در پاسخ به این سئوال لازم است دو مطلب اساسی مورد توجه قرار گیرد:
اولاً: گرچه نام امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ صریحاً در آیات قرآن ذکر نشده است، اما قرآن به صورت توصیفی آن حضرت را معرفی نموده است زیرا روش قرآن در معرفی امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و دیگر ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ این است که آنان را با توصیف و بیان ویژگیهای منحصر آنان معرفی نماید. از جمله در برخی آیات از عصمت آنان سخن به میان آمده است نظیر آیه تطهیر “إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا”.1
در این آیه شریفه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که امیر المومنین ـ علیه السلام ـ بارزترین شخص آن است، از هر گونه پلیدی و عیبی منزه دانسته شده و از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم و مصون ذکر شده است. هم چنین در آیه “أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ”.2
خداوند امر به اطاعت مطلق از اولی الامر نموده است که بیانگر معصوم بودن اولی الامر میباشد. زیرا در این آیه اطاعت از سه مرجع، واجب و لازم شمرده شده است: یکی اطاعت از خدا، دوم اطاعت از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و سوم اطاعت از صاحبان امر حکومت. در این آیه اطاعت از رسول در ردیف اطاعت از خداوند قرار گرفته است و اطاعت از اولی الامر از سنخ اطاعت رسول دانسته شده است چون با واو عطف شده است و در هر کدام از این سه مورد امر به اطاعت مطلق و بدون استثناء است. بدیهی است که لزوم اطاعت و پیروی مطلق از اولی الامر بدون عصمت آنان معقول نمیباشد زیرا اطاعت از انسان غیر معصوم و خطاپذیر، هر چند که خطای آنان اندک باشد، مستلزم وجوب اطاعت از جاهل و خطاکار حتی در مواردی است که آنان دچار لغزش شده است و این با حکمت خداوند سازگار نمیباشد چون اطاعت از او اطاعت از جاهل و عاصی خواهد بود و خداوند هرگز اطاعت چنین فردی را واجب نمینماید.
این سه دسته از آیات به روشنی دلالت دارد که جانشینان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ حتما میباید معصوم از خطا باشند تا همانند پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ واجب الاطاعه باشند و بر همگان ولایت داشته باشند. این ویژگی صرفاً در امامان معصوم شیعه که اولین آنان امیر المومنین ـ علیه السلام ـ است دیده میشود و هیچ کدام از خلفای دیگر چنین ویژگی را نداشته و نه کسی مدعی عصمت آنان اند. بنابراین، آیات یاد شده به طور کلی امامت ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و به خصوص امیر المومنین ـ علیهالسلام ـ را اثبات میکند با روش توصیفی.
ثانیاً: منابع دین اختصاص به قرآن ندارد بلکه قرآن و سنت در کنار هم منبع دین و مصدر احکام و عقاید دینی است که همه مذاهب اسلامی این دو منبع را معتبر میدانند. از این رو نباید از نقش سنت یعنی قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در موضوع امامت غافل بود؛ مخصوصاً در فهم و تفسیر و تطبیق آیات قرآن حتماً سنت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به عنوان اصلیترین منبع برای تفسیر آیات و بیان مصادیق آن مد نظر قرار گیرد. همچنان که قرآن کریم در بیان دیگر ارکان دین مثل: نماز، روزه، حج و… به بیان کلیات قضیه اکتفا نموده و جزئیات مسئله توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیان شده است، در قضیه امامت نیز قرآن اصل موضوع را مطرح نموده و برخی ویژگیهای مقام امامت را بیان نموده اما تطبیق این آیات و معرفی مصادیق و خصوصیات اسمی امام را به خود پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ واگذار نموده است همانند جزئیات فریضه نماز و تعداد رکعات آن.
بنابراین چون خود قرآن وظیفه تبیین و شرح آیات را به عهده پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذاشته است “وَأَنزَلْنَا إِلَیْک الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ”3 لذا باید برای فهم منظور آیات و تفسیر آن به سخنان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رجوع نمود که فصل الخطاب میباشد. خوشبختانه در این رابطه یعنی امامت علی ـ علیهالسلام ـ و اینکه این موضوع قبل از هر چیز منشأ قرآنی دارد، در احادیث زیادی به نقل از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در منابع حدیثی شیعه و سنی مورد توجه قرار گرفته است؛ که آیه سوم سوره مائده مربوط به جریان غدیر و امامت علی ـ علیهالسلام ـ است. در این جا به چند نمونه از این احادیث اشاره مینمایم:
1. سیوطی در الدرالمنثور به نقل از ابی سعید خدری از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل نموده است “لما نصب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علیا یوم غدیر خم فنادی له بالولایه، هبط جبرئیل بهذه الآیه الیوم اکملت لکم دینکم…”4 هنگامی که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علی را روز غدیر خم به جانشینی منصوب نمود و او را به عنوان ولی و سرپرست مردم معرفی کرد، این آیه را جبرئیل وحی نازل نمود.
2. در روایت دیگر از ابوهریره نقل میکند که “لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانی عشر من ذیالحجه قال النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : من کنت مولاه فعلی مولاه، فانزل الله: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا”5 در روز غدیر بیست و هشتم ذی حجه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: هر کس من مولا و پیشوای اویم علی مولای او است، سپس خداوند آیه الیوم اکملت… را نازل نمود.
3. از ابو سعید خدری نقل شده است که: ان النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دعا الناس الی علی فی غدیر خم و ذلک یوم الخمیس فدعا علیا فاخذ بضبعیه فرفعها حتی نظر الناس الی بیاض ابطی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ثم لم یتفرقوا حتی نزلت هذه الآیه “الیوم اکملت لکم دینکم…” فقال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و بالولایه لعلی من بعدی”6 پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در غدیر مردم را به سوی علی فرا خواند و این واقعه در روز پنج شنبه بود سپس علی ـ علیه السلام ـ را خواند و دستانش را بلند نمود به گونه ای که مردم سفیدی زیر بغل پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را میدیدند، بعد مردم هنوز متفرق نشده بودند که آیه “الیوم اکملت لکم…” پیامبر فرمود: الله اکبر از اینکه دین کامل شد و نعمت تمام گردید و خداوند به رسالت من و ولایت علی بعد از من، رضایت داد.
4. در روایت دیگر آمده است: “و انزل الله فی حجه الوداع و هی آخر عمره ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا)« فامر الامامه من تمام الدین…. و اقام لهم علیا علما و اماما..».؛7 خداوند در حجه الوداع در آخر عمر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آیه الیوم…” را نازل فرمود و امر اطاعت را موجب کامل شدن دین قرار داد و علی ـ علیه السلام ـ را امام و پیشوای مردم نمود. و دیگر روایاتی که در منابع شیعه و سنی در مورد شأن نزول این آیه نازل شده است همگی تأکید بر این مطلب دارد که آیه مورد اشاره در خصوص امر امامت و جانشینی امیر المومنین ـ علیه السلام ـ نازل شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ اهلبیت در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری.
2ـ امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری.
3ـ بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی.
4ـ بررسی شخصیت اهل بیت در قرآن، ولی الله نقی پورفر.
پینوشتها:
1. احزاب / 33.
2. نساء / 59.
3. نحل / 44.
4. الدر المنثور، ج3، ص19.
5. همان مدرک.
6. البرهان،ج1،ص 445؛ الغدیر، ج1، ص232.
7. البرهان، ج1، ص425.