اصول سیاست‏ خارجی در قرآن

اصول سیاست‏ خارجی در قرآن

قرآن کریم در زمینه مسائل سیاسی در حد بیان کلیات و چارچوب‏های کلان سیاست‏خارجی بسنده کرده ‏است، این کلیات را اصول سیاست‏خارجی می نامیم و تحت چهار عنوان «اصل نفی سبیل‏»، «اصل دعوت یا جهاد»، «اصل عزت دینی‏» و «اصل پای‏بندی به معاهدات بین المللی‏» درباره آنها به بحث پرداختیم . یاد آور شدیم این اصول چارچوب کلان سیاست‏گذاری خارجی دولت اسلامی را سامان می‏دهند و دولت اسلامی نمی‏تواند در سیاست‏خویش آنها را ندیده انگارد .
مقدمه
مطالعه و بررسی اصول سیاست‏خارجی اسلام از دیدگاه قرآن کریم بر مفروضات چندی استوار است، که بدون توجه به آنها بحث از سیاست ‏خارجی اسلامی ناتمام به نظر می‏رسد، مهم‏ترین این مفروضات را در محورهای زیر می‏توان تلخیص کرد:
1 . طرح اصول سیاست‏خارجی اسلام از منظر قرآن مستلزم آن است که رابطه دین و سیاست مفروض انگاشته شود . در چارچوب اندیشه جدایی دین و سیاست زمینه‏ای برای طرح این بحث‏باقی نخواهد ماند .
2 . سیاست‏خارجی یکی از بخش‏های اساسی سیاست در معنای کلان آن است، بنابراین اگر دین در مسائل سیاسی اندیشه نموده طبیعتا در مسائل سیاست‏خارجی نیز اندیشیده است .
3 . سیاست‏خارجی مجموعه‏ای از مسائل سیاسی مرتبط به حوزه خارجی است و از دو بخش نسبتا ثابت و متغیر برخوردار می‏باشد . قسمت ثابت آن، بیانگر چارچوب کلی سیاست گذاری خارجی است که خط مشی‏ها و استراتژی‏های سیاست‏خارجی در درون آن تنظیم می‏گردد; این بخش عمدتا مبتنی بر آموزه‏های نظری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم است . عناصر متغیر سیاست‏خارجی ناظر به خط مشی‏هایی است که متناسب با اوضاع و شرایط تنظیم و تدوین می‏گردند .
4 . اسلام دو بخش ثابت و متغیر دارد: ثابتات آن ناظر به اصول و مبانی کلی رفتار دینداران است و در طول زمان بقا و ماندگاری دارد، اما جنبه متغیر آن از عرف و ضرورت‏های زمانه تاثیر می‏گیرد . بخش متغیر سیاست‏خارجی به این جنبه برمی‏گردد، چرا که در شرایط و مقتضیات زمانه تغییر مشی می‏دهد; بنابراین اندیشه دینی در مورد مسائل سیاسی و مدیریت اجتماعی در حیطه طرح کلیات و اصول محدود می‏گردد .
5 . مسائل روابط بین الملل و سیاست‏خارجی به شکل امروزی و در قالب یک سیستم اکادمیک و منسجم محصول قرون اخیر به خصوص دوره پس از جنگ جهانی دوم است; اما برخی مسائل آن، نظیر مراودات خارجی و مسائل جنگ و صلح به قدمت تاریخ بشر سابقه دارد . چنین نگرشی طرح بحث‏سیاست‏خارجی اسلامی را تبیین می‏کند، زیرا به گفته «هالستی‏» اگر یکی از مهم‏ترین مسائل روابط بین الملل را مطالعه دو پدیده جنگ و صلح بدانیم، مطالعه مسائل بین الملل به دوره‏های قبل از میلاد باز می‏گردد و اثر تاریخی «توسیدید» در مورد جنگ‏های «پلوپونز» از قدیمی‏ترین متون این رشته محسوب می‏گردد. [1]
6 . با توجه به نکات مذکور می‏توان از اصول سیاست‏خارجی اسلام در قرآن یاد کرد . این اصول ناظر به چارچوب کلی و کلان رفتار خارجی دولت اسلامی است و روابط خارجی مسلمانان با جوامع غیراسلامی را تنظیم می‏کند . قرآن کریم مشتمل بر مسائل اعتقادی و اجتماعی و سیاسی است و از برخی آیات آن می‏توان اصول سیاست‏خارجی اسلام را استخراج کرد .
اصول سیاست ‏خارجی اسلام
همان‏گونه که اشارت رفت، مقصود از اصول سیاست‏خارجی مجموعه‏ای از آموزه‏های دینی است که چارچوب کلان سیاست‏خارجی دولت اسلامی را شکل می‏دهد . این مجموعه از نوعی خصلت ثبات و ماندگاری برخوردار است و از نظر تفسیری بر دیگر مسائل سیاست‏خارجی حکومت دارد . یکی از پژوهشگران مسلمان در تعریف اصول سیاست‏خارجی می‏گوید: مقصود از اصول یاست‏خارجی، مبادی و اساس روابط خارجی دولت اسلامی است که منابع دینی آنها را به عنوان چارچوب و اساس تنظیم روابط خارجی مطرح می‏کند .[2]
با عنایت‏به تعریف مزبور می‏توان این اصول را از مجموع آیات قرآنی ناظر به روابط خارجی به دست آورده و در محورهای زیر مطرح کرد:
1 . اصل دعوت یا جهاد;
2 . اصل ظلم ستیزی و نفی سبیل;
3 . اصل عزت اسلامی و سیادت دینی;
4 . اصل التزام و پای‏بندی به پیمان‏های سیاسی .
البته برخی پژوهشگران در کنار اصول مزبور عناوین دیگری نظیر «تولی و تبری‏»، «تالیف قلوب‏» و «امر به معروف‏» را نیز مطرح کرده‏اند، اما به نظرمی رسد اصول چهارگانه فوق این عناوین را نیز دربرمی‏گیرد و به ذکر مستقل و مجزای آنها نیازی نیست . درباره تالیف قلوب گفتنی است هر چند از آن در ذیل اصول سیاست‏خارجی اسلام بحث کرده‏اند، اما از فلسفه تشریع این حکم و موارد اعمال آن می‏توان استظهار نمود که تالیف قلوب بیشتر با ابزارهای سیاست‏خارجی همخوانی دارد تا اصول، چون تالیف قلوب با آنچه امروزه ذیل ابزارهای اقتصادی سیاست‏خارجی و کمک‏های بشر دوستانه مطرح می‏گردد شباهت‏بیشتری دارد . در واقع دولت اسلامی برای جلب جوامع غیرمسلمان یا کاهش خصومت‏ها از سهم «مؤلفه القلوب‏» استفاده می‏کند، برای مثال پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ طایف به اشراف و بزرگانی که تازه اسلام آورده بودند یا مشرکانی که به حضرت یاری رسانیده بودند، از سهم مؤلفه القلوب بخشید تا نظر آنان و قبایلشان را به اسلام جلب کند .[3]
1 . اصل دعوت یا جهاد
شاید از میان اصول سیاست‏خارجی اسلام، این اصل بیش از همه حایز اهمیت‏بوده و بیشتر از دیگر محورها مورد بحث و مناظره قرار گرفته است . احتمالا یکی از جهات اهمیت این اصل، آن است که ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام را تبیین می‏کند . مناظرات دامنه‏دار درباره اصل دعوت و جهاد سبب شد از هر دو اصل تحت‏یک عنوان یاد کنیم، زیرا آن گونه که برخی از پژوهشگران مسلمان گفته‏اند اگر تنها به ذکر عنوان دعوت اکتفا گردد، دیدگاه‏های موجود درباره اصل جنگ یا صلح در روابط خارجی اسلام نادیده انگاشته می‏شود و اگر اصل را بر جهاد و جنگ مشروع بگذاریم طرح عنوان اصل دعوت ناتمام خواهد ماند .
تفصیل این بحث را با یک پرسش اساسی ناظر به ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام پی‏می‏گیریم که آیا اسلام در روابط خود با جوامع غیراسلامی اصل را بر جنگ می‏گذارد یا صلح; به عبارت دیگر، آیا صلح یک قاعده است و جنگ، ضرورت یا بالعکس؟ اگر اصل جهاد را به عنوان یکی از اصول سیاست‏خارجی اسلام مورد تاکید قرار دهیم به زعم برخی اندیشمندان مسلمان و عموم خاورشناسان اصل در روابط خارجی اسلام جنگ محور است و صلح ناظر به حالات خاص و استثنا از قاعده می‏باشد، اما اگر اصل را بر دعوت بگذاریم قضیه فرق خواهد کرد . دقیقا با عنایت‏به همین مساله است که با دو نوع روش رو به رو می‏گردیم:[4]
الف)روش خاورشناسان که در قالب «انتشار الاسلام بالسیف‏» مطرح می‏گردد و بر مفاهیمی چون ارهاب، اصولگرایی، الاسلام المسلح، التطرف تاکید می‏شود . در این رویکرد آیات جهاد به خصوص آیه سیف به عنوان مستند مورد توجه قرار می‏گیرد;
ب)روشنفکران مسلمان که در قالب «تنظیف وجه الاسلام‏» یا پیراستن اسلام از هر نوع خشونت و جنگ به تحلیل می‏پردازند و بر مفاهیمی چون; سلام و تسامح و تعایش و رافت تاکید می‏کنند .
در حالی‏که دسته نخست فقط به تحلیل آیات جهاد می‏پردازد و آیات صلح و سلم را از نظر دور می‏دارند، دسته دوم با تاکید بر آیات صلح و مسالمت، به آیات جهاد بی‏توجهی می‏کنند . روش اعتدال روشی است که بتواند میان هر دو دسته آیات جمع زند . اکثر مفسران و فقهای اسلام در این‏باره اندیشیده‏اند که از مجموع این گفته‏ها و اظهارات می‏توان به جمع‏بندی و نتیجه نهایی نایل آمد .
بدون تردید یکی از مهم‏ترین و احتمالا هدف اصلی فرستادن انبیا دعوت است . آیات متعدد قرآن کریم پیامبران را دعوتگران دینی معرفی می‏کند . بر این‏اساس، نخستین وظیفه پیامبر و رهبران دینی همانا دعوت بشر به تعالیم و ارزش‏های وحیانی است . از طرف دیگر، جهاد و جنگ با مشرکان و طغیان‏گران بی‏تردید یکی از وظایف اساسی مسلمانان و رهبران دینی محسوب می‏گردد . آنچه در مورد جهاد و جنگ حایز اهمیت است فلسفه تشریع این پدیده است که جهاد برای چیست و چه زمانی انجام می‏پذیرد .
با تحلیل و موشکافی این نکته احتمالا بتوان رابطه دعوت و جهاد و اصل در روابط خارجی دولت اسلامی را به دست آورد .
اگر جهاد برای کشور گشایی باشد، احتمالا بر دیدگاه خاورشناسان مبنی بر جنگ محوری اسلام صحه می‏گذارد، اما اگر فلسفه تشریع جهاد برای دعوت به تعالیم وحیانی و ارزش‏های اسلامی باشد نه سلطه جویی و کشور گشایی، ادعای مذکور ناتمام و غرض آلود خواهد بود . این نوشتار ادعا دارد اصل در روابط خارجی اسلام بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایی است که بنابر ضرورت تجویز می‏گردد . عصاره استدلال ما براین فرضیه آن است که جهاد اسلامی یکی از مراحل دعوت به شمار می‏رود و برای ترویج ارزش‏های دینی صورت می‏گیرد . این دقیقا گفته یکی از محققان است که «توحید اساس جهاد و جهاد برای توحید» است .
بحث را با طرح اهمیت دعوت در آیات قرآن به عنوان یکی از اصول روابط خارجی دنبال می‏کنیم و در پی آن آیات مربوط به جهاد را مورد مطالعه و تحلیل قرار خواهیم داد . آیات متعددی اولین و مهم‏ترین وظیفه پیامبر را دعوت به خیر و صلاح می‏داند .[1] . ر.ک: کی . جی . هالستی، مبانی تحلیل سیاست‏بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1376 .)
[2] . نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیه فی الاسلام (المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1996م .)
[3] . ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق محی الدین عبدالمجید (مطبعه السعاده) ج‏2، ص‏314 .
[4] . برای مطالعه مبسوط این دوگونه برخورد با آیات جهاد و صلح ر.ک: سیف الدین عبدالفتاح، القران و نظیر العلاقات الدولیه فی الاسلام; نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیه فی الاسلام (المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1996م) ص 15- 89 .
@#@ خداوند سبحان پیامبران خود را مبلغان پیام خود و مظهر رحمت‏خویش و اصلاح و تزکیه بشر معرفی می‏کند .[1]
در برخی آیات، خداوند آنچنان به ابلاغ پیام خود و دعوت بشر به ارزش‏های اسلامی اهمیت می‏دهد که وعده می‏کند تا زمانی که رسولی را به ادای این وظایف نگمارد کسی را مجازات نخواهد کرد .[2]
در روابط خارجی اسلام نیز اصل دعوت به عنوان یکی از اصول اساسی مورد توجه و تاکید قرار می‏گیرد . خداوند در یکی از آیات خطاب به پیامبر این اصل را چنین معرفی می‏کند:
بگو ای اهل کتاب، به کلمه‏ای روی آورید که میان ما و شما یکسان است، جز خدای واحد را نپرستیم و چیزی را شریک حضرتش قرار ندهیم و غیر از خداوند کسی را ارباب و فرمانروایمان ندانیم .[3]
این آیه و نظایر آن به خوبی بیانگر آن است که پیامبر اسلام در روابط خارجی خویش قبل از هر امری موظف است آنان را به خدای واحد بخواند . در سیره پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز این اصل پیش از هر امری به چشم می‏آید، حضرت تا دعوت نکرده دستور جهاد نمی‏داد .[4]
در روایتی حضرت علی علیه السلام می‏فرماید: زمانی که پیامبر مرا به سوی یمن می‏فرستاد، فرمود یا علی اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند بهتر از تمام آن چیزی است که آفتاب بر آن می‏تابد .[5]
ابویعلی و طبری و دیگران به نقل از ابن عباس می‏گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز با هیچ قومی نجنگید مگر این‏که آنها را به اسلام فرا خواند.[6]
پیامبر اسلام چنان به مساله دعوت اهمیت می‏دهد که در همه جنگ‏ها ابتدا به دعوت می‏پردازد، حتی مردمانی را که قبلا دعوت کرده مجددا به اسلام می‏خواند . با وجود آن‏که اهالی خیبر به دعوت عالم بودند، پیامبر سه روز سفیران و دعوتگران خویش را به نزد آنان می‏فرستد تا آنان را به اسلام رهنمون باشند.[7]
از مجموع آیات ناظر به دعوت و روایات و سیره پیامبر اسلام و رهبران دینی به دست می‏آید که دعوت، یکی از اصول اساسی در روابط خارجی اسلام با جوامع غیراسلامی است و چنان اهمیتی دارد که جهاد غیرمسبوق به دعوت را از مشروعیت‏خارج می‏سازد و بیشتر فقهای شیعه و سنی بر این امر اجماع نظر دارند.[8]
آیا اصل در روابط خارجی اسلام بر جنگ استوار است‏یا صلح؟ بر اساس محوریت آیات دعوت، اصل صلح و سلم مورد تاکید قرار می‏گیرد . اما سؤال این است که آیات جهاد را چگونه می‏توان تفسیر کرد . عمده مستند کسانی که اصل را بر جنگ استوار می‏دانند آیاتی است که مسلمانان را به قتل و کشتار کفار و مشرکان فرمان می‏دهد و جهاد را یک وظیفه و تکلیف شرعی مطرح می‏سازد . «قتلوا المشرکین کافه‏». [9] «قتلوهم حتی لاتکون فتنه‏»،[10] «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم‏»[11] از جمله آیاتی است که برای ترسیم ماهیت جنگ محوری اسلام در روابط خارجی به آنها استدلال شده است . صرف نظر از مباحث تفسیری موجود در این زمینه، ذکر دو نکته اهمیت دارد:
1- آیات جهاد را به طور کلی در دو دسته می‏توان طبقه بندی کرد: اول آیات مقید که جهاد را بر وجود فتنه و ظلم و آغاز جنگ از سوی غیرمسلمانان مبتنی می‏سازد; این دسته از آیات عمدتا بیانگر ماهیت جهاد و جنگ دفاعی است و با اشکال و محذور خاص روبه رو نیست، زیرا دفاع حق مشروع تمام جوامع و انسان‏هاست; دوم آیات مطلق که به طور مطلق به قتل کفار و مشرکان دستور می‏دهد، اشکال عمده ناظر به این دسته آیات است و طرفداران دیدگاه جنگ – محور نیز به این دسته آیات استدلال می‏کنند .
2- فلسفه جهاد چیست؟ آیا جهاد برای کشورگشایی و قتل و اذهاق نفوس است‏یا ماهیت اصلاحی و دعوتگرانه دارد؟ در صورت دوم جهاد خود به یکی از مراحل دعوت تبدیل می‏شود و به تعبیر برخی از مفسران حالت دفاعی به خود می‏گیرد . بیشتر مفسران و فقهای شیعه و سنی جهاد را دارای ماهیت اصلاحی و در جهت دعوت اسلامی دانسته‏اند . از دیدگاه آنان جنگ‏های سلطه طلبانه و توسعه جویانه نه فقط مشروعیت ندارد، بلکه از نظر متون اسلامی به شدت مورد نکوهش و نفی قرارمی‏گیرد; بنابراین جهاد خود دعوت به سوی خدا و به منظور اعتلای کلمه الله و امحای باطل است .[12]
علامه طباطبایی معتقد است اساسا جهاد دارای ماهیت تدافعی است . او می‏نویسد: قتال در راه خدا، چه دفاعی و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق همان حق حیات است، زیرا شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ در درون دل‏هاست و قتال که همان دفاع از حق انسانیت است این حیات را بر می‏گرداند و بعد از مردن آن حق را دوباره زنده می‏سازد .[13]
وی در ادامه به تبیین ماهیت دفاعی جهاد در پاسخ اشکال خاورشناسان پرداخته و می‏نویسد: قرآن اسلام را مبتنی بر فطرت معرفی می‏کند و این فطرت حکم می‏دهد توحید تنها اساس و پایه‏ای است که قوانین فردی و اجتماعی بشر بر آن تضمین می‏شود و دفاع از چنین اساس و انتشار آن در میان جامعه و نگهبانی از آن، حق مشروع بشر است و بشر باید حق خود را استیفا کند به هر وسیله که ممکن باشد . . . قرآن نخست این حق را با دعوت می‏طلبد و در مرحله دوم با دفاع از مسلمانان و بیضه اسلام و در مرحله سوم با جنگ و قتال ابتدایی که هر چند به ظاهر قتالی است ابتدایی، لکن در حقیقت، دفاع از حق‏انسانیت و کلمه توحید و یکتاپرستی است و اسلام هرگز قبل از دعوت به زبان خوش و اتمام حجت جنگ را آغاز نکرده است‏» .[14]
لزوم دعوت قبل از جهاد و مشروع نبودن جهادی که به دعوت نپرداخته از امور مورد اتفاق میان فقها و مفسران است، از جمله شیخ بهایی می‏فرماید: «قبل از جهاد واجب است دعوت کردن، زیرا جایز نیست ابتدا به قتال کردن با کفار مگر بعد از دعوت‏» .[15]
علامه حلی نیز دعوت را مرحله‏ای پیش از جهاد می‏داند و جهاد را یکی از مراحل دعوت بر می‏شمرد .[16]
در مجموع از دیدگاه این اندیشمندان جهاد همواره دارای ماهیت دفاعی است و بیانگر اصل جنگ – محوری اسلام نیست . استاد مطهری در این زمینه ماهیت دفاعی جهاد را چنین تبیین می‏کنند:
اگر توحید را جزء حقوق انسان‏ها دانستیم، ممکن است اگر مصلحت انسانیت ایجاب بکند و اگر مصلحت توحید ایجاب کند با قوم مشرک بتوانیم بجنگیم نه به خاطر این‏که توحید را به آنها تحمیل کنیم، چون توحید و ایمان تحمیل شدنی نیست، با مشرکین می‏توانیم بجنگیم به خاطر این‏که ریشه فساد را اساسا بکنیم .[17]
متفکران اهل سنت نیز ضمن بررسی آیات دعوت و جهاد، اصل صلح را در روابط خارجی اسلام مورد توجه قرار داده‏اند . در این میان از معاصران می‏توان به دیدگاه‏های محمد رشید رضا، محمود شلتوت و محمد ابوزهره، عبدالوهاب خلاف، عبدالله بن زید آل محمود و دیگران اشاره کرد .[18]
برخی از پژوهشگران ضمن اذعان بر ماهیت صلح – محور بودن روابط خارجی اسلام، جهاد را از لوازم استقرار عدالت اجتماعی و رفع ظلم در جوامع بشری عنوان می‏کنند . اسلام در این تقریر اصل را بر صلح – محوری می‏گذارد: «ادخلوا فی السلم کافه‏» .[19]
اما به دلیل آن‏که صلح استقرار نمی‏یابد مگر در پرتو عدالت، اسلام نمی‏تواند به لوازم و ابزارهای استقرار عدالت‏بی‏توجه باشد; بنابراین نوعی تلازم و رابطه دو سویه میان استقرار صلح و عدالت وجود دارد و عدالت نیز در بیشتر موارد با موانع جدی روبه روست که رفع آن جز از طریق جهاد امکان‏پذیر نیست .[20]
بنابراین فلسفه تشریع جهاد – آن‏گونه که برخی پنداشته‏اند – نه نابودی انسان‏هاست و نه سلطه‏جویی، بلکه جهاد در جهت دعوت جنبه دینی می‏یابد و خود بذاته هدف نیست . اسلام به جنگ برای نشر خود رو نیاورده است، بلکه جنگ تطور طبیعی است که دعوت و آماده سازی ظروف و زمینه‏ها مستلزم آن می‏باشد .[21]
2 . اصل نفی سبیل
عنوان نفی سبیل برگرفته از نص آیه قرآن است:
لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا;[22] خداوند سبیل و طریقی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است .
مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفی را ذکر کرده‏اند، بعضی «سبیل‏» را به مفهوم حجت و دلیل گرفته و آیه را چنین معنا کرده‏اند: خداوند کافران را با حجتی برتر در مقابل مؤمنان قرار نداده است . عده‏ای گفته‏اند مقصود از نفی سبیل، نفی سلطه کفار بر مؤمنان در قیامت است . در این میان ابن‏عربی با ضعیف شمردن هر دو احتمال مزبور، می‏گوید سه احتمال در آیه مبارکه وجود دارد:[23]
1- کافران هرگز توان محو و انهدام دولت مؤمنان و امحای بیضه اسلام را ندارند;
2- خداوند زمینه سلطه کافران بر مؤمنان را فراهم نکرده است، این خود مسلمانان هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامی زمینه چنین امری را فراهم می‏کنند;
3- خداوند سبیل شرعی برای کفار بر مؤمنان قرار نداده است .
یکی ازمفسران در تفسیر این آیه می‏فرماید: بیشتر علما به این آیه بر منع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کرده‏اند، زیرا این امر موجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان و خواری او می‏گردد .[24]
بنابراین اگر بیع عبدمسلمان به کافر جایز نیست، چون موجب استیلای کافر می‏گردد، هر چیزی که سبب سلطه کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوع و غیرقابل تحمل خواهد بود . استدلال به این آیه بر حرمت چنین معامله‏ای زمانی تمام خواهد بود که کلمه «سبیل‏» را به مفهوم سلطه و سلطنت‏بگیریم و نه حجت و برهان .


[1] . از جمله آیات ناظر به اصل دعوت ر.ک: سورهای: انبیاء (21) آیه 107 و بقره (2) آیه 151 و اسراء (17) آیه 15 و مائده (5) آیه 19 و نساء (4) آیه 165 و مزمل (73) آیه 15 و احزاب (33) آیه 45، 46 و الحاقه (69) آیه 10 و توبه (9) آیه 128 و . . . .
[2] . و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» – «اسراء (17) آیه 15» .
[3] . قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا . «آل عمران (3) آیه 64» .
[4] . نمونه‏های متعددی از سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیانگر این نکته است . از جمله صلح حدیبیه، ارسال پیام و سفیر به دربار امپراتوری ایران و رم و غیره . برای مطالعه مبسوط در مورد سیره پیامبر در این زمینه ر.ک: وهبه‏الزحیلی، آثار الحرب فی الاسلام (دمشق: دارالفکر، 1992م) ص 320- 323 .
[5] . ر.ک: محمد تقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج‏10، ص 174- 176 .
[6] . متقی هندی، کنزالعمال (بیروت: مؤسسه الرساله، 1979م) ج‏4، ص‏483 .
[7] . ابن هشام، السیره النبویه (القاهره: مکتبه الکلیات الازهریه، 1978م) ج‏3، ص 216 .
[8] . ر.ک: نادیه محمود مصطفی، العلاقات الدولیه فی الاسلام وقت الحرب (المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1996م) ص 27 .
[9] . سوره توبه (9) آیه 36 .
[10] . سوره انفال (8) آیه 39 .
[11] . سوره توبه (9) آیه 5 .
[12] . ر.ک: ابوالاعلی مودودی، الجهاد فی سبیل الله، ص‏41; سید قطب، فی ظلال القرآن، ص‏1432 .
[13] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان (قم: انتشارات اسلامی، 1368) ج‏2، ص 66 .
[14] . همان، ص‏67 .
[15] . شیخ بهایی، جامع عباسی، کتاب الجهاد ص‏155 (چاپ سنگی .)
[16] . حسن بن یوسف حلی، تبصره‏المتعلمین، ص‏80 (چاپ نجف .)
[17] . مرتضی مطهری، جهاد (تهران: صدرا، 1368) ص‏29 .
[18] . ر.ک: عبدالله بن ابراهیم بن علی الطریقی، الاستغاثه بغیرالمسلمین فی الفقه الاسلامی (مؤسسه الرساله، چاپ دوم، 1414 ق) ص 107 به بعد .
[19] . بقره (2) آیه 208 .
[20] . ر.ک: رمضان البواطی، جهاد فی الاسلام کیف نفهمه و کیف نمارسه؟ (دمشق: دارالفکر، چاپ دوم، 1995م) ص‏227 .
[21] . وهبه الزحیلی، آثار الحرب فی الاسلام (دارالفکر، چاپ چهارم، 1992م) ص‏78 .
[22] . سوره نساء (4) آیه 141 .
[23] . ابن عربی، احکام القرآن (بیروت: دارالکتاب العربی، 1421ق) ج‏1، ص‏554 .
[24] . حافظ عماد الدین ابی‏الفداء، تفسیرالقرآن العظیم (بیروت: دارصادر، 1999م) ج‏2، ص‏114 .
@#@ بر این اساس آیه نفی سبیل به عنوان اساس روابط خارجی دولت اسلامی مطرح می‏گردد وحتی به قول برخی از پژوهشگران بر سایر آیات حاکم است;[1] برای نمونه اگر دولت اسلامی با غیرمسلمانان عهد و پیمانی را منعقد کند به حکم صریح قرآن مبنی بر وجوب وفای به عهد «اوفوا بالعهد»[2] لازم است که دولت اسلامی به میثاق و پیمان منعقد شده پای‏بند باشد، اما اگر این پیمان موجب استیلای سیاسی و نظامی و فرهنگی کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفای به عهد خارج خواهد شد; بنابراین روابط خارجی اسلام با غیرمسلمانان می‏باید به‏گونه‏ای تنظیم گردد که زمینه‏های سلطه و برتری کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد، در غیر این حالت چنین روابطی نامشروع و غیر شرعی خواهد بود .
به هر حال بر اساس اصل‏نفی سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامی در حوزه‏های مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی باید مسدود گردد .[3]
از نظر سیاسی نپذیرفتن تحت الحمایگی، نفی ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور اسلامی و تصمیم‏گیری‏های سیاسی مورد تاکید است و از نظر نظامی نیز تسلط بر مقدرات و تدابیر نظامی مدنظر می‏باشد، در ضمن عدم وابستگی اقتصادی و جلوگیری از نفوذ فرهنگی ومنع استشاره و مشورت در حوزه‏های فرهنگی و نظامی در روابط خارجی مورد توجه است; بنابراین قاعده نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است که جنبه سلبی آن ناظر بر نفی سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشت‏سیاسی و اجتماعی مسلمانان است و جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه دینی امت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و از میان برداشتن زمینه‏های وابستگی است .[4]
از میان فقهای شیعی بنیان‏گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی در برخی موارد ضمن تاکید بر استقلال همه جانبه امت اسلامی، برای نفی سلطه بیگانگان به این قاعده استدلال کرده‏اند:
قرآن می‏گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه‏ای برای غیرمسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نباید یک همچو چیزی واقع شود، یک تسلطی، یک راهی، اصلا یک راه نباید پیدا کند: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» . اصلا راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرت‏های فاسد . . . بر مسلمین .[5]
همچنین علاوه بر آیه فوق به سایر آیاتی که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران بر حذر می‏دارند و یا به عواقب منفی و زیانبار آن هشدار می‏دهند استدلال شده است .[6]
برخی از مفسران برای نفی سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه 118 سوره آل عمران استدلال کرده‏اند . در این آیه خداوند سبحان مؤمنان را از دوستی با بیگانگان نهی می‏کند: «ای اهل ایمان غیر را به بطانه نگیرید» .[7]
گفته‏اند مقصود از بطانه، دوستی و قرابت است; بنابراین مسلمانان نباید کافران را دوست و هم راز شان و صاحب اسرارشان بدانند،[8] چون این امر موجبات سلطه آنان بر مسلمانان را فراهم می‏سازد .
اصل نفی سبیل علاوه بر این‏که در مباحث‏سیاسی و روابط خارجی مورد توجه بوده، در عرصه عملی نیز با نمودها و جلوه‏های خاصی همراه بوده است; فتوای تاریخی میرزای شیرازی در تحریم تنباکو و فتوای امام خمینی‏قدس سره در مورد قرار داد کاپیتالاسیون، از نمونه‏های نفی سبیل عملی در تاریخ معاصر است . حضرت امام خمینی با اهتمام جدی بر این اصل، هر نوع روابط و قرارداد بین‏المللی که منجر به نقض این اصل و نادیده انگاشتن آن گردد بی‏اعتبار دانسته و انعقاد چنین معاهداتی را تحریم می‏کند; بنابراین ایشان فراتر از یک نظریه سیاسی، اصل نفی سبیل را امری لازم الاجرا در روابط خارجی فرض می‏کند و به آن فتوا می‏دهد .[9]
3 . اصل عزت اسلامی
اصل عزت در روابط خارجی دولت اسلامی بیانگر علو و برتری تعالیم اسلامی و بالتبع برتری جوامع اسلامی است . آیات دال بر عزت مؤمنان و مسلمانان و همچنین حدیث مشهور اعتلا (الاسلام یعلو و لایعلی علیه[10] از مستندات فقهی این اصل محسوب می‏گردد .[11]
اصل عزت اسلامی در روابط خارجی ناظر به جامعیت، کمال و مقبولیت دین اسلام است، که خداوند این دین آسمانی را کامل‏ترین و برترین دین دانسته و به صراحت‏بر مقبول نبودن دیگر دین‏ها تاکید دارد .[12]
بنابراین دولت اسلامی در روابط خارجی خود نباید به گونه‏ای سیاست‏گذاری و رفتار کند که این اصل مخدوش و یا کم رنگ شود . برخی آیات قرآن کریم اتکای مسلمانان به کافران و دولت‏های غیراسلامی را برای دست‏یابی به عزت و شوکت دنیوی زشت‏شمرده و یادآور شده‏اند که عزت همه از آن خدا و رسول و مؤمنان است، در آیه‏ای آمده است:
منافقان را به عذابی سخت‏بشارت ده، کسانی که کافران را دوست گرفتند و مؤمنان را رها ساختند، آیا در همنشینی آنان عزت می‏جویند (نادرست اندیشیده‏اند)، عزت همه از خداست .[13]
برخی از مفسران ضمن تحلیل جهاد با این معیار گفته‏اند جهاد زمانی مشروعیت می‏یابد که برای تحقق عزت دینی و سیادت اسلام باشد . این برداشت احتمالا ناظر به تعلیلی است که در برخی آیات جهاد بدان اشاره شده، آن جا که می‏فرماید: «جهاد کنید تا کلمه الله اعتلا یابد و کلمه کفر محو شود» .[14]
اصل عزت اسلامی و سیادت دینی در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبنای سیاست‏گذاری خارجی است; برای نمونه امام علی علیه السلام ضمن آن‏که به حسن معاشرت و رفتار مسالمت‏آمیز با غیرمسلمانان سفارش می‏کند، تامین عزت دینی و سیادت اسلامی را نیز نادیده نمی‏گیرد:
باید در رفتارتان احتیاج و بی‏نیازی را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمی در گفتار با عزت و نزهت دینی پیوند زنید .[15]
بدین ترتیب اصل عزت اسلامی همانند اصل نفی سبیل، بر معاهدات و رفتار خارجی دولت اسلامی حاکمیت دارد، به گونه‏ای که اگر رفتار سیاست‏خارجی دولت اسلامی موجب عزت کفار و ذلت جامعه اسلامی شود غیرمجاز و ممنوع است .
4 . اصل التزام به پیمان‏های سیاسی
اصل وفای به عهد و پیمان یکی از دستورهای مؤکد اسلام است که آیات بسیاری به آن توصیه کرده‏اند .[16]
وفای به عهد در زمره اصول سیاست‏خارجی دولت اسلامی قرار دارد . دولت اسلامی موظف است‏بر اساس آن به کلیه معاهدات و پیمان‏های سیاسی و نظامی بسته شده با دیگر جوامع با دیده احترام بنگرد و التزام و پای‏بندی خویش را حفظ کند . در برخی آیات قرآن به طور مطلق به رعایت پیمان‏ها اشاره شده، و برخی دیگر التزام به پیمان را یک تکلیف و مسؤولیت عنوان می‏کنند; همچنین برخی آیات ضمن تاکید بر وفای به عهد و التزام به پیمان‏ها پیامدهای زیانبار نقض پیمان را هم گوشزد می‏کنند . اصل وجوب وفای به عهد و التزام به پیمان‏ها مورد اتفاق مفسران است و همگان به وجوب وفای به عهد و حرمت‏خیانت و غدر در حق مسلمان و غیرمسلمان اذعان کرده‏اند .[17]
از نظر صغروی و تطبیق این اصل و همچنین حوزه شمول و ابعاد آن، تفاسیر و دیدگاه‏های متفاوتی ارائه گردیده است . آیا وجوب وفای به عهد کلیه عهدها، اعم از پیمان‏های مکتوب و شفاهی را در بر می‏گیرد یا اختصاص به پیمان‏های رسمی و مکتوب دارد؟ عده‏ای از مفسران با استناد به مطلق بودن «عهد»، پیمان شفاهی و مکتوب را مشمول آن می‏دانند . برخی بالاتر از اطلاق، ادعای عموم لفظ «عهد» را مطرح کرده و آن را شامل کلیه مواثیق و تعهدات می‏دانند و می‏گویند: این حکم از نظر حوزه شمول به معاهدات میان مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه مربوط به تمام افراد و کلیه پیمان‏ها می‏گردد، البته با رعایت‏حلال و حرام الهی; بنابراین لفظ عهد، عام و شامل کلیه عقود و پیمانی است که مطابق دیانت در مسائل اقتصادی (بیع)و اجتماعی و سیاسی منعقد گردیده است .[18]
از مجموع آیاتی که به وجوب وفای به عهد اشاره دارند، چند نکته برداشت می‏شود:
1 . اصل بقای معاهدات و اعتبار آن تا زمان انقضای مدت;
2 . جایز نبودن خدعه و غدر با طرف مقابل و وجوب وفای به عهد تا زمان انقضای مدت;
3 . وقتی قرارداد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطی نباید آن را شکست، مگر آن‏که طرف مقابل آن را نقض کند و به غدر و خدعه روی آرد .[19]
بیشتر مفسران، چنان که اشاره شد، با استناد به اطلاق یا عموم لفظ عهود و عقود آن را شامل کلیه مواثیق و پیمان‏های کتبی و شفاهی می‏دانند; همچنین اطلاق مزبور، از نظر حوزه و گستره، کلیه پیمان‏ها اعم از پیمان‏های اقتصادی و امنیتی و سیاسی را در برمی‏گیرد; بنابراین مقصود از «اوفوابالعهد» و «اوفوا بالعقد» کلیه عقود و پیمان‏هایی است که مردم یا برای برقراری صلح یا مسائل مالی و بیع و شرا و اجاره و غیره با طرف مقابل می‏بندند .[20]
در سیره عملی رهبران معصوم به خصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز این اصل در چارچوب کلی رفتار خارجی دولت اسلامی با غیرمسلمانان قرار می‏گیرد . احادیث متواتری از رسول اکرم در این زمینه وجود دارد که حضرت مسلمانان را از لزوم پای‏بندی به پیمان‏ها و حرمت نقض پیمان آگاه می‏سازد.[21]
سیره عملی حضرت نیز به‏خوبی این مطلب را تاکید می‏کند که برجسته‏ترین آن، التزام و پای‏بندی حضرت به مفاد صلح حدیبیه است که پیامبر با ناخشنودی افراد تازه مسلمانی را که از شکنجه و آزار قریش به سوی مدینه هجرت کرده بودند باز می‏گرداند .[22]


[1] . رک: ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی، ج‏2، ص‏384 .
[2] . اسراء (7) آیه 34 .
[3] . برای مطالعه بیشتر در مورد مستندات فقهی این اصل ر.ک: بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج‏1، ص 157- 161 .
[4] . برای توضیح بیشتر ر.ک: محمد رضا دهشیری، اصول و مبانی دیپلماسی اسلامی در: مجموعه آثار امام خمینی و حکومت اسلامی، ج‏6، ص‏63 .
[5] . امام روح الله خمینی، صحیفه نور، ج‏3، ص‏4 .
[6] . از جمله به آیات زیر استدلال شده است: سوره نساء (4) آیه 138، 139 و انفال (8) آیه 73 و مائده (5) آیه 55، 65 .
[7] . یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونکم‏» – «آل عمران (3) آیه 118» .
[8] . فالمقصود بالبطانه اذن المقربون لدی الشخص فالمسلمون لایجوز لهم اتخاذ الکافر . سواء کان فردا ام جماعه ام دوله، بمنزله صاحب السر، بحیث‏یقرب و یعظم و یرجع الیه فی عظام الامور و مهامها و یفضی الیه باسرار المسلمین‏» – «ر.ک: ابن عربی، احکام القران، ج‏4، ص 1783» .
[9] . امام روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج‏1، ص‏485، مسائل 4، 5 و 6 .
[10] . بجنوردی، پیشین، ج‏1، ص 159 .
[11] . از جمله ر.ک: سوره نساء (4) آیه 138 و منافقون (63) آیه 8 .
[12] . ان الدین عندالله الاسلام‏» و «و لن یقبل غیرالاسلام دینا» .
[13] . و بشر المنافقین بان لهم عذاب الیم الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا» – نساء (4) آیه 138» .
[14] . انفال (8) آیه 39 .
[15] . محمد محمدی ری‏شهری، موسوعه الامام علی علیه السلام (دارالحدیث، 1379) ج‏4، ص 337 .
[16] . از جمله آیاتی که وجوب وفای به عهد و التزام و پیمان‏ها را مورد تاکید دارد عبارتند از: اسراء (17) آیه 34 و البقره (2) آیه 177 و مؤمنون (23) آیه 8 و معارج (70) آیه 32، مائده (15) آیه 1 و آل‏عمران (3) آیه 76 .
[17] . نادیه محمود مصطفی، پیشین، ج‏6، ص‏103 .
[18] . ر.ک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج‏10، ص 169; علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ذیل آیه «اوفوا بالعهد» .
[19] . ر.ک: به نادیه محمود مصطفی، پیشین، ص‏96 .
[20] . و اوفوا بالعهد – اوفوا بالعقد الذی تعاقدون الناس فی الصلح بنی اهل الحرب و الاسلام و فیما بینکم ایضا و البیوع و الاشربه و الاجارات و غیر ذلک من العقود» . «عبدالله بن ابراهیم بن علی الطریقی، الاستغاثه بغیر المسلمین فی الفقه الاسلامی (موسسه الرساله، 1414ق)، ص 48، به نقل از: تفسیر الطبری، ج‏15، ص 61» .
[21] . برای مطالعه برخی احادیث‏به نقل از کتب روایی اهل سنت ر.ک: وهبه الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص 350 به بعد . از منابع فقهی شیعی نیز می‏توان گفته‏های حکیمانه امام علی در نهج البلاغه و به خصوص نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر) را مورد ملاحظه قرار داد .
[22] . برای توضیح بیشتر در این زمینه ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه (القاهره: مکتبه الکلیات الذهبی، 1978م) ج‏3، ص 204 و ابن اثیر، الکامل، ج‏2، ص‏90 . همچنین برای مطالعه سیره حضرت ر.ک: وهبه الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص 345- 367 .
@#@ امام علی علیه السلام نیز در نهج‏البلاغه لزوم وفای به عهد و التزام به پیمان‏های سیاسی و نظامی را آن‏چنان مهم می‏خواند که شکستن آن را صلاح نمی‏داند، امام می‏فرماید:
اگر میان تو و دشمنت پیمانی بسته شد و یا تعهد کردی که به وی پناه دهی، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خویش را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خویش قرار ده، زیرا هیچ یک از فرایض الهی نیست که همچون وفای به عهد و پیمان مورد اتفاق مردم جهان – با همه اختلاقی که دارند – باشد، حتی مشرکان زمان جاهلیت آن را مراعات می‏کردند، زیرا عواقب پیمان‏شکنی را آزموده بودند; بنابراین هرگز پیمان شکنی مکن و در عهد خود خیانت روا مدار،[1] هرگز نباید در تنگناها، که تو را به پیمان شکنی می‏خوانند، به نقض پیمان روی آوری، زیرا شکیبایی در تنگناها، که امید گشایش و پیروزی در عاقبت آن داری، بهتر از پیمان شکنی و خیانتی است که مجازات الهی را در پی‏دارد .[2]
بنابراین از نظر اسلام, التزام به پیمان و وفای به عهد یک سیاست استراتژیک و بلند مدت است که تحت هیچ شرایطی مجوزی برای نقض آن وجود ندارد . از مجموع آیات و روایات در این قسمت چنین استفاده می‏شود: هنگامی که مسلمانان یا حکومت اسلامی با دولت‏یا مردمانی که مسلمان نیستند، با رعایت‏ سایر اصول، معاهده‏ای را امضا کردند یا با مؤسسات تجاری و خدماتی آنان قراردادی بستند، جز در صورت تخلف طرف مقابل، نقض آن به هیچ وجه جایز نیست و وفای آن به حکم عقل و شرع لازم است .[3]


[1] . نهج البلاغه، نامه 53 .
[2] . همان .
[3] . رک: حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی (دراسات فی ولایه الفقیه) (نشر تفکر، 1374) ج‏5، ص‏258 .
سید عبد القیوم سجادی – مجله علوم سیاسی، ش 15

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید