واژه ولی، مولی، ولایت و اولیاء، از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است. در مجموع، این ماده در 233 مورد به کار گرفته شده است. کثرت استعمال این واژه در قرآن کریم دلیل بر اهمیت آن است.
این واژه با معانی متعددی گره خورده، گاهی در چهره محبت و دوستی ظاهر میشود، گاهی به سیمای امامت و رهبری ظهور میکند و گاهی در لباس سرپرستی و اداره امور جامعه آشکار میشود.
نکته قابل توجه در این مورد آنکه کلمه “مولی” در صحنه غدیر که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: “من کنت مولاه فهذا علی مولاه” در کدام یکی از این چهرهها ظهور دارد؟ پاسخ این پرسش این گونه پی گرفته میشود:
جریان تاریخی غدیر خم که در حجه الوداع پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اتفاق افتاد، با همه نقل و قولهای تاریخی، روایی و… که خود از جایگاه ویژه ای برخوردار است، و با مدارک معتبر روایی فریقین و مجموعههای تفسیری مفسران اهل تحقیق و منصف، این حقیقت را روشن کرده است، که جریان غدیر، در حقیقت، جریان معرفی ولایت امام علی ـ علیهالسلام ـ به معنای خلافت و سرپرستی بوده است. توضیح کامل این موضوع فراتر از آن است که در اینجا وارد بحثهای تاریخی گردیده و به صورت مفصل همه مباحث را ذکر کنیم.نکته جالب توجه در این موضوع، دیدگاهی عقلی و فلسفی است که اینگونه به آن اشاره میشود:
یکی از بزرگان مباحث عقلی و فلسفی، حکیم بزرگ جلالالدین دوانی است. او یک فرد فلسفی و عقلی از بزرگان اهل سنت بوده که به وسیله اندیشه فلسفی خویش در مذهب خود تجدید نظر کرده و با عقل فلسفی و برهان عقلی راه اهلبیت ـ علیهم السلام ـ را انتخاب میکند. او میگوید: “اگر چه اختلاف پیشینیان، در تعیین خلیفه بسیار است، لکن چون اقوال هر دو طایفه را پیش قانون عقل بردم، حکم نمود که خلیفه پیامبر، باید آمیخته با حقیقت او باشد. در کمالات علمی و عملی، نفسی و روحی شبیه پیامبر بوده و دارای نفس قدسی باشد. تا به حسب استعداد ذاتی او، از آغاز خلقت تا آخر در کمال عصمت باقی باشد و خلیفه با داشتن تمام کمالات، باید معصوم باشد. قول او بدون هیچ شبههای حجت باشد، تا از این راه دین نبی دوام پیدا کند. پس از تحقیق و تتبع، جُستم که کمالات علمی و عملی امیر مؤمنان علی ـ علیهالسلام ـ به حدّی است که پیامبر خدا به سبب امر الهی (در مباهله) او را در مرتبهای، نفس خود دانسته، چنان که آیه مباهله به آن ناطق بر حق است”.1
این حکیم محقق در مورد دیگر میگوید: “دانستم که نفس شریف امام علی ـ علیهالسلام ـ قدسی و علم ایشان لدنی است؛ چون او در هنگامی که در رحم مادر بود، او مادر را وادار میکرد، و با حرکت در حال جنین بودنش، در حین ورود سید البشر، باید رو به پیامبر باشد. مادر بی اختیار آن گونه میایستاد، تا جنین رو به سید بشر باشد. وقتی دلیل آن گونه ایستادن را از فاطمه بنت اسد سراغ میگرفت، میگفت: جنینم در رحم آنقدر میجنبد تا اینگونه بایستم، آرام میگیرد. پس دانستم که او خواص نفس پیامبر را پیش از تولد داشته و دارای نفس قدسی بوده است”.2
حکیم دوانی پس از بیان حقایق عقلی درباره امامت و خلافت و نفی صلاحیت این مقام از دیگران میگوید: “به یقین دانستم که خلیفه بر حق بعد از نبی مطلق، علی بن ابی طالب است. او چون معصوم است، مستحق امر ولایت و خلافت باشند؛ و بدون وجود ایشان، آن چه غرض از خلافت الهی که بقای دین محمدی است صورت نپذیرد و نقض غرض گردد. با این وصف، من از تقلید رَستم و به تحقیق پیوستم”.3
بنابراین، بر اساس اندیشه صحیح و تحقیق منصفانه، چه در پدیدههای تاریخی باشد و یا روایی و کلامی، شرایط و زمان حساس موقعیت غدیر مقتضی آن است که غرض از جمع آوری حاجیان و سخن گفتن با آنان، اعلام ولایت بود. ولایتی به معنای تصرّف بر مقدّرات آدم و عالم، ولایتی که مظهر و جایگاه حاکمیت الهی است؛ از این رو بر مبنای اندیشه عقلی و فلسفی، غدیر، آن گونه تحلیل میشود که اشاره شد؛ چون عقل سلیم، آن گونه حکم میکند که استمرار حاکمیت جاودانه الهی بعد از رسول و نبی او، باید در وجود کسی باشد که منبع علمی او،نشأت گرفته از وجود علمی پیامبر باشد؛ و از خواص نفس قدسی بهرهمند باشد تا در بیان حکم الهی گرفتار خطا و اشتباه نگردد.. علاوه بر این قاعده،به مقتضای آیه مبارکه “مباهله”، امام علی ـ علیهالسلام ـ نفس پیامبر خوانده شده است. پس کسی که نفس پیامبر از نظر قرآن کریم خوانده شده است، باید همانند پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ولایت به معنای سرپرستی داشته باشد،. پس مولا در کلام آن حضرت، به معنای سرپرست است نه دوست.
چه آنکه با قطع نظر از آن چه توضیح دادیم، شواهد مسلّم تاریخی ذیل، گویای این مطلب میباشند:
1. اعلان کردن به مسلمانان که این آخرین حج پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میباشد، لذا مسلمانان به هر صورتی که بود سعی کردند تا در آخرین حج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ همراه ایشان باشند.
2. نازل شدن دستور الهی بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : “ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای”.4 یعنی ای پیامبر اگر این مأموریت آخر را به انجام نرسانی، مانند این است که 23 سال زحمت خود را از بین بردهای.
3. دستور به متوقف نمودن همراهان و ماندن تا رسیدن بقیه مسلمانها و اعلان بازگشت به کسانی که جلوتر رفتهاند، آن هم در آن بیابان خشک و گرمای سوزان وسط روز.
4. ایراد خطبه ای طولانی و بیان به یادگار گذاردن دو میراث گرانبها یعنی قرآن و عترت.
5. شهادت دادن به یگانگی و وحدانیت خداوند و اقرار گرفتن از مردم به یگانگی خداوند و شهادت به رسالت خویش و سؤال نمودن از مردم، که چه کسی اولی و سزاوار بر شماست؟ و جواب دادن مردم به آن حضرت که خدا و رسولش داناترند. و سپس حضرت فرمودند: خداوند اولی و سزاوار بر من است و من اولی و سزاوار بر شما هستم. کما اینکه خداوند متعال در سوره احزاب آیه 6 میفرماید: “النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیکتر) است”. و سپس بالا بردن دست حضرت علی ـ علیهالسلام ـ و سه مرتبه تکرار نمودن این جمله “من کنت مولاه فعلی مولاه” هر کس من مولای او هستم پس علی ـ علیهالسلام ـ هم مولای اوست. سپس دعا در حق دوستان او و نفرین در حق دشمنان او کردند و فرمودند: “حاضرین به غایبین خبر دهند”.
6. قبل از متفرق شدن جمعیت، آیه اکمال دین نازل شد و خداوند فرمود: “امروز کافران از (زوال) آیین شما مأیوس شدند، بنابراین از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید، امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم”.5
با در نظر گرفتن این موارد، آیا شایسته است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آن شرایط بخواهند اعلان نمایند که ای مردم هر کس من دوست او هستم علی ـ علیهالسلام ـ هم دوست او است، یا هر کس من یاور او هستم علی ـ علیهالسلام ـ هم یاور اوست. در صورتی که مساله دوست بودن و یاری نمودن مؤمنان ، قبلاً از طرف خداوند اعلان شده بود، چرا که خداوند در سوره توبه آیه 71 میفرماید: “وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ؛ یعنی مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند”. و از طرف دیگر ، مسئله دوست داشتن علی ـ علیهالسلام ـ برای همه روشن بود و همه از علاقه شدید و محبت وافر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت به حضرت علی ـ علیهالسلام ـ با اطلاع بودند و نیازی به این همه مقدمه چینی نداشت، پس چه مسئلهای است که مایه اکمال دین بوده و هم وزن رسالت 23 ساله پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میباشد و موجب میشود که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسالت خویش را به نحو احسن به اتمام رسانده باشد؟ آیا چیزی غیر از ولایت و جانشینی حضرت علی ـ علیهالسلام ـ است؟
پس از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چه کسی میخواهد شریعت آورده شده را تبلیغ کند و آن را از انحراف نجات دهد و روش صحیح آن را به مردم بفهماند؟ آیا کسی سزاوارتر و اولی از علی بن ابی طالب ـ علیهالسلام ـ بر سرپرستی و ولایت امری و جانشینی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وجود دارد؟ لذا اگر ولایت حضرت علی ـ علیهالسلام ـ در ادامه رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نباشد تمام زحمات 23 ساله حضرت از بین میرود و رسالت ناتمام میماند چرا که ولایت ائمه ـ علیهم السلام ـ ادامه رسالت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میباشد و پس از اعلان ولایت امری و جانشینی حضرت علی ـ علیه السلام ـ توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ خداوند فرمود: “الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ”.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ جلوه دلدار، ترجمه جامع الاسرار، یوسف ابراهیمیان.
2ـ امام علی(ع) از ولادت تا شهادت، سید کاظم قزوینی.
3ـ تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج23.
4ـ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج18.
پی نوشت ها:
1. دوانی، جلال الدین، رساله نورالهدایه، قم، انتشارات حکمت، ص12.
2. همان، ص13.
3. همان، ص14.
4. مائده / 67.
5. مائده / 5.
6. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج1، ص185.