حضرت ابراهیم به تنهایی یک امت بود،چرا که شعاع شخصیت ایشان آن قدر والا بود که از یک فرد یا گروه فراتر رفته و معادل یک امت بزرگ شده بود، ابراهیم زمانی که هیچ خداپرستی نبود و همگی در منجلاب شرک و بت پرستی غوطهور بودند، تنها موحد و یکتاپرستی بود، پس جا دارد که او را یک امت بدانیم، آری ابراهیم یک امت، یک پیشوای بزرگ و یک فرد امت ساز بود و… ویژگی دیگرش این که بنده مطیع خداوند، حرکت کننده دائمی در خط مستقیم الله، دور از هر گونه شرک و تمام زندگی، فکر و زوایای قلبش را تنها نور «الله» پر کرده بود و بالاخره او مردی شکر گزار از نعمت های الهی بوده که خداوند وی را برای نبوت برگزید و به راه راست هدایتش کرد و از هر لغزشی حفظ نمود و عظمت و شخصیت و تفکر ابراهیم چنان والا بود که خدای متعال به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وحی فرستاد تا مکتب حضرت ابراهیم را نه تنها فقط برای عصر ابراهیم، بلکه برای همیشه و تا روز قیامت، به خصوص برای امت اسلامی یک مکتب الهام بخش اعلام نماید.[1] ولی برخی چنان پنداشتهاند که حضرت ابراهیم به خاطر ترس از جان خویش نه تنها بتها را نشکست، بلکه در مبارزه با بتپرستی کوتاه نیز آمده که سایت افشا در این باره مینویسد: در داستان حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ و مبارزه با بت پرستی او در سوره انعام / 83 ـ 74 چنین آمده است: حضرت ابراهیم با بتپرستی بحث و آنها را مذمت میکرد و ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان را با منطق محکوم ساخت و در مقابل اعتراض آنها ایستادگی کرده و گفت: از بتهای شما نمیترسم، بلکه انسان مؤمن سزاوار ترس از خدای یکتاست… و در سوره انبیاء / 59 ـ 51 نیز بت پرستان را تهدید به نابودی بتهایشان میکند و در یک فرصتی مناسب همه بتها را میشکند و با ایستادگی رشادتآمیز در دادگاه بتپرستان باز آنها را محکوم میسازد. اما در تناقضی آشکار میبینیم در سوره مریم / 49 ـ 41 آمده است: وقتی آزر عموی ابراهیم، مذمت وی بر بتپرستان را شنید، تهدید کرد که دست از این کار بردار و گرنه سنگسارت میکنیم و حضرت ابراهیم بدون مقاومت میگوید: من از شما کنارهگیری میکنم و امیدوارم خداوند یگانه بیپاسخام نگذارد.
چنین شخصیتی را نشاید که از ترس جان خویش از بت پرستان فرار کند و ملایمت نشان دهد، بلکه با نگاهی ژرف به زندگانی آن حضرت مشخص میشود که آیات 49 ـ 41 سوره مریم بیانگر این واقعیت است که در آن زمان حضرت به رسالت الهی مبعوث نشده بود و فقط به عنوان یک مؤمن یکتاپرست در صدد ارشاد و راهنمایی مردم و آزر بود و از بت پرستی بیزاری میجست و وقتی هم دید که خطر در کمین است از آنها دوری گزید تا در وقت مناسب و مسلح به وحی الهی به سراغشان بیاید.[2]
بنابراین حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ نه از ترس جان، بلکه چون از طرف خداوند مأموریتی نداشت از آنها دور شده و فقط نهی از منکر زبانی کرد و عظمت آن حضرت چنین بود که قبل از نبوتش به مقام صدیقی رسید و خدای متعال از وی به عنوان راستگو و پیامبر نام برده است: «در این کتاب، ابراهیم را یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود. هنگامی که به (آزر) گفت: چرا چیزی را میپرستید که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ مشکلی را حل میکند؟! ای پدر! من دانشی دارم که تو نداری، لذا به حرفم گوش کن تا تو را هدایت کنم، میترسم از سوی خدا عذابی به تو رسد و از دوستان شیطان باشی. آزر گفت: اگر از این حرفها دست برنداری تو را سنگسار میکنم و برای مدتی طولانی از من دور شو… سپس حضرت ابراهیم از آنجا دور شد…. .»[3]
بالاخره روزی که حضرت ابراهیم باید پیام الهی را به مردم ابلاغ کند، فرا رسید و او طبق دستور خداوند دعوت خویش را آشکار کرد: «و ما وسیله رشد ابراهیم را به او دادیم،آن هنگام به آزر گفت: این مجسمههای بیروح را چرا پرستش میکنید؟! گفتند: پدران ما چنین میکردند! گفت: هم شما و هم پدرانتان گمراهید… به خدا قسم در غیاب شما، نقشهای برای نابودی بتها میکشم و سرانجام در فرصتی مناسب همه بتها را قطعه قطعه کرد جز بت بزرگ را برای محاجه، و از محاکمه آنها سرفراز بیرون آمد و نمرود و اطرافیانش را شکست داد و دشمن دستور قتل وی را صادر کرد، ولی خدا با او بود و آتش را گلستان کرد و پس از آن حضرت ابراهیم با لوط روانه شام شدند.»[4]
در راه سفر دور و درازی که حضرت ابراهیم طی میکرد به قومی رسیدند که ستاره، ماه و خورشید را میپرستیدند، ابراهیم خود را موظف به مبارزه با شرک دانست، ولی ارشاد و هدایت جامعه، نیاز به بردباری، تحمل و انتخاب شیوههای درست را دارد، لذا حضرت در برابر آنها از روش خودشان استفاده کرد تا بهتر بتواند استدلال کند و در هنگام دیدن ستاره گفت: چه زیبا و نورانی، این ستاره خدای من است، ولی وقتی ماه را دید، گفت: این زیباتر و نورانیتر و با عظمتتر از ستاره است پس این خدای من است.
ابراهیم با این کار ستاره پرستی را محکوم ساخت، اما روز که رسید،گفت: خورشید خدای من است چرا که همه جا را روشن میکند و گرماده بوده و عظمت و زیباییاش بیشتر است یعنی ماه پرستی نیز باید به اشتباه خود پی برد و زمانی که خورشید غروب کرد، گفت: من غروب کنندهها را دوست ندارم، خدای من کسی است که خالق زمین و آسمان و تمام مخلوقات است، او مدیر، مدبر،روزی رسان و قدرت مطلق است و وقتی آن قوم اعتراض کرده و تهدید نمودند، گفت: من چرا از بتهای بیجان شما بترسم، من فقط از خدای خالق هستی میترسم و اینجا بود که آخرین ضربه را بر آنان وارد ساخت.[5]
بنابراین بین آیات تضادی وجود ندارد و ابراهیم بت شکن است و فقط در موقعی که به نبوت نرسیده بود، فقط زبانی از بت پرستی نکوهش کرد و چون مأموریتی غیر این نداشت از آنها دور شد تا موعد فرا رسید و بتها و بتپرستان را منکوب ساخت.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ الانبیاء، هاشم رسولی محلاتی.
2. قصص الانبیا، نعمت الله جزایری.
[1] . برگرفته از سوره نحل / 123 ـ 130 و ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، امام، دارالکتاب الاسلامیه، ج 11، ص 447.
[2] . تفسیر نمونه، ج 13، ص 76.
[3] . مریم / 49 ـ 41.
[4] . برگرفته از سوره انبیا / 71 ـ 51.
[5] . برگرفته از سوره انعام / 83 ـ 74 و ر. ک: طباطبایی، محمد حسین،المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی، ج 7، ص 22.
فرج الله عباسی