بنابراین، قرآن کریم کتابی عمیق و دارای باطنها است و هر کس به حدّ ظرفیّت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود و ائمه ـ علیهم السّلام ـ نیز آیات کریمهی قرآن را برای همهی افراد یکسان معنی نمیکردند. برای برخی به ظاهر قرآن معنی میفرمودند و برای برخی به باطن قرآن؛ و این بستگی به تحمّل آن افراد داشت.
«ذریح محاربی»که از اصحاب امام صادق ـ علیه السّلام ـ است و دارای کتاب روایی است و جایگاهی بس تمام دارد، از امام ششم ـ سلام الله علیه ـ دربارهی معنای آیهی کریمهی «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ»[1] مطلبی را میپرسد و آن حضرت در جواب میفرمایند: مقصود از «تفثهم»ملاقات امام است یعنی پس از حج به حضور امام شرفیاب شدن. و مقصود از «وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ»یعنی، آن عهدها را، که همان مناسک حج است، انجام دادن.[2] عبدالله بن سنان که این روایت را از ذریح محاربی شنیده، میگوید: این مطلب برای من تازگی داشت خدمت امام ششم ـ علیه السّلام ـ شرفیاب شده عرض کردم: آیه را برایم معنا بفرمائید. آن حضرت فرمودند: «أخذ الشارب و قصّ الأظفار»یعنی موی شارب را کم کردن و ناخن را چیدن! عبدالله بن سنان عرض میکند: «جُعلت فداک إنّ ذریح حدّثنی عنک بأنّک قلت له «لیقضوا تفثهم»: لقاءُ الإمام «و لیوفوا نذورهم»: تلک المناسک»ذریح محاربی از شما نقل میکند که فرمودهاید مقصود از آیه، لقای امام و انجام مناسک است ولی شما برای من به گونهی دیگری تفسیر میکنید. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «صَدَقَ ذریح و صَدَقْتَ»هم او صادق و راستگوست و هم این خبر که داده است، صادق و درست است. «إن للقرآن ظاهراً و باطناً و من یحتمل مثل ما یحتمل ذریح؟»[3] قرآن ظاهری دارد که «ثُمَّ لْیَقْضُوا»بر اساس ظاهر به معنای اصلاح ظاهری بدن است و باطنی دارد که بر اساس آن، معنای این عبارت، اصلاح باطن و درون انسان است که با ملاقات امام ـ علیه السّلام ـ حاصل میشود و چون هر سؤال کنندهای نمیتواند اسرار قرآن و معارف باطن آن را تحمّل کند، لذا قرآن را برای هر کس به قدر توانش تفسیر میکنیم و ذریح از حاملان اسرار قرآن است.
آنچه در زیارت جامعهی کبیره به امامان ـ علیهم السّلام ـ عرض میکنیم: «محتمل لِعِلْمکم»[4] یعنی به شما متوسل میشوم و از خدا میخواهم که بتوانم علم شما را تحمل کنم، ناظر به احادیث معروفی است که فرمودهاند: «إن أحادیثنا صعب مُسْتصعب لا یحتملها إلا نبیّ مرسل أو مَلَک مقرّب أو عبدٌ امْتحن الله قلبه للتقوی»[5] یعنی فهم دقیق احادیث ما، بسیار مشکل است و کسی توان تحمّل آن را ندارد جز نبیّ مرسل یا فرشتهی مقرّب یا بندهأی که خداوند قلب او را برای تقوا آزمایش کرده است.
جابر از حضرت امام باقر ـ علیه السّلام ـ تفسیر آیهأی را پرسید و آن حضرت پاسخ دادند. بار دیگر از همان آیه پرسید و امام به گونهی دیگری جواب فرمودند. جابر عرض کرد پیش از این، جواب دیگری فرمودید. حضرت امام باقر ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «یا جابر إن القرآن بطناً و للبطن بطنٌ و له ظهْر و للظهر ظهْر، یا جابر لیس شیء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن، إن الآیه یکون أوّلها فی شیءٍ و آخرها فی شیءٍ و هو کلام متّصل متصرّف علی وجوهٍ»[6]؛ أی جابر برای قرآن بطن است و برای آن بطن هم بطن است و برای قرآن ظهر است و برای ظهر آن نیز ظهر است؛ أی جابر هیچ چیزی مانند تفسیر فرآن از عقلهای مردان دور نیست، به درستی که اوّلِ آیهأی در چیزی سخن میگوید و آخرش در چیز دیگر و قرآن، کلام متّصل و پیوستهأی است که وجوه فراوان دارد.
گفتنی است که پی بردن به معانی باطنی قرآن مخصوص پاکان و معصومین ـ علیهم السّلام ـ است لیکن پیروان راستین علمی و عملی آن جانهای نورانی به مقدار پیروی از آنان سهمی از ادراک باطن را خواهند داشت؛ البته همان طور که ظاهر آیات تفسیر کنندهی یکدیگر بوده و با هم مرتبطند، باطن آنها نیز بیان کنندهی همدیگر بوده و با هم پیوند ناگسستنی دارند.
[1] ـ سوره حج، آیه 29؛ سپس، باید آلودگیهایشان را برطرف سازند؛ و به نذرهای خود وفا کنند.
[2] ـ بحار، ج 47، ص 338.
[3] ـ بحار، ج 89، ص 84.
[4] ـ مفاتیح الجنان.
[5] ـ بحار، ج 2، ص 183، ح 1.
[6] ـ بحار، ج 89، ص 91.
قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی