ماتریالیسم شاخههای مختلفی دارد که هر کدام، پیدایش جهان و پدیدههای آن را به شکل خاصی توضیح میدهند. در آغاز عصر جدید، ماتریالیستها با استفاده از مفاهیم فیزیک نیوتنی، پیدایش پدیدههای جهان را بر اساس حرکت مکانیکی توجیه میکردند و هر حرکتی را معلول نیروی محرّکه خاصّی میدانستند که از خارج، وارد جسم متحرک میشود. به دیگر سخن: جهان را همانند ماشین بزرگی تصور میکردند که نیروی محرک از جزئی به جزء دیگر منتقل میشود و در نتیجه، کل این ماشین عظیم به حرکت در میآید.1
برای جهانبینی مادّی میتوان اصولی بدین شرح در نظر گرفت: نخست آن که هستی، مساوی با مادّی و مادّیات است و چیزی را میتوان موجود دانست که یا مادّه و دارای حجم و امتدادات سه گانه باشد و یا از خواصّ ماده به شمار آید و به تبع خود مادّه، دارای کمیت قابل انقسام باشد. بر همین اساس، اصل وجود خدا، به عنوان یک موجود غیرمادّی و فوقطبیعی، انکار میگردد.
دوم آن که مادّه، ازلی و ابدی و ناآفریدنی است و احتیاج به هیچ علتی ندارد و طبق اصطلاح فلسفی ما “واجب الوجود” است.
سوم آن که برای جهان، هدف و علت غایی نمیتوان قائل شد؛ زیرا فاعل با شعور و ارادهای ندارد که بتوان هدفی را به او نسبت داد.
چهارم آن که پدیدههای جهان (نه اصل مادّه) در اثر انتقال ذرّات مادّه و تأثیر آنها بر یکدیگر پدید میآیند و از این سوی میتوان پدیدههای قبلی را نوعی شرط و علت اعدادی برای پدیدههای بعدی دانست و حداکثر میتوان نوعی فاعلیت طبیعی را در حیات مادیات پذیرفت. مثلاً درخت را فاعل طبیعی برای میوه به حساب آورد یا پدیدههای فیزیکی و شیمیایی را به فاعلهای آن نسبت داد ولی هیچ پدیدهای احتیاج به فاعل الهی و هستی بخش ندارد.
اصل پنجمی را نیز میتوان بر اصول یاد شده افزود که مربوط به شناختشناسی است و از یک نظر، تقدم بر سایر اصول دارد و آن این است که: تنها، شناختی اعتبار دارد که برخاسته از تجربه حسّی باشد و چون تجارب حسّی، تنها وجود مادّه و مادیات را اثبات میکند، وجود هیچ چیز دیگری قابل قبول نخواهد بود.2
اصل دوم:
در این اصل، بر ازلی و ابدی بودن مادّه، تأکید و سپس نتیجهگیری شده است که مادّه، نا آفریدنی است. اولاً ازلی و ابدی بودن مادّه، بر اساس دلائل علمی و تجربی، قابل اثبات نیست؛ زیرا برد تجربه محدود است و هیچ تجربهای نمیتواند بینهایت بودن جهان را از نظر زمان یا مکان اثبات کند.
ثانیاً: فرض ازلی بودن مادّه، مستلزم بینیازی آن از آفریننده نیست. چنان که فرض یک حرکت مکانیکی ازلی، مستلزم فرض نیروی محرک ازلی است، نه بی نیازی از نیروی محّرک.
افزون بر این، ناآفریدنی بودن مادّه، یعنی ازلی و ابدی بودن آن، به معنای واجب الوجوب بودن آن است و این محال عقلی است؛ زیرا که ما همواره مشاهده میکنیم که مادّه در جهان، همواره در حال تغییر و کون و فساد است و از حالتی به حالت دیگر تغییر میکند و این به آن معنی است که معدوم بودن موجودی (مادّه) در برههای از زمان اتفاق میافتد که این خود نشانه نیازمندی و ممکن الوجود بودن آن است. عدهای بر اساس قانون ثابت بودن مقدار ماده و انرژی بر این باورند که این همان ازلی و ابدی بودن است چون مادّه و انرژی از بین نمی رود و فقط از حالتی به حالت دیگر تغییر می کند! همان طور که گفته شد در تغییر، فساد و تباهی و تبدل و تغیر نهفته است و هر چیزی که سابقه زوال داشته باشد واجب الوجود نخواهد بود. این خود دلیل محکمی بر نیازمندی و فقر وجودی مادّه است. لذا مادّه، ممکن الوجود است و بر اساس برهان امکان، ممکن الوجود حادث و منتهی به واجب الوجود است.
یکی دیگر از دلائل ازلی و ابدی نبودن مادّه و جهان هستی، کشفیات در حوزه فیزیک نجومی است.3 در سال 1965 میلادی دو دانشمند در آزمایشگاههای بل، بقایای تشعشعی را در کیهان کشف کردند که به نظر میرسید این تشعشع از یک انفجار عظیم در گذشته موسوم به مهبانگ4 بر جای مانده است. درباره منشاء عالم دو مدل بسیار شایع امّا رقیب وجود دارد که هر دو با واقعیت سازگارند.5
مطابق مدل نوسانی جهان:6 جهان در طی چرخه تکرار شوندهای، انبساط و انقباض تکوینی مییابد. نخست انفجاری عظیم رخ میدهد و متعاقب آن جهان تا حدّ معینی منبسط میشود. سپس در اثر غلبه نیروی جاذبه مادّه، انبساط جهان به تدریج کاهش مییابد و در نهایت متوقف میشود. این نیروی جاذبه مجدداً جهان را منقبض میکند تا به نقطه چگالی متراکم7 (یا غرش عظیم)8 برسد. در این هنگام انفجاری رخ میدهد و فرآیند انبساط جهان مجدداً آغاز میشود. این انفجار به طور نامحدود تکرار میشود، اگر چه [تکرار آن] لزوماً به نحو واحدی نیست. برای آن که این امر ممکن باشد، جهان نباید از آستانه بحرانی عبور کند؛ یعنی نباید چندان منبسط شود که نیروی جاذبه نتواند آن را مجدداً منقبض کند.
مدل دیگر، موسوم به نظریه مهبانگ است. مطابق این نظریه، فقط یک انفجار عظیم رخ داده است و از آن پس جهان در حال انبساط است. این انبساط تا آن جا که ادامه مییابد که جهان سرد شود و بمیرد. تعین این که کدام مدل درست است، تا حدّی بستگی دارد به محاسبه مقدار کلّ مادّهای که در جهان وجود دارد. بعضیها معتقدند که در حال حاضر، چگالی مادّه برای متوقف کردن انبساط جهان کافی نیست. اگر جهان از آستانه بحرانی جاذبه درگذرد، برای ابد به انبساط خود ادامه خواهد داد. اگر این ادعا صحیح باشد، مبدا جهان مهابنگ یا Big Bang است.
از سوی دیگر، کسانی معتقدند که در جهانف مقدار زیادی مادّه سیاه یا غیرقابل رؤیت وجود دارد که ممکن است محاسبه مقدار ماده را دچار اخلال کند. لذا جهان از آستانه بحران ممکن است عبور نکرده باشد.
در هر حال دو نظریه مهم و اساسی بر این باور است که جهان حادث است و بر اثر انفجار اولیهای بوجود آمده است و این حادث بودن مادّه را میرساند.9
از این دو نظریه در باب فیزیک نجومی عدهای از دانشمندان، هم چون کریگ، استفاده کرده و اثبات کردهاند که عالم حادث است و حدوث جهان هم علتی دارد. که این همان حدوث زمانی عالم هستی است که متکلمین ما سالها قبل به آن اشاره داشتهاند.
امّا عدهای دیگر از دانشمندان و معرفتشناسان در پی آن نبودهاند که بگویند عالم حادث است، یعنی ممکن است مادّه ازلی و ابدی باشد، امّا معتقدند اگر هم چنین باشد، باز هم ممکن الوجود است. لذا برای بقای خودش قائم به چیز دیگری است که آن را علت مبقیه نامیدهاند.10 تومیستی، برهان جهانشناختی خود را چنین عرضه داشتهاست:
1. موجودی ممکن، وجود دارد.
2. موجودیت این موجود ممکن، محتاج علت است.
3. علّت موجودیت این موجود ممکن، چیزی غیر از خود اوست.
4. مجموعه عللی که موجد موجودیت آن موجود ممکن است، لاجرم یا صرفاً مشتمل بر موجودات است یا دسته کم واجد یک موجود ناممکن (یعنی واجب) است.
5. مجموعهای که صرفاً مشتمل بر موجودات ممکن باشد، نمیتواند علت موجودیت این موجود ممکن باشد.
6..بنابر این، مجموعه عللی که موجد موجودیت این موجود ممکن است، حتماً واجد دستکم یک موجود ناممکن (واجب) است.
7. . بنابر این، موجودی واجب [و ضروری] وجود دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشر:
1. فلسفه و روش رئالیسم، استاد شهید مطهری.
2. المحاضرات فی الالهیات، آیت الله جعفر سبحانی.
3. اثبات وجود خدا، جان کلور مونسما.
4. عقل و اعتقاد دینی، مایکل پترسون / ویلیام هاسکر و…. .
5. علل گرایش به مادیگری، استاد شهید مطهری.
6. آموزش عقائد، استاد مصباح یزدی.
پینوشتها:
1. رک: مصباح، محمدتقی، آموزش عقائد، ناشر مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ چهاردهم، تابستان7، ص 144.
2. همان، ص 137.
3 . astrophysics.
4 . Big bang.
5 . Dsillating Vniverse Model.
5. رک: عقل و اعتقاد دینی در آمدی بر فلسفه دین، مایکل پترسون، ویلیام هاسکر، بروس رایشنباخ، دیوید بازینجر، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ قیام، 1376ش، ص144.
7. Compalt density.
8 . The Big Crunch.
9. عقل و اعتقاد دینی، مایکل پترسون، ص 145.
10. Sustatining cause.
11. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج1، ص227.