منجی جهانی در ادیان

منجی جهانی در ادیان

سه دین آسمانی اسلام، مسیحیت و یهود و بلکه ادیان دیگر، همه به این مسئله معتقد و معترف بوده و در این نکته اتفاق نظر دارند که یک منجی آسمانی خواهد آمد که تاج ارزش های ربانی را بر سر جهانیان نهاده و جهان را -حتی جهان مادّی- به ساحل صلح و سلامت خواهد رساند.

این ادیان منجی را با اوصاف زیر وصف کرده اند:
1- منجی، روح خدا و بنده ی خدا و درست ترین انسان است. (انجیل یوحنا، 145).
2- جهان به طور کامل از او اطاعت خواهد کرد. (انجیل یوحنا، ب 29 و 14؛ انجیل متی، ب 24؛ زبور داود، مزمور 94، از شماره 9 تا 13).
3- منجی عادل است و به عدالت حکومت می کند. (انجیل یوحنا، ب 14؛ زبور داود، مزمور 94).
4- ستم و ستمگران محو می شوند. (کتاب اشعیاء نبی، ب 11).
5- از روی هوا سخن نمی گوید؛ بلکه از جانب خدا و آنچه از پیامبر و اولیا شنیده سخن می گوید. (انجیل یوحنا، ب 14). در جای خود بیان شده که: امام علیه السلام همچون پیامبر عالم به همه چیز است. اگر چه در کیفیت علم امام اختلاف شده که آیا به صورت وحی است یا نه؟ که نظریه صحیح، عدم انحصار وحی به پیامبران است و یا بنابر قول مقابل، به صورت کشف یا چیز دیگری است.
6- هدایت عامّه برای مردم. (زبور داود، مزمور 37؛ کتاب دانیال، ب 12).
7- بیرون ریختن گنج های زمین برای او. (زبور داود، مزمور 37؛ کتاب دانیال، ب 12).
8- در میان مردم است و آنها را می بیند، اما آنها او را نمی شناسند و این به سبب غفلت آنها است. (انجیل یوحنا، 13).
9- زمین پیش از آمدن او، زیر سلطه ظلم و جور است. (کتاب دانیال، ب 12).
مطالب دیگری از همین قبیل در سایر کتاب های آسمانی نیز آمده است؛ مثلاً اینکه منجی، مایه ی تکمیل دانش ها است، یا در همه دانش ها تخصص دارد، یا از علم غیب آگاه است، یا اینکه حُکمش [ در قضاوت] به حسب واقع است و به تقیّه عمل نمی کند؛ وی جایگاه حضرت عیسی علیه السلام را در چشم یارانش تطهیر می کند(1) و به پیامبری او شهادت می دهد، حضرت عیسی علیه السلام نیز در کنار او حاضر می شود و مسیحیان قبل زا سایر ادیان و فرقه های ضاله به او ایمان می آورند. دیگر اینکه: هیچ کس حتی فرشتگان زمان ظهور او را نمی داند و دارای رجعت نیز هست.
برای دسترسی به اسناد و متون بیشتری در این زمینه، می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:
“البراهین الساباتیه فی الردّ علی النصاری” نوشته جواد ساباطی از اعلام قرن دوازدهم هجری.
“دراسه الکمتاب المقدس تحت المجهر” از نویسنده اردنی عوده مهاوش ابو محمد اردنی.
“انیس الأعلام فی الردّ علی النصاری” نوشته محمد صادق فخرالاسلام.
“الذین اعتنقوا الاسلام” نوشته محمد رضا رضایی.
“المسیح الدجال” نوشته استاد سعید ایوب مصری.
برای همین منظور می توانید به کتاب های آسمانی نیز مراجعه کنید:
1- انجیل یوحنا، ( ب 15 شماره 27، ب 14 شماره 16، ب 16 شماره 7).
2- انجیل متا (ب 24 شماره 27).
3- انجیل مرقس (ب 13 شماره 26).
4- انجیل لوقا (ب 21).
5- زبور داود ( مزمور 37 و …).
6- کتاب دانیال (کتاب مقدس ب 7).
در عین اتفاق نظر بین این ادیان آسمانی، بر اینکه حتماً منجی وجود خواهد داشت؛ امّا در اینکه چه کسی مصداقِ آن است، اختلاف کرده اند که آیا عُزَیر است یا مسیح؟ و از نسل پیامبر اسلام است یا از نسل ابراهیم؟ منشأ این اختلافات، تفاوت دیدگاه در نحوه تأویل متون دینی است که در آنها ویژگی های کلّی بیان شده -که پیشتر به آنها اشاره کردیم- و در این صورت بعید نیست که شخصیت ذکر شده در این متون، در اثر عوامل سیاسی، تعصب، محبت، روابط عاطفی و سعی در جلب افتخار برای دین و آیین خود، بر اشخاص معینی حمل شده باشد؛ چرا که متون دینی در بشارت های خود تصریح کرده اند که منجی جهان دارای ویژگی های والا و کمالات بسیار بلند است.
در اینجا بیان چند نکته لازم است:
1- نباید گفت: بشارت کتاب های آسمانی به منجی جهانی همان، بشارت این کتاب ها به آمدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اگر چه نجات دهنده است؛ اما نجات دهنده بودنش بالفعل جهانی نبوده است.
2- پیش از اقدام به تعیین مصداق برای منجی جهانی، لازم است با دقت و حوصله، همه صفات و ویژگی هایی که برای منجی جهانی بیان شده، مورد بررسی قرار گیرد. سپس واقعیت های تاریخی و قرینه هایی که برای پیدا کردن مصداق بیرونی در متون دینی قرار داده شده، ملاحظه گردد و هر کسی که احتمال می رود منجی جهانی باشد، در این بررسی آورده شود.
به عنوان مثال، در برخی از متون آمده که: حضرت مسیح علیه السلام صفات منجی جهانی را بیان کرده است. پس معقول نیست بگوییم: خودِ مسیح، منجی جهانی است. در مقابل، برای اینکه بگوییم منجی جهانی حضرت مهدی علیه السلام است، کافی است به این متن مقدس که در سِفر رؤیا آمده، توجه کنیم: (حکومت تصمیم می گیرد این پسر را بکشد؛ اما پس از تولدِ کودک، غیبت است).
محقق محترم سعید ایوب در کتاب المسیح الدجال (ص 379. 380 ط3) می نویسد: کعب گوید: در کتاب های پیامبران نوشته شده: ( المهدیُّ ما فِی عَمَلِه عَیبٌ)؛ یعنی در کار مهدی هیچ عیبی نیست.
سپس در توضیح این عبارت می نویسد: شهادت می دهم که این عبارت را به همین شکل در کتاب های اهل کتاب دیده ام؛ اهل کتاب همان طور که اخبار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دنبال می کردند، اخبار مهدی علیه السلام را نیز پی گیری کرده اند. خبرهایی که در سِفر رؤیا آمده، بر زنی دلالت دارد که دوازده مرد از نسل او به دنیا می آیند، سپس به زن دیگری اشاره می کند که مادر دوازدهمین مرد از نسل آن ماردبزرگ است.
در این سِفر آمده: این زنِ دوم، با خطراتی مواجه می شود و به عنوان سمبلِ این خطرات، از آن با عنوان اژدها یاد می کند و می گوید: «در هنگام وضع حملِ این زن، اژدها در مقابل او می ایستد تا چون وی فرزند را به دنیا آورد او را ببلعد»؛ این یعنی حکومت تصمیم داشته پس از به دنیا آمدن این پسر، وی را به قتل برساند.
“بارکلی” در تفسیر این ایات انجیل گوید:
«هنگامی که آن خطرات بر زن باردار هجوم می آورد، خداوند متعال پسر او را می رباید و او را حفظ می کند». (2)

دو پرسش

پرسش اول:
چگونه می توان به متون دینی استناد کرد که در کتاب هایی آمده که یقین داریم تحریف شده اند؟
پاسخ: 1 – دلیل اصلی بر مسئله منجی و امام زمان علیه السلام سنّت شریف است، و آنچه از دیگر کتاب های آسمانی آورده شده نقش تأییدی دارد؛ همچنین موجب قانع شدن پیروان آن ادیان به حقّانیت اسلام و مذهب شیعه باشد.
2- همه آنچه در کتاب های آسمانی آمده، تحریف شده نیست؛ بلکه قرآن مجید به برخی از مطالبی که در این کتاب ها آمده، در موضوع بشارت به پیامبر عالی قدر اسلام استشهاد کرده است.
3- کتاب های آسمانی، ویژگی های منجی را بیان کرده اند، خصوصاً که این خبرها قبل از وقوع داده شده و از آنجا که تاریخ نشان می دهد که آن خبرهای غیبی به وقوع پیوسته و اعتماد کردن به این خبرها صحیح است.

پرسش دوم:
این همه مطلب که در کتب ادیان دیگر درباره مهدی وجود دارد، می تواند دلیل بر این باشد که اندیشه ی مهدوی اساساً یک فکر اصیل اسلامی نیست و ممکن است از اسرائیلیاتی(3) باشد که از ادیان دیگر به اندیشه و شریعت اسلام وارد شده است.
پاسخ: 1- صرف اینکه بشارت به بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا سایر معارف اسلامی در دیگر کتاب های آسمانی آمده باشد که دلیل بر باطل بودن آن مطالب نیست. اگر چنین باشد، بیان ویژگی های پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در این کتاب ها باید به این معنی باشد که اصل اسلام و بعثت این پیامبر همه از اسرائیلیات باشد.
2- چنان که گفتیم، بین وجود یک مطلب در کتاب های آسمانی دیگر و اسرائیلی بودن آن مطلب ملازمه ای نیست؛ خدای تعالی فرماید: (لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یقُولُونَ إِنَّمَا یعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یلْحِدُونَ إِلَیهِ أَعْجَمِی وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِی مُبِینٌ؛ و نیک می دانیم که آنان می گویند: «جز این نیست که بشری به او می آموزد» [نه، چنین نیست، زیرا] زبان کسی که [این] نسبت را به او می دهند غیر عربی است(4) و این [قرآن] به زبان عربی روشن است)(5)
ظاهر آیه این است که کافران توجه داشتند که بعضی از مفاهیم قرآنی با آنچه در کتاب های آسمانی سابق آمده مطابقت دارد و به همین جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را متهم کردند که آنچه می داند از اهل کتاب گرفته است.
این آیه شریفه، در سیاق اطلاق مقامی وارد شده است؛ یعنی این را که بعضی از مطالب قرآن با آن کتاب ها مطابقت دارد به کلی نفی نکرده؛ به این نکته اشاره کرده که: محال است این قرآن توسط بشر دیگری ساخته و پرداخته شده باشد؛ بلکه بشر از آوردن چنین مطالبی در قالب چنین الفاظی عاجز است. به علاوه که صاحبان کتاب های آسمانی عرب خالص نبوده و به زبان عربی چنان تسلطی نداشتند که چنین سخنان معجزه آسایی را بیان کنند. پس به مقتضای اطلاق مقامی، اتحاد اندیشه بین ادیان مختلف مانعی ندارد، شواهد این وحدت اندیشه نیز فراوان است.
بنابر آنچه گذشت، اندیشه مهدوی سابقه ای فراتر از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد؛ اما اسلام در اندیشه اصیل شیعی، این تفکر را از حالت تئوری و سخن از آینده به طرحی تبدیل کرده که در مسیر اجرا است؛ و تفکر شیعی به وجود او و تأثیر تکوینی، تشریعی، معنوی و هدایتی او اعتقاد داشته، و او را از غیب به جهان واقعیت، از آینده به زمان حال و از رؤیا به حقیقت آورده است؛ حقیقتی که با آن زندگی می کنیم، در ما تأثیر می گذارد و از او تأثیر می پذیریم. از همین رو است که اخبار مهدی در نزد ما -به خلاف برادران اهل سنّت- تنها خبری از آینده نبوده؛ بلکه سخن از حال است؛ مهدی علیه السلام با ما زندگی می کند و ما با او زندگی می کنیم؛ او از اندوه ما اندوهگین می شود و همچون ما در انتظار وعده ی الهی است. ولایت در نزد ما زنده و رد جریان است که خدا فرموده: ( إِنَّهُمْ یرَوْنَهُ بَعِیدًا* وَنَرَاهُ قَرِیبًا؛ آنان آن روز را دور می بینند* و [ما] نزدیکش می بینیم).(6)
پی نوشت ها :

1- چون ظاهراً برخی از مسیحیان درباره تولد حضرت عیسی علیه السلام به داستانی دروغین معتقد هستند که با آنچه در قرآن مجید آمده و ما مسلمانان به آن معتقد هستیم، تفاوت دارد و ساحت قدس و دامان پاک حضرت مریم علیهاالسلام را لکه دار می کند و حضرت مهدی علیه السلام با شهادت دادن به پاکی ولادت آن حضرت، ایشان را در چشم پیروانش تطهیر می کند. (مترجم)
2- المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، مرکز الرساله: 13.
3- قبلاً منظور از اسرائیلیات را در پاورقی ص 162 توضیح داده ام. (مترجم).
4- در تفسیر این آیه شریفه آورده اند: کافران به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تهمت زدند که شخصی به نام عبده بن حضر و به روایتی ابو فکیهه مولی بنی الحضرمی -که از روایات بر می آید، مردی رومی و مسیحی، ساکن مکه و وابسته به قبیله ی بنی حضرمی بود- مطالب قرآنی را به آن حضرت آموزش می دهد؛ چون مشرکان در مکه دیده بودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خانه ی او رفت و آمد داشته است. خداوند در این آیه به آنان پاسخ می دهد که چگونه کسی که زبانش عربی نیست می تواند قرآنی را به پیامبر آموخته باشد که تماماً به زبان فصیح عربی است. (ر.ک: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: 351/12 به نقل از تفسیر الدّرّ المنثور سیوطی و تفسیر عیّاشی). (مترجم).
5- نحل: 103.
6- معارج: 6 و 7
منبع مقاله :
اشکوری، احمد؛ (1390)، مبانی اعتقاد به مهدویت، کاظم حاتمی طبری، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید