این پرسش را در قالب چند نکته پاسخ میگوییم:
1- با تدبّر در آیات قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام)(6) این نکته به دست میآید که آدم(علی نبینا و آله و علیه السلام) نمادی از انسان کامل است و از همین رو، شایستگی جانشینی خداوند را مییابد(7) و فرشتگان در برابرش به خاک میافتند. از سوی دیگر، قرآن کریم ارزش آدمی را به ایمان و عمل صالح میداند و با صراحت تمام، زن و مرد را در این عرصه، یکسان میخواند(8). بر این اساس، زنان شایسته را الگوی همه انسانهای مؤمن (نه فقط زنان مؤمن) میشمرد و زنان ناشایسته را نمونه مردم بد قلمداد میکند(9).
در تحقق کمال انسانی – یعنی موجودی که ارزشهای انسانی را در خود به کمال رسانده است – زن یا مرد بودن نقشی ندارد. هر کس ایمانش قویتر و عمل صالحش بیشتر است، در قلمرو انسانیّت از دیگران پیشتر است و به همین نسبت، شایستگی بیشتری مییابد تا جانشین خدا گردد و فرشتگان در پیشگاه او سر به سجده بسایند. اساسا سجده به آدم، بیانی نمادین از خضوع فرشتگان در برابر انسان است. این خضوع در برابر انسان، نه به خاطر انسان بودن یا موجود بودن، که به خاطر مخلوق خدا بودن و از سر اطاعت امر خداوند صورت گرفته است. سجده فرشتگان در برابر عظمت و علم و قدرت خدا در خلقت انسان است نه در برابر انسان بماهو انسان! نه به راستی، کدام آشنای با معارف اسلامی به خود اجازه میدهد که فرعون را (به خاطر مرد بودن) خلیفه خدا بخواند و همسرش آسیه را (که در قرآن الگوی مؤمنان معرفی شده، به خاطر زن بودن) سزاوار این مقام نداند؟!
2- از میان هزاران پیامبری که برای هدایت مردم مبعوث شدهاند، جز با نام و سرگذشت شمار اندکی از آنان آشنا نیستیم. با این همه، چندان دور از ذهن نیست که بگوییم هیچ زنی به مقام پیامبری دست نیافته است؛ زیرا افزون بر اینکه همه پیامبرانی که با آنان آشنایی داریم، از جنس مرد بودهاند، قرآن کریم در وصف انبیاء، واژه “رجال”(10) را به کار میگیرد و این تعبیر هر چند میتواند معنایی فرا جنسی بیابد و همه شخصیتهای زن و مرد را در بر بگیرد، اما معنای حقیقی و رایج آن، “مردان” (در برابر زنان) است. شاید سرّ اینکه خدای دانا و حکیم زنان را پیام آور وحی قرار نداده است، این باشد که رسالت، کاری اجرایی است و رهبری، جنگ و صلح و درگیری با مردمان گوناگون را به همراه دارد و در این راه، صلابت مردانه بیشتر به کار میآید تا لطافت زنانه(11).
آنچه گذشت بدین معنا نیست که زنان به کلّی از دسترسی به منبع وحی محرومند، بلکه میتوانند خبرهای آسمانی و آینده خود و دیگران را از این راه به دست آورند و به مقامی بار یابند که میتوان آن را “نبوّت اِنبائی” نامید(12).
حضرت مریم(س) یکی از این زنان والاست که فرشتگان با او سخن میگفتند و خبرهای آسمانی را به وی میرساندند؛ چنانکه قرآن کریم در این باره میفرماید:
” وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِین”(13) “و یاد کن از آنکه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را پذیرفته و پاکیزه داشته و بر زنان جهانیان (همزمان خویش) برتری داده است”.
گفتنی است که برخی از مفسّران، این آیه را نشانگر پیامبری مریم – به همان معنای رایج – دانستهاند(14)، اما آنچه گفته شد (نبوت انبائی) با ظواهر آیات و روایات سازگارتر است.
البته نکتهای که در متن پرسش آمده است، مبنی بر اینکه در تعلیم معرفت به حضرت آدم (ع)، چرا به حضرت حوا تعلیم داده نشد؟ باید توجه داشت که اولاً آفرینش حضرت آدم (ع)پیش از حوا بوده است، چنانکه آیات قرآنی نیز بر این امر دلالت دارد و در روایات و تفاسیر هم آمده است (15)
و ثانیاً در قرآن، علت تعلیم به آدم (ع)،به جهت مرد بودن وی ذکر نگردیده است، بلکه همان گونه که از پرسش فرشتگان استفاده میشود تعلیم به اولین انسان (از نسل حاضر) بود.
حال به این نکته میپردازیم که در سجده بر آدم، بزرگداشت خود وی مورد نظر بود، یا همه انسانها و یا انسان کامل، آنچه از برخی از روایات به دست میآید بر قوّت احتمال سوم میافزاید(9). بر این اساس، فرشتگان الهی در پیشگاه آدم علیهالسلام که نمادی است از انسان کامل، سر به سجده میبرند و بر این حقیقت مهر تأیید میزنند که “فرشته ره ندارد به مقام آدمیت”(10).
در روایات، علاوه بر مریم(ع)زنان دیگری نیز همسخن با فرشتگان به شمار آمده و “محدثه” خوانده شدهاند(16). اینان هر چند پیامبر نبودهاند، اما با منبع سرشار وحی تماس یافته، از اخبار غیبی آگاه میگشتند. در یکی از این احادیث از زبان امام صادق(ع)چنین میخوانیم:
“فاطمه زهرا(ع)را از آن رو محدّثه مینامند که فرشتگان بر او فرود آمده، همچون مریم، دختر عمران، چنین با او سخن میگفتند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر تمامی زنان برتری داده است”(17).
3- آنچه در اعلامیه جهانی حقوق بشر – از جمله در موارد دوم و شانزدهم – مورد اشاره قرار گرفته است، تساوی حقوق زن و مرد است(18). این تعبیر با وجود آنکه زیبا و دلفریب است، ویژگیهای طبیعی زن و مرد را نادیده میگیرد و یا دست کم با چنین برداشتی سازگارتر است. علاوه بر این که روح حاکم بر اعلامیه حقوق بشر، نادیده گرفتن مقام معنوی و الاهی انسان، و فروکاستن او در حد یک حیوان طبیعی دارای حقوق است. وقتی انسان به مقام حیوانیت تقلیل یابد، دیگر تفاوتی میان زن و مرد نخواهد بود. یکی از روشنفکران معاصر – که خود از نزدیک با جایگاه زن در جهان غرب آشنایی دارد – ارزیابی خود را از دیدگاه اسلام در این باره چنین بیان میکند:
اسلام در عین حال که با تبعیضات موجود میان زن و مرد به شدت مبارزه کرده است، از مساوات میان این دو نیز جانبداری نمیکند و به عبارت دیگر، نه طرفدار تبعیض است و نه معتقد به تساوی، بلکه میکوشد تا در جامعه، هر یک را در جایگاه طبیعی خویش بنشاند. تبعیض را جنایت میداند و تساوی را نادرست… طبیعت زن را نه پستتر از مرد میداند و نه همانند مرد. طبیعت این دو را در زندگی و اجتماع، “مکمل” یکدیگر سرشته است، و از این رو است که اسلام، بر خلاف تمدن غربی، طرفدار اعطای “حقوق طبیعی” به این دو است، نه حقوق مساوی و متشابه(19).
پینوشتها:
1. نساء / 1.
2. چنانکه در تورات، کتاب پیدایش آمده است: “آنگاه خداوند آدم را به خواب عمیقی فرو برد و یکی از دندههایش را برداشت و جای آن را با گوشت پُر کرد، و از آن دنده، زنی سرشت و او را پیش آدم آورد”. ر. ک: کتاب مقدس، پیدایش، 21-22 :2.
3. ر. ک: علل الشرایع، الشیخ الصدوق )قم: دار الحجه للتقافه، 1416 ق(، ج 1، ب 17، ص 29.
4. کتاب مقدس، پیدایش، 6 :3.
5. قرآن کریم با بکارگیری تعابیری همچون “فوسوس لهما الشیطان” )اعراف / 20) و “فازلّهما الشیطان” )بقره / 36) مسؤلیت آدم و حوا را در این زمینه یکسان میشمارد.
6. ر. ک: تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعه )قم: المطبعه العلمیه، بیتا(، ج 1، ص 58.
7. معارف قرآن، خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی، محمدتقی مصباح یزدی )قم: در راه حق، 1373 ش(، ص 361-367.
8. ر. ک: آل عمران / 195 ؛ نساء / 124 ؛ نحل / 97 ؛ غافر / 40.
9. تحریم / 10
10و11 ر. ک: یوسف / 109 و نحل / 43.
11. زن در آیینه جلال و جمال، ص 144.
12. همان. 13- آل عمران / 42 )ترجمه خرمشاهی(.
14. ر. ک: روح المعانی؛ محمود الالوسی )تهران: انتشارات جهان، بیتا(، ج 3، ص 136.
15. ر.ک: تفسیر طبری، ج 4، ص 150.
16. ر.ک: تفسیر نورالثقلین، عبد علی بن جمعه، قم: المطبعه العلمیه، بیتا(، ج 1، ص 58.
17. کلیات سعدی )تهران، امیرکبیر، پنجم، 1356 ش(، ص 790.
18. ر. ک: بحارالانوار، محمدباقر المجلسی بیروت: دار احیاء التراث العربی، الثانیه، 1403 ق(، ص 79 و ج 43، ص 79.
19. همان، ج 14، ص 206.
20. ر. ک: اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر، علی گلزاده غفوری، بیجا: انتشارات الفتح، بیتا(، ص 30 و ص 32.
21. حرّیت و حقوق زن در اسلام، جمعی از نویسندگان، بیجا: میلاد، 1357 ش(، ص 15.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری تهران و قم: صدرا، بیست و یکم، 1374 ش.
2. زن در آینه جلال و جمال، عبداللَّه جودی آملی تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چهارم، 1374 ش.
3. حقوق زن، سیدمحمد خامنهای تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، دوم، 1375 ش.