موضوع مشاوره در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است چنانچه پیغمبر اکرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ با قطع نظر از وحی آسمانی آنچنان فکر نیرومندی داشت که هیچگاه نیاز به مشاوره پیدا نمیکرد، ولی برای اینکه از یک سو مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامههای اساسی زندگی خود قرار دهند و از سوی دیگر نیروی فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومی مسلمانان که جنبهی اجرای قوانین الهی داشت (نه قانونگزاری) جلسهی مشاوره تشکیل میداد و مخصوصاً برای رأی افراد صاحب نظر ارزش خاصی قائل بود تا آنجا که گاهی به احترام آنها از رأی خود صرف نظر میکرد، چنانکه نمونهی آن در جنگ «احد» اتفاق افتاد و میتوان گفت که یکی از عوامل موفقیت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در پیشبرد اهداف اسلامی همین بود.
در این بحث به پنج موضوع توجه فرمائید:
1ـ آیات و روایات پیرامون شورا.
2ـ با چه اشخاصی میتوان مشورت کرد؟
3ـ نتایج ثمر بخش مشورت.
4ـ وظیفهی مشاور.
5ـ مذمت استبداد.
آیات:
1ـ «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ[1]؛ از پرتو رحمت الهی در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگ دل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند، بنابراین آنها را عفو کن و برای آنها طلب آمرزش نما و در کارها با آنها مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
2ـ «وَالَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ اَاقمُوا الصَّلوهَ وَ اَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ[2]؛ و آنان که دستورات پروردگار را اجابت و اطاعت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را با مشورت یکدیگر انجام دادند و از آنچه روزیشان دادیم انفاق میکنند.»
روایات:
از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل شده که فرمود: «اِذا کانَ أمَرائُکُمْ خِیارَکُمْ وَ اَغْنِیائُکُمْ سُمَحائُکُمْ وَ اَمْرُکُمْ شُوری بَیْنَکُمْ فَظَهْرُ ألاَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِها وَ اِذا کانَ أمَرائُکُمْ شِرارَکُمْ وَ اَغْنِیائُکُمْ بُخَلائَکُمْ وَلَمْ یَکُنْ اَمْرُکُمْ شُوری بَیْنَکُمْ فَبَطْنُ اْلاَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِها[3]؛ هنگامی که زمامداران شما، نیکان شما باشند و توانگران شما سخاوتمندان، و کارهای نیک با مشورت انجام گیرد،در این موقع روی زمین، از زیر زمین برای شما بهتر است (یعنی شایستهی حیات و زندگی هستید) ولی اگر زمامدارانتان بدان و ثروتمندان افراد بخیل باشند ودر کارها مشورت نکنید در این صورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است.»
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در اثناء خطبه میفرماید: «وَلا مُظاهَرَهَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَهِ[4]؛ هیچ پشتیبانی مطمئنتر از مشورت نیست.»
از امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده: در تورات چهار جمله آمده: «مَنْ لایَسْتَشیرُ یَنْدِمُ وَ الْفَقْرُ الْمَوْتُ اْلأَکْبَرِ وَ کَما تَدینُ تُدانُ وَ مَنْ مَلَکَ اِسْتَأْثَرَ[5]؛ کسی که مشورت نکند پشیمان میشود، فقر مرگ بزرگ است، هر چه کنی با تو همان خواهد شد و کسی که مالک شود استبداد میورزد یعنی نوعاً اینها از تبعات این خصلتها است.»
با چه اشخاصی باید مشورت کرد؟
مسلم است که هر کس نمیتواند طرف مشورت قرار گیرد، زیرا گاه بعضی از اشخاص نقاط ضعفی دارند که مشورت با آنها مایهی بدبختی و عقب افتادگی است و از این جهت در روایات خاندان عصمت و طهارت صفاتی را برای مستشار ذکر نمودهاند:
الف) از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده: مشورت تحقق نمیگیرد مگر با شرائطش و اگر کسی آن شرایط را نداند در مشورت ضرر میکند.
پس اولین آنها عبارت است از اینکه مستشار عاقل باشد و دومین شرط این است که آزاد مرد و متدین باشد و شرط سوم عبارت است از اینکه مستشار دوست حقیقی باشد و شرط چهارم عبارت است از اینکه بتوانی او را آگاه کنی از امور پنهانی خود و علم آن نسبت به موضوع مانند علم خودت باشد که به افراد دیگر نرسد.[6]
ب) از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «اِسْتَشِرْ فی اَمْرِکَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ[7]؛ مشورت کنید در پیش آمدها (از) کسانی که میترسند از پروردگارشان.»
ج) از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده که فرمود: (با سه طایفه مشورت نکن) «وَلا تُدْخِلَنَّ فی مَشْوَرَتِکَ بَخیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ وَلا جَباناً یُضْعِفُکَ عَنِ اْلاُمُورِِ وَلا حَریصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَّهَ بِالْجَوْرِ[8]؛ با افراد بخیل مشورت نکن زیرا ترا از بخشش و کمک به دیگران باز میدارند و از فقر میترسانند (و نیز) با افراد ترسو مشروت نکن زیرا آنها ترا از انجام کارهای مهم باز میدارند (و همچنین) با افراد حریص مشورت نکن که آنها برای جمع آوری ثروت و یا کسب مقام، ستمگری را در نظر تو جلوهگر میسازند.»
د) از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «اِیّاکَ وَ مُشاوَرَهَ النِّساءِ اِلاّ مَنْ جَرَّبْتَ بِکَمالِ عَقْلٍ…[9]؛ خودداری کن از مشورت با زنان، مگر آنان که رشد عقلی و فکریشان به تجربه ثابت شده باشد.»
هـ ) از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «لاتَشِرْ عَلَی الْمُسْتَبِدِّ بِرَایِهِ[10]؛ مشورت نکن با کسی که استبداد رأی دارد.»
نتایج مشورت:
اصولاً مردمی که کارهای مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشی یکدیگر انجام میدهند، کمتر گرفتار لغزش میشوند به عکس، افرادی که گرفتار استبداد رأی هستند و خود را بینیاز از افکار دیگران میدانند، هر چند از نظر فکری فوق العاده باشند، باز هم غالباً گرفتار اشتباهات خطرناک و دردآگین میشوند، از این گذشته استبداد رأی، شخصیت را در تودهی مردم میکشد و افکار را متوقف میسازد و استعدادهای آماده را نابود میکند و به این ترتیب بزرگترین سرمایههای انسانی یک ملت از دست میرود.
به علاوه کسی که در انجام کارهای خود با دیگران مشورت میکند، اگر مواجه با پیروزی شود کمتر مورد حسد واقع میگردد، زیرا دیگران، پیروزی وی را از آن خودشان میدانند و معمولاً انسان نسبت به کارهایی که خودش انجام داده، حسد نمیروزد و اگر احیاناً با شکست مواجه گردد،زبان اعتراض و ملامت و شماتت بر او بسته است، زیرا کسی به نتیجهی کار خودش اعتراض نمیکند، و نه تنها اعتراض نخواهد کرد بلکه دلسوزی و غمخواری نیز میکند.
یکی دیگر از فوائد مشورت این است که انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستی و دشمنی آنها را با خود درک خواهد کرد و این شناسائی راه را برای پیروزی او هموار میکند و شاید مشورتهای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با آن قدرت فکری فوق العاده که در حضرتش وجود داشت به خاطر مجموع این جهات بوده است و در این روایات نیز به این مطلب اشاره شده است.
1ـ از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «مَنِ لَمْ یَسْتَشِرْ یَنْدَمُ[11]؛ کسی که مشورت نکند پشیمان میشود.»
2ـ از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فی عُقُولِها[12]؛ کسی که مستبد به رأی خویش باشد هلاک میگردد و کسی که مشورت کند با افراد بزرگ، در عقلهای آنها شریک شده است.»
3ـ از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «ما عُطِبَ امْرِءٌ اِسْتَشارَ[13]؛ سرزنش نمیشود کسی که مشورت کرده است.»
وظیفه مشاور:
همان طوری که در اسلام، دربارهی مشورت کردن دستور مؤکّد داده شده، به افرادی که مورد مشورت قرار میگیرند نیز تأکید شده که از هیچگونه خیرخواهیای فروگذار نکنند و خیانت در مشورت یکی از گناهان بزرگ محسوب میشود، حتی این حکم دربارهی غیر مسلمانان نیز ثابت است، یعنی اگر انسان، پیشنهاد مشورت را از غیر مسلمانی بپذیرد، حق ندارد در مشورت نسبت به او خیانت کند و غیر از آنچه تشخیص میدهد به او اظهار نماید.
در «رسالهی حقوق» که از امام سجاد ـ علیه السّلام ـ نقل شده چنین آمده: «وَحَقُّ الْمُسْتَشیرِ اِنْ عَلِمْتَ لَهُ رَأْیاً اَشَرْتَ عَلَیْهِ وَ اِنْ لَمْ تَعْلَمْ اَرْشَدْتَهُ اِلی مَنْ یَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشیرِ عَلَیْکَ اَنْ لا تَتَّهِمَهُ فیما لا یُوافِقُکَ مِنْ رَأْیِهِ فَاِنْ وافَقَکَ حَمِدْتَ اللهَ[14]؛ حق کسی که از تو طلب مشورت میکند این است که اگر عقیده و نظری داری در اختیار او بگذاری و اگر دربارهی آن کار چیزی نمیدانی او را به کسی راهنمایی کنی که میداند و اما حق کسی که مشاور تو است، این است که که در آنچه که با تو موافق نیست، او را متهم نسازی پس اگر با تو موافق بود، شکر خدای گویی».
و از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمینَ فی مَشْوَرَهٍ فَقَدْ بَرِئْتُ مِنْهُ[15]؛ کسی که در مشورت به مسلمانان خیانت کند پس به حقیقت من از او بیزارم.»
و نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «مَنِ اسْتَشارَ اَخاهُ فَلَمْ یَنْصَحْهُ مَحْضَ الرَّأْیِ سَلَبَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَأْیَهُ[16]؛ کسی که مشورت کند با برادر خویش و او خیر و حقیقت را به او نگوید، خداوند رأی و درک او را میگیرد.
روایاتی پیرامون مذمت استبداد به رأی
الف) از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «اَلْمُسْتَبِدُّ بِرَأْیِهِ مَوْقُوفٌ عَلی مَداحِضِ الزُّلَلِ[17]؛ استبداد به رأی (انسان را) حبس میکند بر (مطالب) باطل و خطا».
ب) و نیز فرمود: «لا تَشِرْ عَلَی الْمُسْتَبِدِّ بِرَأْیِهِ[18]؛ با مستبد به رأی مشورت مکن.
ج) و باز فرمود: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ[19]؛ کسی که در رأی خویش استبداد داشته باشد، هلاک میگردد.
[1] . سورهی آل عمران، آیهی 159.
[2] . سورهی شوری، آیهی 38.
[3] . تحت العقول، ص26.
[4] . نهج البلاغه، کلمات قصار 113.
[5] . بحار، ج75، ص100.
[6] . وسائل، ج8، ص426.
[7] . وسائل، ج8، ص426.
[8] . نهج البلاغه، فرمان امام به مالک اشتر.
[9] . بحار، ج103، ص253.
[10] . بحار، ج75، ص105.
[11] . بحار، ج75، ص104 ـ 100.
[12] . وسائل، ج8، ص425.
[13] . بحار، ج75، ص104 ـ 100.
[14] . تفسیر نمونه، به نقل از تفسیر نور الثقلین، ج1، ص405.
[15] . بحار، ج75، ص99.
[16] . وسائل، ج8، ص427.
[17] . بحار، ج75، ص105.
[18] . بحار، ج75، ص105.
[19] . بحار، ج75، ص104.
غلام رضا سلطانی ـ تکامل در پرتو اخلاق، ج2، ص159