جایگاه حقوقی زن در نهج البلاغه(1)

جایگاه حقوقی زن در نهج البلاغه(1)

یکی از منابعی که از دیرباز در مباحث انتقادی درباره «جایگاه و منزلت زن در نگرش دینی»مورد استفاده قرار گرفته است کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می باشد.
دسته ای با تمسک به ظاهر کلام حضرت کمال پذیری زن و وجود ارزشهای والای انسانی او را انکار کرده و آن را موجودی دون و بی پایه انگاشته اند.
و دسته دیگر با تأکید برمنزلت و مقام کرامت والای زن، کلام حضرت را منافی با منزلت و جایگاه حقیقی وی پنداشته اند.
اما یک بررسی اجمالی در سیره حضرت ثابت می کند که آن حضرت علیرغم سنت جاهلیت به شخصیت و مقام زن احترام بسیار می گذاشته است. او نه تنها در خانه شریک زندگی همسر خود بوده است بلکه مردان را نیز به پاسداری از حرمت و حقوق زنان توصیه کرده و کوششهای ایشان را در اداره خانه و تربیت فرزندان ارج نهاده است. در بیان کرامت و منزلت زن همین بس که او را مظهر جمال و عطوفت الهی معرفی نموده و می فرماید:
«المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه»1
«زن گل خوشبوی زندگی است و نباید کارهای دشوار را براو تحمیل کرد».
در کلامی دیگر از زن به عنوان امانت الهی(2)یاد شده است که همچون امانتهای دیگر خداوند ارزشمند و قابل احترام می باشد و باید آن چنانکه شایسته امانت گذار .است از او محافظت و نگهداری شود.
امام علی علیه السلام پیش از هر مکتب مادی طرفدار زن، مدارا با زنان را تحت هر شرایطی حتی در صورت بدرفتاری و اهات لازم و ضروری دانسته و خشونت و تعرض به او را محکوم نموده است.
«فداروهن علی کل حال»(3)
در بررسی های روانشناختی و تحلیل های رفتار اجتماعی زن، تأثیر تربیتی چنین شیوه ای را اثبات نموده است. نقشی که زن در تربیت و پرورش نسل بشری ایفا می کند جایگاه ممتاز و منحصر به فرد او را در نظام خلقت مشخص می سازد.
قرآن برای بیان نقش زن در سعادت و تربیت فرزندان، همسران حضرت نوح و لوط را مثال می زند که چه بسا به سبب عدم صلاحیت آنان، فرزندانشان به کفر کشیده شدند.(4)
حضرت علی علیه السلام به جهت آگاهی و اعلام همین جایگاه ممتاز است که حتی وجود پدری همچون خود با آن همه رشادتها که تاریخ از او سراغ دارد-فاتح خیبر، قاتل عمروبن عبدود..را برای داشتن فرزندی دلیر و نیرومند کافی نمی داند. از اینرو عدم دلاوری محمد حنفیه را به مادر او نسبت داده و برای داشتن فرزندی شجاع و مبارز از عقیل می خواهد که همسری شایسته برای او برگزیند.
حضرت به احیای حقوق زن-سیاسی، اقتصادی-فرهنگی و تربیتی -اجتماعی…توجه خاصی مبذول می فرمود. افزون برآنکه مردان را به رعایت حقوق زنان توصیه و در بعضی موارد مجبور کرده است، در جهت بالا بردن سطح آگاهی و شناخت زنان از حقوق خویش نیز تلاش نموده است تا آنجا که معاویه را نیز به اقرار و اعتراف واداشته است .
در بررسی خطبه ها ضمن مردود شمردن تمام تحلیلهایی که عایشه را تنها مصداق آن و یا سند خطبه را مورد خدشه قرار داده اند توجه به چند نکته ضروری است.
الف-هیچکدام از تفاوتهای موجود بین زن و مرد جنبه ارزشی ندارد.
ب-بسیاری از گزاره های نهج البلاغه قضایای خارجی است نه قضایای حقیقی.
ج-تبیین خطب باید با تکیه به قرآن و سیره عملی حضرت و ادله مذکور در متن روایت انجام گیرد.
در ذیل این برسی مباحثی از قبیل ادراکات زن، ارث زن، شر بودن او، وجوب اجتناب از او…مطرح گردیده است . به عنوان نمونه در بحث ادراکات ابتدا به اثبات تساوی وجود عقل در زن و مرد پرداخته و سپس قوی بودن احساسا ت و عواطف در زن، که لازمه مسؤولیت سنگین او و تعیین کننده جایگاه ممتاز او در جهان هستی است، مانعی برای رشد فعالیت عقلی او ذکر شده است.
دلیلی هم که در روایت بر نقص عقل ذکر شده عدم پذیرش شهادت زنان است که قابل تطبیق براین تحلیل است؛ زیرا از دیدگاه روانشناسی دو عامل مهم در فراموشی حافظه، احساسات و هیجانات و شرم و حیا و عفت می باشد.
هر قدر شخص بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات قرار گیرد یا مأخوذ به حیا و شرم گردد به همان نسبت، حوادث و وقایع به خاطر سپرده را زودتر فراموش می نماید.
لکن قوی بودن عاطفه و احساسات در زن نه تنها نقص او نیست بلکه نقش عاطفه در تجلی و ظهور انسانیت برتر از عقل نظری است و تعبیر لطیف و ظریف قرآن از ابزار ادراک غیر حسی به فؤاد-به جای عقل-نیز مؤید مطلب است.

مقدمه

امروزه محرز است که شرکت همگانی مردم برای توسعه پایدار و قابل کنترل لازم و اجتناب ناپذیر است. زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. آنان ذخیره های انسانی مهم و ارزشمندی برای سازندگی، اعتلای معنوی و مادی کشور محسوب می شوند و شرکت ایشان در فعالیتهای اجتماعی در حوزه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی از لوازم اساسی رشد کشور و از آرمانهای انقلاب اسلامی تلقی می شود.
آنچه که موجب بالارفتن میزان مشارکت زنان در جامعه می شود احترام به حقوق و شؤون ایشان است. بدون شناخت ویژگی های روانی، اخلاقی، نیازها، توانایی ها و ظرافتهای دنیای شگفت انگیز بانوان و آگاهی از جایگاه حقیقی آنان در نظام هستی استفاده از عواطف، ادراکات، و توانهای جسمی و روحی زنان مقدور نیست. اما علی رغم پژوهشها و کوششهای انجام گرفته هنوز سؤالات و شبهاتی در این زمینه اذهان جوانان را به خو مشغول داشته است. یکی از منابعی که از دیرباز در مباحث اخلاقی درباره جایگاه و منزلت زن در نگرش دینی به آن استناد شده است کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می باشد. دسته ای با تمسک به ظاهر کلام حضرت کمال پذیری زن و وجود ار زشهای والای انسانی او را انکار کرده و آن را موجودی دون و بی مایه پنداشته اند؛ گروهی دیگر با تأکید برکرامت و منزلت زن کلام حضرت را منافی با مقام و جایگاه حقیقی زن انگاشته اند.
اکنون سؤال این است ، واقعیت چیست؟ در نگرش علی علیه السلام زن چگونه موجودی است؛ سلوک اجتماعی و سیره عملی حضرت کدام نظریه را تأیید می کند؛ آیا در طول زندگی حضرت می توان موردی یافت که عمل و کردار حضرت به گونه ای بوده است که با کرامت انسانی و مقام و منزلت زن منافات داشته باشد؟عکس العمل حضرت در برابر عایشه بعد از جنگ جمل و شکست او چگونه بود؟
در برابر دشمنیها و توطئه های او، حضرت چه رفتاری داشت؟آیا از حضرت در رابطه با کرامت و منزلت زن کلام صادر نشده است؟!در زمینه حقوق زن چطور؟!او در صورت صدور ، جمع بین این اقوال چگونه ممکن خواهد بود؟و خلاصه آنکه آیا زن در دیدگاه علی علیه السلام موجودی ارزشمند و والا و برخوردار از حقوق انسانی است یا برعکس موجودی پست و بی ارزش است؟
مقاله حاضر با اعتراف به بضاعت مزجاه برای پاسخ به پرسشهایی از این قبیل در سه فصل تدوین گردیده است:فصل اول متکفل بیان «کرامت و منزلت زن از دیدگاه حضرت علی علیه السلام»می باشد. در فصل دوم حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی زن در نگاه حضرت تبیین گردیده است.
فصل سوم نیز سخنان و کلمات حضرت را که ظاهر آنها به نحوی منافی کرامت زن دانسته شده مورد مطالعه و بررسی قرار داده است.

کرامت و منزلت زن

شناخت زن و منزلت او در حقیقت، شناخت انسان و کرامت اوست. زن در آفرینش در بعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است، تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن کریم به صراحت از این حقیقت پرده برمی دارد و در اولین آیات سوره ای که نساء نامیده شده می فرماید:
«یا ایها الذین اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منها رجالاً کثیراً و نساء…».
آیت ا…جوادی آملی در ذیل آیه می فرمایند:
منظور از نفس در آیه کریمه همان گوهر، ذات و واقعیت شیء است و مراد از آن روح، جان و روان نیست. این مثل آن است که گفته می شود«فلان شیء فی نفسه»چنین است یعنی در ذات و هستی اصلی خود چنین است یا گفته می شود«جائنی فلان نفسه»یعنی فلان کس خودش آمده است. بنابراین آیه دلالت دارد که همه انسانها از هر صنف، خواه زن و خواه مرد، از یک ذات و گوهر آفریده شده اند. زیرا کلمه «ناس»شامل همگان می شود. پس حضرت حوّا از همان ذات و گوهری آفریده شده که حضرت آدم علیه السلام از آن آفریده شده است، نه از گوهر دیگر و فرع برمرد و زاید و طفیلی وی و …».(5)
خداوند حکیم به جهت اهمیت مطلب و ثبوت آن در اذهان و رفع هر گونه شبهه در آیات متعددی آن را ذکر نموده است.(6)
آیه ای که می فرماید:
«و من آیاته خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها»(7)
نیز دلالت دارد که ازواج و همسران شما مانند شما هستند و این مثل آیه ای است که می فرماید:
«إذ بعث فیهم رسولا ً من أنفسهم».(8)
از بیان آیات روشن شد که آفرینش زن و مرد از یک گوهر است و هیچ مزیتی برای مرد نسبت به زن در اصل آفرینش نیست. اگر در بعضی روایات مزیت این چنینی ذکر شده است یا از جهت سند نارساست و یا از جهت دلالت ناتمام است.(9)
اینکه زن از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام دارای چه مقام و منزلتی است مبتنی براین است که در بینش حضرت، انسان از چه مقام و جایگاهی برخوردار است؛ زیرا پیامبر و ائمه اطهار علیه السلام تنها برای هدایت مرد نیامده اند بلکه برای هدایت انسان آمده اند و فصلی که عهده دار بیان ارزشها و ضد ارزشهاست هرگز موصوف آنها را بدن نمی داند؛ یعنی بدن نیست که مسلمان یا کافر، عالم یا جاهل، متقی یا فاجر، صادق یا کاذب…می باشد به عبارت دیگر زن بودن یا مرد بودن مربوط به پیکر است نه جان روح. تعلیم و تربیت و تهذیب و همه ارزشها از آن نفس است و نفس غیر از بدن و بدن غیر از نفس است. حقیقت انسان
صفحه 140@
که نفس و روح است نه زن است و نه مرد.
اما اگر چه زن و مرد از نظر خلقت دارای موقعیت یکسانی هستند لکن به جهت مسؤولیتهای متفاوتی که در عرصه حیات دارند هر یک دارای ویژگی های خاصی نیز می باشند که مهمترین ویژگی های زن در دیدگاه حضرت علی علیه السلام عبارتند از:

الف)مظهر جمال و مهر الهی

زن مظهر عاطفه و مهر الهی است و از آنجا که معمولاً عاطفه بیش از قهر کارساز است، خداوند نیز عالم را بر محور محبت اداره می کند، راه محبت کوتاهترین و سهلترین راه در جهت تقرب الی الله می باشد. زن راه محبت را بهتر از مرد درک می کند. قرآن کریم بعد از بیان آرامش زن و مرد، زن را در ایجاد آرامش اصل دانسته و مرد را مجذوب مهر زن معرفی می کند.
«و من آیاته ان خلق لکم من أنفسکم ازواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینهما موده…»(10)
منشأ گرایش مرد به زن و آرمیدن مرد در سایه انس به زن همانا مودت رحمتی است که خداوند بین آنها قرار داده است. این مودت و رحمت خدایی غیر از گرایش غریزه در جنس مخالف است که در حیوانها هم موجود است و حتی در حیوانات وحشی گاهی بیش از انسان یافت می شود. پس راز اصیل آفرینش زن چیزی غیر از گرایش غریزی و اطفای شهوت خواهد بود. و از این رهگذر است که زن محبوب رسول اکرم صلی الله علیه و اله واقع می شود:
«حبّب الی من دنیا کم النساء و الطیب و قره عینی فی الصلاه».(11)
در پرتو همین نگرش است که حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«فان المرأه ریحانه…»(12)
چه تعبیر لطیف و زیبایی!چه نکته ها و حکمت هایی که در این تشبیه زیبا نهفته است. زن گل هستی است. گل مظهر محبت و عشق و صفاست. گل کانون طراوت و شادابی است. گل معطر و منشأ بوی خوش است.
حضرت با یک جمله کوتاه اما پرمعنی به چند ویژگی اساسی زن اشاره می کند،ویژگی هایی که بیانگر راز افرینش او و تعیین کننده نقش او در هستی است. زن با توجه به آن می تواند بسیاری از مسؤولیتهای خود در زندگی را درک کند. تعدادی از این ویژگی ها عبارت است از:
1ـ زن آرامش بخش زندگی است.
2-طراوت و شادابی جهان از اوست.
3ـ زن زیبایی بخش هستی و دور کننده کدورتها و ناملایمات زندگی است.
4ـ زن عطر هستی است.
5ـ زن لطیف و ظریف است نباید کارهای مشکل و دشوار را براو تحمیل کرد.
6ـ زود افسرده و پژمرده می شود نباید عواطف و احساسات او جریحه دار شود.
هم چنانکه باغبانی مهربان و توانا لازم است تا از گل مراقبت نماید تا طراوت و شادابی خود را از دست ندهد، جامعه و به ویژه خانواده باید توجه و مراقبت خاصی را نسبت به دختران و زنان مبذول دارند، از اینرو اسلام با دستورات و احکام سازنده خود تدبیرات لازم را در این زمینه اندیشیده است.
با اینکه اسلام زنها را به حجاب دعوت می کند اما از عاطفه زن به عنوان یک محور تربیتی استفاده می کند. اسلام زن را در سایه حجاب و سایر فضایل به صحنه می آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا…باشد. دنیای کنونی به ویژه غرب، حجاب را از زن گرفت تا زن به بازار بیاید و غریزه را تأمین کند. زن وقتی با سرمایه غریزه به جامعه آمد دیگر معلم عاطفه نیست فرمان شهوت می دهد نه دستور گذشت. آنها زن را آزاد کرده اند و مسخّر غرائز شده اند؛ یعنی آن هنر و فضیلت و جمال خدادادی که به نام عاطفه، رحم، رقت، به زن داده شده از آن محرومند و آنچه را که خدا به طبیعت زن داد آن را بر خود مسلّط کرده اند.
آیت الله جوادی آملی در این رابطه تشبیه زیبا و گویایی دارند:
«عاطفه است که بنیان مرصوص را نگه می دارد هرگز نمی شود کاخی ساخت که همه اش از آهن و سنگ سخت باشد بلکه یک ملاط نرم نیز لازم است تا سنگهای سرد و سخت و آهن های متصلّب را در آغوش خود جا بدهد. زن مظهر عواطف و احساسات است و اگر عاطفه را از جامعه گرفتید مثل آن است که این ملاطها را از لابه لای این دیوارها و آجرها و سنگها برداشته اید که رفتن این ملاطها همان و سقوط ساختمان همان».(13)
اگر چه این بحث شیرین از زوایای گوناگون قابل بررسی است اما حضرت در کلامی دیگر تأکید دارند که نباید عواطف و احساسات صرف مبدء تمام انفعال و رفتار زن باشد بلکه بهره گیری زن از زیبایی های ظاهری وجودی اش در تمام مراتب باید به گونه ای باشد که جلوه گاه و محل ظهور عقل باشد یعنی استفاده صحیح و درست از اندام زیبایش، بهره گیری از عاطفه و محبت و احساس، روی آوردن به آرامش بدن و لباس و ظرایف گفتار و عملش آیه و نشانه عقل می باشد.
«عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقلوهم….»(14)
یعنی ظهور فعلی عقل زن در بهره گیری صحیح از جمالش امکان پذیر است و جمال زن باید مظهر اندیشه و جوهره عقل باشد. هیچگاه این کلام حضرت نکوهش زن نیست. ممکن است بیان حضرت معنای دستوری داشته باشد نه وصفی، بدین معنی که حضرت در مورد توصیف دو صنف از انسان نیستند که بفرمایند عقل زن در جمال او خلاصه می شود و جمال مرد در عقل او تعبیه شده است بلکه معنای آن این است که زن موظف است یا می تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار ارائه دهد چنانکه مرد می تواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد.

پی نوشت ها :

1ـ نهج البلاغه،نامه 31.
2ـ مستدرک،ج2/ص.551
3ـ وسایل،ج8/ص130-بحار،ج103/ص223
4ـ تحریم،آیه10
5ـ رک. جوادی آملی/عبدالله/زن در آئینه جلال و جمال/مرکز نشر فرهنگی رجائ،چاپ چهارم،/ص35-33.
6ـ مانند آیات اعراف189و زمر6.
7ـ روم21.
8ـ آل عمران.164
9ـ رک. جوادی آملی/همان/ص36.
10ـ روم/21.
11ـ وسایل الشیعه/ج1/ص442.
12ـ نهج البلاغه/فیض الاسلام/نامه31.
13ـ رک. جوادی آملی/همان/ص373.
14ـ بحار الانوار/ج100/چاپ بیروت/ص224.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید