اخلاق زیست محیطی(2)

اخلاق زیست محیطی(2)

نویسنده : روبرت الیوت
مترجم : مرضیه سلیمانی

اخلاق زندگی، محور
رده موجودات زنده گسترده‌ای وسیع‌تر از محدوده انسان‌ها و دیگر حیوانات غیرانسانی را دربرمی‌گیرد، این گستره گیاهان، جلبک‌ها،‌ ارگانیسم‌های تک‌یاخته‌ای، شاید ویروس‌ها و – آنگونه که برخی اوقات پیشنهاد می‌شود – اکوسیستم‌ها و حتی کل خود زیست کره را در خود جای داده است (ن.ک اتفیلد 1983، گودپستر 1978 و تیلر 1986). درهم تافتگی یک اخلاق زندگی محور بستگی تام به این موضوع دارد که پرسش «زنده چیست»؟ چه پاسخی دریافت کند. به هر حال این پرسش ثابت و ماندگار است و در خصوص نظام‌های خود- تنظیمی .که برای رسیدن به اهدافی خاص تلاش می‌کنند- اگرچه این تلاش‌ها ضرورتا آگاهانه نیست- اهمیت زیادی پیدا می‌کند. به علاوه، این همان ویژگی است که نوعا فرض می‌شود موجودات زنده را به لحاظ اخلاقی ملاحظه‌پذیر ساخته است. یک اخلاق زندگی محور همه موجودات زنده را به عنوان امور به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه در نظر می‌گیرد. اگرچه ضرورتی ندارد که این موجودات به لحاظ اهمیت هم، در پایگانی برابر قرار گیرند. بنابراین و در این صورت، شاید حفظ و مراقبت از یک لاک‌پشت دماغ‌خوکی بر محافظت از یک درختچه واداتاه (8) ترجیح داشته باشد، اگرچه هر دوی آنها به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه‌اند. در اینجا لاک‌پشت موردنظر البته از جنبه اخلاقی با اهمیت‌تر است زیرا موجود زنده پیچیده‌تری است در اینجا فاکتور پیچیدگی همچون عامل تشدید کننده یا افزون‌‌کننده‌تر زنده بودن در نظر گرفته می‌شود: جاندار هر چه پیچیده‌تر، به لحاظ اخلاقی مهم‌تر. در مثالی دیگر از موردی متفاوت، از منظر اخلاقی حفاظت از یک گیاه مرجح تر از حفظ و مراقبت از لاک‌پشت دماغ خوکی است چرا که تنها آن گیاه خاص است که می‌تواند جایگاه استثنایی زیست بومی خود را پر کند. در حالی که لاک‌پشت مورد بحث ما جایگاهی را اشغال می‌کند که شاید با لاک‌پشت‌هایی مشابه، از گونه‌ای دیگر هم امکان پرکردن آن وجود داشته باشد. در این نقطه، تمایزگذاری بر مبنای نوعی ارزیابی اخلاقی از پیامدهای خاص پایان یافتن موجودیت این گیاه و نیز خاتمه وجود این لاک‌پشت انجام گرفته است و نه برپایه خصلت‌های ذاتی موجودات زنده، فی‌نفسه و به خودی خود.
یک اخلاق زندگی- محور مقرر می‌دارد که ما در تصمیم‌گیری برای چگونه عمل کردنمان، باید تأثیر رفتارهایمان بر تمام موجودات زنده‌ای را مورد ارزیابی قرار دهیم که خود از آنها اثر پذیرفته‌ایم. به عنوان مثال اگر استخراج معادن در کاکادو انجام پذیرد، خود موجب قطع درختان و نابودی دیگر گیاهان خواهد شد،‌ مرگ برخی حیوانات را در پی خواهد داشت و اگر نگوییم ویرانی و انهدام زیستبوم‌های باتلاقی را به چشم می‌بینیم، لااقل می‌توانیم بگوییم این زیستبوم‌ها به شدت تضعیف می‌شوند. این عوامل و دیگر فاکتورهای مشابه در خصوص بهره‌برداری از معادن کاکادو مورد محاسبه و ارزیابی قرار می‌گیرند و روی هم رفته و طبیعتا در صورت استخراج معادن، موجبات اضرار چیزهای خوب و مفید را فراهم می‌آورند. از آنجا که به نظر می‌رسد برخی انسانها چیزهای خوب را تنها در سودمندی‌های مادی در نظر می‌گیرند،‌ارزیابی‌ خوب بودن و مفید بودن خود معادن و یا صادر کردن مجوز بهره‌برداری از آنها مشکل خواهد بود. طرح عباراتی همچون:‌قطع درختان هرگز به لحاظ اخلاقی عمل موجهی نیست، تسطیح تلماسه‌ها و تپه‌های شنی از منظر اخلاقی جایز نیست و اصول اخلاقی اجازه کشتن حیوانات، دستکاری اکوسیستم‌ها و کارهایی از این دست را به ما نمی‌دهد،‌روشن نمی‌کند که آیا این استخراج بسته به پیامدهایی که در پی خواهد داشت مجاز خواهد بود؟ و یا بر پایه تفاوت در اهمیت اخلاقی، در رده چیزهای به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه، جایز است؟ یک اخلاق زندگی- محور ممکن است- به شکلی ضمنی و اتفاقی- صورتی رادیکال به خود بگیرد: این اخلاق می‌تواند ادعا کند که نه تنها همه موجودات زنده به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه‌اند بلکه در عین حال، همه این موجودات دارای اهمیت اخلاقی برابر هم هستند.
این برابری خواهی‌زیستی- اگر موجه و قابل قبول باشد- در حقیقت دفاع از مداخله‌های اخلاقی انسان در محیط زیست طبیعی را بسیار مشکل خواهد ساخت. همچنین این مساوات طلبی، تنها قضاوت‌های کمی را جایز می‌شمارد، مثلا می‌گوید وجود دو چیز زنده بیشتر باید مورد توجه باشد تا یک چیز: پیشنهادی‌ترین اخلاق زندگی- محور، اهمیت فرق‌گذارانه در رده چیزهای زنده را جایز می‌شمارد، اگرچه در این بین ممکن است انسان‌ها با اهمیت‌ترین این موجودات به حساب نیایند. ممکن است چنین اندیشیده شود که حفاظت از زیست کره و اکوسیستم‌های بزرگ بسیار مهم‌تر از حفظ و حراست از تعداد کثیری از انسان‌هاست.

حق و حقوق صخره‌ها؟‌
نظریه‌های اخلاقی‌ای که تا اینجا مورد بررسی قرار گرفت، همگی به سنجش کنش‌های آدمیان- با توجه به پیامدها و عواقب آن برای آحاد افراد- پرداخته‌اند. آنچه که این نظریه‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند، انواع افراد در درون مناطق حفاظت شده و یا قلمروهایشان است. به علاوه: نظریه‌های متأخرتر، افراد و انواع نظریه‌های متقدم را در خود جای داده است. یعنی اخلاق زندگی- محور، افراد اخلاق جانور- محور افراد و آحاد اخلاق انسان- محور را در خود داشته و رابطه‌ای مترابط با یکدیگر دارند. می‌توان چنین استدلال کرد که ما به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر به سمت یک اخلاق زندگی- محور کشیده می‌شویم؛ و هیچ روش غیریکسویه‌ای برای متوقف ساختن این گرایش- از محدودترین قلمرو تا گسترده‌ترین آن- وجود ندارد. چرا این استدلال گامی دیگر به پیش ننهاده و چیزهای غیرزنده را هم به عنوان موجودات به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه در نظر نگیرد؛ در اینجا تلاش نمی‌شود که یک نقطه نظر یا زندگی ذهنی را به چیزهای غیرزنده نسبت دهیم، که خود بحث و جدلی کاملا متفاوت را در پی خواهد داشت. بلکه ادعایی که در این نظریه مطرح می‌شود این است که اشیاء فاقد جان، که به مانند بسیاری از موجودات زنده، فاقد آگاهی و نیز فاقد حتی سازمان بیولوژیکی ابتدایی‌اند، به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه‌اند. می‌توانید این اخلاق را «اخلاق همه‌چیز» بنامید.
برای مثال صخره‌ها را در نظر بگیرید. استخراج معادن، صخره‌ها را در هم خواهد شکست، ساختارهای ژئولوژیکی را برهم می‌زند،‌فسیل‌ها و چیزهایی مشابه را خراب می‌کند. آیا در محقق شدن این اعمال، یک عمل خطا، یک کار اشتباه وجود دارد؟ در اینجا ما باید مراقب باشیم که برای لحظه‌ای آسیب‌های حاصله‌ای را که به گیاهان، حیوانات و زیستبوم‌ها وارد می‌شود فراموش کنیم و بپرسیم (9) که آیا این اعمال در ذات خود، اموری فی‌نفسه خطا و به لحاظ اخلاقی اشتباهند یا خیر؟ شاید مثالی دیگر، موضوع را روشن‌تر کند. طرحی را در نظر بگیرید که می‌خواهد با شلیک یک موشک در یک جرم آسمانی دور دست و کاملا خالی از سکنه به آزمایشاتی بپردازد و طبیعتا با این آزمایش، آن جرم آسمانی به کلی منهدم خواهد شد، آیا این کار به خودی خود اشتباه است؟ در اخلاق همه‌چیز که برای صخره‌ها هم حقوقی قایل است، بله،‌این کار اشتباه است. به مانند اخلاق زندگی- محور این اخلاق هم به صورت‌ها و روش‌ها متنوع و گوناگونی شرح داده می‌شود. ممکن است این اخلاق درجاتی از اهمیت اخلاقی را جایز شمرده و در مقایسه کمترین اهمیت اخلاقی را به موجودات غیرزنده نسبت دهد. ممکن است انعکاس دهنده برابری خواهی اکولوژیکی باشد و درجه‌بندی اهمیت اخلاقی را انکار نماید، و یا ممکن است جایگاهی فیمابین این دو حد را به خود اختصاص دهد.

کلیت باوری زیست بومی
قبلا گفته شد که هر اخلاق که رهنمون‌کننده ما در طبقه رفتارمان با محیط زیست طبیعی است، در کلی‌ترین مفهوم، یک اخلاق زیست محیطی است. اصطلاح «اخلاق زیست محیطی» گاهی اوقات استفاده‌های محدودتری هم دارد. این اصطلاح در بعضی مواقع جهت اشاره به اخلاقی مورد استفاده قرار می‌گیرد که همیشه انسانها را به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه می‌داند و فراهم آورنده گونه‌ای تکیه‌گاه محکم و استوار برای مطالبات اخلاقی طرفداران محیط زیست است. با این حساب و در این مفهوم، اخلاق زندگی محور یک اخلاق زیست محیطی است و یک اخلاق جانور محور به وضوح، کمتر زیست محیطی است. به هر حال، برخی این اصطلاح را برای یک اخلاق خاص به کار برده‌اند: کلیت باوری زیستبومی احتمالا بدان جهت که تصور می‌کنند تنها چنین اخلاقی است که تمهیدات محافظت از محیط زیست طبیعی را فراهم می‌آورد، محافظتی که به لحاظ اخلاقی رضایت‌بخش و قابل قبول است. کلیت باوری زیستبومی دو نوع از موجودات را به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه می‌داند؛ زیست کره به عنوان یک کل و اکوسیستم‌های بزرگی که این زیست کره را تشکیل می‌دهند. آحاد حیوانات، از جمله انسان، و نیز گیاهان، صخره‌ها، مولکول‌ها و غیره،که تشکیل‌دهنده این اکوسیستم‌های بزرگند به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه نیستند؛ آنها فقط تا آنجایی موضوعیت دارند که به حفاظت این کل با اهمیت، که خودشان هم به آن تعلق دارند، یاری رسانند. چرا ما باید از منقرض شدن برخی گونه‌ها نگران باشیم؟ ما نباید به خاطر آنچه که تک تک اعضای این‌گونه تلویحا متضمن آنند یا حتی به خاطر خود آن گونه‌ها نگران باشیم بلکه دلواپسی ما باید از آن باشد که این انقراض برخلاف هدف کلی و نهایی حفاظت از زیست کره یا اکوسیستم‌ها عمل می‌کند. این یک نکته قابل بحث و یا مسئله قابل تردید است که آیا باید چنین پنداشت که کلیت باوری زیستبومی، به لحاظ ساختاری از دیگر اخلاق‌ها متفاوت است یا خیر. آن اخلاق‌ها بر تک تک افراد متمرکز می‌شوند و «کلیت‌باوری» برابر با این دیدگاه است که بسیاری از افراد به لحاظ اخلاقی از چنان اهمیتی که ما تاکنون می‌اندیشیدیم، برخوردار نیستند. توجه کنید که اگرچه اصول کلیت باوری زیستبومی با اصول دیگر اخلاق‌ها تفاوت دارد، این امر مستلزم آن نیست که در سیاست‌های مداخله‌ای هم با همه آنها تفاوت داشته باشد. اخلاق زندگی- محور و اخلاق همه چیز، احتمالا در جایز شمردن سیاست‌های محیط زیستی- به عنوان یکی از نتایج طبیعت مکانیزم‌هایی که حفاظت از اکوسیستم‌ها و زیست کره را برعهده دارند- به هم شبیه‌ترند. همچنین این امکان هم وجود دارد که کلیت‌باوری زیستبومی با هر کدام از دیگر اخلاق‌هایی که بیشتر توضیح داده شد،‌ترکیب شود. مثلا اگر این کلیت باوری با اخلاق جانور- محور ترکیب شود، ما موظف خواهیم بود که علایق حیوانات و هدف حفاظت زیست کره‌ای را مورد نظر قرار دهیم. در نقطه‌ای که این دو با یکدیگر تلاقی می‌کنند،‌مثلا در برخی موارد عجیب و متفرقه که حیوانات تنها با ساده‌سازی یک اکوسیستم می‌توانند مورد محافظت قرار گیرند. ما نیازمند برخی از انواع توازن و تعادلیم.
ادامه دارد …
منبع: ماه نامه پیام زن – 1386 – شماره 9، آذر

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید