پاسخهای مختلفی به این شبهه توسط دانشمندان اسلامی داده شده است که هر کدام در جای خود صحیح است ولی مجال پرداختن به همه آنها در این جا وجود ندارد. بهترین پاسخی که در این باب در قرآن کریم آمده و توسط فیلسوفان الاهی بسط و تقیر شده است پاسخی است که خداوند در پاسخ به مشرکان و باورمندان به تعدد خالق بیان فرموده است: “لوکان فیهما الهه الا الله لفسدتا”1 اگر در آسمان و زمین خدایی جز الله بود هر دو (آسمان و زمین) فاسد میشدند. بر طبق این برهان اگر خدایان متعددی در عالم وجود داشت لازمه آن فساد و تباهی عالم وجود بود.
“بیان و حجت آیه کریمه این است که اگر فرض شود که برای عالم الهه متعددی وجود داشته باشد ناچار باید چند اله با یکدیگر اختلاف ذاتی داشته باشند و با هم تباین حقیقی داشته باشند و گرنه چند اله نمیشدند”.2 توضیح مطلب این که اگر پروردگار آسمان و زمین بیش از یکی باشد و چند مدیر، سازمان آفرینش را اداره کنند حتما ذات و حقیقت آنها از یکدیگر جدا و ممتاز است؛ چون اگر یک حقیقت باشند نیازی به تکرر و تعدد شخص آن نیست؛ چرا که هر کاری از فرد دوّم ساخته است همان عمل از فرد اوّل حاصل خواهد شد و چون ذاتاً از هم جدا هستند از لحاظ نظام علمی و مقام ربانی و (تدبیر همه جهان هستی) نیز از یکدیگر جدا خواهند بود.3
همین که پای اختلاف و تدبیر به میان بیاید، تدبیر هر یک تدبیری دیگری را فاسد میکند و آسمان و زمین رو به تباهی میرود. در جای خود اثبات شده که خداوند دارای کمال مطلق و وجود نامحدود است و برای وجود نامحدود نمیتوان جایی را فرض کرد که از تدبیر او خالی باشد چرا که تدبیر امور او نیز نامحدود است و تدبیر نامحدود هر کدام یک از خدایان فرضی، با تدبیر خدای فرضی دیگر تصادم و برخورد دارد و هر یکی دیگری را از صحنه خارج میکند.4
این خدایان نیز چون تدبیرشان نامحدود است، تدبیر نامحدود هر یک تصادم و تصادف و برخورد و با تدبیر دیگری حاصل میکند؛ چون هر یک درصدد جریان تدبیر خود است به تدبیر دیگری اجازه نمیدهد تدبیر این جهان را برعهده بگیرد. لذا جهان فاسد گشته و نابود میگردد. به عبارت دیگر اصلا جهانی به وجود نخواهد آمد.5
به بیان روشنتر “خدا آن کسی است که هستی این مخلوق از اوست و در دست اوست و او تدبیر کننده، رشد دهنده و به کمال رساننده آن موجود است. اگر هر کدام از سیستمهایی که در این جهان موجود است یک خدایی میداشت میبایست خود آن خدا این سیستم را به وجود بیاورد بدون احتیاج به چیز دیگری! این سیستمی که در دست این خدا است، سیستمی است که در داخل خودش مکتفی بالذات است، به ماورای این سیستم و به ماورای خدای خودش احتیاجی ندارد. فرض خدا و خلق این است که خدا موجودی را خلق میکند که تمام هستی این مخلوق در دست اوست و تمام نیازمندیهایش به دست خود او و یا به دست مخلوقاتی که او میآفریند تأمین میشود.
حال اگر فرض کنیم که عالم چند خدا داشته باشد باید چند سیستم باشد که هر کدام مکتفی بالذات باشد و احتیاجی به ماورای خود نداشته باشد. اگر عالم انسان یک خدا داشته باشد، عالم حیوانات هم یک خدا داشته باشد، عالم گیاهان هم یک خدا داشته باشد، عالم جمادات هم یک خدا داشته باشد، لازمهاش این است که عالم انسانی به خدای خودش نیازمند باشد و آن چه او آفریده است دیگر به آفریدگان یک خدای دیگر کاری نداشته باشد؛ زیرا آن خدا دارای یک سیستم مستقل و جدایی است؛ یعنی نباید از هوایی که خدای دیگری آفریده و در حیطه تصرف اوست استفاده کند، آن هوا ملک آن خداست و در دست اوست و آفریده این خدا نباید نیازی به ماورای خدای خود و سیستمش داشته باشد. این سیستم باید تمام ارتباط وجودیش با خدای خودش باشد اگر چنین عالمی فرض کنیم که این گونه سیستمهای منعزل و مجزا در او وجود دارد، آیا قابل دوام است؟
فرض کنید ما آفریده شدهایم و یک خدایی ما را جداگانه خلق کرده و هیچ کاری با خدای زمین، آسمان و هوا و غیره ندارد. آیا ما اگر این گونه به وجود آمدیم، میتوانیم بدون هوا زندگی کنیم؟ میتوانیم بدون آب زندگی کنیم؟ و فرض کردیم که این موجودات متعلق به خدای دیگر و سیستم دیگری است که از ما جداست و ما باید جدا زندگی کنیم و احتیاجی به آن خدا و آفریدههایش نداشته باشیم!!! امّا عالم این طوری نیست. میبینیم که هیچ موجودی و هیچ سیستمی بدون ارتباط با موجودات دیگر تحقق پیدا نمیکند و اگر هم تحقق پیدا کند دوام پیدا نمیکند.
اگر فرض کنیم که این خدا انسان را بدون مادهای، بدون خاکی و بدون نطفهای به وجود آورده است. این انسان باید تنفس کند و باید غذا بخورد، از آب، غذا، گیاه و گوشت حیوانات باید استفاده کند و اگر استفاده نکند میمیرد. “لوکان فیهما الهه الّا اللهُ لفسدتا”؛ اگر فرض میکردیم که این عالم، سیستمهایی است که هر کدام را خدایی اداره میکند، تمام این عالم از هم پاشیده و از بین میرفت و دوام نمیآورد؛ چون میبینیم این موجودات، بدون احتیاج به موجودات دیگر تحقق پیدا نمیکنند و نمیتوانند ادامه وجود بدهند و فاسد میشوند و از بین میروند. پس این وحدتی را که بر نظام عالم حکمفرماست، همه میتوانند درک کنند و البته سطح درکها متفاوت است.
همه انسانهای عاقل این را درک میکنند که اجزای این عالم همگی با هم پیوسته و همبسته است و منعزل از یکدیگر نیست و یک نظام واحدی بر کل جهان حکومت میکند. این نظام واحد و مرتبط، حاکی از آن است که دست واحدی است که همه این ها را به هم مربوط میکند و میچرخاند. اگر دستهای مستقلیبود که هر کدام میخواستند مستقلاً این عالم را آن چنان که مقتضای ربوبیت خودشان بود اداره کنند، این عالم متلاشی میشد. پس چون میبینیم که این نظام واحد، برقرار است و فسادی در این عالم پدید نیامده است، یعنی نابود نمیشود نه این که به وجود نمیآید، معلوم است که آن کسی که اختیار دار این جهان است و این عالم را تدبیر میکند و پرورش میدهد و همه را به هم مربوط ساخته است، واحدی است که نظام واحدی را به وجود آورده است.”6
هشام بن حکم که از اصحاب امام صادق ـ علیه السّلام ـ است از آن حضرت سؤال میکند که دلیل بر وحدانیت خداوند چیست؟ امام ـ علیه السّلام ـ جواب میدهند که: “اتصال التدبیر و تمام الصنع کما قال الله عزو جل لو کان فیهما الهه الّا الله لفسدتا”؛ فرمود پیوستگی، و انسجام تدبیر جهان و کامل بودن آفرینش؛ چنان که خداوند میفرماید: اگر آسمان و زمین خدایانی جز خدای یگانه داشتند فاسد میشدند.7
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در دعای عرفه میفرماید: الحمد لله الذی لم یکن له شریکٌ فی ملکه فیضادّهُ فیما ابتدع و لا ولی منَ الذل فیرفده فیما صنع فسبحانه سبحانه لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا و تفطرتا سبحان الله الواحد الاحد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد؛ حمد و ستایش مخصوص خدایی است که شریکی در سلطنت ندارد تا در ابداع و اختراعش کسی مخالفت و ضدیت کند و قدرت کاملش در صنع و ابداع محتاج به معاونت کسی نیست تا او را یاری کند. منزه است خدای یکتایی که اگر جز او خدایانی بودند نظم آسمان و زمین فاسد میشدند و از هم گسیخته میشدند.8
این بود مختصر جوابی که میتوانستیم در این عبارتهای کوتاه برای شما بیان کنیم، البته در این زمینه دلایل عقلی فراوان و آیات و روایات زیادی داریم که برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتب و منابع زیر مراجعه فرمایید:
1.ترجمه تفسیر المیزان، ج 14، ص 374 تا 378، چ جامعه مدرسین.
2.تفسیر نمونه، ج 13، ص 381 تا 385، نشر مدرسه امام امیر المؤمنین؛ و ج 20، ص 365 تا 373.
3. اصول فلسفه و روش رئالیسم، شهید مطهری، ج 5، ص 5، نشر صدرا، چ اوّل.
4. الانوار الساطعه فی شرح الزیاره الجامعه، تألیف شیخ جواد کربلایی، چ دار الحدیث، ج 3، ص 120 تا 124.
5.معارف قرآن استاد مصباح یزدی، نشر جامعه مدرسین، چ اوّل، ص 78 تا 93.
6. ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، استاد جوادی آملی، نشر الزهرا، چ سوّم، ص 140 تا 155.
پینوشتها:
1. انبیاء، 21.
2. مبدأ و معاد، علامه جوادی آملی، انتشارات الزهرا، چ سوّم، ص 146، با تلخیص.
3. ترجمه المیزان، ج 14، ص 375، چ جامعه مدرسین.
4. انوار الساطعه، ج 3، ص 122.
5. اصول فلسفه، ج 5، ص 155، انتشارات صدرا.
6. معارف قرآن، تألیف استاد مصباح یزدی، ص 86 تا 89، چ جامعه مدرسین، چ اوّل.
7. التوحید شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین قم، نشر 1398 هـ .ق .
8. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی،ج اسوه، ص 263.