بنیان اخلاقی اصل تقدّم تعلیم و تربیتِ خویش بر تعلیم و تربیتِ دیگران در پرتو حکمت 73 نهج البلاغه (2)

بنیان اخلاقی اصل تقدّم تعلیم و تربیتِ خویش بر تعلیم و تربیتِ دیگران در پرتو حکمت 73 نهج البلاغه (2)

رهیافت اخلاقی برحسب آنچه در قسمت اول مقاله بیان شد به رهیافت تعلیم و تربیت نزدیک است با این تفاوت که اولی خاص و دومی فراگیرتر است. در مقاله ی حاضر به نکته چینی از حکمت 73 نهج البلاغه با دو رهیافت اخیر می پردازیم:

اصل تقدّم اخلاق درون شخصی بر برون شخصی

گفتیم رفتار ارتباطی با خویش را رفتار درون شخصی می نامیم و الگوهای رفتار درون شخصی اعم از فضایل و رذایل است. خودشناسی، خودارزیابی، خودانتقادی، حفظ عزت نفس، حفظ اسرار خویش، حفظ حریم خصوصی خویش، امانتداری نسبت به امکانات خویش، احترام به خود، صادق بودن با خویش، الگوهای اخلاقی و فضایل رفتار ارتباطی درون شخصی اند و در برابر آنها، خودآزاری، خودکشی، از خودبیگانگی، ذلت پذیری خود و عجب، الگوهای رذیلت آمیز در رفتار ارتباطی درون شخصی است. مفاد اصل تقدّم رفتار درون شخصی بر برون شخصی به عنوان یکی از اصول راهبردی تربیت اخلاقی آن است که اگر بخواهیم فردی در رفتار ارتباطی با دیگران، به آنان احترام بکند ابتدا باید به گونه ای او را تربیت کنیم که بر احترام به خویش پای بند باشد. احترام به خویش مقدم بر احترام به دیگران است. رازداری نسبت به اسرار خویش مقدم بر رازداری نسبت به اسرار دیگران است با معنای خاصی از تقدّم که بیان شد (تقدّم تعلیمی و تربیتی).
اگر اصل یاد شده را تحلیل و لوازم منطقی آن را استقصاء کنیم، خواهیم دید که اصل تقدّم موعظه ی خویش بر موعظه ی دیگران (عظ نفسک قبل ان تعظ غیرک) بر اصل تقدّم رفتار درون شخصی بر رفتار برون شخصی استوار است. این سخن به معنای آن است که اصل تقدّم تربیت خویش بر تربیت دیگران همان اصل تقدّم رفتار درون شخصی بر رفتار برون شخصی نیست، بلکه اولی استوار بر دومی است: ابتناء لازم بر ملزوم.

توضیح مطلب: بر حسب اصل تقدّم رفتار ارتباطی درون شخصی بر برون شخصی، در هر یک از فضایل اخلاقی، رفتار فرد با خود مقدم بر رفتار فرد با دیگران است؛ مانند آنچه از احترام، صداقت، رازداری بیان شد.

اگر سرّ اقدام فرد به تعلیم و تربیت دیگران را تحلیل کنیم و عامل آنرا به دست آوریم، خواهیم دید فراتر از انگیزه های عارضی، فضیلت مندی این رفتار (هدایت/تعلیم/تربیت) در میان است. تعلیم نیز مانند امانتداری، صداقت، خیررسانی از فضائل اخلاقی است. فرض کنید کسی را در زیر تابش آفتاب در گرمای سوزان می بینیم، از باب خبررسانی، سایه ای برای او فراهم می کنیم و یا بیماری ناتوان و رنجور را می بینیم و بر او رحم و شفقت می کنیم. براساس اصل تقدّم رفتار درون شخصی بر رفتار برون شخصی می توان گفت: خیررسانی یک فضیلت است و کسی که در رفتار ارتباطی با خویش این فضیلت را فراموش می کند، نمی تواند در رفتار ارتباطی با دیگران ملکه ی آنرا کسب کند. در مواضع دیگری در نهج البلاغه بر این امر اشارت های حکمت آمور شده است، از جمله در خطبه ی 214 مطالب گرانقدری فرموده است که ترجمه ی بخشی از آن چنین است: «ای انسان! چه چیز تو را بر گناه جرأت داده و در برابر پروردگارت مغرور ساخته است و تو را بر نابودی خود علاقه مند کرده است؛ آیا بیماری تو را درمان نیست؟ و خواب زدگی تو را بیداری ندارد؟ چرا آن گونه که به دیگران رحم می کنی، به خود رحم نمی کنی؟ چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی و بر او سایه می افکنی، یا بیماری را می نگری که سخت ناتوان است، از روی دلسوزی بر او اشک می ریزی. اما چه چیزی تو را به بیماری خود بی تفاوت کرده است و به مصیبت های خود شکیبا و از گریه بر حال خویش بازداشته است؟ در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست!…».
بر این اساس، تعلیم یک فضیلت است و تعلیم خویش بر تعلیم دیگران مقدم است. کسی که خود را امام، هادی، رهبر و معلم دیگران قرار می دهد، ابتدا باید از هدایت و تعلیم و تربیت خویش آغاز کند. گام نخست در تربیت، اصلاح خویش است. قبل از آنکه به دیگران پند و نصیحت دهی، خویش را پند ده! (تفصیل سخن در این باب را مراجعه کنید: فرامرز قراملکی، پرده ی پندار، ص44-46).

آثار اصل تقدّم تعلیم خویش بر تعلیم دیگران

فرمایش مولای متقیان علی(علیه السلام) مبنی بر آغازیدن به تعلیم خویش پیش از تعلیم دیگران مبنایی دارد که در بحث سابق به آن اشاره شد و آثاری دارد که به اجمال مورد اشاره قرار می گیرد. مهمترین اثر این اصل جستجو از راه های تعلیم نفس و سازوکارهای روشی و سنجشی است. نهج البلاغه در مواضع مختلف فراوان از مراحل و گام های تعلیم نفس پرده برداشته است: در خطبه ی 113 بر فحاسب نفسک لنفسک تأکید می شود. خودشناسی، خود محاسبه گری، خود موعظه گری، مراقبه از خویش همه برکات توجه به تعلیم خویش پیش از تعلیم دیگران است. همچنین است اهمیت دادن به خویش، رحم و شفقت بر خود (خطبه ی 114)، انصاف ورزی بر خویش.(تفصیل سخن در این مقام را نک: امام خمینی، چهل حدیث، ص 5-25؛ دلشاد تهرانی، ماه مهرپرور، ص 423-432). نقدپذیری، آموزش پذیری، تواضع و فروتنی نیز از دیگر آثار تقدّم تعلیم خویش بر تعلیم دیگران است. بحث از هریک از این آثار محتاج نوشتار مستقلی است.

اصل تقدّم تربیت به سیره بر تربیت به گفتار

دومین بخش فرمایش حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) این است: کسی که خود را برای مردم امام قرار می دهد، باید تأدیب به وسیله ی سیره اش پیش از تأدیب به گفتارش باشد. این فرمایش به کارایی روش های تربیتی و تعلیمی ناظر است. تربیت اخلاقی به لحاظ روش، تفاوت گوهری با آموزش در دیگر علوم دارد و این تفاوت سبب پیچیدگی آن می شود. در علومی که هدف در آنها صرف دانش افزایی است، آموزش مستقیم مؤثر می افتد. در فرآیند یاددهی- یادگیری در دانش افزایی انتقال مطلب می گردد. براساس چهار رویکرد یادگیری از جمله رفتارگرایی، شناخت گرایی، سازاگرایی فردی و سازاگرایی اجتماعی، فرآیند یاددهی- یادگیری متفاوت می شود. در علومی که هدف فراتر از دانش افزایی است، آموزش مستقیم کارایی چندانی ندارد. امروزه یکی از علل عدم ترویج اخلاق در رفتارهای ارتباطی در جامعه، بسنده کردن آموزش مستقیم در اخلاق است.
مسئله اثربخشی آموزشی اخلاق از مهمترین مسائل علم تعلیم و تربیت و علم اخلاق است. امروزه بر ملاک های حداکثری در اثربخشی آموزشی اخلاق تأکید می کنند تا مربیان و متولیان نظام آموزشی با عنایت به چشم انداز ژرف نگر، سازوکارهای روشی و سنجش لازم را تدارک ببینند. ملاک حداکثری در این مقام، تحول وجودی متربی و دگرگونی در هویت مخاطب است به گونه ای که با آموزش اخلاق، فراتر از دانش افزایی نسبت به معلومات اخلاقی، فرد به موجودی متفاوت (با تلقی ها و رفتارهای متمایز) تبدیل گردد (نک: مهر محمدی، بازشناسی و ارزیابی نظریه های ناظر به آموزش مؤثر ارزش ها و نیر هوی و میسکل، مدیریت آموزشی(2)).
می توان گفت حضرت امیر(علیه السلام) با این سخن به اهمیت آموزش غیر مستقیم توجه داده است. یعنی کسی که خودش را امام مردم قرار می دهد و در مقام هدایت مردم است در هر سطحی از سطوح که شامل معلم اخلاق نیز می گردد، هدایت وی باید از طرق غیر مستقیم باشد. فرایند آموزش در اخلاق کاربردی را به سه شکل می توان ارائه نمود: آموزش مستقیم (3)، آموزش حین عمل (4) و آموزش با عناصر فرهنگی (5) و (اجتماعی). در آموزش اخلاق در سازمان ها کمترین بهره وری از آن روش اول و بیشترین بهره وری از آن روش سوم است (نک: فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفه ای، بخش سوم). به خصوص هنگامی که هدف از آموزش تغییر رفتار باشد، نه صرف دانش افزایی.
این سخن بیانگر نفی اهمیت تأدیب زبانی نیست؛ بلکه، تنها بر تقدّم تأدیب به سیرت بر تأدیب به لسان اشاره می کند. به عبارت دیگر، آموزش به لسان اگر پس از تأدیب به سیرت باشد، کارایی بیشتری می یابد. علت آن است که حرکات و سکنات و سیرت هرکس گواه بر اعتبار سخنان وی است و این سبب اثربخشی مضاف می گردد.
تأدیب به سیرت به این معناست که معلم با سیره و اخلاقش به آموزش اخلاق می پردازد. این بیان مبتنی بر تمایز ابعاد زبان است در آموزش مستقیم تنها زبان گفتاری دخیل نیست، بلکه زبان کالبدی و رفتاری شخص نیز در آن مؤثر است. فرمایش حضرت امیر(علیه السلام) ناظر به تأکید بر تعلیم به سیرت است که شامل زبان گفتاری (6)، کرداری (7) و رفتاری (8) معلم می گردد. نکته دیگر بیان رابطه در مقومات کلام حضرت است. تعلیم نفس پیش از تعلیم دیگران مقدمه تأدیب به سیرت پیش از تأدیب به زبان است. به عبارت دیگر مادامی که فرد تعلیم نفس نکند، تربیت دیگران به سیرت ناممکن است.
تأکید بر تقدّم تأدیب به سیرت در معلم بر تأدیب به لسان بیانگر الگوی اخلاقی بودن معلم برای متعلم است. معلم در فرایند یاددهی- یادگیری به سبب الگوی مودب بودن اخلاق بسیار مورد توجه فراگیران است.

منزلت ارزشی تعلیم بر خویش

سومین بخش از حکمت 73 چنین است: «وکسی که تعلیم دهنده و تأدیب کننده ی خویش است ارج نهادنی تر از کسی است که معلم و مؤدب مردم است». این کلام نیز مانند بخش نخست از تقدّم تعلیم خویش بر تعلیم دیگران سخن می گوید. اگر مراد از تقدّم را در این سخن، تقدّم بالشرف (یکی از گونه ها و معانی تقدّم که فلاسفه برشمرده اند) بدانیم. احق بالاجلال را ارج نهادنی تر، شایسته تر به ستایش معنا می کنیم و مراد از آن بیان منزلت ارزشی در مقام مقایسه است. تعلیم و تربیت دیگران بدون تردید یک فضیلت است، اما تربیت خویش فضیلتی برتر است کسی که خود را تربیت کند، بیشتر قابل قدردانی و اجلال است.
ارتباط این بخش از حکمیتِ 73 با بخش های پیشین از حیث افزایش انگیزه ی فرد بر اهتمام به تعلیم خویش بیش از تعلیم دیگران است. توجه به منزلت تعلیم خویش می تواند به منزله ی یک انگیزه ی فرد را به اقدام در این راستا سوق دهد.
علت ارج نهادنی بودن معلم خویش چیست؟ سر تقدّم شرفی تعلیم و تربیت خویش بر تعلیم و تربیت دیگران در چیست؟ چند عامل را در این مقام می توان مورد بحث قرار داد:
تعلیم بر خویش شرط کارایی تعلیم دیگران است. اهتمام به آن هم اهتمام به یک اقدام فضیلت آمیز -فی نفسه- است و هم اهتمام به تحقق شرط یک فضیلت دیگر (تعلیم دیگران) است.
اهتمام به تعلیم دیگران ممکن است با غفلت از خویش همراه گردد. اما پرداختن به تعلیم خویش لزوما با خودآگاهی و توجه به خویش همراه است.
تأدیب خویش بسی سخت تر و پیچیده تر از تأدیب دیگران است. فضیلتی که دشواریاب است و نیل به آن به مجاهده ی بیشتری نیاز دارد، ستودنی تر است.

سهل شیری دان که صف ها بشکند
شیر آنست ه خود را بشکند

روایتی را کلینی می آورد که در فهم دشواریاب بودن تربیت خویش روشنگر است (کافی، ج5، کتاب جهاد، باب وجوه جهاد، ج3): پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)در استقبال از لشکری که پیروزمندانه از جنگ برگشته بودند؛ فرمود: آفرین باد به گروهی که جهاد کوچک را به جای آوردند و برآنان جهاد بزرگتر به جای مانده است. گفته شد: ای پیغمبر خدا! جهاد بزرگتر چیست؟ فرمود: جهاد نفس!
تربیت خویش حاصل جهاد نفس است و جهاد نفس بسی دشوار و پیچیده است. زیرا کشتن دشمنان بیرونی آسان تر از شناخت و کشتن دشمنان درونی است. مولوی این روایت را به نظم گزارش می کند (مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت 1376 و به بعد).

ای شهان کشتیم و ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این، کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخره ی خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست

چونکه واگشتیم ز پیکار برون
روی آوردم به پیکار درون

قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم

قوت از حق خواهم و توفیق ولاف
تا بسوزن بر کنم این کوه قاف

نتیجه گیری

حکمت 73 نهج البلاغه سه اصل مهم تربیتی را به میان می آورد. این سه اصل ترتب منطقی دارند: اصل تقدّم خویش بر تعلیم دیگران، اصل تقدّم تربیت به رفتار و کردار بر تربیت به زبان و گفتار و اصل ارج نهادنی تر بودن معلم خویش در مقایسه با معلمِ دیگران، این سه اصل نقش راهبردی در یافتن سازوکار روشی و سنجش آموزش اثربخش اخلاق در خانواده، سازمان و جامعه را ارائه می دهد. بنیان هر سه اصل یاد شده مسبوقیت و مصبوغیت رفتار ارتباطی بین شخصی بر رفتار ارتباطی درون شخصی است.
منابع:
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی، 1404ق.
ابن سینا، بوعلی، عیون الحکمه، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی، 1404ق.
ابن سینا، بوعلی، منطق المشرقیین، قم: مکتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی، 1405هـ ق.
ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق فی التربیه، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1401ه.ق.
اولریج دیو، رهبری منابع انسانی، ترجمه دکتر بهروز قلیچ لی، تهران، سرآمد، 1388ش.
امام خمینی، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1368ش.
حرعاملی محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، 1409ق.
خوانساری، جماالدین، شرح غررالحکم، تصحیح محدث ارموی، تهران، دانشگاه تهران، 1366.
دلشاد تهرانی مصطفی، ماه مهرپرور: تربیت در نهج البلاغه، تهران، خانه اندیشه جوان، 1378ش.
دیلمی حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، قم، موسسه آل ابیت، 1408ق.
رازی نجم الدین، مرصاد العباد، به اهتمام محمد امین ریاحی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352ش.
سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، 1351ش.
سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1384ش.
شیرازی، قطب الدین، دره التاج بخش حکمت عملی و سیر سلوک، مصحح: ماهدفت بانوهمایی، تهران: علمی فرهنگی، 1369.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسان علمی قم، بی تا.
طوسی، خواجه نصرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، 1360.
غزالی، محمد، میزان العمل، مصحح، سلیمان دینا، مترجم: علی اکبر کسمایی، تهران: سروش، 1374.
فارابی، ابونصر محمد بن محمد، احصاء العلوم، ترجمه ی حسین خدیو جم، تهران، علمی و فرهنگی، 1384.
فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفه ای، تهران، نشر مجنون، 1383ش.
فرامرز قراملکی، احد، پرده پندار، تهران: آفتاب توسعه، 1381.
کلینی، کافی 2، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق.
مولوی، جلاالدین، مثنوی، به کوشش محمد رضا برزگر خالقی، تهران، زوار، 1380ش.
مهرمحمدی محمود، بازشناسی و ارزیابی نظریه های ناظر به آموزش مؤثر ارزش ها با تأکید بر سنین کودکی، دانشگاه شیراز، 1388/9/25.
مهرمحمدی محمود، برنامه درسی: نظرگاهها، رویکردها و چشم اندازها، مشهد، به نشر، 1383ش.
Hoy, w.k.; Miskel C.G. Educational Administration (Theory, Research and Practice). (8th ed) New York: McGraw- Hill, 2008.

پی نوشت ها :

1. استاد دانشگاه تهران.
2. Hoy, W.K; Miskel C.G. Educational Administration (Theory, Research and Practice). (8thed.) New York: McGraw-Hill.2008.
3. direct learning.
4. action learning/learning at work.
5. social learning.
6. oral language.
7. body language.
8. action language.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید