نهج البلاغه، منشور جاودانه(2)

نهج البلاغه، منشور جاودانه(2)

سیر تدوین و گسترش نهج البلاغه

1- مرحله ی انشاء و صدور
2- مرحله ی تدوین، نقل، نسخه نویسی، کتابت و اجازه
3- مرحله ی تدریس و تحفیظ
4- مرحله ی تفسیر و ترجمه
5- مرحله ی ظهور در رسانه ها و فرهنگ جامعه
6- مرحله ی دستورالعمل و ورود در نظام اجتماعی سیاسی

1- مرحله ی انشاء و صدور

امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطبه ها و سخنان خود را در موارد و شکل های مختلف بیان می فرمود، بیشتر اوقات برفراز منبر و محلّ رسمی خطابه یعنی در مسجد بود و گاهی (1) بر زمینی بلند می ایستاد و به ایراد سخنرانی می پرداخت و زمانی هم بر روی سنگی (2) که برای آنحضرت نصب می کردند سخن می فرمود و گاهی هم که سوار بر شتر (3) و یا اسب خویش بود با مردم سخن می گفت، و بعضی از اوقات میان میهمانان خود پس از صرف غذا می ایستاد و به القاء خطابه اقدام می نمود. و زمانی هم جایگاهی برای او ترتیب می دادند و بدان تکیه می فرمود و به موعظه می پرداخت و در مواردی هم که مانعی از سخنرانی و ایراد خطبه برای آنحضرت بوجود می آمد مطالب خود را به یکی از «حسنین» علیهما السلام انتقال می داد و آنها از سوی پدر نیابت می کرده و به سخن می پرداختند، و گاهی هم برای کسانیکه در خانه ی حضرت حضور داشتند خطبه می خواند و آنگاه دستور می داد آنرا بنویسند و برای دیگران بخوانند. (4)
نکته ی مهم در این مرحله آنست که کلام امام از نفحه ی الهی و الهام قدسی برخوردار بوده است که آنحضرت را به وجوه بیان قدرت می بخشیده و عنان سخن را به دست او می داده و عالیترین معانی و مفاهیم را بدو الهام می کرده است و بهترین موقعیت ها را در اختیار او قرار می داده است، لذا خطبه های بسیار زیبا و پرمغز و مناسب بر زبان مبارکش جاری می شده و نامه های جامع و کامل و حکمت ها و دستورات نافع بر قلمش جاری می گشته است.
سخنان ابتکاری و نو و جذّاب امام که بدون پیش نویس و تنظیم قبلی القاء می شد چنان جالب و حکیمانه بود که باعث شگفتی می گردید و بعنوان «ضرب المثل» و «تیتر» قرار می گرفت و در همه جا و هر شهر و روستایی زبان به زبان می گشت و نقل مجالس می شد. (5)
راز بزرگ و جاودانگی کلمات امام، خاستگاه آن بود که از یک منبع الهی – نبوی سرچشمه می گرفت و پیامبر اکرم (ص) در ضمن احادیث متعدد و متواتر درباره ی علم و حکمت امیرمؤمنان علی علیه السلام اعلام فرموده بود، مانند احادیث مشهور: «انا مدینه العلم و علیّ (ع) بابها» (6)
و «اِقضاکم علی (ع)».
در حدیثی پیامبر اکرم (ص) به حضرت فاطمه (ع) فرمود:
«زوجتک خیر اهلی، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اولهم اسلاماً».
ترا به ازدواج کسی درآوردم که بهترین خاندانم می باشد؛ از نظر دانش دانشمندترین، و از نظر حلم برترین و پیشاهنگ در اسلام است.
و در حدیث دیگر فرمود:
«اعلم امتی بالسنّه و القضاء بعدی علی بن ابی طالب».
داناترین امتم به سنت و قضاوت پس از من علی بن ابی طالب است.
نیز فرمود:
«اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب و اعلم الناس بالله و بالناس».
داناترین امت پس از من علی (ع) است، و داناترین مردم به خدا و مردم همواست.
و از خود آن حضرت نقل شده است که: «والله ما نزلت آیه الّا و قد علمت فیم نزلت و علی من نزلت، انّ ربّی و هب لی قلباً عقولاً و لساناً ناطقاً».
به خدا سوگند هیچ آیه ای نازل نشد مگر آن که دانستم در چه موردی و بر چه کسی فرود آمده است، خداوند به من قلبی فهیم و زبانی گویا بخشیده است.
پیامبر درباره ی آن حضرت فرمود، «قسمت الحکمه عشره اجزاء فأعطی علی (ع) تسعه اجزاء و الناس جزاً واحداً».
حکمت و دانش ده جزء است و به علی (ع) نه جزء آن داده شد و یک جزء‌ دیگر به تمامی مردم.
ابن عباس می گفت علم پیامبر از علم خداوند بود، و علم علی علیه السلام از علم پیامبر، و علم من از علم علی (ع)، و دانش من و تمام اصحاب پیامبر در مقایسه با دانش علی (ع) مانند قطره در برابر دریاهای هفتگانه است.
معاویه از آن حضرت سؤال می کرد و می نوشت، پس وقتی امام ارتحال نمود گفت فقه و دانش با مرگ علی بن ابی طالب علیه السلام از بین رفت. (7)
نکته ی مهم دیگر در صدور انشاء خطبه ها و سخنان حضر این بود که امام علیه السلام از نظر فصاحت و بلاغت و فن خطابه و ایراد سخنرانی در اوج بود و کسی به پایه ی آنحضرت نمی رسید و به قول علّامه امینی رحمت الله علیه کلمات و خطبه های امیرمؤمنان علی علیه السلام، خود شاهد صادقی است که آنحضرت امیرکلام و فرمانده و فرمانروای سخن بود همان طور که درجهاد و شجاعت پیشتاز بود. پس اوست خطیب بنام و قدرتمند انصار، و زبان فصیح و شیرن «خزرج» و متکلّم و سخنگوی بزرگ شیعه، و زبان گویای عترت پاک و یکتا مجاهد در راه هدف مقدس خود با شمشیر و بیان، او خطیب تر از «سحبان وائل»، آن خطیب معروف عرب، و سخنورتر از «قس ایادی» و راستگوتر درکلامش از «قطاه» بود. (8)
امام علیه السلام با توجه به توصیفات فوق از بیان رسا و زیبا و ارائه ی مطالب عالی، و علوم و حقایق محکم و مستند برخوردار بود و مردم از این ویژگیهای ممتاز آنحضرت مطلع بودند بویژه نویسندگان و خبرنگاران و محدّثان، لذا بدان توجّه داشته و در صدد و کمین بودند که آن خطبه ها و سخنان را یادداشت کرده و در ذهن بسپارند و حفظ کنند لذا بهترین کلام از نظر محتوا و ادبیات از آنحضرت صادرگردیده و ثبت شده است و نیز روایات نبوی که علم امیرمؤمنان علی (ع) را می ستود و از آن پرده بر می داشت خود عامل مهمی بود که سخنان امام مورد توجه و ثبت و ضبط قرار گیرد مانند:
«یا علی تو درِ علم من هستی… و حق با تو و بر زبان تو و در دل تو و بین دو چشم تو است». (9)

2- مرحله ی تدوین، نقل نسخه نویسی، کتابت و اجازه

سخنان امیرمؤمنان علی علیه السلام از آن زمان که صادر می گشت و به گوش مردم می رسید در سینه ها جای می گرفت و بر زبان ها جاری می گشت و در خطبه ها و مجالس، رونق دهنده بود و در محافل علمی و قضائی، قانون و اصل بود، تا زمان تدوین و تالیف فرا رسید و خطبه ها و نامه های حضرت در کتاب های تاریخ و سیره و جنگ ها و محاضرات و بطور کلی ادب منتشر گردید همچنان که کلمات و حکمت های آنحضرت در ابواب مواعظ و ادعیه جای گرفت و در دو کتاب معتبر و معروف «الغریب» تالیف «ابوعبید قاسم بن سلام» و «ابن قتیبه» بسیاری از مطالب و کلمات نهج البلاغه آمده است. و از آنجا که سخنان امام علیه السلام از چهارچوب ویژه ای برخوردار است که آنرا از دیگر خطیبان ممتاز و جدا می گرداند و روش خاص روشنی که با دیگر ادیبان و نویسندگان تفاوت دارد. گروه زیادی از دانشمندان و ادبا در طول تاریخ کتاب های جداگانه و نوشتارهای مستقلی در این باره تالیف کرده اند که برخی از آنها باقی مانده و بسیاری از آنها در گردونه ی تاریخ از دست شده است مانند:
1- حارث بن عبدالله همدانی (م: 65ه) وی از شیفتگان کلام امیرالمؤمنین (ع) و آگاه ترین شخص نسبت به سخنان ایشان بوده است. (10)
2- زیدبن وهب جهنی کوفی (م: 96 ه). کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع) علی المنابر فی الجمع و الاعیاد». (11)
3- اصبغ بن نباته، محدثان چندین نامه از نامه های علی (ع) را از وی روایت کرده اند. (12)
4- ابواسحاق ابراهیم بن حکم فزاری (اواسط قرن دوم هجری). کتاب «خطب علی (ع). (13)
5- ابومنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی کوفی (م 204 ه)، کتاب خطب علی (ع)». (14)
6- ابومحمّد مسعده بن صدقه عبدی (از اصحاب امامان صادق و کاظم علیهما السلام)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)». (15)
7- ابوعبدالله محمدبن عمر واقدی بغدادی (م 207 ه)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)». (16)
8- ابومخنف لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف ازدی غامدی کوفی (م 157 ه)، کتاب «الخطبه الزهراء». (17)
9- ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله مدائنی بغدادی (م: 225 ه)، کتاب «خطب علیّ و کتبه الی عمّاله». (18)
10- ابوالخیر صالح بن ابی حمّاد رازی (از اصحاب امامان جواد، هادی و عسگری علیهم السلام)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع). (19)
11- ابراهیم بن سلیمان بن عبیدالله خراز کوفی نهمی (م 310 ه)، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)».(20)
12- اسماعیل بن مهران (از اصحاب امام رضا (ع))، کتاب «خطب امیرالمؤمنین (ع)». (21)
13- ابوالحسن علی بن عبدالله «ابن المدینی» (م 234 ه) کتاب، «خطب علی بن ابی طالب (ع)». (22)
14- عبدالعظیم بن عبدالله علوی حسنی (م 250 ه)، کتاب، «خطب امیرالمؤمنین (ع)». (23)
15- ابوعثمان عمر و بن بحر جاحظ بصری (م 255 ه) رساله، «ماه کلمه». (24)
16- ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی (م 283 ه)، کتاب، «رسائل امیرالمؤمنین (ع) و اخباره و حروبه». (25)
17- ابوبکر محمد بن حسن بن دریدازدی بصری (م 321 ه)، کتاب «مجموعه حکم». (26)
18- عبدالعزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی ازدی بصری (م 332 ه)، کتابهای، «خطب علی (ع)، شعره، مواعظه، رسائله، دعائه». (27)
19- ابوحنیفه نعمان بن محمد بن منصور بن حیّون مغربی تمیمی مصری (م 363 ه)، «شرح خطب امیرالمؤمنین». (28)
البته، بزرگترین و ارزشمندترین این آثار و مشهورترین آنها همان مجموعه ی نفیسی است که علّامه شریف رضی در کتاب نهج البلاغه گرد آورده است، همانگونه که او در کتاب «خصائص الائمه» بدان اشاره کرده که در آغاز فصلی از آنرا به سخنان کوتاه از حکمت ها و مثال ها و آداب اختصاص داده بود، و آنگاه همان فصل را کتابی جداگانه ساخت که همه ی اقسام سخن از نامه ها و خطبه ها و آداب را در آن آورده است، زیرا او به خوبی می دانست که آنها شگفتی های بلاغت و درهای نایاب فصاحت و گوهرهای فرهنگ عربی و کلمات دینی و دنیایی درخشنده را در بردارد که در هیچ مجموعه و کتابی یافت نشود.

نام نهج البلاغه

نامی که شریف رضی برای این کتاب برگزیده «نهج البلاغه» یعنی «راه و روش بلاغت» است زیرا این کتاب درهای بلاغت را به روی خواننده می گشاید و طالبان بلاغت را بدان نزدیک می سازد و نیاز دانشمند و دانشجو را بر می آورد، و گمشده و خواسته ی بلیغ و زاهد است و از آن روز که این کتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شریف رضی به بار نشست، در میان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز کرد و بلند آوازه شد و شهره ی آفاق دانش گردید و ستاره ی آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشید، (29) و هرکجا که رفت با استقبال مردم مواجه گردید و در مراکز علمی به درس و بحث از آن پرداختند زیرا علاوه بر معنای ارزنده و محتوای علمی و عمیق و همه جانبه و دُرهای حکمت و دانش، دارای الفاظ و نگارشی بسیار بدیع و زیبا و سبک و شیوه یی هماهنگ و عالی است که در اوج نثر عربی قرار گرفته است.
البته شریف رضی در این کتاب معمولاً از مصادر و منابعی که از آن بهره جسته و نیز اساتیدی که از آنان نقل نموده نام نبرده است زیرا او نهج البلاغه را به عنوان یک منبع و مصدر فقهی و یا مدرکی از مدارک احکام جمع آوری ننموده است بلکه عمده ی نظر و هدف او این بوده است که بخشی از کلمات امام که حاوی شگفتی های بلاغت و گوهرهای فرهنگ عربی و کلمات درخشنده ی دینی و دینایی است جمع کند که در واقع عظمت و اهمیت است که براستی از غیر امام نمی تواند صادر شده باشد، و به بیانی دیگر کلمات امیرالمؤمنین در دنیای دانش و سخن ممتاز و منحصر بفرد است و کسی را یارای مقابله و هماوردی با آن نیست و کسی هم در طول تاریخ تا قرن هفتم در آن تردیدی نکرده است و حتی دشمنان حضرت هم نسبت به حکمت و فصاحت و بلاغت بی نظیر او معترفند.
ابن ابی الحدید می گوید شک نداریم که امام (ع) از هر گوینده بزبان عرب از اولین و آخرین فصیحتر بود- جز کلام خدا و پیامبر- و این خصوصیات در کلام هیچ کس یافت نشود هرچه هم تلاش کنند. سپس از معاویه نقل می کند که به «محفن ضبّی»- که گفته بود از نزد گُنگترین مردم یعنی علی علیه السلام، آمده ام- گفت: ای فرزند زن بدبو آیا این سخن را درباره ی علی علیه السلام می گویی؟! به خدا سوگند کسی را ندیدم که خطبه بخواند- جز پیامبر- که از علی (ع) برتر و بهتر باشد آنگاه که خطبه می خواند، به خدا سوگند کسی جز علی (ع) پایه گذار فصاحت در قریش نبود. (30)
در جای دیگر می گوید امّا درباره ی سخنان او گفته اند: «فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق» است، و مردم خطابه و نوشتار را از او آموخته اند. (31)
بنابراین، به نظر شریف رضی، کلمات امام که در نهج البلاغه آمده با این اعترافات شفّاف نیازی به نقل سند و مدرک نداشته است و در واقع خود کلام سند است و ذکر اسناد جز تطویل بلاطائل چیز دیگری نیست و نشانه ادیب اریب، پرهیز از آن است.

پی نوشت ها :

1- کامل مبرد: 13/1.
2- نهج البلاغه، خطبه ی 181.
3- شرح نهج البلاغه، ابن میثم: الذریعه: 204/7.
4- مصادر نهج البلاغه: 389/1.
5- مقدمه ی ابوالفضل ابراهیم بر شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید صفحه 5.
6- کفایه الطالب، تالیف الحافظ الکنجی باب 58 ص 211- تاریخ حافظ البغدادی: 48/11 و 50.
7- الغدیر: 45/2.
8- الغدیر: 88/2.
9- مناقب خوارزمی: 77.
10- الطبقات الکبری، ج6، ص 168؛ بهج الصباغه، ج1، ص 23.
11- فهرست طوسی، ص 130، الذریعه، ج7، ص 189؛ قاموس الرجال، ج4، ص 590.
12- رجال نجاشی، ص 18؛ معجم رجال الحدیث، ج4، ص 132؛ قاموس الرجال، ج1، ص 165.
13- رجال نجاشی، ص 15؛ فهرست طوسی، ص 35.
14- رجال نجاشی، ص 434؛ فهرست ابن ندیم، ص 108؛ معجم رجال الحدیث، ج19، ص 308.
15- رجال طوسی، ص 146، رجال نجاشی، ص 415؛ فهرست طوسی، ص 248.
16- فهرست ابن ندیم، ص 111، الذریعه، ج7، ص 191؛ مصادر نهج البلاغه، ج1، ص 57.
17- رجال نجاشی، ص 321؛ فهرست طوسی، ص 159.
18- فهرست ابن ندیم، ص 115؛ الذریعه، ج7، ص 190.
19- رجال نجاشی، ص 198؛ الذریعه، ج7، ص 189.
20- رجال طوسی، ص 414؛ رجال نجاشی، ص 18؛ الذریعه، ج7، ص 188؛ ماهو نهج البلاغه، ص27.
21- رجال نجاشی، ص26.
22- تاریخ بغداد، ج11، ص41؛ ایضاح المکنون، ج1، ص 421.
23- رجال نجاشی، ص 247.
24- الاعجاز و الایجاز، ص 28.
25- رجال نجاشی، ص 17؛ فهرست طوسی، ص 37.
26- فهرست ابن ندیم، ص 167؛ تاریخ الادب العربی، ج1، ص 179.
27- رجال نجاشی، ص 241؛ فهرست طوسی، ص 191.
28- الذریعه، ج13، ص 217.
29- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مقدمه ابوالفضل ابراهیم، صفحه ی 7.
30- همان؛ 278/6.
31- همان؛ 24/1.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید