پس از ذکر مقدماتی به اصل پاسخ خواهیم پرداخت. برای صفات الهی تقسیمات مختلفی بیان شده است. یکی از این تقسیمات، تقسیم صفات الهی به صفات ذاتی و صفات فعلی است.
صفات ذاتی، صفاتی هستند که تنها با ملاحظه کردن ذات الهی، به خداوند نسبت داده میشوند؛ مثل علم و قدرت و …. صفات فعلی، صفاتی هستند که برای تصورشان، نخست باید فعل الهی و رابطه فعل را با ذات در نظر بگیریم تا بتوانیم صفتی را به خداوند نسبت دهیم.1
صفت الهی که در شبهه به آن اشاره شده اراده است.
برخی اراده را از صفات ذات و برخی دیگر، از صفات فعل میدانند.2
اگر اراده رااز صفات ذات بدانیم، چون ذات ازلی است و صفات ذاتی تنها با در نظر گرفتن ذات به دست میآیند (صفات ذاتی عین ذات هستند) پس صفات ذاتی نیز ازلی خواهند بود و چون اراده از آن موجودی که اراده میشود، هیچ گاه از او جدا نخواهد بود. پس با ازلی بودن اراده، شئ اراده شده (انسان) نیز ازلی خواهد بود.3
در پاسخ باید گفت: اولاً؛ انسان ازلی نیست؛ یعنی زمانی را میتوان فرض کرد که انسان در آن زمان نبوده و بعد به وجود آمده و به عبارت دقیقتر انسان موجودی “حادث” است.
ثانیاً؛ لازم نیست آنچه خداوند اراده میکند در مرحله اول، انسان باشد تا گفته شود انسان ازلی است؛ بلکه میتواند موجودی که اراده میشود غیر از انسان باشد و نیز موجودی ازلی باشد و از این موجود ازلی موجود دیگری به نام انسان به وجود آید که این انسان ازلی نباشد.
با این توضیح که انسان موجودی مادی است که به سوی کمال پیش میرود و در هر مرحله، از مرحله قبلی کاملتر است و این نشان دهنده این است که آنچه در این مرحله به دست آورده است در مرحله قبل نداشته است؛ یعنی انسان مرحله دوم، همان انسان مرحله اول نیست؛ پس انسان نمی تواند ازلی باشد و این نشانه فیض دائمی خداوند است.4
بنابراین انسان نمیتواند موجودی ازلی باشد و گرنه از جهت فاعل و مرید، برای آفریدن موجود ازلی هیچ عیب و نقصی وارد نیست.5
توضیح بخش دوم پاسخ؛ (موجود دیگری که ازلی است واسطه در پیدایش انسان حادث شود)
چنانچه گفته شد اراده از موجود اراده شده جدا نیست و چون اراده، ازلی است پس موجودی که اراده میشود هم، ازلی است و این موجود ازلی انسان نمیتواند باشد. پس موجود دیگری است که به اراده خداوند انسان را ایجاد میکند و این موجود میتواند ازلی باشد؛ زیرا مادی نیست و مجرد و جدای از ماده است، اما در بردارنده تمامی خصوصیات انسان است و صفاتی که انسان در مرحله کمالش به آنها دست مییابد همگی را داراست و او فاعل و ایجادکننده افراد انسان و تمامی کمالات انسانی است و همان ماهیت و حقیقتی را دارد که افراد انسان دارند ولی مجرد از ماده و ازلی و قدیم و بدون تغییر و تحول است. پس خداوند با اراده این موجود ازلی و به وسیله او افراد انسانی را ایجاد میکند.6و 7
و اما: اگر اراده را صفت ذاتی به معنای محبت بدانیم و به بیان دقیقتر بگوئیم؛ اراده به معنای محبت خداوند به ذاتش و به آثار وجودی و کمالیاش است. یعنی خداوند، زمانی که اراده میکند، محبت او به سوی ایجاد این موجود است و صرف وجود محبت الهی به ایجاد فعلی، آن فعل ایجاد نمیشود؛ پس تنها اراده داشتن خداوند یعنی محبت او به ایجاد موجب ایجاد نیست پس خداوند میتواند اراده بکند اما آن شئ اراده شده موجود نگردد و از این رو،با ازلی بودن صفت اراده، هیچ گاه موجود اراده شده (انسان) ازلی نخواهد شد چرا که معنای اراده ذاتی همان محبت بود.
اگر اراده را صفت ذاتی ندانیم و صفت فعلی بدانیم، در این صورت پاسخ سؤال آسانتر خواهد بود؛ به خاطر اینکه صفت فعلی ازلی نیست؛ چون یک طرف این صفت فعل خداوند مثلاً انسان است و انسان ازلی نیست؛ پس این صفت (اراده) نمیتواند ازلی باشد، بلکه با تبعیّت از انسان که حادث است؛ صفت فعلی هم حادث خواهد بود.8 در این صورت جایی برای ایجاد این پرسش نیست و شبههای پیش نمیآید.
برخی روایات نشان میدهند که این شبهه از سوی برخی از شاگردان امام صادق ـ علیه السّلام ـ مطرح شده است و امام فرمودهاند: “انّ المرید لا یکون الا المراد معه بل لم یزل عالماً قادراً ثم اراد”9. مرید از مراد جدا نیست (اگر اینگونه بود، خدا از ازل مرید بود و همگی موجودات قدیم میشدند) بلکه خداوند از ازل عالم و قادر بود سپس اراده کرد. برخی از متکلمین از مانند این حدیث برای پاسخ به این پرسش سود جستهاند واراده را غیر از علم مطلق دانستهاند و آن را علم به صلاح تعریف کردهاند که در این صورت فعل خداوند (انسان) ازلی نمیشود؛ زیرا خداوند وقتی اراده میکند یعنی مصلحت میداند فلان فعل در کدام زمان و مکان و … واقع میشود و این مستلزم قدیم و ازلی شدن انسان و فعل اراده شده نخواهد بود.10
در بسیاری از روایات، اراده الهی، صفت فعل دانسته شده است.
1. امام کاظم ـ علیه السّلام ـ : فإراده الله هی الفعل لا غیر ذلک، یقول له کن فیکون”11، عبارت “کن فیکون” جدا نبودن اراده از موجود اراده شده را بیان میدارد؛ “انما قولنا الشی ء اذا اردناه ان نقول له کن فیکون”12، اما وقتی چیری را اراده میکنیم و میگوییم باش، موجود میشود.
2. امام صادق ـ علیه السّلام ـ : “المشیه محدثه”13، اراده الهی حادث است؛ پس صفت فعلی است.
3.امام صادق ـ علیهم السّلام ـ : “خلق الله المشیه بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیه”14، خداوند مشیت را بدون نیاز به اراده دیگری آفرید و اشیاء را با مشیت خلق کرد.
خلاصه کلام اینکه اگر اراده از صفات ذاتی الهی باشد برای ایجاد افراد انسانی که ازلی نیستند نیاز به واسطهای ازلی است که انسان حادث را ایجاد میکند. این واسطه رب النوع انسان است و موجود مجرد عقلی و قدیم است و اگر اراده از صفات فعلی باشد، چون صفت فعلی حادث استاشکالی در حادث بودن انسان نیست و یقیناً انسان حادث است و در این مسأله جایی برای شبهه نیست.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. رحیق مختوم، شرح حکمت متعالیه، بخش سوم از جلد اول، ص 325 تا 327، انتشارات اسراء.
2. همان، بخش دوم از جلد اول، ص 310، انتشارات اسراء.
3. شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایه الحکمه، چ 4.
پینوشتها:
1. طباطبائی، محمد حسین، نهایه الحکمه، فصل هشتم، مرحله 12، انتشارات جامعه مدرسین.
2. ذاتی یا فعلی بودن اراده وابسته به تعاریفی است که از حقیقت اراده الهی شده است؛ اگر اراده به معنای علم ذاتی به نظام احسن (شرح منظومه، فریده دوم) و یا به معنای محبت خداوند به ذاتش و آثار وجودی و کمالیاش (آموزش عقاید، ج 1، ص 113) تعریف شود، صفت ذاتی است و در تعریفی دیگر، صفت فعلی است که اراده الهی نسبت به افعال اختیاری خودش ایجاد افعال است (آموزش فلسفه، ج 2، ص 390.
3. طیب، عبدالحسین، کلم الطیب، ص 56 و 57، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامی، بی تا.
4. طباطبائی، محمد حسین، نهایه الحکمه، مرحله بیست و سوم، فصل چهارم، چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
5. اسفار، ج7، ص 328، صدرالدین محمد شیرازی، چاپ اسماعیلیان.
6. طباطبائی، محمد حسین، نهایه الحکمه، مرحله بیستم.
7. همان، بدایه الحکمه، فصل دوازدهم.
8. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 114.
9. شیخ صدوق، کتاب توحید، باب صفات ذات، حدیث 15.
10. طیب، عبدالحسین، کلم الطیب، ص 57.
11. شیخ صدوق، کتاب توحید، باب صفات ذات، حدیث 17.
12. سوره نحل، آیه 40.
13. شیخ صدوق، همان، حدیث 18.
14. اصول کافی، ج1، ص 19، باب اراده، حدیث 4.