اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه گیری ما بین دو حالتِ یک چیز از نظر کمّی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است، چنانکه به روزها و شب های بهاری و پاییزی که اندازه یکدیگرند، «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می شود.[1]
برگردان فارسی اعتدال «میانه روی» است که بر پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری اطلاق می شود و واژه معادل عربی آن «اقتصاد» است که در فرهنگ اسلامی کاربرد بیشتری دارد.
ضرورت اعتدال
نظام عالم بر اساس هندسه ای دقیق پی ریزی گشته است.
جهان چون چشم و گوش و خدو ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
همه پدیده های عالم از بزرگترین کهکشان گرفته تا کوچکترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت که «حقیقت» نامیده می شود ـ پیروی می کنند، به تعبیر امام علی ـ علیه السلام ـ :
«…بِالحَق قاَمَتِ السَّمواتُ وَ الارْضُ فیما بَیْنَ العِبادِ»[2]
آسمانها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.
آفریننده حکیم «عالم تکوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست؛
«وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ وَ فِی الْاَرضِ اِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَظیمُ»[3]
و او کسی است که در آسمان خداست و در زمین نیز خداست و او بسیار با حکمت و دانش است.
آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می کند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نیز خواسته شده که هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم «عدال ش:9658 2622 م ت و اعتدال» گام نهد و هیچ گاه به افراط و تفریط نگراید. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»[4]
بر تو باد به میانه روی در کارها؛ هر کس از میانه روی روی گرداند، ستم می کند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.
نمونه های کاربردی
اصل اعتدال، باید به شکل کلّی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه جا افکار، کردار و گفتار او را در برگیرد. در این جا در حدّ گنجایش این مقاله، سه محور یاد شده را توضیح می دهیم.
الف ـ افکار
منشأ همه تصمیمات آدمی، فکر و اندیشه اوست؛ اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد راه اعتدال می پوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط وتفریط دچار می شود. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نقش کلّی و حیاتی اندیشه را چنین بیان می کند:
«مَنْ فَکَّرَ قَبْلَ الْعَمَلِ کَثُرَ صَوابُهُ»[5]
هر کس پیش از اقدام اندیشه کند، درستی عملش افزون می گردد.
و در سخنی نغز و حکیمانه، به سنجش راستگرایی و چپگرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، می فرماید:
«الْیَمینُ وَ الشّمالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّریقُ الْوُسطی هِیَ الجادَّهُ»[6]
راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، جاده زندگی است.
این راهِ میانه، همان تفکّرناب توحیدی است که در میان کلافهای سردرگم، اندیشه های خرافی کفر، شرک، دوگانه پرستی، تثلیث رهبانیّت، جبروتفویض، تناسخ، تجسم، مادّیگری، گزافه پرستی و … با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی می کند و همه موحّدان حقجو را در خویش جای می دهد و به سر منزل مقصود ـ یعنی قرب الهی ـ می رساند.
تندروهای افراطی، به کلی منکر آفریدگار جهان و نظم و حکمت حاکم بر آن می شوند، حتی واقعیت های محسوس را منکر می شوند و به تعبیر قرآن:
«وَ اِذا قیلَ لَهُمْ ماذا اَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُُوا اَساطیرُ الْاَوَّلینَ»[7]
و هنگامی که از آنان پرسش شود: پروردگارتان، چه فرو فرستاده؟ پاسخ دهند: )اینها( افسانه گذشتگان است!
ولی همین پرسش اگر از صاحبان اندیشه معتدل و مستقیم پرسیده شود، چنین پاسخ می دهند:
«وَ قَیلَ لِلَّذینَ اتَّقَوا ماذا اَنْزَلَ رَبُّکُم قالُوا خَیْراً لِلَّذینَ أًحْسَنوا فِی هذِهِ الدُّنیا حَسَنَهٌ وَلَدارُ الاخِرَهِ خَیرٌ…»[8]
از متقیان می پرسند: پروردگار شما چه چیز نازل کرده؟ پاسخ دهند: خیروخوبی؛ برای کسانی که نیکی کردند، در این دنیا نیکی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است.
تفریط گرایان کندرو نیز هر موجود ناتوان و ناقصی را به خدایی می گیرند و از کهکشان گرفته تا سنگ و چوب را می پرستند و افراد بی سروپا را برابر خدا فرمان می برند و تا آنجا پیش می روند که مانند یهودیان نابکار معتقد می شوند که خدا در صحنه آفرینش بیکاره و دست بسته در گوشه ای نشسته ناظر کارکرد دیگران در ملک خویش است؛
«وَ قالَتْ الْیَهودُ یَدُ اللهِ مَغْلوُلَهٌ غُلَّتْ اَیدیهِمْ وَ لُعِنوُا بِما قالوُا بَلْ یَداهُ مَبْسوُطَتانِ…»[9]
یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دستهای خودشان بسته باد و به سبب آنچه گفتند لعنت شدند! بلکه دستهای خدا باز است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه فرمود:
یهود گفتند: خداوند (با آفرینش نخستین) دست از آفرینش کشید و فزونی و کاستی ایجاد نمی کند ولی خداوند با این آیه اظهارات آنان را تکذیب کرد.»[10]
جمله نغز و گرانمایه
«لا جَبْرَ وَ لا تَفْویضَ بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ اَمْرَیْنِِ»[11]
نیز نشان دهنده تفکر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل و ناب است.
ب ـ کردار
رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افکار و عقاید خویش، به تعدیل کردار خود می پردازند و در هیچ کاری به افراط و تفریط نمی گرایند. رهنمود کلی قرآن مجید در این مورد چنین است:
«وَ لا تُطیعُوا اَمْرَ الْمُسرِفینَ (151) اَلَّذینَ یُفْسِدونَ فِی الاَرضِ وَ لا یُصلِحوُنَ»[12]
فرمان مسرفان را اجرا نکنید، همانها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.
امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ نیز در این باره می فرماید:
«وَ لْیَکَنْ اَحَبُّ الْاُموُرِ اِلَیکَ اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ وَ اَعْمَّها فِی الْعَدْلِ»[13]
باید دوست داشتنی ترین کارها نزد تو، میانه ترین آنها در حق و گسترده ترین آنها در عدالت باشد.
آیات و روایات و احکام و مقررات اسلامی نیز به طور گسترده و پیگیر درصدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق و اعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط اند گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می پردازد که چند نمونه را در زیر عنوان می کنیم:
1 . خواب و خوراک: خرد آدمی حکم می کند که هر موجود زنده ای باید به اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره ببرد و در عین حال هر گونه افراط و تفریط در خورد و خوراک، زیان آور و نامعقول است.
قرآن مجید در این زمینه می فرماید:
«… کُلُوا وَاشْرَبوُا وَ لاتُسْرِفُوا إنه لایُحِبُّ الْمُسرِفینَ»[14]
بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکیند که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.
خوردن و آشامیدن بیش از حد و گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره پرخوری می فرماید:
«لَیسَ شَیْءٌ اَضَرَّ عَلی قَلْبِ المُؤمِنِ مِنْ کَثْرَهِ الاکْلِ وَ هِیَ مُورِثَهٌ لِشَیْئَیْنِ قَسْوَهِ القَلْبِ وَ هَیْجانِ الشَّهوَهِ»[15]
برای قلب مؤمن، چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، چنین کاری سبب سنگدلی و تحریک شهوت می شود.
این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوترانی منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود که به طور یقین قابل مهار و کنترل نیستند. همین طور خواب بیش از اندازه و یا کم خوابی مذموم و زیان آور است.
2 . کار و عبادت: انسان، موجودی دو بعدی است و بایستی نیازمندیهای جسمی و روحی خود را از راههای مشروع و معقول تأمین کند؛ هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه کند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بکوشد هم آخرت خود را مدّنظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد.
برای تأمین نیازمندیهای زندگی و مشارکت در رفع نیازهای اجتماعی باید به کار و تلاش بپردازد و برای خودسازی و تأمین سعادت اخروی به دریافت معارف دینی و پرستش و نیایش با پروردگار همت گمارد. قرآن مجید، در این باره می فرماید:
«وَ ابْتَغِ فیما اتیکَ اللهُ الدّارَ الاخِرَهَ وَلاتَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا…»[16]
در آنچه که خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره دنیای ات را فراموش نکن.
مؤمنان واقعی، عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می کنند و برای هر یک به اندازه لازم وقت می گذارند، هم زندگی دنیایی خود را به شکلی ساده و آبرومند اداره می کنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می پردازند و هیچ یک را فدای دیگری نمی کنند، چنان که امام کاظم ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ دُنیاهُ لِدینِهِ وَدینَهُ لِدنیاهُ»[17]
کسی که دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترک کند، از ما نیست.
3 . مصرف و هزینه: مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش به گردش چرخ اقتصادی جامعه مدد رساند و علاوه بر تأمین هزینه های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی سهیم شود. در اسلام، راههای درآمد حلال و مجاز، از راههای حرام و ممنوع مشخص شده و هر کس درآمد مشروعی به دست آورد، مالک آن می شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه، امری نامعقول است، قرآن مجید در این باره چنین رهنمود می دهد:
«وَ لاتَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولهٌ اِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطها کُلُّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلوُماً مَحْسوراً»[18]
دستت را به گردنت زنجیر کن (انفاق و بخشش را ترک منما) و به طور کامل آن را مگشا تا سرزنش شده و حسرت زده، در گوشه ای بنشینی!
سیاست اقتصادی فردی واجتماعی مسلمانان باید براساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه ای از خسّت و تنگ نظری از یک سو و تبذیر و زیاده روی از سوی دیگر، باید اجتناب کنند و با برنامه ریزی دقیق و حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند که به طور قطع موفقتر خواهد بود.[1] . اقرب الموارد، ج 2، ص 753.
[2] . بحارالانوار، ج 33، ص 493.
[3] . زخرف (43)، آیه 83.
[4] . شرح غررالحکم، ج 4، ص 291.
[5] . همان، ج 5، ص 276.
[6] . نهجالبلاغه، خطبه 16، ص 69.
[7] . نحل (16)، آیه 24.
[8] . همان،آیه 30.
[9] . مائده (5)، آیه 64.
[10] . البرهان، ج 1، ص 286.
[11] . بحارالانوار، ج 4، ص 197.
[12] . شعرا (16)، آیات 151 ـ 152.
[13] . نهجالبلاغه، نامه 53، ص 996.
[14] . اعراف (7)، آیه 31.
[15] . مصباح الشریعه، باب 34.
[16] . قصص (28)، آیه 77.
[17] . تحف العقول، ص 433، اسلامیّه.
[18] . اسراء/29
@#@ رهنمود حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باره چنین است:
«اِنَّ الْقَصْدَ اَمْرٌ یُحِبُّهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ اِنَّ السَّرَفَ یُبْغِضُهُ حَتّی طَرْحِکَ النَّواهَ فَاِنَّها تَصْلَحُ لِشَیءٍ وَ حَتّی صَبِّکَ فَضْلَ شَرابِکَ»[1]
میانه روی امری است که خدای بزرگ آن را دوست دارد ولی از اسراف بدش می آید. حتی دور انداختن هسته خرما را، زیرا آن هم به کاری می آید همچنین باقیمانده آب آشامیدنی ات را.
این روایت حکیمانه تکلیف را روشن کرده، بسیاری از ریخت و پاش ها و تجمّل پرستی ها را نهی می کند و راهکار استفاده بهینه از هزینه ها و کالاهای اضافی را نشان می دهد و اگر مردم به این گونه رهنمودها عمل کنند و برنامه های مصرفی خویش را اصلاح نمایند، روزی جمعیت بسیاری از گرسنگی نمی میرند و بیشتر جمعیت شش میلیاردی جهان به سوء تغذیه و عوارض ناشی از آن گرفتار نمی شوند. به دقّت نظر حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ در این زمینه توجه کنید:
آن حضرت بردگانی را دید که مشغول میوه خوردن هستند ولی آن را نیم خور کرده بقیه را به دور می ریزند. امام به آنان فرمود:
«سبحان الله! اگر شما بی نیاز هستید، عده ای هستند که به این میوه ها نیاز دارند، (اضافه را) به کسانی که احتیاج دارند، بدهید![2]
ج ـ گفتار
زبان یکی از فعّالترین اعضای بدن آدمی است و به نمایندگی از همه اعضا با دیگران ارتباط برقرار می کند، پیمان می بندد، خرید و فروش می کند، می بخشد، جنگ و صلح راه می اندازد. ایمان و کفر او را برملا می سازد و … به همین دلیل باید به دقت کنترل شده، تربیت گردد تا به میانه روی و اعتدال عادت کند به این معنی که جز در مواقع ضروری سخن نگوید و سخن حق را صواب بگوید، ذکر بگوید، نصیحت کند، تعلیم دهد و تعلیم ببیند، از سوی دیگر، یاوه نبافد، دروغ نگوید، تهمت نزند، فتنه گری نکند، فحش و ناسزا نگوید، سخنان کفرآمیز و شرک آلود بر لب نیاورد و … به تعبیر امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ :
«العاقِلُ مَنْ عَقَلَ لِسانَهُ»[3]
خردمند آن است که زبانش را دربند کشد.
زیرا:
«اللِّسانُ سَبُعٌ اِنْ اَطلقْتَهُ عَقَرَ»[4]
زبان، درنده ای است که اگر رهایش سازی، بگزد.
مهمترین امر در سخن گفتن نیز رعایت اعتدال و نیز به جا سخن گفتن است به این معنا که باید حکیمانه توأم با فصاحت و بلاغت سخن گفت تا مؤثر و کارآمد واقع شود. به قول سعدی:
سخن کم گوی تا در کار گیرند که در بسیار، بد بسیار گیرند
امام متقیان علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید:
«اَلْاِکْثارُ یُزِلُّ الْحَکیمَ وَ یُمِلُّ الْحَلیمَ فَلا تُکْثِرْ فَتُضْجِرْ وَ لا تُفَرَّطْ فُتُهَنْ»[5]
زیاده گویی، حکیم را می لغزاند و حلیم را ملول می سازد، پس بسیار مگو که (دیگران را) دلگیر کنی و تفریط نکن که خوار شوی.
همچنین نباید موقع سخن گفتن بر سر دیگران فریاد کشید یا آنقدر آهسته سخن گفت که شنونده به زحمت بیفتند. در قرآن مجید می خوانیم که لقمان حکیم به فرزندش چنین نصیحت کرد:
«وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ اِنَّ اَنْکَرَ الْاَصواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِِِ»[6]
از صدایت بکاه چرا که زشت ترین آهنگها صدای الاغ است.
صدای گوشخراش و نعره های دیوانه وار و فریادهای بیجا بیش از آنچه به صدای انسان شبیه باشد، شبیه صدای الاغ است که بی هدف، بی موقع و آزاردهنده است.
[1] . سفینه البحار (دو جلدی)، ج 1، ص 615.
[2] . محاس، برقی، ص 441.
[3] . شرح غررالحکم، ج 1، ص 135.
[4] .همان، ص 320.
[5] . شرح غررالحکم ، ج 2، ص 109.
[6] . لقمان (31)، آیه 19.
علی اصغر الهامی نیا- اخلاق اسلامی، ص 80