نویسنده: خدیجه معین*
پیش سخن
محدودیت هایی که در دنیا ایجاد می شود چندگونه است. گاهی زمینه ساز مصونیت و تمهید برای بالندگی است و گاهی چنین نیست. گاهی انسان مصلحی را به دلیل نقش اصلاحیش محدود می کنند و گاهی مجرمی را برای نقش افسادیش محصور می کنند. جوانان نباید توهم کنند که هر محدودیتی، آسیب می زند، ادامه حیات مادی و معنوی ما در گروه مصون ماندن از آسیب ها و گزندهاست. درختی را تصور کنید که برای به بار نشستن آن، دو گام برداشته می شود: گاهی در جهت تغذیه و گاهی برای آفت زدایی. در هر دو حرکت محدودیت هایی حاکم است. به این معنا که هر عامل تقویت را به درخت نمی دهند و در باب آفات هم برای رشد آفت ها محدودیت ایجاد می کنند.تغذیه جسم و حراست از سلامت جسم، محدویت های فراوانی دارد. روح از جسم پیچیده تر است. تقوا و عفت و ورع، همگی عهده دار ایجاد مصونیت هستند تا روح مهمان تن آدمی از آفت ها مصون بماند و مراحل رشد خود را طی کند. خداوند می فرماید: * قد افلح من زکیها* ترجمه: هر کس روح خود را تهذیب نماید رستگار شده است. رویش روح در هر دو مرحله تغذیه معنوی و مصونیت یافتن از آفت هاست. در این نوشتار به عفاف می پردازیم که سلامت جسم و روح آدمی را پوشش می دهد.
چکیده
انسان به همان اندازه که از استعدادهای شگرف و دامنه داری برخوردار است، به ازای هر استعداد، آفتی در انتظار اوست. دقیقاً چون بنایی که در بیرون آب مرتفع تر می شود به هر میزان که مرتفع تر شود، معکوس آن در آب رو به قهقرا می رود. از این رو، بیشترین ایجاد مصونیت برای انسان است که در تیررس آفت های بی شماری است، به ویژه جنس زن، به دلیل ویژگی های شخصی اش بیشتر آماج تیرهای آلوده است. مصونیت یعنی در امان ماندن استعدادهای رشد انسان برای شکوفایی.
تعبیراتی نظیر: حجاب، عفاف، پوشش، حیا و برخی از نبایدها، همگی فلش هایی است به سمت این هدف، یعنی ایجاد مصونیت.
در این مقاله، سعی نگارنده بر این است که عفاف و خود نگه داری را در چند حیطه با تکیه بر هشدارهای وحی و سنت بیان کند:
1. حیطه اندیشه و گرایش
2. بایدهای حیطه گفتاری
3. بایدهای حیطه رفتاری
4. سه دوره خطرناک فراروی امت اسلامی.
بایدهای حیطه اندیشه و گرایش
نگرش به خویشتن، نگرش به دنیا و مظاهر دنیا، نگرش به آفریده های الهی، در بحث اندیشه، اهمیت ویژه دارد.
بهترین قانون در نظر عقل و اندیشه، هماهنگی آن با موجودیت انسان و پرورش دهنده ی پتانسیل های ارزشمند و تأمین کننده ی نیازهای واقعی اوست. از آن جا که پدید آورنده ی انسان، بهتر از هر انسان شناس، روان شناس، جامعه شناس، حکیم، فیلسوف و… به مخلوق خود و نیازمندی هایش، آگاه است، قوانینی که برایش وضع می کند، عالمانه، حکیمانه و بر اساس ساختار روحی و جسمی و مصالح و مقاصد واقعی انسان است.
امام علی (ع) می فرمایند: «اگر خداوند سبحان از محرمات نهی نمی گردد، هر آینه بر عاقل و خردمند لازم بود که از آن ها دوری کند»(1)
و همچنین می فرمایند: «حکم دو گونه است: حکم خدوند و حکم جاهلیت، پس هر کس حکم خدا را رها کند، به حکم جاهلیت تن در داده است.»(2)
خداوند ایمان را نشانه ی اندیشه و گرایش درست و مطابق با فطرت بیان می کند:
* من عمل صالحاً من ذکر او اثنی و هو مؤمن…*(3)
«هر کس عمل صالح کند، خواه مرد باشد، خواه زن، در حالی که ایمان داشته باشد، ما او را زنده می کنیم و حیات پاکیزه ای به او می بخشیم. و….»
ایمان هم یک نوع نگرش و اندیشه است، منتهی اندیشه ای که با نگرش مخلوط شده است. زیرا ایمان – بنابر تعبیر امام علی بن ابیطالب (ع) – در آغاز، معرفت قلبی است و آن گاه اقرار به زبان و عمل با اندام و جوارح.
این آیه صراحت دارد که زن و مرد در رسیدن به حیات طیبه دراثر ایمان و عمل صالح، برابرند. از قرآن کریم برداشت می شود که زن و مرد، غیر از تفاوت های جنسیتی که لازمه ی زیبایی و تنوع آفرینش و متناسب با رسالت های اختصاصی آن ها است- برای راهیابی به کمال بزرگ، تفاوتی ندارد. بعد از معرفت و نگرش صحیح زن به خدای هستی، بحث ایمان او مطرح می شود. و بعد از شدت یافتن ایمان، تقوی شکل می گیرد و خود نگهداری در برابر آفت های مختلفی که هویت زن را تهدید می کند. فرمان به تقوی و پاکدامنی برای تقویت مصونیت زن در برابر تهاجمات بیرونی و درونی، به زناست. نوع نگرش زن به زندگی، هم در ایمان او اثر گذار است و نیز ایمان راسخ به خدا می تواند، مانع نگرش غیر واقعی به حیات دنیا باشد؛ زیرا در بسیاری از موارد، علاقه ها و گرایش ها، بینش ها را تغییر و جهت می دهد. این آیه به زنان پیامبر فرمان پارسایی و پاکدامنی می دهد تا هویت آن ها و همه ی زنان مؤمن از آسیب های درونی و بیرونی مصون بماند.
* یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً*(4)
«ای همسران پیامبر شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید اگر می خواهید پارسا و با تقوا باشید با ناز سخن نگویید تا در دلش مرض است (بر شما) طمع ورزد و (لازم است که ) گفتاری شایسته گویید.»
نور تقوی چنان پر جاذبه و قوی است که به انسان کرامت و برتری می دهد. عیب ها و حتی زشتی های ظاهری را می پوشاند و او را دوست داشتنی می کند. کسی که لباس تقوی، به تن کند، تمام خیر دنیا و آخرت را برای خود به دست آورده است. خداوند آن جا که به زنان پیامبر دستور به تقوی می دهد، بلافاصله، آفت های آن را بر می شمرد و می فرماید: اگر قصد پارسایی و تقوی دارید، با نامحرم با ناز و نرمی سخن نگویید و بیش از حد ضرورت با او مراوده نداشته باشید و در رفتار و گفتار مراقب خویش باشید.
در روان شناسی زن و مرد این مسأله مورد مطالعه قرار گرفته است و تأثیر نحوه ی سخن گفتن زن بر روح مرد به اثبات رسیده؛ اما شاید کمتر به عفت زبان پرداخته باشند؛ به خصوص زنان که تکلم و سخن گفتن آن ها راحت تر و روان تر صورت می گیرد؛ به تعبیر امام امیرالمؤمنین (ع) تکلم فراوان حامل خطاهای بیشتری است. هدف خداوند از آفرینش انسان ها، مزین کردن آن ها به زیور تقوی است.
* یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذی من قلبکم لعلکم تتقون*(5)
«ای مردمان، خدای خودتان را که شما و پیشینیان را آفرید، پرستش کنید شاید با تقوی شوید.»
و اما نگرش به دنیا
اندیشه های مسموم و دنیایی به دنبال این است که جاذبه های دنیا را در نظر مردم به ویژه زنان جلوه ی کاذب دهد و نیمه ی خاکی دنیا را در معرض دید قرار دهد ومدام به انسان دنیایی، حاکمیت و اصالت بخشد و با تلاقی عمیق فراروی روح پاک او قرار دهد. اما انسان دور اندیش به ندای فطرت خویش پاسخ می گوید و به دنبال دعوت نمایندگان خدا رفته و روش و منش خویش را با آن ها سازگاری می دهد.
* یا ایها الذین امنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم *(6)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، دعوت خداوند و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند که مایه ی حیات و رشد شما می شود.»
خطاب فوق به مؤمنانی است که در متن حیات طبیعی هستند و از آن ها خواسته شده است برای حیات اصلی و طیبه خود، دعوت خدا و نبی اکرم (ص) را پاسخ بگویند.
زن مطرح در مکتب فمینیسم در اندیشه ی احیاء حیات دوم نیست و همه ی دغدغه ها بر محور دغدغه ی جلوه گری در حیات اول (طبیعی ) دور می زند.
پوشش، تابع تفکر و جهان بینی و جلوه ای از بینش و گرایش فرد است چه مرد و چه زن، تعریف هایی برای پوشش آنها در مکتب های آسمانی و مکتب های بشری مطرح است.
یکی از برتری های انسانی، پوشش است، پوشش فقط مختص زنان نیست بلکه شامل مردان هم می شود، حیا و عفاف، خویشتن یابی و حفظ نگاه و… به هر دو جنس سفارش شده است. لباس و حجاب، مقوله ای است برای زن و مرد. اما نوع پوشش زنان به دلیل ساختار خاص جسمانی شان بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.
مسأله ی پوشش چیزی نیست که تازه مطرح شده باشد تا با ظهور اسلام شکل گرفته باشد بلکه از ابتدای خلقت و پس از آن که آدم و حوا به زمین آمدند مطرح شد. قرآن می فرماید:
* فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوء اتهما…*(7)
«پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آن چه را از عورت هایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند…»
و در آیه ی 26 همین سوره خطاب به همه ی فرزندان حضرت آدم (ع) می فرماید:
* یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوء اتکم و ریشاً و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون*( 8)
«ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و (برای شما ) زینتی است ولی بهترین جامعه (لباس) تقوا است این از نشانه های (قدرت ) خداست باشد که متذکر شوند.»
حجاب و عفاف هر دو در اصل به معنای منع و امتناع است. حجاب (hijab) که جمع آن حجب (hujub) است، به معنی پوشش، چادر، پرده، چادر زنان، نقاب، روبند، روپوش، حایل و حاجز و هرگونه پرده و یا وسیله ی جدا سازی است.
گفتار دوم:
باید های حیطه ی گفتار
روان شناسی گفتگو، یکی از مباحث مهم اخلاقی در خانواده و اجتماع است. ارتباط انسان ها عموماً از طریق زبانی و شفاهی است و زبان از اولین ابزار ارزشمند ارتباط با دیگران است. انسان از طریق سخن گفتن، احساسات و عواطف خویش را ابراز می کند. بهره گیری صحیح و به جا و به موقع از این نعمت الهی سبب بهره وری بهینه از این نعمت است. لحن گفتگو اهمیت ویژه دارد. لحن گفتگو با افراد و اشخاص مختلف، متفاوت است. صدای نرم و ظریف و زیبای زن برای بسیاری از مردان، تحریک کننده است و قرآن به مراقبه فرمان داده است. گاهی یک گفتگوی ساده از پشت تلفن، سبب انحراف جوانی می شود، در صورتی که اصول گفتگوی با نامحرم رعایت نشود و گفتگوی خیلی آزادانه و همراه با خنده های دلبرانه و ناز و کرشمه باشد، طوفانی در دل مرد نامحرم ایجاد می کند و آرامش او را بر هم می زند.
قرآن با نگاهی روان شناختی به این موضوع پرداخته است و حکم الهی را بیان نموده است: *فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا* (9)
«(با مردان) با ناز و کرشمه سخن نگویید که انسان بیمار دل در شما طمع کند و سخن شایسته ای (که وحی و عقل آن را به رسمیت شناخته ) بگویید.»
«خداوند در این آیه شخصیت واقعی زن را بیان نموده و می فرماید: مسؤولیت خویش را به فراموشی نسپارید و بدانید اگر تقوی پیشه کنید در پیشگاه خدا ممتازید و به دنبال این ارزش، نخستین دستور در زمینه ی عفت صادر می شود، خصوصاً به سراغ یک نکته بسیار ظریف می رود تا مسایل دیگر در این رابطه خود به خود روشن شود. بنابراین می فرماید: به گونه ی هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند، بلکه به هنگام سخن گفتن، جدی و خشک و به طور معمولی سخن بگویید. نه همچون زنان کم شخصیت که سعی دارند، با تعبیرات تحریک کننده که گاه توأم با کرشمه است، سخن گویید.»
تعبیر به «الذی فی قلبه مرض»، تعبیر بسیار گویایی است، از این حقیقت که غریزه ی جنسی در حد تعادل و مشروع عین سلامت است. اما هنگامی که از این حد بگذرد نوعی بیماری خواهد بود و امروز دانشمندان انواع و اقسامی از این بیماری روانی را که بر اثر طغیان این غریزه و تن دادن به انواع آلودگی های جنسی و محیط های کثیف به وجود می آید، نام برده و شرح داده اند.
در مورد «قول معروف» که خداوند فرمان داده است، آن نوع سخن گفتنی است، که مورد رضای خدا و پیامبر «ص» و توأم با حق و عدالت باشد.»
خداوند، زن را محدود نکرده و نفرموده که با کسی سخن نگو، بلکه برای سخن گفتن او نظام خاص قرار داده است، تا هم به فعالیت های اجتماعی خویش بپردازد و هم از شر مردان هوس باز و مریض در امان باشد و با امنیت خاطر، زندگی کند.
با مطالعه ی تاریخ و زندگی انسان های بزرگ نظیر الگوهای تقوی و عفاف چون فاطمه ی زهرا «س»و زینب کبری «س» و دیگران، متوجه می شویم که این زنان اندیشمند و با تقوی، در عین حالی که نقش های اجتماعی پر رنگ و تأثیرگذار داشته اند، همه ی موازین و حدود الهی را رعایت کرده اند و حتی در سخن گفتن با نامحرم و موارد غیر ضروری، به کمترین حد اکتفا می نمودند.
گفتار سوم:
بایدهای حیطه ی رفتاری
رفتار تابشی از درون است، تمام عقاید، دغدغه ها، انتخاب ها، گرایش ها، خلقیات و حساسیت ها، در رفتار، جلوه گر است.
عفت رفتاری یک ویژگی فطری بشر است و عنصر زن، بیشتر به این خصیصه آراسته شده است، ویل دورانت معتقد است: انسان ها به ویژه زنان دارای حیای طبیعی و عفت رفتاری به طور فطری هستند و آن لازمه حیات جمعی است.(10)
طیف های رفتاری گوناگون است؛ پارسایی در همه جوارح انسان، خود را می نمایاند.
جلوه ای از عفت رفتاری، خویشتن بانی زن، در برابر ترفندها، نقشه ها و نگاه های آلوده ی برخی از مردان بیمار دل است.
مهم ترین علت پوشش انسان ها، حفظ شئونات انسانی و ایجاد بهداشت روانی در جامعه است. ملتی که از پوشش مناسب برخوردار است، هم خود و هم جامعه اش در امنیت روانی به سر می برد. امنیت و بهداشت روانی، از مهم ترین اصول زیستی به شمار می آید و در تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت روان به این موضوع اشاره شده است.
«سلامت فکر و روان، عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران.(11)
تا جایی که در کتب تاریخی خوانده ایم مسأله پوشش و حجاب در اقوام و ملل مختلف به شیوه های متفاوت بوده و از اهمیت ویژه برخوردار است.»
شهید مطهری علت و پیداش حجاب را در نظریات مختلف فلسفی (رهبانیت)، اجتماعی (عدم امنیت)، اخلاقی (حسادت و خودخواهی مرد)، اقتصادی (پدر شاهی) و روانی (عادت زنانگی) بحث کرده و با ادله ی محکم علمی همه آن ها را رد نموده است. ایشان معتقدند، این نظریات بیشتر از سوی مخالفان حجاب، طراحی می شود.
«ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حایل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن با حسادت مرد یا عدم امنیت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در این ها جست وجو کرد، بلکه ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزی خود زن، باید جستجو کرد.»(12)
«حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود را در برابر مرد به کار برده است. زن، با هوش فطری خود و با یک حس مخصوص به خود، دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند، با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زور و بازوی او بر نمی آید، از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته که خلقت در وجود مرد نهاده است و او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست، همان طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند، بلکه با حفظ و دور نگه داشتن خود، مقام و موقع خود را بالا برد.»(13)
عفاف و پوشش از گذشته تاکنون
ویل دورانت می گوید: « زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند و به صورت اکتسابی حیا را آموختند.
روت ترنر بعد از مطالعه ی پنج هزار سال در مورد پوشاک زنان، در مورد پوشاک زنان و مردان، معتقد است که از آغاز تا قرن نوزده معمولاً لباس زنان بلند و کاملاً پوشیده بوده است. فرهنگ و محیط اجتماعی و جغرافیایی و تمدن و دین و مذهب های مختلف فقط عاملی برای تغییر شکل ظاهری بوده است.» (14)
در جوامع باستانی و مکاتب الهی به حجاب و پوشش تأکید شده است.آثار و نقوش برجای مانده از دوران ما قبل تاریخ، نشانگر این بوده که زنان دارای پوشش کامل بوده اند. (15) ویل دورانت می گوید: « زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا می پوشاندند. زنان رومانی به حجاب شدیدتری مقید بودند و یکی از تاریخ نویسان غربی شواهد بسیاری بر وجود نوعی حجاب در بین زنان یونان و روم باستان آورده است.»(16)
بررسی کتب تاریخی حکایت می کند که زنان بومی، زنان عصر اشکانی، زنان دوره ی ساسانی و … از حجاب مخصوصی که همه ی اندامشان را می پوشانده برخوردار بوده اند حجاب در آیین زرتشت هم تأکید شده است.»(17)
شدت حجاب در آیین یهود بیشتر بوده است و از این که مرد و زن به یکدیگر تشبه پیدا کنند به شدت نهی شده است. (18) و یکی از مجازات های زنان بی مبالات در میان یهودیان، منع ورود آنان به کنسیه (معبد) بوده است. و نیز پوشانیدن موی سر بر آنان واجب بوده است.
پوشش و حجاب که در آیین های الهی، لازم و واجب شمرده می شد، یکی پس از دیگری به شکل کامل تر ارائه گردید در آیین مسیحیت نیز این پوشش ادامه یافت و این احکام در کتب مسیحیان صریحاً ذکر شده است. در کتب آن ها از عفاف و حجاب و حیای زن سخن گفته شده است و معاشرت زن و مرد و زینت و آرایش زن در مجامع، را نهی کرده است.
در انجیل مسیحیان، درمورد پوشش زنان چنین آمده: «زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلف ها و طلا و مروارید و لباس گرانبها، بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه.»(19)
دکتر «حکیم الهی» استاد دانشگاه لندن در کتاب «زن و آزادی» درمورد مسأله ی حجاب در آرای مسیحیان، نظر دو تن از اسقف های بزرگ آن ها به نام: «کلمنت» و «ترتولیان» را چنین بیان می کند:
«زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، مگر آن که در خانه باشد، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند، می تواند از خیره شدن چشم ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه کند.» برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد، زیرا برای بینندگان خطرناک است.»(20)
از آنجا که دین اسلام، کامل ترین دین هاست، دستورات و احکام آن نیز کامل ترین است و در مورد پوشش هم این مسأله صدق می کند. تأکید اسلام بر پوشش و حجاب به طور صریح در چند آیه قرآن و روایات بی شماری از اهل بیت (ع) ذکر شده است. حکم صریح قرآن در دو سوره از قرآن، سوره های نور و احزاب ذکر شده است.
سوره نور آیه 31 چند دستور به زن و مرد می دهد:
* قل للمؤمنین یعضوا من ابصارهم و… و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن…* در این آیه حد و حدود معاشرت زن و مرد و نیز حفظ حجاب و عفاف آن ها را بیان نموده است، که می توان آنها را این گونه دسته بندی کرد:
1. هر مسلمان (زن و مرد)، باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.
2. هر مسلمانی (زن و مرد)، باید پاکدامن باشد و خود را از دیگران بپوشاند.
3. زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نکنند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
4. طوری راه نروند که زینت هایشان ظاهر شود و به همین منظور پای بر زمین نکوبند.
5. کلاً هر چیز که سبب جلب توجه مردان می شود از قبیل استعمال عطرهای تند، آرایش، لباس و کفش مهیج و رفتار و گفتار تحریک کننده باید پرهیز شود.
6. توبه و بازگشت به سوی خدا را که سبب رستگاری و بهروزی انسان خواهد شد، سر لوحه زندگی خود قرار دهند.
آیات دیگری که در سوره احزاب در رابطه با حفظ حریم عفاف بیان شده است شامل موارد زیر خواهد بود.
1. سخن گفتن با لحن نرم و ملایم و تحریک کننده، با نامحرم حرام است.
2. رفتن در اجتماع به منظور خودنمایی و خود آرایی در مقابل نامحرم حرام است.
3. داشتن پوشش مناسب که سر، گردن، شانه ها و حجم بدن را بپوشاند، بر خانم ها واجب است.
4. مردان از وارد شدن به حریم زنانه، بپرهیزند.
5. در صورتی که عفاف و پوشش مناسب داشته باشند، به عنوان انسان عفیف و نجیب شناخته می شوند و مورد آزار قرار نمی گیرند.(21)
از همه آیات استنباط می شود، پوشش و حجاب اولاً فطری است و دوماً برای سالم نگه داشتن فرد و جامعه است و این یک حقیقت جاودانی است که زن باید به نوعی در جامعه رفت و آمد کند که علائم عفاف و پاکی و وقار از آن هویدا باشد و در این صورت است که مردان هوسران به آن ها مأیوس می شوند و فکر سوء استفاده و بهره کشی از آن ها را نمی کنند.
در پایان یاد آور می شویم که پدیده برهنگی و بی بند و باری یک مسأله نو نیست و از دیرباز وجود داشته است، قرآن مسبب برهنگی را شیطان می داند، او نخستین کسی بود که موجب نقصان در پوشش بشر شد و خداوند به همه انسان ها هشدار داده است که مراقب باشید، شیطان این دام را بر شما نیفکند:
* یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابوبکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوء اتهما، انه یریکم هو و قبیله…*(22)
«ای فرزندان آدم مبادا شیطان شما را فریب دهد، هم چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، جامعه عزت از تن آن ها بر کند قبایح آنان را در نظرشان پدید آورد و همانا او (شیطان ) و بستگانش شما را می بینند در حالی که شما او را نمی بینید، ما نوع شیاطین را دوستدار آن هایی که ایمان نمی آورند، قرار دادیم.»
نتیجه می گیریم که اسلام با تشریع حکم حجاب خواسته است که:
1. به بهداشت روانی زنان و مردان کمک کند؛ زیرا اگر میان زن و مرد حریمی نباشد و زنان همه زیبایی های خود را در انظار مردان قرار دهند، موجب دل مشغولی مردان می گردد و ممکن است برای ارضای خود، امنیت جامعه را به خطر اندازد و این عدم آرامش و امنیت به ضرر خود زنان خواهد بود.
2. علاوه بر به هم خوردن آرامش روحی و روانی مردان و زنان، آرامش خانواده به هم خواهد خورد و سبب فرو پاشی نظام خانواده و سست شدن پایه های روابط آن خواهد شد. در آن صورت ثمره اصلی ازدواج و خانواده که همان سکون و آرامش است(23)، بر باد می رود و زن و شوهر به جای این که دوست و همسر و پوشاننده عیوب یکدیگر و مکمل یکدیگر شوند، رقیب یکدیگر می شوند و خواستار ارضای آزاد و نامحدود و بدون قید و شرط غریزه جنسی خود هستند، که می توان این نوع ارضاء غریزه جنسی را بی بند و باری نامید.
3. شخصیت و کرامت زن با تعیین پوشش و عفاف حفظ می شود و در این صورت زن به عنوان ابزار در اختیار همگان قرار نمی گیرد، و از نگاه های آلوده و طعمکار و نیز بهره کشی های مستمر، در امان است.
4. حریم اجتماعی از بی عفتی و آلودگی های جنسی در امان خواهد ماند و در این صورت محیط اجتماع به طرف متمدن شدن و پیشرفت و ترقی انسانی و معقول به پیش خواهد رفت و این پیشرفت علمی همراه با تعالی انسان خواهد بود.
سه دوره خطرناک، فرا روی امت اسلامی
اصحاب و دوستان گرد شمع وجود امام باقر (ع) جمع شده بودند و از اوضاع و احوال فعلی و آینده، سخن می گفتند. آیات قرآن را برای یکدیگر می خواندند و در مورد بعضی از آیات بحث و گفتگو می کردند. یکی از آن ها آیه ای از سوره احزاب را قرائت کرد سؤال کرد، چرا قرآن فرموده، جاهلیت نخستین؟ مگر جاهلیت دیگری وجود دارد؟ ما فقط جاهلیت پیش از اسلام را می شناسیم، جاهلیت دیگری آیا هست؟ دیگری پرسید منظورت چیست؟ گفت: منظورم این است که چرا قرآن گفته
*…. ولا تبرجن الجاهلیه الاولی*(24) یعنی: و ظاهر کردن جاهلیت نخستین برای خود نمایی و ظاهر کردن زینت هایشان از منزل خارج نشوند.» آیا جاهلیت دومی هم وجود دارد؟ امام باقر (ع) که سخنان دوستان را می شنیدند، فرمودند:
* ای ستکون جاهلیه اخری*( 25) یعنی به زودی جاهلیت دیگری خواهد آمد. سخنی از جد بزرگوارم حضرت نبی اکرم (ص) شنیدم که پیش گویی قرآن را در سه دوره تاریخی بیان فرمودند، سه دوره بسیار خطرناک که امت اسلامی، گرفتار آن خواهند شد به گونه ای که هر دوره نسبت به دوره قبل فجیع تر است و آن روایت چنین است:
قال رسول الله (ص): *کیف بکم اذا قسدت نسائکم و فسدق شبابکم… کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتتم عن المعروف؟… کیف بکم اذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً؟ * (26).
«چگونه است شما را آن زمانی که زنان شما فاسد می شوند و جوانان شما فاسق می گردند و حال آن که امر به معروف و نهی از منکر نمی کنید؟ به حضرت گفته شد: آیا چنین می شود یا رسول الله؟
پیامبر (ص) فرمود: بدتر از آن نیز می شود. چه می شود شما را روزگاری که به کارهای بد فرمان می دهید و از کارهای نیک باز می دارید؟ باز به حضرت گفته شد: یا رسول الله آیا چنین چیزی می شود؟ فرمودند: بله بدتر از آن هم می شود. چگونه می شود بر شما آن زمان که نیکی ها در نظر شما بد و زشتی ها در نظرتان نیک جلوه می کند.» طبق فرمایش رسول اکرم (ص)، جامعه ها باید تابع اصول و قوانین الهی باشند تا به طرف رشد و ترقی به پیش روند و اگر ملتی یا گروهی از آن ملت، نسبت به ملزوماتی که باید رعایت کنند، بی توجه شوند، سنت الهی بر سقوط آن ملت ها، خواهد بود. سقوط فکری، فرهنگی، انسانی، دینی و…
پیامبر (ص) فرمودند: در جامعه ای که از فاسد شدن زنان و جوانان شروع شود، به منقلب شدن ارزش ها و جایگزینی آن با ضد ارزش ها ختم می شود.
در این جامعه امر به معروف و نهی از منکر فراموش شده است و زبان بیداری خاموش شده است و این فاجعه در دوره دوم بدتر خواهد شد و حتی به جای امر به نیکی ها، به بدی ها فرمان داده می شود و از نیکی ها باز داشته می شوند و در دوره سوم که خطرناک ترین است، زشتی ها جای نیکی ها را می گیرد و زشتی ها در نظر مردم نیک، جلوه داده می شود و نیکی ها بد و دور افتاده و کهنه تلقی می شود.
پس ای همه مردان و زنان با ایمان! بیایید با کمک یکدیگر اولاً: جوانان و زنان جامعه مان را آگاه و بیدار نماییم. ثانیاً: فرضیه واجب امر به معروف و نهی از منکر را بیش از پیش پررنگ نماییم و هر کدام از ما مبلغی برای این واجب باشیم. ثالثاً: با مشاهده عوض شدن جای کارهای نیک با کارهای ناپسند، حساسیت نشان دهیم و نسبت به آن معرفت یابیم و به دیگران هم اعلام کنیم، رابعاً: با افرادی که نیکی را به جای بدی و بدی را به جای نیکی، جایگزین می کنند، مبارزه کنیم و اجازه ندهیم گذشت زمان این منقلب شدن را نهادینه کند.
پینوشتها:
1- «لو لم ینه الله عن محارمه لوجب ان یجتنبها العاقل «غرر الحکم، ج 2، ص 144.
2- «الحکم حکمان، حکم الله و حکم الجاهلیه فمن اخطأ حکم الله حکم بحکم الجاهلیه «تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 640، به نقل از اصول کافی.
3. سوره نحل، (16) آیه 95.
4. سوره ی احزاب، (33)، آیه 32.
5. سوره ی بقره، (2) آیه 21.
6. سوره ی انفال، (8)، آیه 24.
7. سوره ی اعراف، (7)، آیه 20.
8. فرهنگ معاصر عربی – فارسی، ص 108.
9. سوره ی احزاب (33)، آیه 32.
10. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 289.
11. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص 129.
12. بهروز میلانی فر، بهداشت روانی، ص 15.
13. مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 51.
14. مرتضی مطهری، مسأله حجاب ص 52.
15. روت ترنر ویل کاکس، تاریخ لباس، ترجمه شیرین بزرگمهر.
16. زن در آیینه تاریخ.
17. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص 52.
18- وندی داد، 275 بند 11و10.
19. تورات، سفر تثنیه، باب 22، بند 5.
20. کتاب رساله ی یولس، باب دوم بند 8تا 11.
21. حکیم الهی، زن و آزادی، ص 53 به نقل از مجله بینات، شرکت 51.
22. سوره اعراف، آیه 26.
23. سوره روم، آیه 21 و من آیته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه» « و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار دهد.
24- سوره احزاب، (33، آیه 33 ).
25. تفسیر قمی، ج 2، ص 193.
26. فروع کافی، ج
منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. اصول کافی، یعقوب کلینی
4. بهداشت روانی، بهروز میلانی فر
5. تاریخ لباس، ترجمه شیرین بزرگمهر
6. تاریخ تمدن، ویل دورانت
7. تفسیر نورالثقلین، عبدلی، جمعه، عروسی العویزی
8. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی.
9. زن در آئینه تاریخ.
10. زن و آزادی، حکیم الهی
11. غررالحکم، آمدی عبدالواحدبن محمد
12. فروع کافی، محمد بن یعقوب کلینی
13. لذات فلسفه، ویل دورانت
14. مسأله حجاب، مرتضی مطهری.
منبع مقاله : نشریه کوثر، شماره 26.