معنای واژه عقل در احادیث و گفتار علما:
تتبع و جستجو نشان می دهد که در احادیث و روایات به سه معنا استعمال می شود:
1ـ نیروی درک خیر و شر و تمیز میان آنها، و این مناط و ملاک تکلیف است.
2ـ ملکه ای درونی است که انسان را به گزینش خوبی ها و رها کردن بدی ها فرامی خواند.
3ـ تعقل و دانش، بدین جهت در روایات، عقل در برابر جهل و نادانی اطلاق شده است.(1)
در بعضی از احادیث به این تقسیم اشاره شده است مثل:(و در همه احادیث عقل به یک معنا به کار نرفته است).
عن علی علیه السلام:العقل عقلان عقل الطبع و عقل التجربه و کلاهما یؤدّی الی المنفعه».
عقل دو نوع است، طبیعی و اکتسابی، و هر دو به سود و نفع هدایت می کند.(2)
عقل در کلام دانشمندان و حکما به معانی گوناگونی استفاده می شود.
استاد جوادی آملی:«عقل در اسلام معیار کمال انسانی است، یعنی هر کس که عاقل تر است به کمال انسانی نزدیکتر و نزد خدا مقرب تر است و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کم بهره تر و از مقام قرب الهی محروم تر است. اما گاهی در اثر اشتراک لفظی که وجود دارد، مغالطه ای رخ می دهد و این چنین استدلال می شود که چون معیار تفاوت و معیار کمال انسانی عقل است و این عقل در مرد بیشتر از زن است، پس مردها بیش از زن ها به خدا نزدیکتر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطه است که براثر اشتراک لفظی رخ می دهد. به عبارت دیگر، آن عقلی که در آن زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایه تقرب الی الله است.»(3)و نیز ایشان شهادت دو زن را دلیل برنسیان او می داند نه نقصان عقل او؛ علامه مجلسی نیز سخنی بدین مضمون دارند.(4)
پس محدثان نیز اعتراف دارند که گاهی عقل به امر ذاتی دلالت دارد که همه از آن برخوردارند و گاهی به عقل اکتسابی اشاره می کند.(5)
انواع عقل:
ـ عقل ذاتی:مراد نیرو و حالتی است که در انسانها به صورت جِبِلّی وجود دارد و معیار و ملاک آدمیت، تکلیف و مسئولیت پذیری انسان هاست. و روایاتی مثل این روایت براین معنا دلالت دارد:عن علی علیه السلام :«الانسان بعقله».(6)انسانیت انسان به عقل اوست. و یا حضرت در روایت دیگری می فرمایند:«آدمی عقل و کالبد است، آنکه عقل را رها کرده و به کالبد چسبیده است کامل نیست، بلکه بسان موجودی است که روح ندارد.»(7)
ـ عقل اکتسابی:مراد نیرو، حالت یا ملکه ای است که برخورداری انسان از آن در یک قالب مشخص و معین نیست، بلکه استعداد آن در نوع انسانی وجود دارد، قابل افزایش، و رکود است، آسیب پذیر است و عوامل خارجی در شکوفایی و ظهور آن نقش مؤثر دارد.
روایاتی که دلالت برازدیاد عقل دارند:
الف)قال علی علیه السلام«و العلم یزید العاقل عقلاً»
دانش، عقل عاقل را افزون می کند.(8)
ب)قال الصادق علیه السلام:«ترک التجاره مذهبه للعقل».(9)
کنار گذاشتن تجارت عقل را از بین می برد.
مشورت با زنان عاقل
روایات دیگری که درباره زنان عاقل می باشد از جمله:
ج)قال امیرالمؤمنین علیه السلام:«ایاک و مشاوره النساء الا من جرّبت بکمال عقل فان رایهن یجر الی الافن و عزمهن الی الوهن.»(10)
«از مشورت با زنان پرهیز کن، جز زنی که کمال عقلش را تجربه کرده ای، چه رأی زنان به تباهی و تصمیم شان به سستی می کشاند.»
اما در مورد حدیث مشهور که فرمودند:
«ایاک و مشاوره النساء الا من جرّبت بکمال عقلٍ».
بپرهیزید از مشورت با زنان مگر زنی که کمال عقل او به تجربه رسیده است.(11)
اولاً: این حدیث اشاره به یک حرکت عقلی و رشد فکری است که همه مردم عاقلانه و صحیح فکر نمایند و زنان نیز به خود آیند و برای رسیدن به رشد عقلی تلاش کنند و در جوار عقل به زندگی عاقلانه دست یابند و این خود تأیید همان است که زن می تواند خود را به کمال عقلی برساند.
ثانیاً:چون مرد دایره فکر و معاشرتش وسیع تر از آن است که در هر حال مسایل را با همسرش در میان بگذارد لذا مشورت در همه امور با زنان برای آنان مشکل است.
در تفسیر نهج البلاغه استاد جعفری ذیل شرح مفصلی راجع به حدیث فوق آمده است:
« این روایت نظریه ما را که می گوییم نظام خانواده ی در اسلام«درون شورائی و برون سرپرستی مرد است»تأیید می نماید.»(12)
مضمون روایات پرهیز از مشورت با شرار النساء را می توان توسط این روایت تفسیر کرد.(13)
بررسی روایات از جهت دلالت نمی تواند مطلب روشن و صریحی را بدست ما بدهد تنها مطلبی که قابل تبیین است، این است که این گونه احادیث، واقعیتهای موجود در آن زمان را نسبت به زن توصیف می کند که براثر فرهنگ نامناسب زمینه رشد فکری و عقلانی برای زنان فراهم نبوده و آنچه از فزونی عقل در مرد سخن می رود ناظر برهمین کسب آگاهی(اکتسابی)مرد است نه عقل فطری او. استاد محمد تقی جعفری قدس سره زنان و مردان را در عقل عملی برابر می داند تفاوت را در عقل نظری می بیند و عقل نظری را چنین تعریف می کند:همان فعالیت استنتاج هدف ها یا وصول به آنها با انتخاب واحدها و قضایا و وسایلی که می توانند برای رسیدن به هدف ها کمک نمایند، بدون اینکه واقعیت یا ارزش آن هدفها و وسایل را تضمین نمایند.
همواره عقل نظری برآنچه که از پیش صحیح فرض شده است حکم صادر می کند و کاری با آن ندارد که صحیح از نظر چه کسی؟در چه شرایطی؟از روی کدام واقعیتها؟(و به طور خلاص). برای همین حتی منطق دانان که برهمه راههای فعالیت عقل نظری آشنا هستند انسان شناس واقعی و جهان شناس واقعی نبوده اند زیرا واقعیتها و ارزشها غیر از شناخت و قدرت برتنظیم بندی فرمولها برمبنای وسایل صحیح فرض شده، می باشد. در صورتی که عقل عملی هر یک از نیروهای فعال درون بشری را مانند عقل نظری، و وجدان و حس استشمام واقعیات و اراده و تجسیم و اندیشه را هماهنگ می سازد که همه آنها را در وصل به واقعیات و بایستگی ها و شایستگی ها بسیج نمایند.
متفکران شرقی و غربی همه به این نتیجه رسیده اند که عقل نظری محض وسیله ای است برای تنظیم واحدهای از پیش فرض شده صحیح، برای رسیدن به اهداف مطلوبی که تلقی شده نه اینکه عقل نظری حاکم مطلب در واقعیات و ارزشهای شناخت انسان و طبیعت و ..بوده باشد.(14)
و بعد ایشان نمونه هایی از دانشمندانی که از نظر عقل نظری به تکامل نسبی رسیده اند، اما در اسرار و حقایق عالم به ناتوانی و درماندگی خود اقرار کرده اند را ذکر می کنند.
و در جای دیگر می فرمایند:(15)«کلمه عقل عملی در مکتب های گوناگون به اصطلاحات مختلفی تعبیر می شود، مانند عقل سلیم، عقل فطری، وجدان، عقل کمال جو و به قول کانت می گوید:«این قوه یعنی عقل عملی برتر و شریف تر از عقل نظری است زیرا عقل نظری آنچه می کند راجع به ظواهر و عوارض یا مصلحت اندیشی دنیوی است و درباره حقایق و ذرات و معقولات واقعی چنانکه گفتیم جز حدس و احتمال کاری از او ساخته نیست، بلکه غالباً در ذهن وسوسه می کند و شک می آورد.
اما عقل عملی متوجه حقایق است و حسن نیت و اراده خیر را به انسان می دهد و بنیاد عقاید دینی و اخلاقی را استوار می سازد، منشأ ایمان است نه تشکیک.»(16)
و استاد جعفری در آخر می فرمایند:«اگر صنف زنان با توجه به گسترش عقل نظری محض مردان، احساس حقارتی در خود نمایند، عامل شکست روحی خود را با دست خود فراهم می آورند. اگر ایشان از عوامل تعلیم و تربیتی کامل برخوردار شوند، به جهت داشتن نقش اساسی در خلقت و چشیدن طعم واقعی حیات و برخوردار بودن از احساسات عالی یا امکان تصعید احساسات خام به احساسات عالی که در صنف زنان قوی تر است می توان ادعا کرد که زمینه رشد شخصیت انسانی در زنها کمتر از این زمینه در صنف مردان نمی باشد.»
پس از بررسی سخنان عالمان و روایات من حیث المجموع می توان این مفهوم را برداشت کرد که آنچه موجب پیشرفت عقلی در انسان است علم و تجربه و ایمان است. که زن و مرد در این زمینه فرقی ندارند یعنی اگر مردان نیز از نظرعلمی یا تجاری یا اجتماعی بسیار فعال هستند از نظرعقلی در رتبه پایین تری هستند. برفرض که حضرت چنین فرموده باشند چنین سخنی بعید نیست چرا که در گذشته زنان را از مواضع سیاسی و اجتماعی و علمی و ..دور نگه می داشته اند اما در آن زمان زنانی چون حضرت فاطمه علیها السلام و حضرت زینب مظهر تکامل انسانیت بوده اند بطوری که حضرت صاحب الزمان علیه السلام می فرمایند:«من به مادرم حضرت زهرا تأسی می کنم و از ایشا درس می گیرم.»
و همچنین کتبی چون کتاب اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام و کتاب بلاغات النساء نوشته شده است که در آنها حدود سه هزار زن عالمه و فاضله نام برده شده است.(17)
فصل دوم
بررسی دلالت احادیث(مطابق با قسمت آخر خطبه، منع مشورت با زنان
با توجه به سایر احادیث وارده که قبل بیان کردیم شرایط مشورت کردن بیان شده است؛ مثلاً حضرت می فرمایند با کسانی مشورت کن که از خدا می ترسند.(18)و در بعضی روایات بیان شده با کسانی مشورت کن که ضعیف نیستند و بعد به تفسیر آن پرداخته که ضعیف فکری نباشند که این احادیث شامل زن و مرد هر دو می شود.(19)
حکم منع مشورت با زنان شرور اختصاص به زنان ندارد بلکه با توجه به سایر روایات شامل مردان نیز می شود.
از سایر روایات باب فی ترک طاعتهن می فهمیم نهی مشورت با زنان در بعضی مسائل می باشد، مثلاً امام باقر علیه السلام در روایتی (مرفوعه)فرموده اند :«در اموری که باید مخفی باشد با زنان مشورت نکنید(زیرا آن را فاش می کنند)و در مورد فامیل خودتان با آنها مشورت نکنید.»(20)
(شاید از باب اینکه معمولاً خانمها با خانواده همسرشان مانند خانواده خودشان یکی نیستند البته این امر معمولاً دو طرفه است و آقایان هم آنطور که با اقوام خودشان همرنگ و یکدل هستند ممکن است با اقوام همسرشان اینگونه نباشند.)
در حدیث دیگراطاعت از زنان نهی شده است در صورتی که اذن رفتن به عروسی و حمام و غیره داشته و لباسهای نازک از مردان بخواهند این هم دلالت برداشتن غیرت و محافظت از همسر می کند.
شیخ حر عاملی نیز در توضیح این حدیث نوشته است صرف حمام رفتن یا عروسی رفتن اشکال ندارد بلکه کاری نیک و گاهی ضروری می باشد؛ شاید اشکال آن از جهت این است که با لباس های نازک به این مکان ها بروند.(21)
روایت دیگر:از مشورت با زنان برحذر باشید زیرا در آنها ضعف و سستی و عجز است.»(22)
پس از بررسی روایات، به این نتیجه می رسیم اگر بستری مناسب برای پرورش و تکامل زن در جامعه وجود داشته باشد زنان نیز همانند مردان به تکامل عقل نظری رسیده و مشورت با آنان به نفع فرد می باشد.
علامه محمد تقی جعفری در ذیل این قسمت خطبه و روایت بعد می فرماید:
«این روایت اثبات می کند که مقصود از «برحذر بودن از زنان خوب»دقت در گفتار و اندیشه های زنان معمولی است، چنانکه توضیح دادیم و اما زنانی که از زر و زیور دنیا اعراض کرده و به تعقل پرداخته اند، مانند مردان شایسته مشورت می باشند. و این روایت نظریه ما را که می گوییم نظام خانوادگی در اسلام«درون شورایی و برون سرپرستی مرد»است تأیید می نماید.
بنابرآنچه که از کتب اختصاصی درباره زنها و دیگر کتب تاریخی برمی آید، شماره زنهای با شخصیت از نظر علمی و اخلاقی و اصول عالی انسانی، با در نظر گرفتن محدودیت های طبیعی و تحمیلی، نسبت به مردان کمتر نبوده اند. و این یکی از دلایل اعجاز قرآن است که مرد و زن را در اوصاف عالی انسانی مشترک معرفی نموده است.»(23)
آیت الله جوادی آملی در این باره می فرمایند:
«هوشمندی و نبوغ برخی از زنان سابقه دیرین داشته و سبقت آنان در موعظت پذیری نسبت به مردها شواهد تاریخی دارد. وقتی اسلام به عنوان دین جدید در جاهلیت دامنه دار حجاز جلوه کرد تشخیص حقانیت آن از نظر عقل نظری محتا ج به هوشمندی والا، و پذیرش آن از جهت عقل عملی نیازمند به عزمی فولادین بوده است تا هر گونه خطری را تحمل نماید. لذا کسی که در آن شرایط پیش از دیگران مسلمان می شد از برجستگی خاص برخوردار بوده و همین سبقت، از فضایل به شمار می رفت. چون تنها سبق زمانی یا مکانی نبوده است که معیار ارزش جوهری نباشد بلکه سبق رتبی و مکانتی بود که مدار ارج گوهر ذات خواهد بود. چنانکه سبق اسلام حضرت علی علیه السلام از فضایل رسمی آن حضرت به شمار می رود، از این رهگذر می توان به هوشمندی و نبوغ زنانی پی برد که قبل از همسران خود دین اسلام را پذیرفته و حقانیت آن را با استدلال تشخیص داده و در پرتو عزم استوار به آن ایمان آورده اند.»(24)به طور کلی هر چه حریم بین زن و مرد نامحرم بیشتر باشد، از نظر معنوی و تکاملی انسانی به نفع آن دو است، و نهی از مشورت با زنان به جهت برخورد کمتر با نامحرم باشد زیرا طبق آیات قرآن که می فرماید:
«قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم».(25)
به مردان مؤمن بگو چشمهایشان را از نامحرم بپوشانند.
(یعنی تا می توانند به نامحرم نگاه نکنند، خصوصاً از روی شهوت)
و نیز در آیه دیگر می فرماید:
«هنگام گرفتن وسیله از نامحرم، از پشت پرده این کار را انجام دهید.»
یا در بعضی از آیات خطاب به زنان اینگونه می فرماید:«که نازک و نرم با مردان سخن نگویید، بلکه محکم و متین سخن بگویید.»(26)و از بررسی آیاتی که در حریم بین زن و مرد بیان شد است این نکته بدست می آید که هر چه برخورد این دو جنس کمتر باشد بهتر است، حتی از نظر مشورت؛ زیرا مردان بطور غریزی و ناخودآگاه میل بیشتری به سخن گفتن با زنان دارد که این موجب جلوگیری از رشد معنوی آنان می شود، اما در صورتی که مرد و زنی محرم باشند و هر دو عاقل، نه تنها مشورت کردن آنها ضرر ندارد، بلکه طبق بعضی از آیات گویی تأیید شده است.(مثل مشورت کردن حضرت شعیب با دخترانش)و نیز سیره بسیاری از علما مشورت با دختران عالمه شان بوده است.(مثل مشورت علامه مجلسی با دخترش)
نتیجه
1ـ اولاً: سند خطبه (79)سند متصل و معتبری نمی باشد.
ثانیاً: متن آن مخالف با قرآن است ، زیرا قران علت تساوی شهادت دو زن با یک مرد را نسیان بیان فرموده نه نقصان عقل.
ثالثاً:آیه ای در قرآن نیست که از نظر عقلی بین زن و مرد فرق گذاشته باشد؛ آیات موجود در قرآن مبنی برتفاوت عقلی بین زن و مرد نیست.
2ـ با بررسی روایات متشابه قسمت اول روایت علاوه براینکه عین روای حضرت علی در جایی با سند محکم پیدا نشد، از نظر محتوا نیز متن آن با احادیث فرق داشت .
3ـ در بررسی قسمت دوم روایت، به احادیثی شبیه آن رسیدیم که بعضی از آنها اسنادشان ذکر شده بود منتهی اولاً از نظر دلالت تام نبوده؛ یعنی دلایلی که ذکر شده بود خاص زنان نبود، بلکه مردانی را که دارای ضعف عقلی و یا ایمانی بوده در برگرفته و از مشورت با آنان نیز نهی شده است. ثانیاً روایت در باب مشورت نقل شده نه بعد از جنگ جمل.
4ـ در بررسی قسمت اول روایت، به این نکته رسیدیم که روایت از نظر دلالت تمام نیست زیرا متن آن مخالف دلایل نقلی و عقلی می باشد و هر روایتی اگر چه از نظر سندی تام و معتبر باشد و به حد تواتر نرسیده باشد ولی با آیات مخالف باشد ، نمی توان به آن تمسک کرد، یا باید آن روایت را رد کرد، یا درباره آن توقف کرد، و ما توقف را ترجیح می دهیم و فهم آن را به اهل آن واگذار می کنیم.
5ـ روایت برفرض صدور از معصوم علیه السلام در مورد جنگ جمل در مورد افرادی خاص بوده و خطاب کم عقلی و کم ایمانی هم به مردانی که به دلایل واهی وارد جنگ با ولی امر خود شده اند داده شده و هم به زنان منتهی چون این خطبه در قسمتهای مختلف نهج البلاغه و جدا از هم بیان شده است باعث شبهه در اذهان شده است.
6ـ چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام امام و ولی امر مؤمنین و تالی تلو قرآن هستند هرگز کلام و فعل ایشان خطا نبوده و موجب بدبینی مؤمنین به اعتقادات نمی باشد.پس اوّلاً این کلمات شامل تمام زنان نبوده، ثانیاً قوه تعقل و تفکر عقلانی در افراد مختلف متغیر است و با تحصیل وتجربه و تجارت و ایمان به کمال می رسد؛ و نکوهش حضرت به دلیل ضعف عقل و ایمان شامل مردان نیز می شود، زیرا در آثات قرآن نیز کلمه مستضعف خطاب به مردم جاهل شده است.
7ـ اوّلاً: کمی بهره از دنیا، دلیل برنقصان شرافت فرد و اهانت به فرد نیست؛ زیرا اگر دنیا به ذاته دارای ارزش و مقام بود خداوند حکیم به انبیا خاص بیش از سایر مردم مکنت عطا می فرمود؛و عدم بهره مندی انبیا از نعمتهای دنیوی دلیل براهانت به آن بزرگواران نیست، پس اهانت به زنان نیز نمی باشد.
ثانیاً:چون نفقه و سایر مخارج زندگی برعهده زنان نیست نیازی به حق و حقوقی بیش از این ندارند؛ و به قول علامه طباطبایی:«اگر دو سوم مال دنیا از آن مردان باشد و یک سوم آن برای زنان، زنان در دو سوم باقی نیز شریکند و خرج کننده آن هستند.»
8ـ با اینکه روایت از نظر سندی تام و قطعی الصدور نبوده و از نظر دلالت نیز قطعی الدلاله نیست، باز هم می توان به بهترین صورت عبارتهای نهج البلاغه را تفسیر کرد.(27)
پی نوشت ها :
1ـ وسائل الشیعه، حر عاملی،ج15،ص208.
2ـ بحار الانوار، علامه مجلسی،ج75،ص6،ح58(110ج).
3ـ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال،ص270وص373.
4ـ بحار الانوار،ج1،ص101.
5ـ مهریزی، شخصیت و حقوق زن در اسلام،ص96.
6ـ حکیمی، الحیاه، ج1،ص45،ح6.
7ـ بحار الانوار، همان،ج75،ص7،ح59.
8ـ مجلسی، همان، ج75،ص6،ح57.
9ـ مجلسی، همان، ج12،ص8،ح12.
10ـ مجلسی، همان،ج100،ص253،ج56؛مهریزی، همان،ص111.
11ـ مجلسی، همان، ج103،ص253.
12ـ جلد یازدهم تفسیر و شرح نهج البلاغه محمد تقی جعفری، همان.
13ـ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، .همان،11،ص302.
14ـ جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج11،ص295-292.
15ـ جعفری، همان،ص298.
16ـ سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغنی،ج2،ص167.
17ـ علامه جعفری، همان،ج11،ص302؛ابوبکر الحسنی، بلاغات و سیرالسالکات المؤمنات الخیرات، کتابخانه ملی پاریس، شماره 2042،خطی؛ اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج5،عمر رضا کحاله،(به نقل از کتاب علامه جعفری.
18ـ مجلسی، بحار الانوار،همان،ج78،ص33،ح113.
19ـ مجلسی، همان،ج104،باب1از ابواب شهادت،ج10.
20ـ کلینی، فروع کافی،ج5،همان، باب فی ترک .طاعتهن،ص516تا518،مثلاً حدیث6.
21ـ کلینی، کافی، همان،ح3.
22ـ کلینی، همان،ج5،ص517،ح8.
23ـ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ،ج11،همان،ص302.
24ـ جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال،ص38،چ2.
25ـ نور،30.
26ـ احزاب،32.
27ـ علامه جعفری، علامه جوادی آملی.
منبع: سالنامه النهج شماره 10 – 9