قضیه “غدیر خم” جزء احادیث متواتر است و هیچ شکی در آن وجود ندارد و سند معتبری است بر اثبات مدعای شیعه و امامت علی ـ علیهالسلام ـ این حدیث مورد استفاده علمای طراز اوّل شیعه برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ قرار گرفته و کتابهای بسیاری در این زمینه تألیف شده است. امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ و سایر معصومین ـ علیهم السلام ـ در شرایط مناسب به آن استناد کردهاند.
اوّلین شخص از معصومین ـ علیهم السلام ـ که به این حدیث و به این حادثه مهم جهان اسلام برای اثبات ولایت خود استناد کرد، آقا امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ بود که در موقعیتهای مختلف به این امر پرداختند؛ حضرت امیر ـ علیهالسلام ـ در جمع مهاجرین و انصار بعد از به خلافت رسیدن ابوبکر فرمودند: “و الله که از کسی و نزاع با آن درباره خلافت نمیترسم، البته گمان نمیکردم کسی از شما مردم با ما اهلبیت در امر ولایت منازعت و مخالفت نماید و خلافت را که حضرت واهب متعال برای ما حلال گردانید و حکایت روز غدیر خم را که از سید البشر، اکثر اربابان دین و ملت استماع نمودند را بدون دلیل و حجت، بلکه تنها از روی عناد و عصبیت متروک گردانید”.1 بعد از این سخنان امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ 12 نفر از آنان برخواستند و بر افضلیت و حق حضرت نسبت به خلافت اعتراف کردند.
هم چنین از جمله معصومینی که به حدیث غدیر استناد کردند، فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ بود، روزی عمر و اطرافیانش برای بیعت گرفتن از حضرت امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ آمده بودند، خطاب به آنان فرمودند: “گویا، آنچه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روز غدیر به شما به موجب حکم خدای تعالی تقریر کرده عهد گرفت، بلکه شرط نمود را نمیدانید و یا از خاطر خود آن عهد و پیمان را فراموش شده انگاشتهاید، و شیوه تمرد و مخالفت را برگزیدهاید. والله که حضرت نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آن روز از شما و از اکثر امت عهد و پیمان نسبت به ولایت علی ـ علیهالسلام ـ گرفت”.2
هم چنین امام حسن مجتبی ـ علیهالسلام ـ در جریان جنگ با معاویه طی نامه ای خطاب به معاویه نوشتند: “ای معاویه تعجب مینمایی از آن که خالق البرایا هر یک از آن ائمه را فرد به فرد معین کرده است و حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روز غدیر خم و نیزدر موارد متعدد به مردم معرفی فرمودند و ابلاغ کردند که آنان 12 تن اند، که هر یک به نص ایزد اکبر معین و مقرر گردیدهاند. سپس فرمود: اوّل آنها امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ است”.3
و با استناد به قضیه غدیر خم، ولایت و خلافت را حق خود و پدر بزرگوارشان دانستند.
از دیگر معصومین ـ علیهم السلام ـ که به حدیث غدیر استناد کردهاند آقا امام رضا ـ علیهالسلام ـ هستند که در حضور جماعتی از علماء که مأمون آنها را برای مناظره با حضرت دعوت کرده بود و در بحث امامت، به حدیث غدیر احتجاج کردند.4
هم چنین عبدالعزیز از یاران حضرت نقل میکند ما در روزگار حضرت رضا ـ علیهالسلام ـ در شهر مرو بودیم، نخستین روز ورودمان در مسجد جامع گرد آمدیم، حاضران در مسجد از مسئله امامت و کثرت اختلاف مردم در این باب سخن میگفتند؛ من بر آقای خود وارد شدم و ایشان را از گفتههای مردم باخبر ساختم، آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند: ای عبدالعزیز این مردم فریب عقاید خود را خوردهاند…. در آخرین سفر حج پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این آیه نازل شد: “امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم”.5 و مسأله امامت از تمامیت دین است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از دنیا نرفت تا این که برای امتش دانستنیهای دین را بیان فرمود و علی ـ علیهالسلام ـ را برای ایشان به عنوان نشانه و پرچم هدایت و امام تعیین فرمودند”6 که اشاره به همان جریان غدیر است.
هم چنین امام کاظم ـ علیهالسلام ـ در مناظره با هارونالرشید فرمودند: “همانا ما معتقدیم ولایت جمیع خلایق با ماست، به خاطر قول پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روز غدیر که فرمودند: “من کنت مولاه فعلی مولاه”.7
لذا هر وقت امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ فرصت مناظره و بحث مییافتند و شرایط را مناسب و مساعد میدیدند، به حدیث غدیر تمسک میکردند، و با آن اثبات ولایت حضرت امیر و خود را مینمودند امّا همچنان که در تاریخ ثبت گردیده است، تمام امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ شرایط صحبت و مناظره و اظهار عقیده را نداشتهاند.
امّا با این حال در مواردی به طور عمومی و نیز در مجالس خصوصی و برای یاران خود حدیث غدیر را بیان و تبیین می فرمودند ؛و یاران خود را از آن با خبر میساختند: هم چنین امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمود: “… سپس در حجه الوداع در روز غدیر، علی ـ علیهالسلام ـ را به عنوان امام نصب کرد”.8 هم چنین امام موسی بن جعفر_علیه السلام_ در تفسیر آیه 8 سوره بقره “یخادعون الله و الذین آمنوا…”ترجمه: میخواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند و حال آن که فریب ندهند مگر خود را و این از سفاهت و نادانی است”میفرمایند: هنگامی که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علی ـ علیهالسلام ـ را در روز غدیر نصب کردند به عنوان امام و رهبر مردم، و پیغمبر، عمر و تمام رؤسای مهاجرین و انصار را امر فرمودند تا با علی ـ علیهالسلام ـ بیعت کنند و آنان نیز این کار را کردند، خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود”.9
غدیر نه تنها مورد استناد معصومین ـ علیهم السلام ـ بوده بلکه بعضی از صحابه نیز بدان استناد و احتجاج کردند، به طور مثال امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمودند: “سلمان فارسی سه روز پس از دفن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ خطبه ای خواند و در آن مردم را در مورد این که چرا خلافت را از امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ گرفته و به دیگری سپردند، مورد نکوهش قرار دادند. در فرازهایی از این خطبه گفتند: ” بر شما باد به فرمانبرداری امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ که به خدا سوگند در روز غدیر ما به دفعات در حضور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تحت عنوان وصیت و امارت بر او (علی ـ علیهالسلام ـ) سلام نمودیم و پیوسته رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با تأکید ما را بدان کار وامیداشت حال مردم را چه شده که با علم به فضائلش بر او حسد میبرند؟….”.10
هم چنین امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ فرمودند: “پس از خطبه ابوبکر، ابی بن کعب برخاست و این گونه سخنرانی کرد: “ای گروه مهاجر که خشنودی خدا را در نظر داشته و در قرآن مورد ثنای الهی قرار گرفتید و ای گروه انصار که در شهر ایمان سکنی گزیدهاید، آیا فراموش کردهاید و یا خود را به فراموشی زدهاید، آیا تبدیل عهد و پیمان کردید، و یا تغییر آیین دادهاید، یا خذلان اختیار کردهاید، یا عاجز شدهاید، مگر فراموش کردهاید که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روز غدیر در میان ما بپا خواست و علی ـ علیه السلام ـ را در مقابل همه نگه داشت و فرمود: “من کنت مولاه فعلی مولاه” هر کس من مولای او هستم بعد از من علی مولای اوست و هر کس من نبی او هستم علی امیر اوست”11 ولی گوش شنوا نبود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ الغدیر، علامه امینی.
2ـ المراجعات، علامه شرف الدین.
پینوشتها:
1. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه غفاری مازندرانی، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ اول، ج1، ص288.
2. همان، ج1، ص321.
3. همان، ج3، ص82.
4. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج49، ص200.
5. مائده / 3.
6. طبرسی، الإحتجاج، ترجمه بهزاد جعفری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1381ش، ج2، ص457.
7. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج48، ص147.
8. همان، ج3، ص399.
9. همان، ج6، ص51.
10. الاحتجاج، ترجمه بهزاد جعفری، همان، ج1، ص253.
11. همان، ج1، ص255.
12. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه آیت الله کمره ای، قم، انتشارات اسوه، 1375ش، ج5، ص231.