نویسنده: سید محمد خسروانی
نخستین پیام ملکوتی وحی در سپیده دمی از ماه رمضان بر قلب نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) نازل شد، آنگاه هیجانی شگفت و بیرون از حد توصیف سراسر وجود مبارک حضرت را فراگرفت. آن نور در مقام ظهور به صورت جبرئیل «افق مغرب و مشرق را گرفت و همه فضا را با شش هزار بال پر کرد، و این تمثل حقیقت عقلی او در چشم پیامبر بود. (1)
از هیبت روحالامین دل پیامبر بسختی تپید، آیات نور بر ضمیر منیر مهتر و سرور عالم نقش پذیرفت و از آن لحظه زلال ایمان در بستر زمان جریان جاودانه خود را آغاز کرد. آن شب شکوهمند مبداء تحول بشری و سرآغاز رحمت و نعمت الهی یعنی نزول قرآن بود، در شب قدر فرشتگان به فرمان پروردگار دسته دسته و گروه گروه به سوی خاکیان بال میگشایند و تا سپیدهدمان به سلام انسان موحد میشتابند، به گفته طبری: «به ماه رمضان اندر، شبی هست که آن را لیلهالقدر خوانند و آن عید فرشتگان است که جمله از آسمان به زمین آیند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و فرشتگان بیعدد آن شب به زمین آیند و آن شب نوزدهم ماه رمضان است تا شب بیست و هفتم.» (2)
طبق صریح آیه کریمه – انا انزلناه فی لیلهالقدر – نزول قرآن در شب قدر بوده است اما شب قدر در چه شبی یا چه ماهی قرار دارد بخوبی روشن نیست. در این مورد صاحبنظران اتفاق عقیده ندارند، بعضی از مفسران میگویند: منظور از لیله مبارکه درآیه انا انزلناه فی لیله مبارکه شب نیمه شعبان (3) است.
بسیاری از مفسران به دلیل آیه: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» (بقره (2) آیه 185). و آیه: «ما انزلناه یوم الفرقان» (انفال(8) آیه 41) شب قدر را در ماه رمضان دانستهاند.
در کتاب تاریخ پیامبر اسلام چنین آمده: «ابتدای نزول وحی بر رسول خدا در ماه رمضان بود و روز بعثت هفدهم ماه رمضان یعنی روز بدر» (4) بوده است و روایتی از امام جعفر صادق (ع) هم نقل شده که «یوم الفرقان» نوزدهم ماه رمضان سال دوم از هجرت رسول علیه السلام» (5) بوده است. و باز صاحب کتاب تاریخ قرآن، این حادثه عظیم را «در سحرگاه روز دوشنبه هفدهم یا چهاردهم ماه رمضان سیزده سال پیش از هجرت» (6) نوشته است.
مفسران درباره زمان شب قدر آراء مختلفی اظهار کردهاند، از آن جمله است: اول رمضان؛ دهه آخر رمضان؛ شبی از شبهای رمضان؛ نیمه شعبان؛ یک شب مخصوص نامعین؛ به قول بغوی «خداوند این شب را برای امت اسلام مبهم گذارد تا در همه شبهای رمضان از طمع درک آن به پرستش او تلاش کنند. چنان که ساعت اجابت را در روز جمعه و صلاه وسطی را در نمازهای پنجگانه پنهان داشته است». (7)
در تفسیر منیر روض الجنان و روح الجنان نیز در این مورد چنین میخوانیم: «خدای تعالی چند چیز در چند چیز پنهان کرد شب قدر در میان شبها و نماز وسطی در نمازها و وقت قیام ساعت در اوقات و نام مهترین خود در اسماء و ساعت اجابت دعا در ساعات روز و آدینه و رضای خود در طاعات و سخط خود در سیات و دوست خود در میان بندگان». (8)
طبری می نویسد : قرآن وقتی بررسول خدا صلی الله علیه واله نازل شد که هیجده شب از ماه رمضان گذشته بود (تاریخ طبری ج2 ص300 و تاریخ قرآن دکتر حجتی ص40)
بسیاری از مفسران شیعه شب قدر را در یکی از شبهای دهه آخر ماه رمضان قرار دادهاند و به ظن قوی و شهادت روایات باید شب بیست و سوم ماه رمضان را شب قدر دانست. (9) در این مورد به روایات زیر میتوان استناد نمود:
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود که: «رسول صلی الله علیه و آله در دهه آخرین (ماه رمضان) اهل خود را بیدار کردی» (10)
چند کس از اصحاب نزد رسول آمده گفتند یا رسول الله در خواب چنان دیدم که لیلهالقدر شب هفتم است از آخر ماه رمضان حضرت فرمود: هر که از شما میخواهد که در شبی از شبهای ماه رمضان به عبادت قیام نماید باید که در شب بیست و سیم باشد» (11) و حدیث معتبری از امام محمد باقر علیه السلام میخوانیم که آن حضرت شب بیست و یکم و شب بیست و سوم را احیا میداشتند و در نصف اول شب مشغول دعا میشدند و در نصف آخر مشغول نماز.» (12)
از احادیث دیگر نیز مستفاد میشود که شب قدر همین شب است «حضرت رسول (صلی الله علیه واله) در دهه آخر ماه رمضان بستر خود را جمع میکردند، در شب بیست و سوم اهل خود را بیدار میکردند و آنها را که خواب ربوده بود، به صورت آنها آب میپاشیدند، حضرت فاطمه سلام الله علیها هم نمیگذاشت در این شب احدی از اهلش بخوابد و علاج می فرمود خواب آنها را به کمی طعام… و میفرمود محروم کسی است که از خیر امشب محروم بماند. (13) نقل شده است که حضرت صادق (علیه السلام) سخت مریض شده بودند چون شب بیست و سیم ماه رمضان شد موالی خود را امر فرمودند که حرکتش دادند، به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود تا به صبح» (14) در این باب شیعه و اهل سنت نیز روایت کرده اند که: عبدالله انیس انصاری (جهنی) به رسول خدا (صلی الله علیه واله) گفت: منزل من از مدینه دور است شبی را امر کنید که در آن داخل مدینه شوم؛ حضرت شب بیست و سوم را امر فرمودند، لذا آن شب را «شب جهنی» میخواندند» (15)
از امام جعفر صادق (علیه السلام) هم نقل شده است که: «هر که او شب بیست و سوم (ماه رمضان) سورهالروم و العنکبوت بخواند غفرالله له.» (16)
راجع به تعیین شب قدر علاوه بر آنچه گذشت اقوال دیگری نیز نوشته اند که بعضی جنبه اعمال ذوق و قریحه دارد که دو روایت زیر از آن شمار است:
1ـ «از ابن عباس روایت شده است که جمله لیلهالقدر سه بار در سوره قدر تکرار شده و مجموع حروف لیلهالقدر نه حرف است و حاصل ضرب سه در نه بیست هفت است به همین مناسبت باید شب قدر شب بیست و هفتم باشد» (17)
2ـ ابوبکر وراق را پرسیدند: گفت: عدد این سوره بر عدد شبهای ماهست سوره سی کلمه است و ماه سی شب آنگه پرسنده را گفت بشمر، او میشمرد چون به « هی» رسید گفت چندداری گفت بیست و هفت: گفت هی هی» (18)
چگونگی نزول قرآن در شب قدر
از شب قدر به نام شب مبارک یاد شده است و اهل لغت قدر را به معنی تقدیر گفته اند و این شب تقدیر و اندازه گیری کارها و حکمهاست و سخن دیگر این است که شب عظمت و شکوهمندی است.
انا انزلناه فی لیلهالقدر: با این که قرآن را خدای تعالی بتدریج آیه به آیه و سوره به سوره فرو فرستاده است چگونه است که در این آیه انزال قرآن در شب قدر به صراحت ذکر شده؟ به این پرسش چند پاسخ گفته اند:
1ـ طبرسی به نقل از ابن عباس مینویسد: «خداوند متعال قرآن را یکباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل کرد و سپس جبرئیل (علیه السلام) آن قسمت قسمت در بیست و سه سال بر پیامبر نازل گردانید.» (19)
2ـ از بین اقوال مختلف مفسران در این زمینه فیض کاشانی این گونه نظر داده است: «نزل فی طول عشرین سنه نجوما من باطن قلبه الی ظاهر لسانه» (20)
3ـ استدلال استاد علامه طباطبایی دراین مورد چنین است: آیاتی که دلالت بر نازل شدن قرآن در ماه رمضان دارد تعبیر به انزال شده است نه تنزیل مثل این آیات: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (سوره بقره (2) آیه 185 و سوره دخان (44) آیه 3 و سوره قدر (97) آیه 3).
پس معلوم میشود که نازل شدن در ماه رمضان دفعی بوده نه تدریجی و چون الفاظ قرآن تدریجاً موجود شده پس دفعی بودنش از این نظر است که روی هم رفته آیات آن یک چیز فرض شده مثل این که در آیه: «کماء انزلناه من السماء» (سوره یونس (10) آیه 24) با این که باران تدریجا و دانه دانه میبارد مجموع قطرات آن یک آب فرض شده». (21)
4ـ آیت الله سبحانی درکتاب فروغ ابدیت در این باب چنین نظر داده است: «قرآن یک وجود جمعی علمی واقعی دارد که یک دفعه در ماه رمضان نازل گردیده و یک وجود تدریجی دارد که آغاز نزول روز بعثت بوده و تا پایان عمر آن حضرت به طور تدریج نازل میگردید.» (22)
بنابراین میتوان گفت قرآن دو نزول داشته است: یکی نزول دفعی که روح و مقاصد قرآن به صورت جمعی بر قلب نازنین پیامبر اکرم نازل شد، نزل به الروح الامین علی قلبک (شعرا(26) آیه 194). و دیگر نزول تدریجی که به صورت آیه آیه و با درنگ و تأنی و بنا به مصلحت و احتیاج در مدت بیست و سه سال به عالم لفظ و عبارت آمد و به مردم ابلاغ گردید. در حکمت نزول تدریجی، نویسنده کتاب نامه هدایت نوشتهاند: «نزول تدریجی قرآن کریم آشکارا به معاصران پیامبر اکرم و بعد هم به ما میفهماند که آیات ساخته و پرداخته بشری نیست بلکه رسول خدا نیز باید در انتظار وحی بسر برد تا هنگام لزوم و مصلحت آیات نازل شود.» (23)
در توضیح زمان و چگونگی نزول قرآن، میبدی صاحب تفسیر کشفالاسرار و عده الابرار نیز چنین نویسد: «قرآن یوم الفرقان فرو فرستادیم، جایی دیگر گفت: «انا انزلناه فی لیلهالقدر» شب قدر فرو فرستادیم، جایی دیگر گفت: «علی مکث و نزلناه تنزیلا» به روزگار و درنگ فرو فرستادیم و این آن بود که قرآن در شبانروز بدر به آسمان دنیا فرو فرستادند و آن در بیعت العزه در خزانه قرآن بنهادند، یک جای روز گفت و یک جای شب گفت بر سعت عادت عرب که از شب خبری حکایت کنند و آن روز بود و از روز حکایت کنند و آن به شب بود.» (24)
فضیلت شب قدر
در فضیلت لیلهالقدر روایات فراوانی رسیده است چون آن شب لیله مکاشفه رسول خداوند و ائمه هدی است. مفسران قرآن و محققان علوم اسلامی در تعظیم و تبجیل این لیله مبارکه در حد وسع کوشیدهاند و آن شب را «شب وصال نبی ختمی و لیله وصول عاشق حقیقی به محبوب خود» (25) نوشتهاند. در این جا به چند روایت استناد میشود: از پیامبر اکرم – صلیالله علیه و آله – روایت شده است که: «من قام لیله القدر ایمانا و احتسابا غفرله ما تقدم من ذنبه» (26) هر که شب قدر را بپا دارد و مومن باشد و معتقد روز جزا حق سبحانه گناهان او را بیامرزد.
و در روایت دیگری میخوانیم: «چون شب قدر باشد خدای تعالی جبرئیل را با کوکبه فرشتگان به زمین فرستد و او لواء سبز دارد، بر بام کعبه بزند، آن فرشتهها در هر جا میروند و سلام میکنند بر هر جا قائمی و قاعدی و نمازکنی و ذاکری ] دیدند [ دست در دست ایشان مینهند و بر دعاء ایشان آمین میکنند.» (27)
میبدی در این باب اینطور نوشته است: ربالعالمین در دو وقت بندگان را بر فرشتگان عرضه کند، یکی در موسم عرفات که حاجیان احرام گرفته… ودیگر شب قدر بندگان را بر فرشتگان جلوه کند زیرا در این شب مطیعان در طاعت بیفزایند و عاصیان از معصیت باز گردند.» (28)
صاحب تفسیر ارزشمند گازر ضمن نقل روایتی شب زندهداری و عبادت آن شب را موجب عزت و منزلت دانسته است و مینویسد، آن شب را برای آن قدر خوانند که «هر بی قدری در این شب با قدر و منزلت شود چون طاعت کند و شب را زنده دارد.» (29) و باز در تفسیر منهجالصادقین میخوانیم که «لیلهالقدر به جهت آن است که دراین شب از نزد ملک ذیقدر کتاب ذی قدر نازل شده به رسول ذیقدر برای امت ذیقدر» (30) البته مومنان به پیروی از آیات و عمل به روایات همه اوقات به نیایش میپردازند و همیشه به حضور در، درگاه مشتاقند و از طرفی میدانند که حقتعالی در شب قدر خیر و برکت و مغفرت بیپایان خود را بر بندگان نازل میکند و خود فرموده است: «لیله القدر خیر من الف شهر» و الف عدد کامل است و در آن شب خداوند گناهکاران امت محمد را به شفاعت صالحان بیامرزد. مفسران قرآن کریم در فضیلت عبادت این شب که بهتر از هزار ماه عبادت است روایاتی نقل کردهاند که در این جا به ذکر چند مورد اکتفا میشود:
1ـ رسول صلی الله علیه و آله «چهار عابد را نام برد که ایشان خدای را پرستیدند هشتاد سال و یک طرفهالعین در وی عاصی نگشتند: ایوب و زکریا و حزقیل و یوشع صحابه را از این عجب آمد؛ جبرئیل آمد و این سوره آورد و باز نمود که: یک شب عبادت تو بهترست از عبادت هزار ماه ایشان.» (31)
2ـ تفسیر آیه لیلهالقدر خیر من الف شهر میخوانیم: در میان بنی اسرائیل مردی قوی و شجاع بود به نام شمشون مدت هزار ماه با کفار کارزار کرد «حق سبحانه به حبیب خود خطاب کرد که من ترا شبی داده ام که تو و امت تو اگر در آن شب به عبادت بروز رسانید ثواب آن بهتر باشد از این هزار ماه که شمشون با کفار جهاد کرد.» (32)
3ـ صاحب تفسیر گازر مینویسد: رسول خدای گفت: «در خواب دیدم که بوزینگان بر منبر من میروند و فرود میآیند. چون جبرئیل آمد از وی پرسیدم: گفت بنی امیه باشند که از پس تو بنا حق بر منبر تو روند. من گفتم یا جبرئیل مدت ملک ایشان چند باشد. گفت هزار ماه. من دلتنگ شدم. جبرئیل آمد و مرا تسلی داد و سوره الکوثر و «انا انزلناه» آورد و باز نمود که شب قدر بهتر است از هزارماه که مدت ملک بنی امیه باشد.» (33)
باز در تعظیم لیلهالقدر و قیام به طاعت در آن شب میخوانیم «تمام دایره وجود یک شب قدر محمدی است اگر قدر بدانی و یک قیام یوم القیمه احمدی است اگر قیام به خدمت کنی.» (34)
لیلهالقدر و عترت
احادیثی که پیوند همیشگی عترت را با شب قدر نشان میدهد فراوان است از آن جمله است فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه واله) به اصحاب: «آمنوا بلیلهالقدر انها تکون لعلی بن ابیطالب و لولد الاحد عشر من بعدی.» (35)
و روایت دیگری از امام جواد علیه السلام نقل شده: که امیرالمومنین (علیه السلام) به ابن عباس فرمود: «شب قدر در هر سالی هست و درآن شب امر آن سال فرود میآید و برای آن امر سرپرستانی است بعد از رسول خدا (صلی الله علیه واله). ابن عباس گفت آنها کیانند فرمود: من هستم و یازده تن از فرزندان صلبی من که امامان محدث باشند.» (36)
و حدیث دیگری از امام محمدتقی علیه السلام نقل شده که در آن چنین آمده است:ای گروه شیعه با سوره انا انزلناه مخاصمه و مباحثه کنید تا پیروز شوید به خدا که آن سوره پس از پیغمبر حجت خدای است بر مردم و آن سوره سرور دین شماست و نهایت دانش ماست.» (37)
از امیرالمومنین علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مرا در شبی ضربت زدند که در آن شب یوشع بن نون را وفات رسید و قبض روح من در شبی کردند که در مثل آن شب عیسی بن مریم را به آسمان بردند.» (38)
عالم بزرگوار مرحوم محمدباقر مجلسی نیز در کتاب بحارالانوار بابی را به فضایل سورهالقدر اختصاص داده است که از آن میان دو حدیث نقل میشود:
1ـ «عن الصادق ـ علیهالسلام ـ النور الذی یسعی بین یدی المومنین یوم القیامه نور انا انزلنا» (39)
2ـ «عن ابی عبدالله قال: من قرا انا انزلناه فی لیلهالقدر فی فریضه من فرائض الله نادی مناد: یا عبدالله غفرالله لک مامضی، فاستانف العمل». (40)
حق شب قدر است در شبها نهان
شب و آن از اول غروب آفتاب تا طلوع فجر است، قرآن کریم به فضیلت قیام در لیل و نیایش شبانه تاکید کرده است و مستغفران در اسحار را در ردیف صابران و صادقان ستوده است «الصابرین و الصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالاسحار» آل عمران (3) آیه 17. روایت رسیده از معصومین – علیهم السلام – نیز حاکی از عمل و همت آن ذوات پاک تابناک به تهجد میباشد، از میان لیالی شب قدر فضیلت ویژهای یافته است. و آن به عنوان یکی از مقدسترین شبهای سال مورد توجه همه مسلمانان قرار گرفته است. عارفان از نورانیت لیله مبارکه تعبیراتی دارند که به گلچینی از سخنان دلپذیر و دریافتهای لطیف آنان و سپس، نقل پارهای از اشعار شاعران نامور در شرف و منزلت شب قدر بسنده میکنیم.
در فرهنگ اصطلاحات عرفانی لیلهالقدر این گونه تعریف شده است: «شبی است که سالک را به تجلی خاص مشرف میکنند تا به آن تجلی قدر و مرتبه خود را نسبت به محبوب بشناسد.» (41) میبدی در بزرگداشت شب قدر از جوانمردان شب زنده دار که در راه عشق و پرستش حق شربت بلا نوشیده اند یاد میکند و مینویسد: «ما در تعظیم شب قدر از آسمان قرآن فرستادیم و به وحی پاک و پیغام راست عالمیان را از خیرات این شب خبر دادیم، این المستغفرون؟ کجایند جوانمردان شب خیزان که در آرزوی مواصلت ما بیخواب و بی آرام بوده اند و در راه عشق ما شربت بلا نوشیده اند؟ تا خستگی ایشان مرهم نهیم و اندرین شب قدر، ایشان را با قدر و منزلت گردانیم.» (42)
عزیزالدین نسفی در کتاب انسان کامل در بیان لیلهالقدر چنین مینویسد: «بدان که ملک و ملکوت مظهر صفات جبروتاند. هرچیز که در جبروت پوشیده و مجمل بودند، اکنون در ملک ظاهر شدند و مفصل گشتند. و ازین جهت جبروت را لیلهالقدر و لیلهالجمعه میگویند و ملک را یومالقیمه و یومالجمعه و یومالفصل و یومالبعث میخوانند.» (43) و نیز عقیده دارد که عقل هم مبداء است و هم معاد «نسبت به آمدن لیلهالقدر است و نسبت به بازگشتن یوم القیامه» (44) توضیح و شرحی در معنی عرفانی لیلهالقدر در کتاب مفتاح نور آمده است که گزیده آن چنین است: «لیلهالقدر لیلهای است که حق تعالی به جمیع شوون و احدیت جمع اسماء و صفات که حقیقت اسم اعظم است در آن محتجب باشد و آن تعیین بنیه ولی کامل است که در زمان رسول خدا – صلیالله علیه و آله و سلم – آن سرور پس از آن ائمه هدی – علیهم السلام – واحداً بعد واحد میباشند.» (45) اهل معرفت توجه تام ولی کامل و ظهور سلطنت ملکوتیه او را لیلهالقدر دانستهاند و دراین باب گفته اند: «مراتب نزول حقیقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق تعینات لیالی است و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفات تعینات ایام است. به اعتبار قوس نزول لیلهالقدر محمدی است وبه قوس صعود یوم القیامه احمدی است.» (46) بعضی از اهل معرفت نیز لیله القدر را کنیه محمدی و الف شهر را کنایه از جمیع موجودات نوشتهاند: «لیلهالقدر اشاره به اسم اعظم یعنی مرآت تام محمدی – صلی الله علیه و آله – و هزار شهر عبارت است از مظهر سماء دیگر و چون از برای حق تعالی هزار و یک اسم است و یک اسم مستأثر در علم غیب است از این جهت لیلهالقدر نیز مستأثر است و لیله قدر بنیه محمدی نیز اسم مستأثراست از این جهت بر اسم مستأثر کسی جز ذات مقدس رسول ختمی صلی الله علیه و اله اطلاع پیدا نمیکند.» (47)
زبان فارسی یکی از مهمترین ابزار نشر و بسط معارف دینی و قرآنی است که شاعران و سخنوران ما توانسته اند با بهره گیری از مفاهیم متعالی آن به آثار خود کمال بخشند و هر یک به فراخور اخلاص به تماشای شوق آمیز تجلیات درونی نشسته و آثار فکری خود را به ارمغان گذاشته اند. این مقاله را با اشاره چند شاعر نامور به مفهوم عمیق شب قدر به پایان میبریم:
روز، در معرفت سخن میران چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب در شب قدر، قدر خود را دان شب عاشقت لیلهالقدر است
(رودکی)
با نور و ضیاء لیلهالقدر با رنگ و نگار جنت العدنی
(منوچهری)
هر روزش عید و هر شبش قدر چون دایره هر کجا رود صدر(خاقانی)
قدر شب قدر خویش دریاب امشب شب قدر توست بشتاب (نظامی)
زآن شب قدرست کاختر وار تافت قدر جان از پرتو جانان بود این سایه و این سپید از قدر یافت همچنانک قدر تن از جان بود (مولوی)
تاکند جان هر شبی را امتحان نه همه شبها بود خالی از آنآنک بود اندر شب قدر آن بدر حق شب قدر است در شبها نهاننه همه شبها بود قدر ای جوانرو به شه آورد چون تشنه به ابر (مولوی)
که هر روزش از وی شب قدر بودعارفان را سماع روحانی قضا روزگاری زمن در ربود شب قدری بود که دست دهد
(سعدی)
یارب این تأثیر دولت از کدامین کوکبست آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشبست
(حافظ)
آن شب قدر که این تازه براتم دادند سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بودسلام فیه حتی مطلع الفجر چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکنشب قدرست و طی شد نامه هجر
(حافظ)
پی نوشت :
1ـ محمود رامیار. تاریخ قرآن، چاپ دوم، ناشر امیرکبیر، تهران، 1362، ص 55.
2ـ محمد جریر طبری. ترجمه تفسیر طبری، به تصحیح حبیب یغمایی، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران 1356، ج 7، ص 2038.
3ـ ابوعلی الفضلبن الحسن الطبرسی. مجمع البیان، به تصحیح ابوالحسن شعرانی، انتشارات اسلامیه، تهران، 1390 هـ ، ج 9، ص 61.
4ـ محمد ابراهیم آیتی. تاریخ پیامبر اکرم (ص)، به کوشش ابوالقاسم گرجی، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1362، ص 85. ولی نزد شیعه شب مبعث شب 27 رجب است.
5ـ ابوالفتوح رازی. روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن. مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، به کوشش و تصحیح محمدجعفر یاحقی، محمدمهدی ناصح، بیست جلد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد 1366، ج 9، ص 121
6ـ محمود رامیار، همان کتاب، ص 54.
7ـ همان کتاب، ص 194.
8ـ ابوالفتوح رازی، همان کتاب، ج 20، ص 902.
9ـ محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن، ناشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران، 1360، ص 40.
10ـ ابوالمحاسن الحسین بن الحسن الجرجانی، تفسیر گازر، جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحیح میرجلالالدین حسینی ارموی، ده جلد، ناشر مهرآیین، ج 10، ص 410.
11ـ فتحالله کاشانی، منهج الصادقین، به تصحیح ابوالحسن شعرانی، ده جلد، چاپ دوم، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1344، ج 10، ص 306.
12ـ محمدباقر مجلسی، زادالمعاد، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، تهران، محرم 1378، ص 187.
13ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، یکصدوده جلد، چاپ دوم، ناشر المکتبه الاسلامیه، تهران، شعبان 1368، ج 97، ص 10.
14ـ عباس قمی، مفاتیحالجنان، ناشر انتشارات جاویدان، تهران 1345، ص 483.
15ـ سیدعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ناشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 5، ص 255.
16ـ ابوالفتوح رازی، نسخه آستان قدس رضوی، شماره عمومی 130، ج 20، ص 903
17ـ سیدمحمدباقر حجتی، همان کتاب، ص 39.
18ـ ابوالفتوح رازی، نسخه کتابخانه مسجد گوهرشاد، شماره عمومی 166،ج 20، ص 456.
19ـ ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان کتاب، ج 10، ص 518.
20ـ محسن کاشانی، تفسیر صافی، پنج جلد، ناشر موسسه الاعملی، بیروت، ج 1، ص 65.
21ـ سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمدتقی مصباحزاده یزدی، ناشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ج 2، ص 19.
23ـ محمدمهدی رکنی یزدی، نامه هدایت، ناشر آستان قدس رضوی، مشهد 1363، ص 28.
22ـ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ناشر، نشر دانش اسلامی، تهران 1363 ص 236.
24ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشفالاسرار و عدهالابرار، به اهتمام علیاصغر حکمت، ده جلد، انتشارات دانشگاه تهران، 1339، ج 4، ص 53.
25ـ امام خمینی (ره)، پرواز در ملکوت، ناشر نهضت زنان مسلمان، تهران، ص 226.
26ـ فتحالله کاشانی، همان کتاب، ج 10، ص 308.
27ـ ابوالفتوح رازی، چاپ بنیاد پژوهشهای اسلامی، نسخه کتابخانه مسجد گوهرشاد، شماره عمومی 166، ج 2، ص 466.
28ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، همان کتاب، ج 10، ص 567.
29ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانی، همان کتاب، ج 10، ص 409.
30ـ فتحالله کاشانی، همان کتاب، ج 10، ص 303.
31ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانی، همان کتاب، ج 10، ص 413.
32ـ فتحالله کاشانی، همان کتاب، ج 10، ص 304.
33ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانی، همان کتاب، ج 10، ص 414.
34ـ امام خمینی، سرالصلوه، ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، 1369، ص 62.
35ـ محمدبن یعقوببن اسحاق کلینی، اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، چهار جلد ناشر دفتر نشر اهل بیت، بیتا، بیجا، ج 2، ص 481.
36ـ همان کتاب، ج 2، ص 481.
37ـ همان کتاب، ج 1، ص 364.
38ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانی، همان کتاب، ج 2، ص 57.
39ـ محمدباقر مجلسی، همان کتاب، ج 92، ص 330.
40ـ همان، ج 92، ص 327.
41ـ سیدجعفر سجادی، فرهنگ و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ناشر کتابخانه طهوری، تهران، ص 690.
42ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، همان کتاب، ج 10، ص 564.
43ـ عزیزالدین نسفی، انسان کامل، به تصحیح ماریژن موله، ناشر انستیتو ایران و فرانسه، تهران 1341، ص 180.
44ـ همان کتاب، ص 72.
45ـ علی تاجدینی، مفتاح نور، (شرح اصطلاحات عرفانی امام خمینی ره) ناشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1370، ص 209.
46ـ امام خمینی (ره)، آداب الصلوه، ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1370، ص 338.
47ـ امام خمینی (ره)، پرواز در ملکوت، همان کتاب، ص 236.
48ـ علی اکبر دهخدا، لغتنامه ذیل کلمه قدر.