نویسنده: معصومه سالاری راد ، جواد صالحی
بررسی امامت در آثار صدرالمتالهین و حکمت متعالیه
4. دلایل وجوب و وجود امامت شیعه در حکمت متعالیه
به طور کلی برای دست یابی به تکامل، وجود امام لازم و ضروری است. و خداوند متعال باید لوازم تکامل و وصال را فراهم کرده باشد و محبت خداوند ایجاب می کند که انسانها را سردرگم رها نکند. کسی باید بعد از پیامبر باشد که حافظ دین و شریعت الهی باشد. اگر به متون دینی توجه کنیم، می بینیم با وجود قرآن و سنت نبوی، حجت تکمیل نیست؛ زیرا تمام مسائلی که انسان نیازمند آنها است ذکر نشده و باید کسی باشد که مفسر کتاب و عالم به تأویل آن باشد. بنابراین وجود امام را برای حفظ دین و نیاز مردم ضروری می داند.
به طورکلی دو گروه معتقد به وجوب عقلی امامت هستند:
1- برخی از اهل سنت، از جمله خوارج، مرجئه، بخش اعظم معتزله و شیعه زیدیه: 2- شیعه اثنی عشری.
دسته اول معتقدند: امامت و تشکیل نظام سیاسی «واجب کفایی» است، یعنی اقدام به امر امامت، تکلیف همگانی است واگر یکی از مسلمانان اقدام به چنین وظیفه ای کرد از عهده دیگران ساقط است. بر طبق این دیدگاه امامت یک نوع مصلحت عمومی است که امت مسلمان در قبال آن مسئولیت دارند. زیدیه هم بر وجوب عقلی امامت به عنوان یکی از فروع دین استدلال میکنند. از دیدگاه پیروان زید بن علی(ع)، امامت، ریاست عامه و از اوجب واجبات است. به اعتقاد آنها امامت به دو طریق تحقق می یابد: 1. از طریق «تعین» که صرفا در اهل بیت(ع) امکان دارد؛ 2. از راه «تشریح» تشریح به این معناست که مردم یکی از اهل بیت(ع) را که واجد بیشترین شرایط امامت است و مردم را به اطاعت خداوند فرا می خواند، به امامت برمی گزینند. آنها انتخاب زید بن علی (ع) را این گونه می دانند. دسته دوم، امامت را یکی از اصول اساسی دین اسلام می دانند و معتقدند که امامت نه بر مردم، بلکه بر خداوند واجب است و چیزی نیست که به رای و انتخاب مردم وابسته باشد.
متفکران شیعه در اثبات این اصل به دو دسته تقسیم میشوند:
-1 متکلمان شیعی، 2- فلاسفه و حکمای اسلامی، از قبیل ابن سینا و ملاصدرا. از دیدگاه متکلمان شیعی، امامت، حکم وجوب عقلی بر خداوند دارد و بر خداوند واجب است که از راه لطف و رحمت ، پیامبران و یا امامانی را در میان مردم فرستاده باشد تا راه سعادت و درست زیستن را به آنها بیاموزاند؛ زیرا امامت، لطفِ در تکالیف و واجب عقلی و شرعی است و لطف در تکالیف واجب، عقلاً بر خداوند واجب است. چون امامت در جهت لطف در امور دینی از آن جهت که سبب قرب به تکالیف می شود و از آن جهت که باعث صلاح در امور دینی می شود بر خداوند واجب است. بنابراین، معنای لطف این است که مکلفان نمی توانند بدون امام تکالیف شرعی و عقلی خود را درک و انجام دهند و باید رهبر و حاکم معصوم و عادلی باشد تا به واسطه او به واجبات قیام و از محرمات اجتناب شود.
ابن سینا به عنوان متفکر مکتب مشاء نیز قائل به وجوب عقلی امامت است. ایشان از طریق حیات اجتماعی انسان ها در بخش سیاست مدن به اثبات امامت می پردازد. بدین معنا که انسان ناگزیر از زندگی اجتماعی است و زندگی جمعی ناگزیر از معاملات و ارتباطاتی است که نیازمند قوانین است و قانون هم ناگزیر از وجود قانون گذار است. از دیدگاه وی نه تنها معاملات، بلکه برخی از عبادت ها، سیاست ها و اخلاق هم نیاز به قانون گذار دارد، که ایشان او(قانون گذار) را نبی خدا و یا جانشین نبی خدا؛ یعنی امام، نام می نهد.
در حکمت متعالیه، ملاصدرا به چند طریق به اثبات امامت می پردازد:
1. ملاصدرا امامت را مقتضای عنایت ربانیه الهی می داند، به اعتقاد وی نیاز مردم به امام از نیاز آنها به منافع ضروری شان بیشتر است و وجود امام در نظام دین و دنیا و نیاز مردم به کسی که از او اطاعت کنند ضرورت دارد. اگر خداوند یک مقطع زمانی را بدون امام باقی گذارد، یکی از این سه تالی لازم می آید: یا آن که خداوند به وجود چنین نیازی در انسان آگاه نیست؛ یا این که بر خلق و آفرینش امامی در آن مقطع از زمان قادر نیست و یا در انجام این فعل بخل می ورزد. از آن جا که این سه تالی باطلند، پس خداوند هیچ زمانه ای را خالی از امام رها نمی کند. پس وجوب عقلی نصب امام بر خداوند به دلیل محال بودن نقص و عیب و جهل از وی مشخص می شود. چون ذات خداوند مبرا از هرعیب و نقصی است، پس فعل وی که متناسب با ذاتش می باشد، عاری از هر نقصی و در نهایت استحکام و استقامت است. بنابراین رفع نیازهای ضروری مردم بر خداوند واجب است و یکی از آن نیازها، وجود رهبر معصوم و عالمی است که حاکم الهی بر روی زمین است.
2. ایشان در جای دیگر، از طریق کاملاً فلسفی که همان اثبات وجود حجت الهی از طریق قاعده «امکان اشرف» است، به اثبات امامت می پردازد. برطبق این قاعده، لازم است که در تمام مراحل وجود، ممکن اشرف بر ممکن اخس مقدم باشد. بنابراین هرگاه ممکن اخسی وجود داشته باشد، باید قبل از آن، ممکن اشرف موجود شده باشد.واسطه افاضه وجود و ریزش فیض سلسله وار از اشرف به اخس است؛ زیرا سلسله وجود در قوس نزول همواره از اشرف به اخس است و این تقدم و سببیت، امری ذاتی و طبیعی است.
ملاصدرا در شرح اصول کافی، ذیل حدیث: «لو لم یبق فی الارض الا اثنان؛ لکان احدهما الحجه» می گوید: نوع نبی و امام، نوع اشرف و عالی از سایر انواع فلکیه و عنصریه است و نسبت حجت به سایر بشر در مرتبه وجود همانند نسبت انسان به حیوان و نسبت حیوان به نبات و نبات به جماد است. بنابراین انسان علت وجود و غایت حقیقی خلقت سایر موجودات زمینی است که اگر زمین از وجود انسان خالی باشد، همه موجودات؛ اعم از جماد، نبات و حیوان، نابود می شوند. همین طور اگر زمین از وجود حجت الهی خالی باشد، همه آدمیان نیست و نابود می شوند. درواقع آبادانی و بقاء انواع مخلوقات مستلزم وجود حجت خدا است. ملاصدرا بر این باور است که حجت خداوند بر خلق همواره یا رسول و نبی است و یا امام و ولی. نبوت قطع شدنی است، اما باطن آن که همان امامت است تا روز قیامت ماندگار می باشد.
3. صدرالمتالهین در شرح اصول کافی ، فصلی را تحت عنوان: «أن الحجه لاتقوم لله علی خلقه الا بامام» باز کرده است. به اعتقاد وی، خدای متعال فرامین و دستورات زیادی را در قالب قرآن کریم فرستاده، اما این دستورها زمانی الزام آور است که در کنار قرآن کریم، رهبر عالم معصوم از طرف خداوند نیز نصب شده باشد؛ زیرا کسی میتواند حجت بر مردم باشد و قول و فعل او، اسوه و پیروی از او حتمی باشد که اولاً ارتکاب به گناه و خطا و غلبه هواهای نفسانی بر وی محال باشد و ثانیاً عالم به عوالم متعدد هستی (عالم ماده، عالم مثال و عالم مجردات) باشد. همچنین دارای کرامت های خارق العاده، دارای علم لدنی و عالم بر اسرار، متشابهات و ناسخ و منسوخ آیات قرآن باشد و ارتباط متصل بین زمین و آسمان را حفظ کند و تنها معصومین هستند، که این اوصاف را دارند و در کنار قرآن حجت بر مخلوقات الهی اند. به واسطه وجود این رهبر و پیشواست که نظام سیاسی، رنگ شیعی به خود میگیرد و حکم الهی از مجرای واقعی اش اجرا می گردد.
4. ملاصدرا این استدلال را در تفسیر حدیث سوم از باب «الاضطرار الی الحجه» بیان کرده است. ایشان نخست تمثیلی را که در متن حدیث آمده، به عنوان مقدمه ذکر می کند. اگر میان معلومات حاصل از حواس پنج گانه اختلاف باشد و سبب بروز شک در صحت و سقم این معلومات شود، قلب به عنوان حکم و امام، اختلاف ها را دفع و شک و تردید را از میان برده و حق را نمایان می کند. از آن جا که وجود قلب برای رفع تعارض میان اعضای حسی مصلحت است، خداوند متعال در ایجاد قلب برای انسانها اهمال نکرده است. به همین قیاس وجود امام برای امت اسلامی که مردم در زمان ایجاد اختلاف، شک و شبهه و حوادث مهم به ایشان مراجعه کنند نیز لازم و خیر و مصلحت است. از طرفی هر چیزی را که خداوند خیر و مصلحت بداند، بدان جهت که علم او، فعلی است آن چیز بالضروره ایجاد میشود. پس نصب امام در هر زمانی واجب و الزامی می باشد. حال با توجه به این که در حکمت صدرا میان نبی، امام و ولی مشابهت های زیادی است ، این استدلال مقدمه پنجم استدلالی است که ملاصدرا بر وجوب بعثت نبی ذکر کرده است، که همان نیاز مردم به حاکمی متصرف و مجری احکام است. بدین معنا که مردم در تدبیر امور زندگی دنیوی و اخرویشان نیازمند فردی هستند که امورشان را تدبیر کرده و راه رسیدن به آن و سعادت را به آنها بیاموزد.
5. ملاصدرا ذیل آیه 25 سوره حدید، پیرامون لزوم هدایت انسانها توسط انبیاء و اولیاء الهی مطلبی را ذکر کرده است که می توان آن را به عنوان استدلالی بر وجوب وجود نبی و امام در هر زمانی ذکر کرد. ایشان بیان می کند که کمال هر انسانی در دو چیز است: 1- آگاهی از حقایق امور؛ 2- اتصاف به اوصاف و ویژگی های حسنه و دوری جستن از رذائل و سیئات. به عقیده ملاصدرا انسان در آغاز تولدش از این کمالات بی بهره است و تنها کسانی به این اوصاف نائل می شوند که متصل به فیض الهی باشند و امور را از طریق «وحی» یا «الهام» دریافت نمایند. از سویی، انسانهای دیگر(کسانی که متصل به عالم ملکوت نیستند) نمی توانند این رسیدن به راه سعادت و نجات، استرشاد و استکمال نمایند، مگر به واسطه وجود انبیاء و اولیاء الهی که کمالات را از جانب خداوند اخذ نموده اند. بنابراین در هر زمانی باید نبی یا ولی ای وجود داشته باشد تا او را به سوی راه حق و کسب کمالات هدایت نماید.
6. صدرالمتالهین در شرح حدیث دوم از باب «أن الارض لاتخلو من حجه» در اثبات وجوب وجود امام می گوید: از آن جا که مردم از خطا و اشتباه معصوم نیستند، امکان دارد که زیادت و نقصانی در دین خداوند ایجاد کنند. پس باید امامی باشد که زیادت را برگرداند و نقصان را تکمیل کند. بعد از ذکر این استدلال اضافه می کند که شاید اشکال شود، عقل آدمی معیاری است که اگر مردم آن را بکار گیرند از خطا و اشتباه مصون خواهند بود، پس دیگر نیازی به امام نخواهد بود. در پاسخ به این اشکال یادآور شده است که چنین معیاری وجود دارد، اما در بسیاری از مواقع حتی متفکران نیز آن را مراعات نکرده و خطاهای زیادی را مرتکب شده اند( به عنوان مثال آرای ضد و نقیض فلاسفه در باب مساله حدوث و قدم عالم) اگر عقل کفایت می کرد، هیچ گاه نباید چنین اشتباهاتی در آراء اندیشمندان واقع می شد. صرف نظر از این مطلب، برخی از اسرار و رموز دین خارج از محدوده فکر و عقل می باشد و برای شناخت آنها به امری فراتر از عقل که همان وحی و الهام موجود در نبی و امام است، نیاز می باشد.
7. صدرا در شرح حدیث هشتم از باب «أن الأرض لاتخلو من حجه» در اثبات وجود امام در هر زمانی اظهار می دارد: امام جعفر صادق (ع) فرموده اند: «خدا برتر و بزرگ تر از آن است که زمین را بدون امام عادل واگذارد.» مراد از این امام اعم از رسول و امام است. به عقیده ایشان حجت بودن رسول و امام به آن است که با وجود آنها مردم، خالق را می شناسند و اگر امام یا رسولی وجود نداشته باشد، مردم خالق خود را نشناخته و چون خالق خود را نشناسند، کیفیت و نحوه انجام افعالی که آنها را به خداوند نزدیک می کند و اجتناب از اموری که آنها را از خداوند دور می کند، نخواهند دانست.از آن جا که تکلیف، فرعِ بر شناخت مکلف و مکلف به است، تکلیف از چنین افرادی ساقط خواهد شد و سقوط تکلیف سبب خروج آنها از انسانیت و سقوط به مرتبه بهائم خواهد گشت و استحقاق ثواب و عقاب الهی را نخواهند داشت. بنابراین جهت احتراز از این تالی فاسد، باید در هر زمانی امام موجود باشد.
8. علاوه بر استدلالهای فوق، ملاصدرا استدلالی نقلی بر اثبات ائمه اثنا عشر آورده است. در این استدلال دو واقعیت مهم به اثبات می رسد: 1- این که تعداد ائمه اطهار (ع) منحصر در دوازده تن می باشد؛ 2- امام دوازدهم حضرت مهدی (عج) می باشند. ایشان در لابلای شرح بر حدیث سوم از «ان الارض لاتخلو من حجه»، جهت تاکید بر شواهد عقلی، روایات متعددی را از پیامبر اکرم (ص) از ناحیه اهل سنت و شیعه نقل میکند که این احادیث اگر چه از لحاظ لفظ مختلف اند، اما از جهت معنا به حد تواتر می رسند، که برخی از آنها عبارتند از: «این دین تمام نخواهد بود تا وقتی که دوازده خلیفه بر آن بگذرد». «این دین همواره تا دوازده خلیفه،عزیز و منیع باشد». «مهدی از عترت من، از اولاد فاطمه(س) است، زمین را از قسط و عدل پر خواهد کرد، هم چنان که از ظلم و جور پر بود». کسی که در عقلش آفتی و بر بصیرتش غشاوتی نباشد، می داند این نصوص که صحتشان متواتر است، بر این امر دلالت دارند که جانشینان پیامبر اکرم(ص) دوازده امامند و این وصف و عدد صرفا در ائمه شیعه امامیه وجود دارد.
نتیجه گیری
تفکر سیاسی شیعه به استناد دلایل عقلی و نقلی، رهیافت خاصی نسبت به تاسیس نظام سیاسی ارائه کرده که منحصر به شیعه دوازده امامی است. این نظام سیاسی صبغه آرمانی دارد و آثار گسترده ای در تاریخ سیاسی اسلام برجای گذاشته است. نظریه امامت و نظام سیاسی تفکر شیعه براساس وجود نص از پروردگار است که بر زبان مبارک پیامبر (ص) جاری شده و هویت امامان معصوم (ع) را معرفی کرده است.
حکمت متعالیه در این تفکر سیاسی با استناد به قاعده امکان اشرف و وجود برتر و با ابداع لزوم واسطه گری در فیض الهی و بقای عالم، به اثبات وجود حجت الهی می پردازد. ملاصدرا امامت را مقتضای عنایت ربانیه می داند و نیاز مردم به امام را از نیاز آنها به منافع ضروری شان بیشتر می داند و قائل به وجوب عقلی نصب امام بر خداوند است و با اثبات وجوب عقلی امام بر خداوند، تعیین وی با نص و ولایت تشریعی و تکوینی امام معتقد است که محال است زمین از وجود امام خالی باشد. از نظر وی امام واسطه فیض الهی، علت غایی و حتی علت فاعلی جهان است. دارنده مقام انسان کامل و سیر و سلوک در چهار سفر عقلی معنوی (اسفار اربعه) با سیر و سلوک در مقام ولایت شکل گرفته است.
ملاصدرا معتقد است: منصب امام در مقام ثبوت، کمال اول و ذاتی است، اما نصب وی در مقام اثبات، کمال ثانوی و عرضی است. یعنی در تحقق خارجی و سروری ظاهری، مقبولیت مردم و اقبال عمومی تعیین کننده است. امام در مقام ثبوت از آن جا که وضع قانون از جانب خداست و قانونی که منتسب به خداوند نباشد، دارای ارزش نیست، پس نصب امام به عنوان شرط ثبوت از جانب خداوند است.
در حقیقت مقام امامت در حکمت متعالیه، مقامی است که دارای اصالت قطعی باشد، به گونه ای که هرآن چه جز اوست فرع بر وجود او و به سبب وجود اوست. دارنده این مقام حد اعلای وجود و کمالات و آثار آن از جمله کمال عقل و نفس ناطقه را دارد. وجودیست که هیچگاه زمین خالی از آن نبوده، کمال و ترقی نظام سیاسی شیعه مستلزم پیروی از رهنمون های امام معصوم(ع)، بودن وی در جایگاه و مقام اثباتی خویش و معرفت و شناخت کامل مردم از شخص امام و مقام امامت است.
منبع: http://www.pegahhowzeh.com