جایگاه حقوقی زن در نهج البلاغه(5)

جایگاه حقوقی زن در نهج البلاغه(5)

نقص ایمان

بدیهی است هر کس که دستگاهی را بسازد برنامه کار و نحوه تنظیم و چگونگی حفاظت و نگهداری آن را بهتر از هر شخص دیگری می داند و تنها او حق دارد و می تواند طرز کار و شرایط بهره وری و استفاده مطلوب از آن را ارائه دهد. جهان آفرینش با تمام محتویاتش از جمله انسان، مخلوق خداوند قادر متعال است. هم از ذرات وجودی انسان آگاه است و هم از غرایز و عواطف و احساسات و هم از روابط آنها با یکدیگر؛زیرا همه آنها را خودش ساخته پس او که انسان را آفریده به نیازمندیهای انسان برای رسیدن به تکامل خود و مقام قرب الهی بیش از هر کس دیگر آگاه است.
دستورات و مقررات دینی راهنمایی ضروری و لازم برای کسانی است که می خواهند در این راه سیر کنند. هر کس آمادگیش برای طی این راه بیشتر باشد برنامه های دینی هم برای او مناسبتر و بیشتر خواهد بود؛ نمونه آن سلسله تکالیفی است که مخصوص انبیا می باشد و دیگران از آن تکالیف محرومند نظیر نماز شب برای خاتم انبیاء صلی الله علیه و اله و سلم می توان تقدم زن در تشرف به تکلیف را از این نوع به شمار آورد. براین اساس باید این چنین نظر داد که زن کاملتر و بالاتر از مرد است؛ زیرا تقریباً(6)سال قبل از اینکه مرد مکلّف شود خداوند متعال زن را به حضور پذیرفته است. آن وقت که هنوز مرد به عنوان یک کودک مشغول بازی است زن مشغول راز و نیاز با خداوند و نماز و عبادت است. شش سال زمینه نشانه آن است که زن برای دریافت فضایل شایسته تر از مرد است. بنابراین قبل از آنکه مرد راه بیفتد و در صراط مستقیم گام بردار زن بخش زیادی از این راه را طی کرده است.(1)
بدون تردید، اگر بلوغ پسران زودتر از دختران می بود این امر به عنوان بهترین و محکمترین دلیل در اثبات برتری در مردان استفاده می شد و حال که امر به عکس است متأسفانه حتی گاهی این امر را زمینه ای برای تحقیر زن جلوه می دهند!برای رسیدن به خدا دو راه عقل و دل وجود دارد. از راه عقل نمی توان به نقطه آغازین رسید بلکه فقط می توان به آنجا رسید که فهمید علت العلل همه این سلسله خداست؛ لکن راه دل به خدا می رسد و این راه اگر برای زنها نزدیکتر نباشد لااقل درحد راهی است که مردها می توانند طی کنند. بنابراین، نه تنها زن در ایمان همتای مرد است بلکه در بعضی جهات حتی مقدم می باشد.
محرومیت زن از برخی عبادت در طی دوران ماهانه به جهت حالت عارضی جسمانی است که اغلب با دگرگونی های روانی توأم می باشد و از این رو خداوند فشار تکلیف معین و مقرر را از او برداشته است (2)
تمام این تکالیف جبران پذیر است به این نحو که روزه ها قضا دارد و اگر زن در وقت نماز وضو بگیرد و در مصلای خود رو به قبله بنشیند و به مقدار نماز ذکر بگوید ثواب نماز را می برد. روشن شد که اگر گفتند زن ایمانش ناقص است بدان جهت است که نقص عبادتش را جبران نمی کند، اگر جبران کند ایمانش کم نیست چنانچه اگر مرد نیز از نه سالگی به عبادت بپردازد همتای زن خواهد بود. از اینرو در روایات اسلامی دستور داده شده که فرزندان خود را اعم از دختر و پسر از هفت سالگی به نماز تشویق کنید.
پاسخ یک شبهه:گاهی گفته می شود که زن از بسیاری از مزایای مذهبی مانند شرکت در نماز جماعت و جمعه، تشییع جنازه…محروم است. باید توجه داشت اگر گفته شده نماز جمعه برزن نیست یعنی واجب نیست که حتماً حضور پیدا کند نه به این معنا که زن حق شرکت نداشته باشد و یا اگر این رنج تحمل کرد و در نماز جمعه حضور یافت، نمازش مقبول نباشد یا کفایت از نماز ظهر نکند یا فاقد فضیلت نماز جمعه باشد.(3)

ادراکات زن

حضرت در ادامه خطبه (80)می فرمایند:
«و اما نقصان عقولهن فشهاده امرأتین کشهاده الرجل الواحد»
«اما گواه نقصان عقل آنها این است که شهادت دو نفر آنان معادل شهادت یک مرد است».
برای روشن شد مراد از عقل در این خطبه، باید دانست که عقل برمعانی گوناگونی اطلاق می شود و هر معنی را اقسامی است . در یک نگاه کلی می توان دو قسم کلی برای عقل ذکر کرد:
1ـ عقل نظری یا عقل علمی که کار آن درک کلیات است.
2ـ عقل عملی، عقلی که جلوی امیال و غرائز را می گیرد و شهوت و جهل را عقال می کند. کار آن به بند کشیدن نفس از افتادن در دام باطل و قبح می باشد.چنانچه در تعریف عقل امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان».(4)

تساوی زن ومرد در عقل

قرآن خطاب به زن و مرد می فرماید:
«و الله أخرجکم من بطون أمّهاتکم لا تعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون»(5)
«شما در بدو تولد به هیچ چیز علم نداشتید و برای شما گوش، چشم، عقل قرار دادیم. شاید با عالم شدن شکر گذار نعمتهای الهی باشید.»
این آیه تصریح دارد که کانالهای ادراکی که حواس و عقل می باشد در زن و مرد یکی بوده و از این جهت هیچکدام مزیتی بردیگری ندارند.
براهین عقلی متعددی نیز می توان برتساوی زن و مرد در ابراز ادراکی اقامه کرد که به تعدادی از آنها اشاره می شود.
1ـ قوام جوهره انسانی به قابلیت تفکر و تعقل می باشد زن و مرد از جهت دارا بودن قوام انسانی صاحب عقل هستند.
2ـ عرضه دین برزن و مرد دلیل بروجود عقل در هر دو است زیرا دین حقیقتی ملازم با عقل است به عبارت روشنتر جایگاه دین عقل است.پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود:
«لا دین لمن لا عقل له»(6)
کسی که عقل ندارد(یا عقل او ظهور فعلی ندارد)دین ندارد.
زن بدان جهت مکلّف به دینداری است که از نعمت عقل برخوردار است و در اصول دین تقلید حرام است. عمل به این حکم وقتی برای زن لازم الاجراست که زن قادر به تعقّل و استدلال در مسائل اصولی باشد . دین با عقل نظری و عملی ملازم است و برکسی عرضه می شود که دارای چنان عقلی باشد و می دانیم که دین آن چنانکه برمرد عرضه شده و او را مکلّف به دینداری کرده است برزن نیز عرضه شده و او نیز باید دینداری را پیشه کند. اسلام آوردن برخی زنان قبل از مردانشان بهترین گواه برهوشمندی آنان و برتری درک آنان نسبت به مردانشان است.
3ـ دلیل دیگر بروجود عقل در زن وظیفه و نقش او در پرورش انسان است و تنها در صورتی می تواند از عهده این مهم برآید که از نیروی تشخیص بین حق و باطل، خوب و بد زشت و زیبا برخوردار باشد.
4ـ خطابهای قرآن در تمام موضوعات عام و اصولی بین زن و مرد مشترک است، در مسأله مبداء و رسالت پیامبر و کتاب و معاد، آیاتی که راجع به قوام انسان و مسائل اخلاقی است و نیز آیاتی که خطابهایش خدمت به طور عام است. اشتراک این آیات بیانگر آن است که زن باید همچون مرد بیندیشد، به تجیزه و تحلیل مسائل از کانال عقل بپردازد. به رمز آیه و نشانه بودن جهان هستی پی برده و با دلیل و برهان به تمام مسائل اصولی و اخلاقی آگاه گردد. انسان تا در مرحله ادراک به شناخت صحیح درباره جهان هستی وخودش نرسد در مقام عمل محکوم غفلت و جهل خواهد بود.
«ما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون».(7)
«و هیچ کس را نرسد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد و[خدا]به کسانی که نمی اندیشند پلیدی را قرار می دهد.»
همانگونه که ایمان هر مردی در گرو مرتبه ظهور فعلی عقلش است ایمان هر زنی هم در گرو شدت و ضعف .ظهور فعلی عقلش است.
در یک بررسی اجمالی نهج البلاغه در می یابیم که حضرت علی علیه السلام عقل را مهمترین سرمایه در جهت تشخیص حق از باطل و به کار بردن توان درونی در راه تکامل می دانند:
«کفاک من تَهلُک ما أوضح لک سبیل غیّک من رشدک».(8)
از اینرو اگر در زن چنین کمبود اساسی بود، خدای تعالی ثواب و عقاب زن و مرد را یکسان قرار نمی داد و هردو را یکسان مکلّف به دینداری نمی نمود. بنابراین، این نقص و کمبود باید یک کمبود اعتباری باشد، که زن در طول زندگی خود آن را ایجاد می کند، یا در محیط به او تحمیل می شود. چنانکه حضرت به معاویه نیز ضعف و سستی عقل را نسبت می دهد نه به آن معنی که معاویه سرمایه فکری خود را در راه باطل به کار گرفته است. بنابراین حضرت هر کسی را که دارای سرمایه طبیعی تعقل باشد اما این سرمایه را در سیر درست به کار نگیرد و در جهت تخریب استفاده نماید، به صفت کمبود عقل نسبت می دهند.

عواطف زن

عاطفه نوعی شفقت و دلسوزی باطنی همراه با محبت و همدردی است که در رفتار دلسوزانه جلوه گر می شود. تحلیل های رواشناختی و مقررات احکام اسلامی همه حاکی از وجود عاطفه قوی در زن است.
این از حکمتهای الهی است زیرا عاطفه زن جایگاه او را در حیات اجتماعی به طور غیر مستقیم مشخص می کند و یا می توان گفت نمودار جایگاه ممتازی است که زن در نظام هستی دارد. حمل کودک در مدت(9)ماه، تحمل رنجها، دردها در این مدت و در مدت دو سال شیردادن، مواظبت و مراقبت و توجه به نیازمندی کودک، محبت و دلسوزی، ضرورت وجود عاطفه شدید را در زن آشکار می کند . از طرف دیگر اداراکات حسی و عقلی کودک و اراده او بسیار ضعیف بوده و به حساب نمی آید. برعکس، احساسات روحی و عواطف باطنی در او بیدار بوده و در مواجهه با سختی، حالت قهر و گریه داشته و در مواجهه با مهربانی حالت رضایت پیدا می کند؛ به همین جهت، آنچه شخصیت انسانی و زمینه ظهور فعلی فضایل را در او به وجود می آورد، اظهار محبت، دلسوزی، همدردی و به طور سریع به خواسته عاطفی و احساس کودکانه او پاسخ دادن است، تا اینکه منجر به عقده های روانی شود. پاسخ سریع به خواسته های احساسی و عاطفی کودک وقتی ممکن است که مادر از عاطفه ای شدید و عکس العمل به موقع برخوردار باشد.(9)
وجود عواطف قوی در زن هیچگاه دلیل ضعف او نبوده بلکه نشانگر کرامت و کمال وجودی اوست؛ زیرا عواطف انسانی تا ظهور فعلی پیدا نکند متجلی شدن انسانیت غیر ممکن است هر چند عقل به مسائل عالی نظری نایل شده باشد و حق را به گونه صحیح به دست آورده باشد.
مکدوگال روانشناس معروف می نویسد:
«تنظیم و تعادل عواطف اساس تکامل شخصیت است و شخصیت هر فرد عموماً از قوت و ضعف عواطف او متأثر می شود.»(10)
تعبیر لطیف قرآن از عقل به فؤاد در بردارنده این نکته است که تعقّل مسؤولیت ساز بوه و انسان را ملزم به پیروی از حق می کند که همراه با سوز دل باشد.راغب می نویسد:
«اطلاق فؤاد برقلب وقتی است که توقّد و دلسوزی به فعل باشد.»(11)
چه بسیار کسانی که حق را درک کردند و از راه عقل به ادراک صحیح راه یافتند ولی احساس مسؤولیتی نکردند زیرا تعقّل صرف مسؤولیت نمی آورد. اندیشه عقلی با در برداشتن سوز انسانی است که تعهد آور می شود. زن اگر به لحاظ غلبه عاطفه و محبت در او، از سوز انسانی بیشتری برخوردار است؛ به همین جهت احساس انسانی و مسؤولیت در او قوی تر است.
از مجموع مباحث بالا روشن می شود که در مرد و زن اقتضای تعقل هست و هیچکدام بردیگری برتری ندارد، لکن چون عاطفه و احساس مرد نسبت به زن از شدت کمتری برخوردار است، آزادتر می اندیشد و تعقل می کند به عبارت دیگر در او مانع تعقل کمتر است. با این بیان، اگر در جایی نیروی تعقل را در زن قوی تر از یک مرد مشاهده کردیم دچار اشکال نخواهیم شد، بلکه خواهیم گفت آن زن با غلبه براحساس و عاطفه از شدت آنها کاسته و مانع را از جلوی فعالیت عقل برداشته است ولی آن مرد به جهت ماندن در مرحله احساس و قدرت بخشیدن به آن برای فعالیت عقل مانع ایجاد کرده است.(12)
یکی از روانشناسان می نویسد:«علیرغم آنکه مرد و زن در خلقت وحدت نوعی داشته و در زمینه استعدادهای انسانی و از جمله استعداد عقلانی مساوی هستند. ضعف حافظه و شدت عاطفی خود به خود زمینه ظهور و شکوفایی عقل و قوای دماغی را در زنان محدود ساخته و در مردان رشد و توسعه می دهد و در عین حال ضعف و شدت عاطفی و عقلاین با وظایف تکوینی زن و مرد مناسب دارد.»
و ادامه می دهد:«نقصان عقلی زن به تمامیت عقلی مرد و نقصان عاطفی مرد به تمامیت عاطفی زن ترمیم و جبران می شود و از آنجا که زندگی انسان و کمال او هم محتاج زمینه عاطفی تمام و هم نیازمند عقل تمام است، در این صورت یک زن و مرد با هم یک واحد تمام انسانی را می سازند و در نتیجه مردان از جهت عاطفی و زنان از جهت عقلانی نسبت به یکدیگر احساس نیاز می کنند.»(13)
جینا لمبروزو در این زمینه می نویسد:«زن هر اندازه باهوش تر بوده و ذهن او تندتر باشد احتیاج به استمداد از مرد را بیشتر احساس می کند زیرا قوه عاقله مرد با قوه او فرق داشته و آن را تکمیل نموده و روشن می سازد.»(14)
البته این نویسنده تنها چون در مقام بیان روانشناسی زن بوده تنها به یک طرف قضیه اشاره نموده است. اما روشن است که اگر مرد هم هر اندازه باهوشتر باشد احساس نیاز به استفاده از عاطفه زن در او قوی تر می باشد و اینجاست که حضرت علی علیه السلام یکی از ویژگی های مثبت خویش را در کنار فصاحت و سماحت …محبوب بودن در نزد زن ذکر می کند:
«خصَّمنا بخمسه: بفصاحه و صباحه و سماحه و نجده و خطوه عند النساء».(15)
دانشمندان در بیان عظمت و ارزش عاطفه زن سخن بسیار گفته اند که در ذیل به چند نمونه از آنها اشاره می شود.(16)
مارسل پرو:«اشک زن همه چیز را می تواند در خود غرق کند، حتی ثبات و استقرار ما را، غرور و مناعت ما را، کینه و تمنیّات ما را و تمام عواطف ما را.»(17)

پی نوشت ها :

1- جوادی آملی/همان/ص353-351.
2ـ رک. محمد تقی جعفری/ترجمه و تفسیر نهج البلاغه/دفتر نشر فرهنگ اسلامی/چاپ دوم/1371ج11/ص290-289.
3ـ رک. جوادی آملی/همان/ص353-351.
4ـ وسائل الشیعه/ج11/ص160.
5ـ نحل78.
6ـ بحار الانوار/چاپ بیروت/ج1/ص94/حدیث 19.
7ـ یونس100.
8ـ نهج البلاغه /فیض الاسلام/حکمت 413.
9ـ امین زاده /محمد رضا/جایگاه اخص و ممتاز زن /مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی /چاپ اول/پاییز72/ص53.
10ـ شعاری نژاد/روانشناسی رشد/ص266.
11ـ راغب/المفردات فی غریب اقران/ص382.
12ـ رک. امین زاده /همان/ص45.
13ـ رکاوندی، سید مجتبی /مقدمه ای بر روانشناسی زن/ص82.
14ـ جینا لمبروزو/روح زن/ترجمه پری حسام شهرئیس/ص24.
15ـ بحار الانوار/ج41/ص131.
16ـ مقام زن در افرینش/ص127.
17ـ همان/ص76.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید