معمولاً در دادگاهها شاهدان عینی به سود یا زیان طرف گواهی میدهند، و پس از طی مراحلی، حکم دادگاه صادر میشود، بر این اساس نیز در روز رستاخیز شاهدانی بر جرائم اعمال انسانهای گنهکار گواهی میدهند.
قرآن نیز روز رستاخیز را محکمه الهی و روزی که شاهدان به پا میخیزند معرفی کرده است چنان که میفرماید:
«یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»[1]
و در آیه دیگر مضمون شهادت آنان را بیان کرده میفرماید: «یُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ»[2]
مجرمان بر پروردگار خود عرضه میشوند و گواهان میگویند آنان کسانی هستند که به پروردگار خود دروغ گفتند.
گواهان روز رستاخیز به دو گروه تقسیم میشوند:
1ـ شاهدان عینی خارجی (خدا و پیامبران و…).
2ـ گواهان داخلی (اعضاء بدن مجرم).
در این جا میتوان از نوع دیگر از شهادت نیز نام برد هر چند خود بحث جداگانهای دارد و آن مسأله تجسم اعمال است.
مقصود از «تجسم اعمال» این است که اعمال انسان اعم از نیک و بد در سرای دیگر جلوه خاصی دارند، افعال نیک انسان به صورت موجودات زیبا و دلنشین خود را نشان میدهند و گناهان انسان به صورت موجودات مهیب و کریه مجسم شده و در حالی که خود یک نوع کیفر برای مجرم به شمار میروند، بر جرائم او نیز گواهی میدهند.
نخست به تبیین شاهان خارجی میپردازیم که در آیات قرآنی به آنها اشاره شده است.
1ـ خداوند بزرگ
نخستین شاهد بر کردارهای انسانهای خدای بزرگ است، که چیزی بر او در جهان پنهان نیست چنان که میفرماید:
«لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ»[3]
چرا نسبت به آیات الهی کفر میورزید با آن که خدا بر اعمال شما شاهد و گواه است. و در آیهی دیگر میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»[4]
خداوند روز رستاخیز میان آنان داوری میکند، خدا بر همه چیز شاهد و گواه است.
و در آیه دیگر میفرماید:
«فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما یَفْعَلُونَ»[5]
به سوی ما است بازگشت آنان، آنگاه خدا بر آنچه انجام میدهند، شهید و گواه میباشد.
2ـ پیامبران الهی
قرآن به روشنی یادآور میشود که روز قیامت فردی از هر امت بر اعمال آنان گواهی میدهد چنانکه میفرماید:
«فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً»[6]
چگونه میشود آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را نیز بر آنان (گواهان) شاهد بیاوریم…
در آیات دیگر نیز به صورت کلی یادآوری شده است که بر هر امتی شاهد و گواهی هست.[7]
ولی مفسران گواه هر امت را پیامبر آن امت دانستهاند و گواه این مطلب این است که قرآن حضرت مسیح را شاهد امت خویش معرفی کرده است آنجا که میفرماید:
هیچ اهل کتابی نیست مگر این که به عیسی پیش از مرگ او، ایمان میآورد، عیسی در روز قیامت بر علیه آنان شهادت میدهد.[8]
بنابراین میتوان شهود هر امت را پیامبر آن امت دانست.
در این جا مطلب دیگری نیز قابل توجه است و آن این که در آیه گذشته (وجِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً) خود پیامبر گواه (بر آنان) معرفی شده است، اکنون باید دید مقصود از آنان کیست؟
آیا مقصود گواه بودن بر پیامبران پیشین است که در حقیقت پیامبران شاهدان امت خویش بوده و پیامبر اسلام شاهد بر شهود میباشد و یا مقصود شهادت پیامبر اسلام بر امت خویش است؟
در این جا دو احتمال وجود دارد، مرحوم طبرسی همان احتمال نخست را ذکر کرده و از احتمال دوم ذکری به میان نیاورده است و از اینکه در آیه، کلمه «هولاء» بکار برده (وجِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً) میتوان گفت که مقصود همان امت خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ میباشد.
علم گستردهی شهود
این آیات از علم گسترده و همه جانبه «شاهدان» پرده برمیدارد و اینکه شاهدان امتها از کارهای ظاهری و باطنی آنان آگاه میباشند، زیرا «اَداِء» شهادت فرع «تَحمُلّ» آن است و شهادت به حکم این که به معنی شهود و حضور است مستلزم آن که شاهد نزد مَشهُود بِهْ (کاری که بر وقوع آن شهادت میدهد) نوعی حضور داشته باشد، اکنون سئوال میشود آیا با علم عادی میتوان بر جمیع اعمال یک فرد که به صورت پنهان و آشکار در تمام مدت عمر خود انجام داده است شهادت داد؟
بنابراین باید بگوئیم: پیامبران در پرتو احاطه بر افعال ظاهری و باطنی افراد به چنین شهادتی موفق میشوند.
شگفتآور این که پیامبران نه تنها بر اعمال انسانهای معاصر خود گواهی میدهند، بلکه بر اعمال مجموع افراد امت که چه بسا پس از رحلت پیامبر چشم به جهان گشوده و زندگی را آغاز کردهاند، گواهی خواهند داد.
و از این جا میتوان پایهی گستردگی علم پیامبران و احاطهی غیبی آنان را نسبت به امتهای خود به دست آورد و بر خلاف اندیشه گروهی از کوتهفکران که علم انبیاء را به دائره محدودی منحصر میکنند این آیات بر خلاف اندیشه آنان گواهی میدهد.
3ـ پیامبر اسلام
به حکم آیات گذشته پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بر اعمال امت خود گواهی میدهد ولی در این خصوص آیاتی وارد شده است که به همین جهت آن را جداگانه مطرح نمودیم.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
طریقه و راه پدرتان ابراهیم (را پیروی کنید) او شما را در زمانهای پیش مسلمان نامیده است. و در این مورد پیامبر بر شما گواه است و شما نیز گواهان بر مردم میباشید.[9]
و در آیه دیگر میفرماید:
«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»[10]
شما را امت برگزیده قرار دادیم تا بر مردم شاهد و گواه باشید و پیامبر نیز بر شما شاهد و گواه باشد.
در برخی از آیات قرآن، پیامبر گرامی شاهد و مبشر معرفی شده است آنجا که میفرماید:
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً»[11]
ای پیامبر ما تو را گواه و نوید دهنده برانگیختیم.
ممکن است مقصود از این شاهد، شهادت بر اعمال در روز رستاخیز باشد.
و در آیه دیگر میفرماید:
«إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْکُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَیْکُمْ»[12]
ما به سوی شما پیامبری را برانگیختیم که شاهد بر اعمال شما است.
با توجه به این که ادای شهادت فرع تحمل آن است این آیات خود گواه روشنی بر وسعت و گستردگی علم پیامبر اسلام بر اعمال ظاهری و باطنی امت اسلامی میباشد.
4ـ گواهی دادن افرادی از امت اسلامی
از برخی از جملههای آیات گذشته استفاده میشود که امت اسلامی نیز جزء گواهانند مثلاً در آیهی سورهی[13] بقره یادآور میشود که ما شما را امت برگزیده قرار دادیم تا شاهد و گواه بر مردم باشید، در اینجا این سئوال مطرح میشود که آیا همه امت اسلامی شاهد و گواه میباشند، در این صورت مشهود علیه کیست؟
آیا میتوان گفت شهود، همهی امت اسلامی و مشهود علیه، امتهای پیشین میباشند؟ یا ناچاریم بگوئیم برخی از امت اسلامی بر برخی دیگر شهادت میدهد، و در نتیجه همهی امت اسلامی به نوعی شاهد و به نوعی مشهود علیه میباشند.
گذشته از این، سئوال دیگری نیز در اینجا مطرح است و آن این که بیشتر امت اسلامی بسان امتهای پیشین به حکم آیه قرآن «وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ»[14] اکثر آنان را سپاسگزار نمییابی، فاقد شرط اداء شهادت میباشند.
و به تعبیر امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ در میان امت اسلامی کسانی هستند که شهادت آنان بر یک «دسته سبزی» و یا یک کیلو خرما[15] پذیرفته نمیشود، چگونه میتوان گفت: همهی امت اسلامی شاهدند.
با توجه به نکات یاد شده چارهای جز این نیست که بگوئیم: مقصود از «جعلناکم» همه امت اسلامی نیست بلکه مقصود آن طبقه بلند پایه از امت است که از هر نظر شایستگی گواهی دادن را دارند و در روایات اسلامی بر پیشوایان معصوم تطبیق شده است.[16]
ممکن است گفته شود که اگر مقصود پیشوایان معصوم است چرا شهادت را به همه امت اسلامی نسبت داده میفرماید:
«لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»؟
ولی پاسخ این سئوال با توجه به نظائر آن در قرآن روشن است، قرآن همه بنیاسرائیل را «مَلِک» (فرمانروا) معرفی کرده میگوید: نعمتهای خدا را بیاد آورید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی برانگیخت و شماها را فرمانروایان قرار داد.[17]
در حالی که همهی بنیاسرائیل فرمانروا نبوده و تنها برخی از آنان مانند داود و سلیمان فرمانروایی داشتهاند ولی حکومت و فرمانروایی را به همه آنان نسبت داده است از این جهت باید گفت مقصود از شهادت دادن امت اسلامی خصوصاً بر اعمال ظاهری و باطنی شهادت آن گروهی است که از علم وسیع و گستردهای برخوردار بوده و این گروه جز پیشوایان معصوم کسی نیست، و اگر بخواهیم در این مورد طبقه دیگر از افراد امت را نیز وارد کنیم، یعنی آنان که از نظر تقوی و طهارت در درجهی بالایی قرار دارند، ناچاریم برای آنان علم وسیعی قائل شویم که بر اعمال پنهانی دیگران نیز آگاه بوده و بتوانند بر آن نیز گواهی دهند و یا لااقل شهادت آنان را به اعمال ظاهری آن هم در مورد افراد معاصر با خود اختصاص دهیم.
[1] . غافر / 51.
[2] . هود / 18.
[3] . آل عمران / 98.
[4] . حج / 17.
[5] . یونس / 46.
[6] . نساء / 14.
[7] . به آیههای: 84 و 89 سورهی نحل، 75 قص، 41 نساء مراجعه شود.
[8] . نساء / 159.
[9] . حج / 78.
[10] . بقره / 143.
[11] . احزاب / 45 و فتح / 8.
[12] . مزمل / 15.
[13] . وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً.
[14] . اعراف / 17.
[15] . امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: آیا میپندارید که خدا با این آیه شهادت همه مسلمانان را اراده کرده است (چگونه میتوان این را گفت) آن کس که شهادت او در این دنیا بر یک من خرما پذیرفته نمی شود چگونه در روز قیامت برای شهادت طلبیده میشود، آنگاه شهادت او در حضور امتهای پیشین پذیرفته میگردد، نه چنین نیست خدا هرگز چنین افراد را اراده نکرده است. (تفسیر برهان، ج1، ص160.
[16] . کافی، ج1، ص147 ـ 146.
[17] . مائده / 20.
@#@
ابته این بحث دامنه گستردهای دارد که باید تحت عنوان «حقیقت شهادت و شاهد» در قرآن، مورد بررسی قرار گیرد. و ما به فضل الهی، پیرامون موضوعاتی مانند صدیقین، شهداء، صالحین بحث خواهیم کرد.
5ـ فرشتگان ناظر بر اعمال
گواهان دیگر فرشتگانی هستند که در دنیا ناظر بر اعمال افراد بوده و در قیامت با آنان وارد دادگاه الهی میشوند یکی از فرشتگان مأمور جلب مجرم به دادگاه است و دیگری گواه بر اعمال او چنان که میفرماید:
هر انسانی در حالی که با او مأموری و گواهی همراه است وارد میشود، به او گفته میشود تو از سرای دیگر غافل بودی، پرده را کنار زدیم، امروز بینایی تو تیز است، و یکی از دو فرشته همراه مجرم میگوید حساب او پیش من حاضر است.[1]
امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ پس از ذکر آیه یاد شده میفرماید:
«سَائِقٌ یَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ یَشْهَدُ عَلَیْهَا بِعَمَلِهَا»[2]
مأموری که گنهکار را به سوی محشر (محکمه الهی) هدایت میکند و فرشتهای که (در دنیا) شاهد اعمال او بوده و در آن محکمه بر علیه او شهادت میدهد.
در آیات دیگر نیز به شهادت فرشتگان اشاره شده است چنان که میفرماید:
«ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»[3]
هیچ سخنی را نمیگوید مگر این که در کنار آن نگهبان حاضری است.
و باز میفرماید: «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ ـ کِراماً کاتِبِینَ ـ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»[4]
برای شما نگهبانانی گمارده شده است، نویسندگانی گرانقدر، آنچه را که انجام میدهید میدانند.
6ـ زمین یا مکان انجام عمل
یکی از گواهان نقطهای است که کار خوب یا بد در آن انجام میگیرد.
قرآن در این مورد میفرماید:
«یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها ـ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها»[5]
در چنین روزی زمین از حوادثی که در آن رخ داده است خبر میدهد زیرا پروردگارش به آن وحی نموده و او را آگاه ساخته است. در این که زمین از چه چیز خبر میدهد در آیه مطلبی ذکر نشده است ولی با توجه به این که آیه ناظر به برانگیخته شدن انسانها در قیامت میباشد و این که آنان کردارهای خود را خواهند دید، روشن میشود که اخبار زمین مربوط به کارهایی است که انسانها روی آن انجام دادهاند، خواه کارهای نیک و خواه کارهای بد، از این جهت به دنبال آن، مسألهی کیفر و پاداش اعمال انسان را مطرح نموده میفرماید:
در این روز انسانها (پس از محاسبه) گروه گروه بر میگردند، تا اعمالشان به آنان نشان داده شود، پس هر کس به اندازه سنگینی ذرهای کار نیک انجام داده است آن را میبیند و هر کس به اندازه سنگینی ذرهای کار بد انجام دهد آن را خواهد دید.[6]
ناگفته پیداست که همه اجزاء زمین بر افعال یک انسان گواهی نمیدهند، بلکه نقطهای که انسان در آن کار نیک و بد انجام داده است، همان نقطه به شهادت بر میخیزد و روایات نیز بر این مطلب گواهی میدهند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در پاسخ پرسش کسی که سئوال کرد آیا نمازهای نافله را در یک جا انجام دهم یا در جاهای مختلف؟ فرمود در جاهای مختلف، تا این مکانها در روز رستاخیز به نفع تو گواهی دهند.[7]
درباره شهادت مکان بر اعمال انسان در قیامت روایات بسیاری وارد شده است که کتابهای حدیث در ابواب مربوط به نمازهای واجب و مستحب، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و… وارد شده و بررسی آنها بحث جداگانهای را میطلبد. از پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است که فرمودند روز قیامت زمین بر اعمال هر مرد و زنی که در آن انجام داده است گواهی میدهد و میگوید او فلان عمل را در فلان روز انجام داده است.[8]
بنابراین در این که از دیدگاه قرآن و روایات اسلامی، یکی از شاهدان در قیامت، مکان انجام گرفتن عمل است جای تردید نیست آنچه در این جا توجه انسان را به خود جلب میکند این است که مکان که فاقد حس و ادراک است چگونه میتواند اعمال انسان را درک نماید، و در سرای دیگر بر آن گواهی دهد؟
ولی پاسخ این است که این نوع آیات و روایات و نیز آیات و روایات دیگر از این قبیل ما را به یک حقیقت رهنمون میگردند و آن این که تمام موجودات از نوعی ادراک برخوردارند، و میزان درک و آگاهی آنها بستگی به میزان درجه وجودی آنها دارد چنان که قرآن کریم در جای دیگر میفرماید:
هیچ موجودی نیست مگر آن که خدا را تسبیح میگوید ولی شما تسبیح آنان را درک نمیکنید.[9]
این مطلب از نظر مبانی حکمت متعالیه در فلسفه اسلامی امری مسلم و غیر قابل تردید است و این خود از امتیازات و شگفتیهای قرآن است که از یک واقعیت بسیار دقیق پرده برداشته است آن هم در زمانی که فکر و اندیشه بشر کمترین توجهی به این نوع مطالب دقیق نداشته است.
7ـ شهادت زمان یا گردش شب و روز
اگر مکان به حکم آیات قرآن بر اعمال انسان گواهی میدهد، زمان و روز و شب نیز بسان مکان گواهی خواهند داد.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: آنگاه که روز آغاز میشود به فرزندان آدم چنین خطاب میکند: کار نیک انجام ده تا من در روز رستاخیز به سود تو گواهی دهم من موجود ناپایدارم در گذشته نبودهام و در آینده نخواهم بود و آنگاه که تاریکی شب فرا میرسید، شب نیز همین خطاب را دارد.[10]
8ـ گواهی دادن قرآن در رستاخیز
از برخی از روایات استفاده میشود که قرآن در روز رستاخیز به صورت انسانی مجسم میشود و خدا به او خطاب میکند که بندگان مرا چگونه دیدی؟ (با تو چگونه رفتار کردند؟) او در پاسخ میگوید: پروردگارا گروهی از آنان مرا حفظ کرده و چیزی از من ضایع نکردند، و برخی از آنان مرا ضایع نمودند، حق مرا سبک شمرده و به تکذیب من برخاستند، و من حجت تو بر تمام خلق میباشم، در این هنگام خطاب میآید: به عزت و جلالم سوگند به خاطر تو گروه نخست را بهترین پاداش و گروه دیگر را به عذاب دردناک کیفر خواهم داد.[11]
9ـ نامه اعمال
یکی از گواهان در روز محشر خود نامهی اعمال است که در آن خوبیها و بدیها منعکس میباشد و قرآن در آیات مختلفی به وجود چنین صحیفه تصریح مینماید، آنجا که میفرماید:
بگو خدای من در بیاثر ساختن مکر و حیله آنها سریعتر از آنان است فرستادگان ما تمام نقشههای (اعمال) شما را مینویسند.[12]
در آیه دیگر میفرماید:
آیا آنان گمان میکنند که ما سخنان پنهانی و آهسته آنان را نمیشنویم؟ آری فرستادگان ما نزد آنان کارهای آنها را مینویسند.[13]
در این دو آیه هر چند سخن از نگارش سخنان و یا اعمال آشکار و پنهان افراد است و به گواهی دادن آن در روز قیامت اشارهای نشده است ولی به طور مسلم این نگارش به خاطر احتجاج با آنها است و لذا در برخی از آیات درباره موقعیت صحیفه اعمال چنین میفرماید:
و صحیفه اعمال در برابر مجرمان قرار میگیرد و آنان از دیدن آن خا ئف و ترسان میشوند.[14]
و در آیه دیگر میفرماید:
روز قیامت طرفداران باطل زیانکارند، هر امتی را مینگری که به زانو درآمده است و به سوی کتابش (نامهی اعمال) خوانده میشود، به آنان گفته میشود این کتاب ما است که به حق بر علیه شما سخن میگوید.[15]
شگفت این جا است که صحیفه اعمال آن چنان کارهای ریز و درشت را ضبط کرده است که فرد مجرم از ضبط آن انگشت حیرت به دندان گرفته میگوید:
چگونه این کتاب هیچ ریز و درشتی را فرو گذار نکرده و همه را برشمرده است.[16]
و از آیات دیگر استفاده می شود که نامهی اعمال هر انسانی به گردن وی آویخته میگردد چنان که میفرماید:
نامهی اعمال هر انسانی را به گردن او میآویزیم و روز قیامت به صورت کتابی بیرون میآوریم و او آن را گشاده مییابد.[17]
ممکن است گفته شود چگونه صحیفهی اعمال خود گواه بر جرائم گنهکار میباشد، زیرا نامههای اعمال چیزی از قبیل پروندههایی است که در محکمههای دنیا برای بزهکاران تشکیل میدهند و آنچه در پرورنده مکتوب است در حد اتهام و ادعاء است و فرد مجرم میتواند در برابر آن از خود دفاع کند و اثبات آن تنها از طریق گواهان یا صلاحیت ممکن است.
در پاسخ یادآور میشویم هر یک از گواهان و شاهدان در قیامت موقعیت ویژهای دارد، موقعیت نامههای ا عمال این است که با توجه به علم و بصیرتی که در سرای دیگر برای انسان گنهکار حاصل میشود به گونهای که با دیدن پرونده عمل بر همه کارهای ناروایی که در دنیا انجام داده است آگاه میگردد، در این حالت اگر به وجدان خود رجوع کند و خود بخواهد بر اساس عدل و انصاف در مورد خود داوری کند، پرونده عمل او بهترین گواه و شاهد برای او به شمار میرود.
به همین جهت قرآن کریم پس از آن که نامهی عمل انسان را به او میدهند، میفرماید:
اعمال خود را رسیدگی کن و با استناد به آنچه در صحیفهی عمل تو نوشته شده است در مورد خودداری نما چنان که میفرماید:
«اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»[18]
حال اگر فرد گنهکار با دیدن نامه عمل، به گناهان خود اعتراف نمود، در این صورت خداوند حکیم بر اساس عدل و لطف خود دربارهی او تصمیم گیرد ولی اگر درصدد انکار برآمد و خواست از همان شیوهای که در دنیا و در برابر محکمههای دنیوی با انکار و خدعه خود را تبرئه میکرد در محکمهی الهی نیز چنین فکر خامی در او راه یابد در این صورت شاهدان الهی (پیامبران و فرشتگان) علیه او شهادت میدهند و در صورتی که گواهی آنان را نیز انکار نماید اعضای بدن او که به وسیلهی آنها گناه را انجام داده است خود بر گناهان او گواهی میدهند و یدگر هیچ راه فراری برای او نخواهد بود.
[1] . ق / 22 ـ 21.
[2] . نهج البلاغه، خطبهی 85.
[3] . ق / 18.
[4] . انفطار / 13 و 11.
[5] . زلزله / 4 ـ 5.
[6] . زلزله / 8 ـ 6.
[7] . بحارالانوار، ج7، باب 16، روایت 15 و در روایت 11 آمده است «وَ البِقاعُ الَّتی عَلَیْهِ شُهُودُ رَبّه لَهُ اَوْ عَلَیْه» مکانهایی که بر انسان احاطه دارند شاهدان پروردگار بر انسان میباشند که به سود یا زیان او شهادت میدهند.
[8] . مجمع البیان، ج5، ص526.
[9] . اسراء / 44.
[10] . بحارالانوار، ج7، باب 16، روایت 22.
[11] . بحارالانوار: ج7، باب 16، روایت 16.
[12] . یونس / 20.
[13] . زخرف / 80.
[14] . کهف / 49.
[15] . جاثیه / 29 ـ 27.
[16] . کهف / 49.
[17] . اسراء / 13.
[18] . اسراء / 14.
@#@
این مطلب از برخی از روایات مربوط به گواهان روز قیامت به خوبی استفاده میشود که در این روایت آمده است که فرشتگان در مورد کسانی شهادت میدهند که نامه اعمال خود را انکار نمودهاند، و حتی پس از گواهی دادن فرشتگان الهی شهادت آنان را نیز انکار میکنند و در این صورت دهان آنان بسته میشود و اعضاء آنان به سخن میآید.
بنابراین مراحل شهادت به قرار زیر است:
1ـ نامه اعمال.
2ـ گواهی فرشتگان پس از انکار نامه اعمال.
3ـ گواهی اعضاء پس از تکذیب فرشتگان.[1]
تا اینجا با شاهدان خارجی از نظر قرآن و روایات آشنا شدیم اکنون به بررسی گواهان و شاهدان داخلی میپردازیم:
شاهدان داخلی
مقصود از شاهدان داخلی، گواهانی است که جزء بدن انسان بوده یا به گونهای به او مرتبط باشند، اینک بیان این بخش:
الف) اعضاء بدن
از شگفتیهای روز رستاخیز این است که عضو مجرم بر گناه او گواهی دهد که دیگر جای هیچ شک و تردیدی برای خود مجرم و حاضران و ناظران نماند.
قرآن در این مورد میفرماید:
روزی که زبان و دست و پای آنان به کارهایی که انجام دادهاند، گواهی میدهند.[2]
از آیه دیگر استفاده میشود که از میان اعضاء، دهان بسته میشود و دیگر عضوها گواهی میدهند چنان که میفرماید:
امروز (قیامت) بر دهان آنان مهر میزنیم، دستان آنان با ما سخن گفته و پاهایشان بر آنچه انجام دادهاند، گواهی میدهند.[3]
ب) شهادت پوست بدن
اگر آیات پیشین، بر گواهی دادن اعضاء بدن، گواهی میدهد، برخی از آیات گواه دیگری را معرفی میکند به نام «پوست بدن» و اینکه در روز رستاخیز «پوست» انسان بر اعمال او گواهی میدهد چنان که میفرماید:
روزی که دشمنان خدا به سوی آتش به تدریج روانه میشوند و در کنار آتش میایستند تا وقتی همگان به سوی آن آمدند، گوشها و دیدگان و پوستهای آنان بر کارهای زشت آنان گواهی میدهند آنان به پوستهای خود اعتراض کرده که چرا بر ضرر ما شهادت دادی؟ در این لحظه از جانب شاهدان (پوستها) پاسخ میشوند که:
ما را خدای که هر موجودی را به سخن درآورده است، به سخن آورد و او است که شما را بار اول (در دنیا) آفرید و به سوی او بازگشتهاید.[4]
در این آیه گواهی دادن پوستها به طور مطلق آمده است و در نتیجه همه کارهایی را که با اعضای بدن مانند دست و پا انجام میگیرد شامل میشود و مدلول آن از آیههایی که بر شهادت دست و پا دلالت داشت گستردهتر خواهد بود، ولی برخی از مفسران گفتهاند کلمهی «جلود» در آیه کنایه از «فروج» است و نه مطلق پوست بدن، که قرآن به خاطر رعایت ادب در گفتار از آن به کنایه تعبیر کرده است، ولی این تفسیر شاهد و دلیل استواری ندارد، و کلمه «فروج» نیز در آیات دیگر قرآن به کار رفته است. چنان که در ستایش مؤمنان راستین میفرماید «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ».[5]
در اینجا این سئوال مطرح میشود که چرا این گروه فقط به گواهی دادن پوستهایشان اعتراض میکنند، و شهادت گوشها و چشمهایشان را مورد اعتراض قرار نمیدهند؟ گفته شده است این بدین خاطر است که پوست تنها به کارهایی که به واسطه آن انجام گرفته است شهادت میدهد. ولی گوش و چشم به کارهایی هم که دیگر اعضاء انجام دادهاند گواهی میدهند، گویا وجه اعتراض گنهکاران به پوستهایشان این است که شما خود واسطه انجام این گناه بودهاید حال چرا علیه ما گواهی میدهید؟[6]
تا اینجا با شاهدان دوازده گانه در قیامت آشنا شدیم، و ما این بحث را همین جا پایان میدهیم.
[1] . بحارالانوار، ج7، باب 16، روایت 3 و 4.
[2] . نور / 24.
[3] . یس / 65.
[4] . فصل / 20 ـ 22.
[5] . مؤمنون / 5.
[6] . به تفسیر المیزان، ج17، ص378 رجوع شود.
آیت الله جعفر سبحانی- با تلخیص از منشور جاوید، ج9، ص328