اسلام، دین معنویت و شریعت

اسلام، دین معنویت و شریعت

دکتر سید سلمان صفوی گفتگویی تحت عنوان «اسلام دین گریه و زاری شده است» را با سایت فردا نیوز انجام داده که حاوی مطالب ذوقی و سلیقه ای گوینده در عرضه اسلام برای جوانان عصر حاضر می باشد. وی در آغاز، وعاظ و مّداحان را زیر سوال برده و سپس با پذیرش پیش فرض های نادرستی که در بین ملت های غیر اسلامی وجود دارند­­، فرهنگ غنا و رقص صوفیه را بهترین راهکار برای جذب جوانان به سوی اسلام دانسته است و در آخر شباهت مذهب شیعه را با وهابیت نتیجه گرفته است. این نوشتار برخی از مطالب این گفتگو را مورد نقد و بررسی قرار می دهد.
وی در آغاز سخن واعظان و مداحان را به علت اینکه شیعه را از برنامه های شادی و لذت بخش دنیایی دور نموده اند این گونه مورد اعتراض قرار می دهد: «بسیاری از وعاظ و مداحان شناخت غلطی از شادی در اسلام را در جامعه ترویج کرده اند. از دید آنها شادی امری حرام یا مکروه است با این دیدگاه اسلام دین افسردگی و غم و گریه و زاری شده است… اینها درک صحیحی نسبت به شادی ندارند… این انحراف از دین است. اگر تعزیه است گریه و زاری است اگر مولودی است گریه و زاری است… میلاد امام زمان (عج) گریه و زاری شده است».
این سخن از جهات متعددی قابل نقد می باشد.
اولاً: این که ممکن است برخی از واعظان و مداحان در انجام وظیفه کوتاهی داشته باشند اما نه در جهتی که آقای صفوی مطرح نموده است بلکه در جهت مخالف آن این کوتاهی ها قابل تصور می باشد یعنی لااقل آن عده ای که بر طبق میل آقای صفوی به وظیفه شان در این راستا عمل کرده اند دقیقا باید بر خلاف وظیفه شرعی خود عمل نموده باشند.
ثانیاً: وظیفه دینی و شرعی واعظان به عنوان علماء دینی ایجاب می کند که شادی ها و لذت هایی را که با کارهای حرام مثل مشروب خوری- رقص- اختلاط بین نامحرمان و سایر لذت های جنسی و غیر جنسی نامشروع ملازم باشد. باید حرام شمرده و مردم را از شرکت در این نوع مجالس باز دارند. زیرا اسلام با شادی های معقول و انسانی در تعارض نیست. روی این جهت وظیفه مبلغین و وعاظ دینی جلوگیری مردم از این نوع شادی ها و تفریح ها نمی باشد.
ثالثاً: شادی و لذت گرایی دنیوی حتی نوع مجاز آن از امور جعلی و شرعی نمی باشند تا مسئولین و متصدیان امور دینی برای آنها برنامه ریزی کنند و مردم را برای انجام آنها تشویق کرده و مجالس شادی و لذت بخش مادی را به وجود آورند. بلکه این امور از طبع حیوانی هر انسانی به صورت تکوینی ناشی شده و هر فردی دارای این غریزه میباشد و لذا هر کسی آن را با روش های خاصی اشباع می کند و هیچ ربطی به اسلام و حتی هیج دین دیگری ندارد. از طرف دیگر کشش به سوی لذت های دنیوی و مادی هیچ حدّ و مرزی نمی شناسد و تا هر جا که رها شود می رود. و این واعظان و علماء دین است که وظیفه دارند بر طبق دستور شرع مردم را از لغزیدن به سوی این پرتگاه لذت بخش جلوگیری نمایند. امام علی (ع) در این مسئله سخنی دارد که می فرماید: «اکره نفسک علی الفضائل فان الرزائل انت مطبوع علیها؛ نفس خو را بر فضائل وادار کن به درستی که رذائل چیزی است که طبع و خوی تو بر آن است».[1] رابعا: مراسم عزاداری و میلاد معصومین (ع) از اموری است که در قالب دین و مذهب تشیع قابل پذیرش بوده و معنا پیدا می کنند و هیچ ربطی به شادی ها و لـذت های دنیـوی مردم ندارند و طبع این حقایق مقتضی گریه و زاری می باشد هر چند در همه مولودی ها سخن آقای صفوی صادق نمی باشد امّا میلاد حضرت امام مهدی (عج) از خصوصیتی برخوردار است که قطعا منتظران واقعی آن حضرت را به گریه در می آورد. لذا نمی توان این نوع مراسم را به مراسم غیر دینی تبدیل نمود بنابراین باید به وجود مرز میان امور دینی و غیر دینی توجه داشته و آنها را به هم در نیامیزیم.
آقای صفوی در ادامه سخنانش می گوید: «مسجد جایی است که افراد باید در آن با اسلام آشنا شوند و یک نفس سالم پیدا کنند. در میلادهای ائمه هم باید برنامه های ویژه در مساجد برگزار شود. میلاد امام باید شادی آفرین باشد. برای جوانی که فیلم های غربی و موسیقی های غربی و دیسکوها را می بیند این شادی ها پاسخگو نیست… ما باید بدانیم جوان امروز چه چیز لازم دارد. در میلادهای ائمه باید بهترین خواننده ها با بهترین دستگاه های شادی بخوانند و بنوازند تا جوان شادیش را در این مساجد و مکان های مذهبی اغنا و ارضا کند نه در پارتی های شبانه که در پارکینگ ها برگزار می شود و در کنارش به الکل و مواد مخدر و هزار زشتی دیگر روی می آورد».
این پیشنهاد بسیار عجیب و حیرت آور است. اگر این پیشنهاد خدای نخواسته عملی شود دیگر باید فاتحه اسلام را خواند و دامن تمام مقدسات دینی را جمع نمود زیرا: اولا مسجد آنگونه که از اسمش پیدا است به عنوان خانه خدا جای عبادت و انجام مراسم مقدس است.و انجام مراسم مبتذل که در غیر مسجد هم حرام می باشد. با حرمت و تقدس مسجد منافات جدّی دارد.
ثانیا: از این ها که بگذریم این راهکار نه تنها جوانان را به سوی اسلام نمی تواند جذب کند بلکه عده ای دیگری را از اسلام دور خواهد نمود زیرا کسانی که به موسیقی و فیلم های غربی و دیسکوها همراه با الکل و مواد مخدر و هزار زشتی دیگر مبتلا هستند و حتی با آنها هم اشباع نمی شوند با اجراء برنامه های شادی و موسیقی و خوانندگی در مسجد ممکن نیست به اسلام و مسجد روی آورند این طائفه آنچه را که به آن مبتلا شده اند انتخاب کرده اند. تنها اثری که بر عملی شدن این پیشنهاد مترتب می گردد اینست که دیگران نیز به آنان ملحق خواهند شد و در نتیجه به صورت تدریجی همان مجالس پارکینگی با تمام لوازم خود به مسجد منتقل خواهند شد تا خواست جوانان اشباع شده و رضایت آنان جلب گردد. بلکه در راستای این پیشنهاد باید مسجد تبدیل به سینما و محل خوش گذرانی جوانان تبدیل شود و این برنامه ها در ایام حج در مسجد الحرام نیز انجام شود تا مردم سراسر دنیا از آن بهره مند گردند!!
ثالثاً: بنابراین دیدگاه، گویا شریعت و دستورات اسلامی مبتنی بر خواست های لذت بخش جوانان و یا هر کسی دیگر می باشد و باید بر طبق میل آنان در هر زمانی تغییر داده شود. آیا با توجه به این دیدگاه بهتر نیست گفته شود که شریعت دین اسلام یک باره از ریشه باید برداشته شود تا جوانان و مردم بتوانند به سهولت به خواست ها و آرزوهای لذت بخش و شاد آورشان برسند!
وی در بخش دیگری از این گفتگو با قاطعیت می گوید: «رقص در اسلام نهی منکر نشده است و در برخی مواقع نه تنها اجازه داده شده بلکه تاکید هم شده است مثل رقص زن برای شوهر و بالعکس. رقص معنوی روش خوبی برای جذب جوانان است.سماع که نوعی رقص معنوی است ترکیبی از حرکات ریتمیک شعر معنوی و موسیقی متعالی و لاهوتی می باشد و کمپوزیسیونی ایجاد می کند که شادی آفرین است. این رقص امروزه جوابگوی جوانان است». وی در تایید این مطلب رفتار صوفیان به خصوص جدّ بزرگش شیخ صفی الدین اردبیلی را به میان می آورد و می گوید: «جدّ بزرگ ما شیخ صفی الدین اردبیلی هم اهل سماع بود. این حرکت ریتمیک و موزون می تواند جوانان را مجذوب مبداء هستی کند. سماع حتی جوانان غیر مسلمان را جذب می کند. گفتنی است این رقص برای نا اهل حرام و برای اهل مباح و واجب است».
این مطالب از جهات متعددی قابل توجه می باشد:
1. اینکه گفته است رقص در اسلام نهی منکر نشده است کاملا برخلاف واقع است اگر به رساله های توضیح المسائل و سایر کتاب های فقهی مراجعه شود رقص به طور مطلق محکوم به حرمت شده است و فقط رقص زن برای همسرش و بالعکس جایز می باشد و در هیچ موردی هم بر آن تأکید نشده است[2] و اینکه رقص زن برای شوهر جایز شده به علت اینست که کار حرامی بر آن مترتب نمی گردد چون رقص باعث تحریک نیروی جنسی و شهوانی می شود و از این جهت در سایر موارد به علت مرتب شدن آثار منفی و ضد اخلاقی بر آن، ممنوع و حرام شده است.
2. رقص معنوی که در این سخنان بر آن تاکید شده است مفهوم و معنای روشنی ندارد چون رقص، رقص است معنوی و غیر معنوی ندارد و همه انواع آن با حرکات موزون اعضای بدن به وجود می آید و همچنین موسیقی متعالی و لاهوتی هم که می تواند در انسان ایجاد رقص بکند چیزی است که فقط در عالم خیال و ادعا وجود دارد و هیچ دلیلی نه از شرع و نه از عقل بر وجود رقص و موسیقی لاهوتی و معنوی وجود ندارد بلکه ذات و ماهیت رقص مقتضی این است که انسان را از یاد خدا غافل کند و ممکن نیست انسان با حالت غفلت و غرق شدن در لوازم آن به سوی مبداء هستی و خدا جذب شود. بنابراین رقص و مجالس لهو و لعب نه تنها انسان را به خدا نزدیک نمی کند بلکه باعث دوری انسان از خدا شده و به ویژه جوانان را به سوی امور جنسی و شهوانی سوق می دهد و به خاطر عاری بودن آن از هر گونه بار استدلالی و منطقی هرگز قادر نخواهد بود که جوانان غیر اسلامی را به سوی اسلام جذب نماید.
3. ما در مبانی و شریعت دین اسلام تابع قرآن و احادیث معصومین (ع) هستیم و چون مسلمان هستیم باید مطابق با قواعد این دو ثقل هدایت گر اسلام عمل نماییم: بنابراین عملکرد شیخ صفی الدین اردبیلی و سایر بزرگان صوفیه و هر کس دیگری غیر از معصومین (ع) هیچ نوع حجیتی ندارد تا سرمشق برای عملکرد مسلمانان قرار گیرد و از آن پیروی شود.
4. اینکه رقص بر نا اهل حرام است و برای اهل مباح و واجب است چه معیاری را برای تشخیص اهل از نا اهل پیشنهاد می شود. اگر مراد از اهل همان سران صوفیه باشد درین صورت برنامه رقص و سماع اختصاص به آنان پیدا خواهد نمود و برای جذب جوانان نا اهل به سوی مبداء هستی و یا دین اسلام عملا از کارایی خواهد افتاد و به این ترتیب این راهکار برای جذب جوانان از ریشه ساقط می گردد.
بر فرض این که اهل قابل تشخیص باشد و عبارت باشند از اقطاب و سران صوفیه در این حوزه هم هیچ دلیلی بر وجوب یا اباحه آن نداریم بلکه بر عکس دلایل متعددی از نقل و عقل بر حرمت آن اقامه شده است. وی برای بهتر جلوه دادن این مطالب به فرهنگ های حاکم بر پیروان ادیان غیر اسلامی متمسک شده می گوید: «بودایی ها و هندوها از وسایل موسیقی و حرکات موزون برای ارتباط با خداوند استفاده می کنند. در میان مسیحیان هم از زمان های قدیم موسیقی بخشی از کلیسا بوده است. در ادیان افریقایی و آمریکایی لاتین و ادیان و عرفان سرخپوستی نیز موسیقی و حرکات ریتمیک برای ترویج مسائل معنوی و ایجاد شادی جایگاه ویژه ای دارد».
این مطالب حاکی از این است که گوینده فراموش کرده یک مسلمان است و پای بند به دین مبین اسلام می باشد و الاّ برای اثبات و زیبا جلوه دادن مدعای خود به رسومات ادیان غیر ابراهیمی که متناسب با آموزه های دینی و خدایان آنها می باشد متمسک نمی گردید و مسلمانان را به پیروی از این فرهنگ های بی پایه تشویق نمی کرد. وی نیز غافل ازین مطلب شده که خدای ما با خدایان هندوان، بودائیان و ادیان بومی آفریقایی و سرخپوستان آمریکای لاتین هیچ نوع سنخیتی ندارد. ممکن است آنان خیال و توهم کنند که خدایان شان از قبیل ارواح اجداد، بت ها و تابوها با انجام این مراسم از آنان راضی می شوند اما خدای مسلمانان این حرکات و مراسم بی اساس را موجب دوری از خود دانسته و مسلمانان را برای تقرب به خود به عبادات، دعا، زهد، تقوی، کسب مکارم اخلاق، انجام کارهای نیک و… دعوت نموده است تا به سعادت دنیوی و اخروی نائل گردند و هر نوع خرافات را از مسیر زندگی خود دور کنند و خدا را با علم و آگاهی بپرستند.
آقای صفوی در بخش پایانی گفتگوی خود مذهب شعیه را با آیین وهابیت تشبیه نموده چنین می گوید «در این میان فقط ما و وهابی هستیم که دین را خشک و خشن و خدا را خدای جبار و قهار معرفی می کنیم و مخالف هر گونه زیبایی هستیم و از حزن و غم استفاده می کنیم…».
هر چند به گمان آقای صفوی وضعیت موجود فرهنگ شیعی ناشی از کوتاهی و نگاه غلط واعظان و مّداحان تلقی شده است و در عین حال وجوه شبهی را که در این تشبیه ذکر نموده فقط در عالم خیال خود آقای صفوی وجود دارد. زیرا در این امور بین فرهنگ شیعه و فرهنگ وهابیت هیچ نوع شباهتی وجود ندارد. چون فرهنگ وهابیت عاری از هر نوع دعا گریه و زاری و توسل و عزاداری می باشد چه اینکه مبنای آیین وهابیت بر نفی این امور استوار است اما مذهب تشیع با همین فرهنگ موجود نهایت درجه عاطفه، زیبایی، رحمت و احساسات پاک انسانی را در قالب تعزیه و عزاداری مراسم دعا و زیارت نامه ها و توسل به امامان و اولیاء خدا به نمایش می گذارد. شیعه بر اساس متون قرآنی و حدیثی هم به قهر و هم به رحمت و لطف خدا توجه دارد و غفلت از هیچ کدام را جایز نمی دارند و پای بندی به ارزش های انسانی و اخلاقی را از وظایف شرعی و دین خود می داند. چه اینکه خداوند فرموده است «پروردگارت را در دل خود از روی تضرّع و خوف آهسته و آرام صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش».[3] ثانیاً: در گریه و زاری در قالب دعا و مرثیه و زیارات ائمه(ع) و رسول خدا(ص) کمترین رنگ خشکی و خشونتی که وهابیت بر آن مبتنی است، وجود ندارد، بلکه این امور عین لطافت و عشق و محبت است که فقط در مذهب تشیع تبلور دارد و در بعد معنوی و سیاسی ضامن حفظ اسلام شده و شیعیان را از لغزیدن به پرتگاه های انحراف نگه داشته است و بر طبق فرمایش امام خمینی(ره) این محرّم و صفر است که اسلام را حفظ نموده است.


[1] . تمیمی آمدی عبدالواحد تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 317 قم دفتر تبلیغات اول 1366 ش.
[2] . گلپایگانی، سید محمد رضا، ارشاد السائل، بیروت، دار الصفوه، چاپ اول، 1413ق، ص156؛ سید علی، خامنه ای، اجوبه الاستفتائات، بیروت، چاپ اول، 1420ق، ج2، ص34ـ35؛ سیستانی، سید علی، استفتائات، بی تا، ص151؛ محمد تقی، بهجت، توضیح المسائل، قم، نشر شفق، چاپ دوم، ص545.
[3] . اعراف / 205.
حمید الله رفیعی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید