص 31.
12. همان، ص 31.
13. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص 127-129.
14. عبقریه الشریف الرضی، ص 223-218.
15. می دانیم که اهل سنت معمولاً به نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام که می رسند اغلب می گویند یا می نویسند: «کرّم الله وجهه» یعنی گرامی باد رخسار او. ولی نسبت به سایر صحابه حتی سه خلیفه: ابوبکر، عمر و عثمان می گویند: «رضی الله عنه» یعنی خدا از آنها خشنود شد و آنرا بدینگونه توجیه می کنند که سایر صحابه معمولاً قبل از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم بت پرست و مشرک بودند، و فقط علی علیه السلام است که پیش از بلوغ و در سن نُه سالگی به عنوان اولین انسان از جنس مردان، به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد، و یپش از آن هم هیچ گاه در مقابل بت نایستاد و نسبت به آنها کرنش نکرد. پس گرامی باد روی علی علیه السلام، اولین مسلمان روی زمین و پاکترین انسان ها بعد از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم که از روز نخست خداشناس بود.
16. یعنی رجال کشی و نجاشی
17. «رحبه» محلی در کوفه بوده که امام امیرمؤمنان علی قدس سره در آنجا می نشسته و با مردم سخن می گفته است.
18. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 69.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید