علی (ع)؛ تمام و کمال

علی (ع)؛ تمام و کمال

نویسنده: محمد صفر جبرئیلی

جلوه هایی از شخصیت امام علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه
برای شناخت امام (علیه السّلام) علاوه بر مطالعه تاریخ و تحلیل آن می توان به سخنان آن حضرت درباره خودشان یا سخنان کسانی که حضرت را درک کرده و در مکتبش پرورش یافته اند ـ بی واسطه یا با واسطه و حتی دشمنانش مراجعه کرد.
از آنجا که امام (علیه السّلام) از مقام عصمت برخوردار است شناخت حضرتش برای غیر معصوم کاری مشکل و چه بسا غیرممکن است ; به همین جهت شاید بهترین راه شناخت حضرت مراجعه به سخنان معصومان (علیهم السّلام) و از جمله خود ایشان باشد.
لذا در این نوشتار بنابر آن است که امام (علیه السّلام) را از زبان مبارکش معرفی کنیم . طبیعی است که با بضاعت ناچیز نگارنده و محدودیت مقاله فقط به جلوه های اندکی از شخصیت آن بزرگوار پرداخته ایم

1- علی (علیه السّلام) پرورش یافته مکتب پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است
الف : دوران طفولیت امام (علیه السّلام)
هنگامی که امام (علیه السّلام) نوزاد بود پیامبر گهواره او را در کنار رختخواب خود قرار می داد; حتی گاهی بدن او را می شست و در مواقعی شیر در کام او می ریخت و او را به سینه می فشرد1.
امام (علیه السّلام) خود در این باره چنین می فرماید :
« و قد علمتم موضعی من رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالقرابه القریبه والمنزله الخصیصه وضعنی فی حجره و انا ولد یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسده و یشمنی عرفه و کان یمضغ الشی ثم یلقمنیه » 2
شما می دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندی ام با او در چه نسبت است . آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جا داد و مرا در بستر خود می خوابانید چنان که تنم را به تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید و گاه بود که چیزی را می جوید سپس آن را به من می خوراند
ب : دوران نوجوانی امام (علیه السّلام)
در سال خشکسالی مکه ابوطالب که بزرگ قریش بود به جهت زیادی عایله خود ـ و شاید رسیدگی به امور دیگران ـ با مشکل اقتصادی شدیدی مواجه شد. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از این فرصت استفاده کرد و برای مساعدت به ابوطالب و به همراه عمویش عباس کفالت دو تن از پسران او را متقبل شدند. در نتیجه جعفر به کفالت عباس و امام (علیه السّلام) که کوچکترین پسر خانواده بود به کفالت پیامبر اکرم درآمدند و بدین وسیله حضرت که هنوز سنین کودکی خود را می گذرانید به طور کامل تحت تربیت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار گرفت 3.
امام (علیه السّلام) در این باره می فرماید : « لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتدا به . » 4
من همچون فرزندی که همواره همراه مادر است همواره با پیامبر بودم و به دنبال او حرکت می کردم و او هر روز نکته تازه ای را از اخلاق نیک برای من آشکار می ساخت و مرا فرمان می داد که به او اقتدا کنم .
ج : امام (علیه السّلام) هنگام بعثت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
حضرت در این وقت حدود ده سال داشتند اما شخصیت ذاتی آن بزرگوار و تاثیرات تربیتی مکتب پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایشان را به جایی رسانده بود که خود می فرمایند
« لقد کان (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یجاور فی کل سنه بحرا فاراه و لایراه غیری … اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه.»5
پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مدتی از سال مجاور کوه حرا می شد پس تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید. من نور وحی و رسالت را می دیدم و نسیم نبوت را استشمام می کردم .

2- ایمان امام (علیه السّلام)
الف : اول کسی که ایمان آورد امام (علیه السّلام) است
بعد از آن که پیامبر به رسالت مبعوث شد اول کسی که ایمان آورد امام (علیه السّلام) بود
چنانکه فرموده است : « والله لانا اول من صدقه . » 6
به خدا سوگند! من نخستین کسی هستم که وی را تصدیق کردم
یا فرموده است : « انی ولدت علی الفطره و سبقت الی الایمان . » 7
من بر فطرت توحید تولد یافته ام و در ایمان از همه پیش قدم تر بوده ام .
ابن ابی الحدید معتزلی ـ از بزرگان اهل سنت ـ دلایل زیادی بر اینکه اول کسی که به پیامبر ایمان آورد امام علی (علیه السّلام) است اقامه می کند و اشکالاتی را که به این ادعا وارد کرده اند جواب می دهد8.
ب : ایمان امام (علیه السّلام) توام با یقین بود
حضرت می فرمایند : « انی لعلی یقین من ربی و غیر شبهه ج من دینی . » 9
من به پروردگار خویش یقین دارم و در دین و آیین خود گرفتار شک و تردید نیستم ! و یا فرموده است : « ما سککت فی الحق مذ اریته . » 10
من از زمانی که حق را یافته ام در آن تردید نکرده ام
امام (علیه السّلام) معیار هدایت و راه نجات است .
امامی که با حق است و حق هم با اوست : « علی مع الحق والحق مع علی . » 11 کسی که قرآن ناطق است .
پس چراغ هدایت و راه نجات نیز هست .
می فرماید : « انما مثلی بینکم کمثل السراج فی الظلمه یستض ی بها من ولجها . » 12 من در میان شما همچون چراغی در تاریکی هستم ; هر کس به سوی آن چراغ روی آورد و در کنارش بنشیند از نورش بهره مند می گردد.امام (علیه السّلام) چراغ هدایتی است که هیچ گاه کسی را گمراه نمی کند .
« لا ضللت و لا ضل بی . » 13 »
هرگز گمراه نبوده ام و هرگز کسی به وسیله من گمراه نشد.
امام (علیه السّلام) مطیع خدا و رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود
یکی از ویژگیهای امامان (علیه السّلام) اطاعت از پروردگار متعال است و امام علی (علیه السّلام) نیز در این ویژگی سرآمد می باشد. حضرت می فرمایند : « انی لم ارد علی الله و لا علی رسوله ساعه قط و لقد وآسیته بنفسی … » 14
من حتی یک لحظه به معارضه با (احکام و دستورات ) خدا و پیامبر برنخاسته ام .آری ایشان خود را در مقابل پیامبر اکرم مطیع محض می دانست . چنانکه به مناسبتی کسی به ایشان عرض کرد : « یا امیرالمومنین فنبی انت قال : ویلک انما انا عبد من عبید محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) . » 15
(ای امیرمومنان پس تو پیامبر هستی فرمود : وای بر تو! من بنده ای از بندگان پیامبر اکرم (محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستم.

3- موقعیت علمی امام (علیه السّلام)
الف : از محضر پیامبر کمال استفاده را برد
حضرت که از طفولیت تا واپسین لحظات عمر پیامبر ملازم ایشان بود بیشترین بهره علمی را از مکتب عالی نبوت برد. امام (علیه السّلام) می فرمایند : « لیس کل اصحاب رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) من کان یساله و یستفهمه حتی آن کانوا لیحبون ان یجی الا عرابی الطاری فیساله (علیه السّلام) حتی یسمعوا و کان لا عربی من ذلک شی و الا سالته عنه و حفظته . » 16 این طور نبوده که همه اصحاب پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از او پرسش کنند و استفهام نمایند; عده ای دوست داشتند اعرابی یا سائلی بیاید و از آن حضرت چیزی بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند و بهره بگیرند. اما من هر چه از خاطرم می گذشت از او می پرسیدم و حفظ می نمودم . ابن ابی الحدید در شرح این فراز از بیانات امام می نویسد :
واعلم ان امیرالمومنین (علیه السّلام) کان مخصوصا من دون الصحابه رضوان الله علیهم بخلوات کان یخلو بها مع رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لایطلع احد من الناس علی ما یدور بینهما و کان کثیر السوال للنبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عن معانی القرآن و عن معانی کلامه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اذا لم یسال ابتداه النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالتعلیم والتثقیف و لم تکن احد من اصحاب النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کذلک . بل کانوا اقساما : فمنهم من یهابه ان یساله و هم الذین یحبون ان یج الاعرابی او الطاری فیساله و هم یسمعون . و منهم من کان بلیدا بعید الفهم قلیل الهمه فی النظر والبعث و منهم من کان مشغولا عن طلب العلم و فهم المعانی اما بعباده او دنیا و منهم المقلد یری ان فرضه السکوت و ترک السوال . و منهم المبغض الشان الذی لیس للدین عنده من الموقع ما یضیع وقته و زمانه بالسوال عن دقائقه و غوامضه وانضاف الی الامر الخاص بعلی (علیه السّلام) ذکاوه و فطنته و طهاره طینته و اشراق نفسه وضوها. و اذا کان المحل قابلا متهیئا. کان الفاعل المویر موجودا والموانع مرتفعه و حصل الاثر علی اتم ما یمکن فلذلک کان علی (علیه السّلام) کما قال الحسن البصری . ربانی هذه الامه و ذا فضلها و لذا تسمیه الفلاسفه امام الائمه و حکیم العرب . » 17
بدان که امیرمومنان نسبت به پیامبر ویژگی هایی داشت که دیگر صحابه آن ویژگی ها را نداشتند : او با پیامبر انس و خلوتی داشت که هیچ کس نمی دانست در آن لحظات بین آن دو چه می گذرد. از معانی قرآن و کلام پیامبر بسیار از حضرتش می پرسید اگر او سوال نمی کرد پیامبر خود او را تعلیم می داد و آگاه می ساخت ; در حالی که هیچ کدام از صحابه پیامبر چنین نبودند. آنان چند گروه بودند.
1 ـ گروهی که خود از پیامبر سوال نمی کردند ولی دوست داشتند کسی بیاید از پیامبر چیزی بپرسد تا آنها نیز بشنوند و بهره ببرند .
2 ـ گروهی از فهم ناچیزی برخوردار بودند و در بحث و کسب علم همتی کم داشتند .
3 ـ گروهی نیز عبادت یا میل به دنیا آنها را از فراگرفتن علم بازداشته بود .
4 ـ گروهی دیگر نیز وظیفه خود را سکوت و ترک سوال می دانستند .
5 ـ بعضی نیز برای دین آن قدر ارزش قائل نبودند تا وقت خود را در یادگیری دقایق و مشکلات آن صرف کنند .
اما امام (علیه السّلام) که از ذکاوت هوش طهارت باطن و نورانیت نفس برخوردار بود و تمام شرایط آمادگی و قبول معارف الهی را داشت به نحو تمام و کمال از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره گرفت .
ب : دعای پیامبر در حق امام نسبت به علم و آگاهی او
امام (علیه السّلام) می فرماید : « … علم علمه الله نبیه فعلمنیه و دعالی بان یعیه صدری و تضطم علیه جوانحی » . 18
علمی است که خداوند آن را به پیامبرش تعلیم کرد و او نیز به من آموخت و برایم دعا کرد که خدا آن را در سینه ام جای دهد و اعضا و جوارحم را از آن مالامال سازد.
ج : گستره علم امام (علیه السّلام)
از آن جایی که امام (علیه السّلام) از دو منبع لایزال قرآن و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره گرفته و مشمول دعای خاص پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار گرفته بود از گستردگی علمی فوق العاده ای برخوردار بودچنان که فرمود : « ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فلانا بطرق السما اعلم منی بطرق الارض » 19.
ای مردم پیش از آن که مرا نیابید آنچه می خواهید بپرسید زیرا من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم ابن ابی الحدید در این باره می نویسد : اجمع الناس کلهم علی انه لم یقل احد من الصحابه و لا احد من العلما (سلونی ) غیر علی بن ابیطالب . » 20
همه مردم اتفاق دارند که هیچ کدام از صحابه پیامبر و هم چنین از دانشمندان چنین ادعای (سلونی قبل ان تفقدونی ) نکردند غیر از علی بن ابی طالب !
امام (علیه السّلام) در جای دیگر فرموده اند : « فو الذی نفسی بیده لاتسالونی عن شی فیما بینکم و بین الساعه و لا عن فئه تهدی مئه و تضل مئه الا انباتکم بناعقها و قائدها و سائقها و مناخ رکابها و محط رحالهالله » 21 سوگند به کسی که جانم در دست قدرت او است ممکن نیست از آنچه بین امروز تا قیامت واقع می شود یا درباره گروهی که صد نفر را هدایت و یا صد نفر را گمراه کنند از من پرستش کنید جز آنکه از دعوت کننده و رهبر و آن کسی که زمام این گروه را به دست دارد و جایگاه خیمه و خرگاه و محل اجتماع آنها شما را آگاه می سازم

4- امام (علیه السّلام) عامل به علم بود
امام می فرماید : « ایها الناس انی والله ما احثکم علی طاعه الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیه ج الا واتناهی قبلکم عنها.» 22
ای مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر این که پیش از شما خودم به آن عمل می کنم و شما را از معصیتی نهی نمی کنم مگر اینکه خودم پیش از شما (از آن ) کناره گیری می کنم .
د : کمبود ظرفیت ها برای استفاده از علم امام
علیرغم این گستره بی نهایت علمی امام (علیه السّلام) به خاطر شرایط نامساعد آن روزگار فرصت تعلیم این علوم را به جامعه نیافت . عواملی مانع کسب فیض از محضر امام (علیه السّلام) شد از جمله
1 ـ نبود افراد شایسته
امام (علیه السّلام) خطاب به کمیل بن زیاد فرمود :
« ها ان هاهنا لعلما جما (و اشار بیده الی صدره ) لو اصبت له حمله ! بلی اصبت لقنا غیر مامون ج علیه . » 23
بدان در اینجا علم فراوانی است . (با دستش اشاره به سینه مبارکش کرد) اگر افراد لایقی می یافتم به آنها تعلیم می دادم . آری تنها کسی را می یابم که زود درک می کند ولی قابل اطمینان نیست .
2 ـ نبود ظرفیت مناسب در افراد
امام (علیه السّلام) چنین فرموده اند : « والله لو شئت ان اخبر کل رجل منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شانه لفعلت ولکن اخاف ان تکفروا فی برسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الا و انی مقضیه الی الخاصه ممن یومن ذلک منه . » .24
به خدا سوگند اگر بخواهم می توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شوون زندگی اش آگاه سازم ولی از آن می ترسم که این کار موجب کافر شدن شما به پیامبر گردد (درباره ام غلو کنید!)
آگاه باشید من این اسرار را به خاصانی که مورد اطمینان هستند خواهم سپرد.

5 ـ امام (علیه السّلام) شریک غم و همراه سختی های مردم
امام (علیه السّلام) در نامه ای که خطاب به « عثمان بن حنیف » فرماندار بصره نوشته اند فرموده اند :
« اقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمومنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون اسوه لهم فی جشوبه العیش . » 25
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود : من امیرمومنانم ! اما با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم و پیشوا و مقتدای آنان در تلخی های زندگی شان نباشم

6 ـ امام و ساده زیستی
عثمان بن حنیف در بصره به مهمانی یکی از سرمایه داران شهر رفته و بر سر سفره او نشسته بود. امام بعد از شنیدن این خبر در نامه ای ضمن توبیخ او شیوه خود را نیز بیان کرد وفرمود : « الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه طمعه و من طعمه برصیه … فوالله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا و لا حزت من ارضها شبرا و لا اخذت منه الا کقوت آتان ج دبره . » 26
به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته ام . و از غنایم و ثروت های آن مالی ذخیره نکرده ام و برای این لباس کهنه ام بدلی مهیا نیاساخته ام و از زمین آن حتی یک وجب در اختیار نگرفته ام و از این دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی بهره نبرده ام .

7 ـ سیاست امام (علیه السّلام)
امام (علیه السّلام) در هیچ شرایطی حاضر به عدول از مبانی قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشدند حتی زمانی که به خلافت رسیدند علیرغم اینکه بعضی دوستان حضرت توصیه هایی که در ظاهر با حسن نیت و در نظر گرفتن مصالح امام و حکومت همراه بود به ایشان می نمودند اما آن بزرگار از هر گونه مصلحت اندیشی و ظاهرنگری پرهیز می کردند و در جواب این قبیل پیشنهادات می فرمودند :
« اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه والله لا اطور به ما سمر سمیر . و ما ام نجم فی السما نجما . » 27
آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود از جور و ستم در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم استمداد جویم . به خدا سوگند تا عمر من باقی است و تا شب و روز برقراراند و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب کنند هرگز چنین کاری نخواهم کرد!
ابن ابی الحدید می گوید : « سیاست امام علیه السلام در واقع همان سیاست پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است . » سپس وجوه تشابه سیاست امام (علیه السّلام) با پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ذکر می کند; در ادامه نیز میان سیاست خلیفه دوم و امام (علیه السّلام) مقایسه می کند و سیاست امام را از هر جهت مقدم بر سیاست عمر می داند . » 28
امام (علیه السّلام) خود نیز نسبت به سیاست معاویه می فرماید : « والله ما معاویه بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدره فجره و کل ف جره کفره . » 29
سوگند به خدا معاویه از من سیاستمدارتر نیست ; اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناهان می شود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود من سیاستمدارترین مردم بودم ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی یک نوع کفر!
ابن ابی الحدید می گوید : « کان علی لایستعمل فی حربه الا ما وافق الکتاب والسنه و کان (معاویه ) یستعمل خلاف الکتاب والسنه و یستعمل جمیع المکاید حلالها و حرامها . » 30
امام (علیه السّلام) در جنگ ها از چیزهایی که با کتاب و سنت پیامبر موافق نبود استفاده نمی کرد ولی معاویه علاوه بر اینکه از امور مخالف قرآن و سنت بهره می گرفت تمام مکر و حیله ها را خواه حلال یا حرام به کار می بست .

8 ـ شجاعت امام (علیه السّلام)
امام (علیه السّلام) در تمام عمر شریف خود از شجاعت فوق العاده ای برخوردار بودند. ایشان درباره نوجوانی خود می فرماید :
« انا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعه و مضر . » 31
من در دوران نوجوانی بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخه های بلند درخت قبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم .
امام (علیه السّلام) در جای دیگر می فرماید : آن ویژگی که در جوانی داشتم در سن کهولت به همان صورت باقی است :
« اما والله ان کنت لفی ساقتها حتی تولت بحذافیرها : ما عجزت (ضعفت ) و لا جبنت (وهنت ) و ان مسیری هذا لمثلها فلانقبن الباطل حتی یخرج الحق من جنبه . » 32
به خدا سوگند من در دنبال این لشکر بودم و آنها را به پیشروی وا می داشتم تا باطل به کلی عقب نشینی کرد و حق ظاهر گشت ; در این راه هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نکرد. هم اکنون نیز به دنبال همان راه می روم و پرده باطل را می شکافم تا حق از درون آن خارج گردد.
در جواب نامه معاویه نیز می فرماید : « انا ابوحسن قاتل جدک و اخیک و خالک شدخا یوم بدر و ذلک السیف معی و بذلک القلب القی عدوی . » 33
من ابوالحسن درهم کوبنده جد و برادر و دایی تو در روز بدرم اکنون همان شمشیر با من است و با همان قلب پرتوان با دشمن روبرو می شوم !

9 ـ شخصیت منحصر به فرد امام در نگاه دیگران
الف : امام حسن مجتبی (علیه السّلام) پس از شهادت امام (علیه السّلام) فرمود :
« الا انه قد مضی فی هذه اللیله رجل لم یدرکه الاولون و لن یری مثله الآخرون . » 34
امشب مردی درگذشت که پیشینیان به حقیقت او نرسیدند و آیندگان هرگز مانند او را نخواهند دید.
ب : تعقاع بن زراره درباره امام گفت :
« رضوان الله علیک یا امیرالمومنین فوالله لقد کانت حیاتک مفتاح خیر ولو ان الناس قبلوک لاکلوا من فوقهم و عن تحت ارجلهم ولکنهم غمطوا النعمه و آثروا الدنیا علی الآخره . » 35
رضوان خدا بر تو باد ای امیرمومنان ! به خدا سوگند زندگی ات کلید هر خیر بود و اگر مردم تو را می پذیرفتند از بالای سر و زیر پای خود می خوردند و نعمت خدا آنان را فرا می گرفت ; لکن اینان نعمت را ناسپاسی کردند و دنیا را بر آخرت برگزیدند.
آری امام (علیه السّلام) شخصیتی است که در کعبه زاده شد و در مسجد به شهادت رسید. شخصیتی که بعد از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همتا و همانندی نداشت دارای خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فردی می بود و وجود مبارکش مجموعه ای از اضداد می نمود.
جمعت فی صفاتک الاضداد فلهذا عزت لک الافداد
زاهد حاکم حلیم شجاع فاتک نامیک فقیر جواد36
برای تو صفات گوناگون گرد آمده است و از این رو برای تو همتایی نمی توان یافت : تو انسانی وارسته سیاستمدار بردبار شجاع عابد جری تهیدست سخاوتمند و ایثارگر هستی !

پی نوشتها:

1 ـ فروغ ولایت ص .17
2 ـ نهج البلاغه خطبه 192 (قاصعه ) .
3 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 13 ص 198 و .199 تاریخ طبری .313 2
4 ـ نهج البلاغه خطبه 192 (قاصعه . )
5 ـ همان .
6 ـ همان خطبه 37 و .71
7 ـ همان خطبه .57
8 ـ ر . ک به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 116 4 ـ125 و 13 224 ـ.240
9 ـ نهج البلاغه خطبه .22
10 ـ همان خطبه .4
11 ـ الغدیر ج .3
12 ـ نهج البلاغه خطبه .187
13 ـ همان حکمت .185
14 ـ همان خطبه .197
15 ـ میزان الحکمه (ترجمه فارسی ) .268 1
16 ـ نهج البلاغه خطبه .210
17 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید .48 11
18 ـ نهج البلاغه خطبه .128
19 ـ همان خطبه .189
20 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 46 7 و .106 13
21 ـ نهج البلاغه خطبه .93
22 ـ همان خطبه .175
23 ـ همان حکمت .147
24 ـ همان خطبه .175
25 ـ همان نامه .45
26 ـ همان .
27 ـ همان خطبه .126
28 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 212 10 ـ .222
29 ـ نهج البلاغه خطبه .200
30 ـ شرح نهج البلاغه 228 10 ـ .232
31 ـ نهج البلاغه خطبه .192
32 ـ همان خطبه .34
33 ـ همان نامه .10
34 ـ تاریخ یعقوبی .213 2
35 همان .
36 ـ فروغ ولایت استاد جعفر سبحانی موسسه امام صادق (علیه السّلام).785
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید