– وفای به عهد. سیاست علوی که همراه با سایر برنامه های حکومتی طریق حق و عدل را پیش می گیرد، اقتضا می کند که هم جانب اسلام و مسلمانان و هم احترام تعهدات و معاهدات را حفظ کند. بنابراین وفا بر تعهدات غیر مسلمانانی که عهد بسته اند امری واجب تلقی می شود. دستور امیرالمؤمنین در ارتباط با آنان در قالب مدارا می گنجد، اما به گونه ای که بین آن ها و مسلمانان از یک سو، و آن ها و کفار محارب از سوی دیگر تفاوت وجود داشته باشد(نک: نهج البلاغه، ن19). سیره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به گونه ای است که حتی در مواجهه با فتنه های قومی و قبیله ای حساب معاهدان پای بند به عهد را از دیگران جدا می کند و گمان آنان را از در امان بودن آسوده می گرداند. فرمود:
غیر متجاوز متهما الی بری و لا ناکثا الی وفی؛ هرگز بی گناهی را به جای متهمی و وفادار به بیعت و پیمان را به جای پیمان شکنی نخواهم گرفت (نهج البلاغه، ن29).
از متن نامه بر می آید که اگر قومی دچار فتنه و براندازی شدند، در پیکار با آنان، آنان که پای بند در عهد و پیمان خویش اند، مصون خواهند ماند.
– اخلاق اجتماعی. امیرالمؤمنین(علیه السلام) به افکار عمومی توجه و حساسیت نشان می دهد و داوری مردم را درباره ی کارگزار دارای اهمیت می داند. بنابراین در منظر امام(علیه السلام) مردم به عنوان ناظری بر اعمال حاکم مطرح اند (نک: ن53). بنابراین، کارگزار باید زمانی را برای ملاقات با مردم اختصاص دهد، و هیچگاه خود را برای مدت طولانی از چشم مردم دور نکند (نک: ن53). از دیدگاه امام(علیه السلام) ایجاد شکاف بین مردم و مسئولین دارای مفاسدی است: نشانه ی کم حوصلگی و عدم آگاهی مسئول از امور، عدم اشراف برکارها و کوچک شمردن کارهای بزرگ یا بزرگ شمردن کارهای کوچک، استهاله ی امور به گونه ای که حق با باطل در آمیخته؛ امر نیکو، زشت و امر زشت، نیکو نشان داده می شود؛ بنابراین مسئول از اجرای حق غافل می ماند (نک: ن53). مسئول، باید در شرایطی با مردم روبرو شود که اطرافیان و پاسبانانش از گفتگو مطلع نشوند تا مردم به راحتی بتوانند موضوع خود را مطرح کنند (همان).
امام(علیه السلام) در نهج البلاغه مواردی را در ارتباط با اخلاق اجتماعی کارگزار مورد توجه قرار داده است که عبارت اند از مساوات و مواسات، در عین برخورداری از رأفت و گشاده رویی و فروتنی، فرمود:
فاحفض لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و اس بینهم فی اللحظه و النظره؛
برای آن ها بال محبت بگستران و پهلوی خود را برای آنان نرم گردان و برای آن ها گشاده رو باش و در نیم نگاه و خیره شدن، میان آنها به مساوات رفتار کن (نهج البلاغه، ن27).
برخوردی این گونه با مردم به دور از تبعیض و همراه با قاطعیت، موجب امیدواری مستضعفان و یأس مستکبران می شود، در این صورت افزون بر موارد فردی، امکانات عمومی نیز به طور یکسان توزیع شده و همه می توانند در برخورداری از منابع ملی سهمی یکسان داشته باشند، فرمود:
حتی لا یطمع العظماء فی حیفک لهم و لا ییاس الضعفاء من عدلک علیهم…؛
تا بزرگان کشور در ستم کاری تو طمع نورزند و ضعیفان از عدالت تو نومید نشوند (همان، ن27).
از دیگر موارد مورد توجه امام(علیه السلام)، نماز اول وقت و جماعت است. بدیهی است اگر کارگزار نسبت به نماز توجه نشان ندهد، رعیت نیز، به پیروی از او، اقبالی نشان نمی دهند. امام(علیه السلام) به کارگزار خود سفارش می کند که هنگام فرا رسیدن وقت نماز به هیچ کاری نپردازد و هیچ کاری را بر نماز مقدم ندارد (نک: نهج البلاغه، ن52، 27).
امام(علیه السلام) کارگزار خود را متوجه این نکته می کند که امامت حق و باطل در برابر هم قرار داشته و هر کدام یاران خود را جذب کرده و پیرامون خود را به وجود می آورند، در واقع سنخیت، عامل جذب است. بنابراین مؤمنین حول تو گرد آمده و مشرکین از تو تبری می جویند، در این بین هشدار امام درباره ی منافقین است:
لقد قال لی رسول الله(صلی الله علیه و آله)انی لا اخاف علی امتی مؤمنا و لا مشرکا اما المؤمن فیمنعه الله بایمانه و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه و لکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون؛
پیامبر خدا به من فرمود من برامت خویش از مؤمن و مشرک نمی ترسم. مؤمن را خداوند به سبب ایمانش باز می دارد، و مشرک را به دلیل شرکش از پای در می آورد؛ ولی از منافقی می ترسم که به زبان داناست، چیزی می گوید که نیکو می شمارید و کاری می کند که آنرا زشت می دارید (همان).
امام(علیه السلام) هشدار می دهد کارگزار را از منافقین و نقش آنان در اغفال جامعه آگاه می کند.
یکی دیگر از مواردی که در سیره ی امام(علیه السلام) مطرح است دل جویی و محبت او نسبت به مردم است. این مورد نسبت به کارگزارانی که بنابه دلیلی رنجیده خاطر می شدند نیز مصداق پیدا می کند. چنانکه در نامه ی 34 نهج البلاغه محمد بن ابی بکر را مورد تفقد قرار می دهد. همچنین حق نیکی، پایداری و وفاداری یاران را نیز به جای می گذارد. چنانکه پس از شهادت مالک در وصف او فرمود: برای ما خیرخواه و برای دشمنانمان سخت کوش و انتقام جو بود؛ خدایش رحمت کند… ما از او خشنودیم، خداوند رضوانش را بدو ارزانی کند و پاداشش را دو چندان سازد (نهج البلاغه، ن34)؛ و در رسای محمدبن ابی بکر نیز از او به عنوان فرزندی خیرخواه و کارگزاری کوشا و شمشیری بران و ستونی پا برجا و مدافع نام می برد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام مشاهده ی فساد در جامعه، قبل از هر اقدامی به اتمام حجت می پردازد. چنانکه هنگام فتنه ای که در بصره به وقوع پیوست، در نامه ای به اهالی بصره فرمود: خداوند حلیم و صاحب گذشت است و پیش از اتمام حجت تعجیل در عقوبت نمی کند و گنه کار را در وهله ی نخست گرفتار عقوبت نمی کند؛ بلکه توبه را قبول می کند، بردباری را تداوم می بخشد و انابه را می پسندد، تا اتمام حجت بزرگ تر و معذرت رساتر باشد…(نک: مصادر نهج البلاغه 279/3؛ همچنین نک: ن10، ن30، 32، 65، 75) در عین حال حساب وظیفه شناسان را از دیگران جدا می کند و حق آنان را به جا می آورد، چنانکه فرمود:
مع انی عارف لذی الطاعه منکم فضله و لذی النصیحه حقه؛
من به ارزش کار فرمانبردارانتان آگاهم و حق نصیحت کنندگانتان را شناسایم (نهج البلاغه، ن 29).
امیرالمؤمنین در این نامه بر مصونیت کسانی که بر عهد و پیمان خود استوار ماندند، تأکید می ورزد.
یکی دیگر از مصادیق رفتار اجتماعی امیرالمؤمنین، که بیانگر توجه امام به اطلاع رسانی و پاسخ گویی به مردم است، معرفی کارگزار اعزامی خود به مردم سرزمین های گوناگون است. امام(علیه السلام)در نامه های خود به بیان ویژگی ها و خصوصیات کارگزار خود پرداخته و مردم را از ویژگی های او آگاه می کرد (نک: نهج البلاغه، نه38).
امام(علیه السلام) در معرفی افراد از افراط و تفریط پرهیز کرده و مطالبی که بیان می فرمود مطابق با واقعیت وجودی آنان بود. بدیهی است که امام همانگونه که حق مردم را ادا کرده و کارگزاری متناسب با ویژگی های بومی مناطق گسیل می داشت، بر حق کارگزار هم تأکید ورزیده و مردم را به وظایفشان، که اطاعت و فرمانبری از کارگزار است، متذکر شود (همان). امام(علیه السلام)اگر به دلیلی، فردی شایسته و مورد اعتماد را از مسند برکنار می کرد، اما ارائه توضیح و حفظ شخصیت و آبروی او را مورد توجه قرار می داد. چنانکه در برکناری یکی از کارگزاران لایق او را ستوده و علت برکناری را مسئولیتی مهم تر بیان می کند (نک: نهج البلاغه، 42). اگر برکناری به دلیل سنگینی مسئولیت و ناتوانی فرد در اجرای آن بود، به او نیز تفهیم می شد که او مناسب آن مسئولیت نیست (نک، نهج البلاغه، ن34).
– اطلاع رسانی. امام علی(علیه السلام) در تبیین اخلاق سیاسی حاکم، اطلاع رسانی به مردم را امری ضروری می داند. سیاست مدار الهی هیچ رازی را از مردم پنهان نمی کند، مگر در مورد اسرار نظامی و نقشه ها و برنامه های جنگی که افشای آن موجب بهره گیری و استفاده دشمنان علیه حکومت می شود. به همین جهت امام(علیه السلام) در گزارشی به مردم کوفه در شرح فتنه ی خون خواهی عثمان می نویسد:
فانی اخبرکم عن امر عثمان حتی یکون سمعه کعیانه؛
شما را از کار عثمان چنان آگاه کنم که شنیدن آن، چون دیدن آن باشد (نهج البلاغه، ن1).
امام(علیه السلام) سیاستی شفاف در قبال مردم برگزیده و در همه ی امور، غیر از احکام دین، با مردم به مشورت نشست و فرمود:
الا و ان لکم عندی الا احتجز دونکم سرا الا فی حرب و لا اطوی دونکم امرا الا فی حکم و لا اواخر لکم حقا عن محله و لا اقف به دون مقطعه و ان تکونوا عندی فی الحق سواء؛
هان! حق من بر شما این است که رازی را از شما پنهان نکنم، مگر در مورد جنگ؛ و کاری را بدون رأی زدن با شما انجام ندهم، مگر در مورد حکم شرع؛ و حقی از شما را از موقع خود به تأخیر نیاندازم، و وقفه ای را در آن روا نشمارم، و همه شما را در حق برابر دانم (همان، ن50)
– اخلاق مدیریتی. افزون بر آنچه آمد، فرمان امام به مالک اشتر حاوی مطالبی است که می تواند بنیان اخلاق مدیریتی را بر پادارد. موارد عبارت اند از: مشورت در انجام کارها، سفارش امام بر مشورت با دانشمندان؛ مشورت با مردم برای آگاهی از نیازهای آن ها و پاسخگویی به خواسته هایشان؛ امیر(علیه السلام) بر انجام به موقع امور تأکید ورزیده و از تأخیر در انجام کار منع می کند؛ توجه ویژه امیر بر اجرای بی چون و چرای عدل نسبت به همگان و انذار نسبت به آثار ستم که جنگ با خدا تلقی شده و عامل تغییر نعمت و شتاب در عذاب است؛ معیار عملکرد نزد امام میانه ترین آن در حق و فراگیرترین آن در عدالت عنوان شده است، در این صورت رضایت توده مردم کسب خواهد شد؛ توجه به عدالت، به عنوان عامل رستگاری کارگزاران، نزد امام علی(علیه السلام)اهمیت دارد. نزد امیرالمؤمنین نظر مردم درباره ی مسئولان دارای اهمیت زیاد است، بنابراین کارگزار را به توضیح و در صورت نیاز عذرخواهی از مردم دستور می دهد؛ سفارش امام بر مهربانی و محبت نسبت به مردم استوار است؛ نزد امام ملاک محبت به افراد، انسانیت است و گرایش های دینی در آن نقش ندارد؛ امام(علیه السلام) مالک را بر عفو و بخشش خطاهای فردی مردم سفارش می کند و او را به یاد نیاز و احتیاجش نزد حضرت باری اشارت می دهد، مسئول را از منت گذاشتن بر مردم پرهیز می دهد، در این صورت گمان خوش مردم نسبت به حکومت حاصل می شود. تأکید امام بر رعایت حال محرومان و طبقه فرودست جامعه تأکیدی مضاعف است، در این بین توجه امام بر این نکته که آنان، که خواسته خود را ابراز می دارند، را به گونه ای دریاب که دورترین آنان نسبت به مرکز حکومت با نزدیک ترین آنان بهره ای یکسان ببرند، رعایت حقوق فقرا مورد سفارش امام است و امام در این مورد رضای خدا را واسطه قرار می دهد. توجه امام نسبت به افرادی که امکان درخواست ندارند، کودکان یا سالخوردگان یا آبرومندان، فزونی می یابد و به مثابه اجرای حق بازگو می شود که در صورت احقاق حق بشارت با رحمت الهی است. امام(علیه السلام) کارگزار را نسبت به نزدیکان و بار آن ها بر حکومت هشدار می دهد و از توده ی مردم به عنوان پشتیبان اصلی حکومت یاد می کند. امیرالمؤمنین بر اجرای حق در هر شرایط تأکید کرده و کارگزار را در تحمل سختی های اجرای حق به پایان نیک آن بشارت می دهد. رسیدگی به امور مسئولان و نرمی و ملاطفت با آنان، لزوم رعایت مساوات بین زیردستان؛ لزوم برقراری آسایش زندگی زیردستان برای جلب احسان و نیک خواهی آنان نسبت به کارگزار (نک: ن53).
نتیجه گیری
اکنون با کمی تأمل متوجه می شویم که سیاست و اخلاق علوی چنان در هم تنیده که به هیچ وجه نمی توان آن ها را از یکدیگر تفکیک کرد. حضرتش افزون بر اینکه خود در زندگی فردی و اجتماعی بهترین الگوی اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی بود، توانست در فرصت کوتاه دوران زمامداری- که از پردغدغه ترین دوران زندگی اش بود و جنگ های تحمیلی ناکثان و قاسطان و مارقان اوقات شریفش را تقریباً پر کرده بود، عالی ترین و کامل ترین رهنمودها را ارائه دهد.
مطالعه ی بیش از هشتاد نامه ی کوتاه و بلند و متوسط هر انسان متفکری را با بهترین روش زندگی سیاسی و اجتماعی و مدیریتی همراه با اخلاق، آشنا می کند.
نهج البلاغه همه اش درس است، ولی درس هایی که از نامه ها می آموزیم بهترین آیین کشورداری و سیاست مداری را در برابر ما ترسیم می کند. باشد که کام تشنه ی خود را از این دریای معرفت و اخلاق سیاست سیراب کنیم.
منابع:
– آمدی، عبدالواحدین محمد (م: 510ق). غررالحکم و دررالکلم. قم: حوزه علمیه، مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، 1420ق.
– ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله (586-655ق). شرح نهج البلاغه، مصر: داراحیاء الکتب العربیه، 1961م.
– ابن بابویه، محمد بن علی (311-382ق). معانی الاخبار. قم: ارمغان، طوبی، 1389.
– ابن سینا، حسین بن عبدالله (370-428ق). الشفا: الفن الثالث عشر من کتاب شفا فی الالهیات، تعلیقات صدرالمتعلهین، تحقیق: حامد ناجی اصفهانی، مقدمه مهدی محقق. تهران: انجمن آثار و مفاخر ایران، 1383.
– ابن میثم، میثم بن علی (689-636ق). شرح نهج البلاغه. مشهد: بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، 1375.
– حرعاملی، محمد بن حسین (1033-1104ق). وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه. قم: مکتبه الاسلامیه، مکتبه المحمدی، 1376ق.
– حسینی، عبدالزهراء (1921-1993م). مصادر نهج البلاغه و اسانیده. بیروت: دارالاضواء، 1985م.
– طباطبایی، محمد حسین (1281-1360)، المیزان فی تفسیر القران. تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1361.
– قمی، عباس (1254-1319ق). سفینه بحارالانوار و مدینه الحکم و الاثار. تهران: فراهانی، 1363.
– مجلسی، محمد باقر (1037-1111ق). بحارالانوار. بیروت: موسسه الوفاء. 1983م.
– محقق حلی، جعفربن حسین (602-676ق). شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام. م: ابوالقاسم احمد یزدی، به کوشش محمد تقی دانش پژوه. تهران: دانشگاه تهران، 1353.
– منتسکیو، شارل لوئی دوسکوندا (1689-1755م). روح القوانین. تهران: امیرکبیر، 1343.
پی نوشت ها :
1. استاد دانشگاه تهران
2. ویراستار بنیاد نهج البلاغه
منبع: فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه(النهج) 30