بر خلاف آن چه اهل تسنن و برخی از شبه روشنفکران مطرح میکنند، امامان شیعه در مواقع متعدد و گوناگونی، در اثبات حقانیت موضع اهلبیت در مسأله خلافت و ولایت، در کنار استناد به احادیث نبوی و آیات فراوان، به حادثه غیر قابل انکار غدیر استشهاد کرده و آن را سندی غیر قابل تردید، در نصب امام امیر المؤمنین علیه السلام از سوی خداوند و به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کردهاند. در این نوشتار و به طور اجمال به پارهای از گزارشهای مستند و قابل اعتماد اشاره میکنیم.
یکم: از میان امامان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ ، امام علی ـ علیه السلام ـ در چند موقف، برای اثبات حقانیت خود و رد استدلال مخالفان، به این واقعه و احادیثی که از پیامبر (ص) پیرامون آن مطرح شده استدلال کردهاند:
1. در احتجاج امام علیه السلام بر پنج تن از اهل شوری، برای اثبات اولویت خود به خلافت؛ بعد از استدلال به موارد فراوان دیگر فرمود: “فانشدکم بالله: هل فیکم احد {غیری} قال له رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره لیبلّغ الشاهد الغائب، غیری؟ قالوا: اللهم لا و…”.1آیا در میان شما کسی جز من هست که پیامبر صلی الله علیه و آله آن گونه که درباره من گفته: هرکس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خدایا دوست بدار دوستش را و دشمن بدار دشمنش را. شاهدان به غایبان برسانند…درباره او چنین سخنی گفته باشد؟ همه گفتند: به خدا سوگند نه!
2. احتجاج امام علیه السلام با گروه زیادی از مهاجر و انصار.2
3. احتجاج امام علیه السلام در جمع زیادی از مردم کوفه.3
4. احتجاج امام علیه السلام در جنگ جمل.4
5. استدلال امام علیه السلام به این حدیث در جنگ صفین.5
دوم: استدلال حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ در خطبه معروف خود در مسجد مدینه، آنجا که فرمود:: “انسیتم قول رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ یوم غدیر خمّ: من کنت مولاه فعلی مولاه، و قوله ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ : انت منی بمنزله هارون من موسی ـ علیه السلام ـ “.6 آیا بیان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ را در روز غدیر فراموش کردهاید: که فرمودند هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست و فرمودند: یا علی تو نسبت به من، به منزله هارون هستی نسبت به موسی ـ علیهم السلام ـ .
سوم: امام حسن ـ علیه السلام ـ در احتجاجی که در سال 41 هجری در جریان صلح، با معاویه داشتند، در اینکه پس از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ چه کسی شایسته مقام امامت بود، به این حدیث استدلال نمودند.
حضرت در ضمن یک سخنرانی، بعد از حمد و ثنای الهی و ذکر پیامبر و فضایل اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به اینجا رسیدند که “و سمعوه یقول لابی: انت منی بمنزله هارون من موسی الاّ انه لا نبی بعدی. و قد رأوه و سمعوه حین أخذ بید ابی بغدیر خمّ و قال لهم: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ثم امرهم أن یبلّغ الشاهد الغائب”.7 و… ” و همه شنیدند که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ به پدرم فرمود: تو برای من به منزله هارون هستی نسبت به موسی الاّ اینکه بعد از من پیامبری نیست: و همه دیدند و شنیدند هنگامی که پیامبر دست پدرم را در غدیر خم گرفت و به مردم گفت: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست.
خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست میدارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن میدارد و سپس به او فرمود: که حاضران به غایبین برسانند و…”.
چهارم: استدلال امام حسین ـ علیه السلام ـ به حدیث غدیر در سال (58 ، 59) هجری: امام حسین ـ علیه السلام ـ یک یا دو سال قبل از مرگ معاویه به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر و عدهای از بنی هاشم برای انجام حج، به مکه عزیمت نمودند. امام در آن سال بنی هاشم و شیعیان را در منی به دور خود جمع کرد و بعد از سخنرانی آتشین و شدیدی بر علیه معاویه که ولایتعهدی یزید را مطرح کرده بود، و ذکر بیاناتی در مورد غصب خلافت و فضیلت و برتری خود و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ داشتند، به حدیث غدیر اشاره کردند: “انشدکم الله اتعلمون انّ رسول الله نصبه یوم غدیر خمّ، فنادی له بالولایه، و قال: ولیبلّغ الشاهد الغائب؟” قالوا: اللهم نعم… الحدیث؛ شما را به خداوند سوگند میدهم آیا میدانید همانا رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ، پدرم علی را در روز غدیر خم به عنوان ولی نصب کرد و گفت: حاضرین به غایبین برسانند؟ همه جمع گفتند: آری ما گواهی میدهیم”.8
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. الغدیر، ج1، ص377 الی 422.
2. احتجاج، ج1، ص296 الی 306 و ج2، ص59، احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، مترجم، بهزاد جعفری، دارالکتب الاسلامی.
3. ناسخ التواریخ امام حسین ـ علیه السلام ـ میرزا محمد تقی سپهر، 153 تا 156 ـ بازنویسی، محمد محمدی اشتهاردی.
پینوشتها:
1. شیخ عبدالحسین احمد امینی، الغدیر، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416ق، 1995م، ج1، ص327.
2. همان، ج1، ص 334.
3. همان، ج1، ص339.
4. همان، ج1، ص378.
5. همان، ج1، ص394.
6. همان، ج1، ص396.
7. همان، ج1، ص397.
8. همان، ج1، ص398.