اخلاق سیاسی در نامه های نهج البلاغه(1)

اخلاق سیاسی در نامه های نهج البلاغه(1)

نویسندگان: آیت الله احمد بهشتی (1) و پیام صدریه (2)

چکیده

این نوشتار در دو بخش درباره ی اخلاق فردی و مدیریتی، آن گونه که از نامه های نهج البلاغه استفاده می شود، بحث کرده است.
در بخش اول درباره ی درک صحیح از خود، نگاه درست به مسئولیت، آزادگی، زهد، تخلق به فضائل و دوری از رذایل گفتگو به میان آمده، و در بخش دوم با مفاهیمی چون درک صحیح از مسئولیت، حقوق شهروندی، حقوق مخالفین، مراقبت از کارگزاران و برخورد با متخلفین، عدالت گرایی و حق گرایی، مردم سالاری دینی، اخلاق در میدان جنگ، وفای به عهد، اطلاع رسانی و اخلاق مدیریت آشنا می شویم.

* استناد: بهشتی، احمد، صدریه، پیام (پاییز 1389)، اخلاق سیاسی در نامه های نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، ص 13-40.

مقدمه

نامه های نهج البلاغه به مباحث حکومتی پرداخته است. مطالعه ی نامه های نهج البلاغه سیره ی سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را آشکار می سازد. دیدگاه سیاسی امام(علیه السلام) حکومت را در ذات فاقد ارزش دانسته و تنها در صورت احقاق حقوق پایمال شده، دارای ارزش می داند. کارگزار که مجری قوانین الهی است، باید شرایط ویژه ای را احراز کند. نهج البلاغه در یک تقسیم بندی کلی ویژگی های اخلاق سیاسی کارگزار را در سه طرح کلی مورد نظر قرار داده است: ویژگی های فردی، سیاسی اجتماعی و مدیریتی. حاصل اخلاق حسنه ی فردی ضامن بروز فضایل اخلاقی و دوری کارگزار از رذایل است که بسیاری از صفات، چون تقوی، بینش صحیح نسبت به خود، بینش صحیح نسبت به مسئولیت، آزادگی، زهد و…، را در بر می گیرد؛ وجود ویژگی های سیاسی و مدیریتی ضامن تدبیر لازم در امور و بر پاداشتن حکومت الهی می شود، ویژگی هایی چون: عدالت محوری و حق گرایی، حفظ حقوق مردم، حفظ حقوق مخالفین، مردم سالاری و…، در سایه ی اجرای این فرامین، جامعه به عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و آزادی معقول دست خواهد یافت. ابعاد ویژگی های اخلاقی کارگزار در دیدگاه امیرالمؤمنین به گونه ای در هم تنیده شده است، که عدم احراز هر یک از آن ها صلاحیت کلی را خدشه دار می کند.

1. اخلاق فردی

– درک صحیح از خود. امام علی(علیه السلام) درک و نگاه آدمی را نسبت به خود دارای اهمیت دانسته و جایگاه او در نظام آفرینش را جایگاهی والا می داند. چنانکه فرمود:
قیمه کل امری ما یحسنه
ارزش انسان به آن چیزی است که در نزدش زیباست و بدان دانا است (نهج البلاغه، ق81).
اگر آدمی به ارزش وجودی خویش آگاه شود، هرگز تن به خواری و ذلت گناه نمی دهد(نک: نهج البلاغه، ق 449)، زیرا آدمی، در هر مقامی، خود را در محضر حضرت باری می بیند. این معنا در نامه های نهج البلاغه نمود دارد. اولین موردی که در آغاز برخی نامه ها مورد توجه قرار می گیرد، عبارتی است که امیرالمؤمنین در معرفی خود بیان می دارد و بر بندگی خود تأکید می ورزد:«من عبدالله علی امیرالمؤمنین…؛ از بنده ی خدا علی امیرالمؤمنین؛ نهج البلاغه، نامه ای:1-38-50-51-60-63-75). در آغاز نامه ی 53 نیز امام(علیه السلام)خود را بنده ی خدا می خواند و مالک را به این امر توجه می دهد که من، که تو را به عمارت مصر منصوب می کنم؛ خود درید قدرت لایزال الهی هستم. خدا ناظر بر اعمال من و تو است. اشارت آگاهانه ی امام، متذکر توجه والی به فرامین الهی و خضوع او در برابر ذات باری است. این گونه توجه، تقابل و تعامل مداوم انسان در برابر خدا و تأکید به قوه ی ناظره ی الهی، خود عامل دوری انسان از توجهات نفسانی و استکبارپیشگی و کبر است.
– تقوای الهی. امام علی(علیه السلام) بر رعایت تقوا توسط آحاد مردم تأکید دارد. اما درنامه های نهج البلاغه این اصل در مورد کارگزاران نمود بیشتری یافته است. در مکتب سیاسی امام علی(علیه السلام) تقوی سر لوحه ی همه ی برنامه ها از جمله سیاست مداری، جنگاوری، مردم داری، قضاوت، داوری و تنظیم برنامه های دولت و تدوین برنامه های اقتصادی است، همچنین رعایت اصل تقوی برای کارگزاران سطوح پایین چون مأموران مالیات، زکات و توزیع بیت المال نیز مدنظر است (نک: ن25-26). امام(علیه السلام) تقوای الهی را، افزون بر جنبه های فردی، عامل اصلاح امور کارگزاران ذکر می کند. امام(علیه السلام) به اشعث بن قیس، که وجود خصلت های زشت در او مانع از گرایش وی به حق و حقیقت شده بود، فرمود: «ولعل امرک یحمل بعضه بعضا، ان اتقیت الله؛ شاید اگر تقوی پیشه سازی کارهای تو به گونه ای ردیف شود که تو را به خیر و سعادت رهنمون کند». قرآن کریم نیز رعایت تقوا را عامل بصیرت و تمییز حق از باطل معرفی می کند (انفال/29؛ طلاق/2-3).
امام(علیه السلام) هنگامی که روی سخن با صاحب منصبان دارد، روش انذار را پیش می گیرد. چنانکه به یکی از فرماندهان سپاه در شروع نامه می فرماید:
اتق الله الذی لا بد لک من لقائه و لا منتهی لک دونه؛
از خدایی بترس که ناچار دیدارش می کنی و سرانجامی جز دیدارش نداری (نهج البلاغه، ن12).
یعنی کارگزاران باید توجه داشته باشند که سرانجام با خدای خود، ملاقات می کنند پس نباید از قدرت سوءاستفاده کنند. در سایه ی تقوای الهی، تقوای سیاسی شکل می گیرد، که متضمن احقاق حقوق و آزادی های سیاسی و اجرای عدالت در جامعه است.
– نگاه کارگزار به مسئولیت. مسئولیت در فرهنگ علوی یک وظیفه است، نه موقعیت؛ فرد معاداندیش می داند که کوچک ترین خطایی در مسیر مسئولیت در پیشگاه الهی محاسبه شده و اگر جبران آن را نتواند، در عرصه ی حاکمیت الهی مورد مؤاخذه قرار می گیرد. امیرالمؤمنین(علیه السلام)به محمدبن ابی بکر فرمود:
و ان الله تعالی یسائلکم معشر عباده عن الصغیره من اعملکم و الکبیره، و الظاهر و المستوره فان یعذب فانتم اظلم. و ان یعف فهو اکرم؛
خداوند متعال بندگانش را در مورد کارهای بزرگ و کوچک و آشکار و نهان بازخواست می کند، اگر شما را کیفر دهد استحقاق بیش از آن رادارید، و اگر ببخشاید، بزرگوارتر است(نهج البلاغه، ن27)
و در ادامه فرمود:
و اعلم یا محمدبن ابی بکر اننی قد ولیتک اعظم اجنادی فی نفسی اهل مصر فانت محقوق ان تخالف علی نفسک و ان تنافح عن دینک و لو لم یکن لک الا ساعه من الدهر؛
من تورا برمردم مصر که نزد من بزرگ ترین سپاهیان هستند، فرماندهی دادم. پس هر چند از عمر تو ساعتی بیش نمانده باشد برتو است که بر خواهش نفست مخالفت کنی و از دین خود پشتیبانی نمایی (نهج البلاغه، ن27).
در مکتب امیرالمؤمنین، کارگزار تا پای جان در راه اهداف دین می ایستد؛ گرچه فرامین اسلام و نهج البلاغه نشان از رأفت و رحمت بر مردم و دوستان که گاه در عرصه ی اجتماعی دچار لغزش هایی می گردند؛ دارد. اما در برابر کفار و معاندین تا پای جان باید ایستادگی کرد. لذا فرمود:
و ابتذل نفسک فیما افترض الله علیک راجیا ثوابه و متخوفا عقابه؛
جان خویش را در راه مسئولیتی که خدا برعهده ات نهاده است؛ نثار کن (نهج البلاغه، ن 59).
نهج البلاغه هشدار می دهد که مسئولیت امانتی است از طرف خداوند که باید آنرا پاس دارد و او را از تمسک به ابزار زر و زور و تزویر باز می دارد، که این سه عامل شیوه ی مستکبران در حکومت است در مکتب امام علی(علیه السلام) حکومت چون طعمه نیست، بلکه امانتی نزد کارگزار است(نهج البلاغه، ن5).
– آزادگی عقلانی. اندیشه ی علوی انسان را موجودی می داند که آزاد آفریده شده است. امام(علیه السلام) در وصیتش به امام حسن(علیه السلام) فرمود بنده ی دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفرید (همان، ن31). در بیان امیر(علیه السلام) حریت و آزادی معنی زیبایی دارد. حریت در مقابل عبودیت قرار دارد؛ عبودیت نه به معنای نیایش و تسلیم در برابر معبود مطلق، که به معنای خواری و بردگی در برابر دیگران، که در حقیقت «بردگی هوای نفسانی و شهوات شیطانی و گریز از من» عقلانی است. اگر انسان در اطاعت و مخالفت، و باید و نبایدها از عقلانیت فاصله بگیرد، گرفتار بندگی شوم و بردگی مذموم می شود. بنابراین آزادی معقول به معنای حفظ اعتدال در همه ی ابعاد زندگی و پرهیز از افراط و تفریط است. منتسکیو می گوید: «آزادی عبارت از این است که انسان حق داشته باشد هر کاری را که قانون اجازه داده و می دهد، بکند و آنچه قانون منع کرده و صلاح او نیست، مجبور به انجامش نباشد (منتسکیو، روح القوانین، 293)».
– زهد و ساده زیستی. امام(علیه السلام)، چه در دوران حکومت و چه پیش از آن، به پرهیز از دنیا و زهد و ساده زیستی اهتمام داشت و کارگزاران خود را به این امرتوصیه فرمود. زهد در کلام امام با عنایت به حکمت 431 نهج البلاغه تعریف می شود.
الزهد کله بین کلمتین من القرآن قال الله سبحانه (لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا به ما آتاکم) و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه؛
زهد، بین دو کلام از قرآن کریم تعریف می شود، اول آنکه آدمی از چیزی که از دست می دهد اندوهگین نشود؛ دیگر به جهت آنچه به دست آورده شادمان و دل بسته نگردد. بدیهی است آنکه زهد را به تمام معنی در نظر آورد؛ تنها او می تواند با تمام وجود و هستی خویش در راه خدا گام بردارد (نهج البلاغه، ق431).
نهج البلاغه در بسیاری از فرازها به ترسیم و بازگویی حقیقت دنیا می پردازد. در این بین سند تنظیمی امام برای خانه ای که شریح به بهایی گزاف خریداری کرده بود نیز خواندنی و جالب توجه است (نک: نهج البلاغه، ن4).
– متخلق به فضایل و دوری از رذایل اخلاقی. امام(علیه السلام) در گزینش افراد فضایل فردی اخلاقی را مورد توجه قرار می دهد. به طور قطع نفس آدمی هراندازه به خدا نزدیک تر باشد، صفات الهی در او تجلی بیشتری می یابد. مالک اشتر یکی از کسانی است که امام در قالب بیان خصوصیات او، برخی خصوصیات فردی سیاست مدار و فرمانده را بیان می کند. امام(علیه السلام) در امر سیاست میانه روی را به عنوان یک اصل در خصوصیات فردی مورد تأکید قرار داده و در معرفی مالک اشتر فرمود:
فانه ممن لا یخاف وهنه و لا سقطته و لا بطوه عما الاسراع الیه احزم و لا اسراعه الی ما البطء عنه امثل؛
… او از مردانی است که نه از سستی و لغزش او ترسی است و نه از کندی او در جایی که سرعت لازم است و نه از سرعت او در جایی که کندی پسندیده است، بیمی است (نهج البلاغه، ن13).
ابن ابی الحدید نیز از مالک اینگونه یاد می کند:
او میان نرم خویی و درشت خویی جمع کرده بود. آنجا که باید سطوت و قاطعیت به خرج دهد، با سطوت و قاطعیت و آنجا که باید مدارا کند، به نرمی و مدارا برخورد می کرد (شرح نهج البلاغه 102/15).
مالک در نگاه امیرالمؤمنین دارای خصوصیاتی بود که او را از تاریکی و ظلمت خارج ساخته بود. دو فضیلت برجسته ی او حسن خلق و شجاعت بود. او به پیروی از بیان قرآن (فرقان/63؛ همان/72) بی تکبر در زمین راه می رفت و در برابر اهانت دیگران گذشت و بردباری نشان می داد (سفینه البحار686/1). امام برای دوری از تکبر حاصل از قدرت سیاسی راه کارهایی ارائه می دهد که عبارت اند از: تفکر در عظمت ملک خداوند، تدبر در قدرت لایزال الهی، تفکر به کوچکی انسان در برابر قدرت خدا و گواهی تاریخ در خواری گردن کشان (نک: ن53). شجاعت اشتر نیزبه گواهی امیرالمؤمنین نشئت گرفته از حکم عقل بود. ابن ابی الحدید براساس تاریخ و با الهام از کلام امام(علیه السلام) او را به سخت کوشی، جود، ریاست مداری، حلم و بردباری، فصاحت و بلاغت و شاعری می ستاید (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج15). افزون بر این از کلمات امام صفاتی به دست می آید که در مورد کارگزاران به طریق اولی مورد توجه است، صفاتی چون توانمندی در دین، صدق ایمان در حد یقین و آموزنده ی علم (نهج البلاغه، ن31)؛ حلم و بردباری دربرابر جهل (غرر/3357)؛ حلم و بردباری در بحران و سختی (نهج البلاغه، ن31)؛ خردمندی (غرر/10591)؛ شکرگزار (نهج البلاغه، ن 31)، صدق و جوانمردی (همان، ق47)؛ سخاوت(غرر/2899)؛ تسلط بر نفس (همان/3188)؛ هنگام خشنودی داخل گناه نشود، هنگام خشم از سخن حق باز نماند، هنگام قدرت از دادوستد چیزی که حق نیست، دوری گزیند (معانی الاخبار366/1)؛ خویشتن دار و مسلط بر نفس باشد (بحار 377/78)، اشتهار به نیکی (نهج البلاغه، ن 31)؛ یادآور معاد، متواضع، انفاق (نهج البلاغه، ن21)، ادای کامل حق مردم (همن، ن26)؛ حق گرا و معترف به حق (همان، ن 31)؛ دوری گزینی از دنیا (در موارد بسیار از جمله خطبه های 49-107-110-113-186-230)؛ مرگ آگاهی (همان، ن27)؛ قناعت، امانت داری، کسب حلال (همان، ن31)؛ خوف و رجا (همان، ن27)؛ توجه به نماز (همان، ن27و52)؛ شب زنده داری، پرهیز از گناه، توجه به قرآن (نهج البلاغه، ن31). برخی صفات سلبی نیز در بیان امام وجود دارد، که به طریق اولی، نباید در فرد مسئول وجود داشته باشد. از آن جمله است: تکبر(همان، ن31، ن53)؛ جبن و ترس (همان، ق3)؛ حرص، ترس و بخل (غرر/2582)؛ پرهیز از اسراف (نهج البلاغه، ن21)، ریا (همان، ن 26)؛ برخورد همراه با ترش رویی و دروغ و بهتان با مردم (همان)؛ بدزبانی (همان، ن31)؛ رفاه طلبی (همان). امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیان صفات مزدوران اموی، هفت صفت کوردلی، کرگوشی، کوردیدگی، جستن حق به باطل، در راه معصیت خالق اطاعت از مخلوق، به دست آوردن دنیا به وسیله ی دین و خرید منافع دنیوی به پاداش نیکان پرهیزکار، چهار مورد اخیر به عنوان اخلاقیات یعنی افعالی که برآمده از خوی های بد است مطرح است (نهج البلاغه، ن 33).

پی نوشت ها :

1. استاد دانشگاه تهران
2. ویراستار بنیاد نهج البلاغه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید