آیا این انتصاب کتبى و مستقیم از طرف خدا نیست؟ آیا این انتصاب از سوى رسول خدا هست یا نه؟ (در مورد علىعلیه السلام)
استدلال و احتجاج حضرت امیرعلیه السلام در مواقع مختلف همچون احتجاج با اصحاب شورای سقیفه، احتجاج با ابوبکر در مورد فدک و غصب خلافت، احتجاج در دوره عثمان، گواه بر قبول مصداقیت خویش برای حدیث غدیر است. بیش از صدها کتاب از اهل سنت و تشیع نقل کردهاند که رسول خدا رسماً اعلام نمود که خداوند به من چنین دستور فرموده که علی را به جانشینی خود انتخاب کنم و این انتخاب به جهت قرابت و از طرف خودم نیست.
به نقل از تاریخ، 90 هزار تا 130 هزار نفری که در غدیر خم شرکت داشتند، حدیث غدیر را شنیدند و اقرار کردند که در مورد علیعلیه السلام بود و در مواقع مختلف دوست و دشمن به فضائل و سوابق درخشان علیعلیه السلام اعتراف میکردند.
پیامبر گرامی اسلام در سال دهم هجرت برای انجام فریضه حج و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. انجام فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را حجه الوداع نامیدند. چون پیامبرصلی الله علیه وآله در راه مدینه به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند که در سه میلی جُحفه قرار دارد. پیک وحی فرود آمد و به پیامبرصلی الله علیه وآله فرمان توقف داد. ایشان نیز دستور دادند که همه از حرکت باز ایستند تا بازماندگان فرا رسند. کاروانیان از توقف ناگهانی در این منطقه بیآب، آنهم در نیمروز گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود در شگفت ماندند. با خود گفتند: فرمان بزرگی از طرف خدا رسیده است. فرمان خداوند به رسول گرامی طی این آیه نازل شد: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. )مائده: 67) “ای پیامبر آنچه از خدا بر تو نازل شده به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهای و خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت.
خداوند، با این آیه به پیامبرصلی الله علیه وآله مأموریت داد که علیعلیه السلام را به عنوان مولای مؤمنان و جانشین و خلیفه بعد از خود از طرف خدا، معرفی فرماید. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز طی سخنانی، دست علیعلیه السلام را گرفت و بالا برد و همه، علیعلیه السلام را در کنار پیامبر خدا دیدند و او را به خوبی شناختند و دریافتند که این اجتماع، مربوط به علیعلیه السلام است. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای مردم سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خودِ آنان کیست؟ همه پاسخ دادند؟ خداوند و پیامبر او بهتر میدانند. پیامبر فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم. ای مردم هر کس که من مولا و رهبر او هستم. علی هم مولی و رهبر اوست. و این جمله آخر را 3 مرتبه تکرار کرد. بنا به نقل احمد بن حنبل در مسند. پیامبر این جمله را چهار مرتبه تکرار فرمود و بعد فرمود: خداوندا دوست بدار کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن بدارد. خدایا یاران علی را یاری کن و دشمنان علی را خوار و ذلیل گردان، پروردگارا علی را محور حق قرار بده، در این هنگام آیه شریفه 3 سوره مائده نازل شد: (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً) “امروز کافران از اینکه به دین شما آسیبی بزنند و اختلافی رسانند طمع بریدند. پس شما از آنان بیمناک نگشته و از من بترسید. امروز دین شما را به حد اکمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آئین را که اسلام است برایتان برگزیدم.”(1)
مردم عموماً به علیعلیه السلام به عنوان امارت بر مؤمنین تبریک گفتند. حتی پیامبر از ابوبکر و عمر و گروهی از سران مسلمانان و مهاجران بیعت خصوصی گرفت.(2)
آیا این انتصاب از سوی رسول خدا هست یا نه؟
در سیره حلبیه آمده: نعمان بن حرب فهری، نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمّدصلی الله علیه وآله ما را به توحید ونبوت خویش و به نماز و زکات و صوم و حج و… امر کردی، ما نیز پذیرفتیم و اینک پسر عمت را بر همه فضیلت دادی و او را ولی ما ساختی. آیا این برتری از طرف خداست یا از طرف خودت؟ پیامبر متغیر شد و قسم خورد و سه مرتبه فرمود: از طرف خداوند بود نه من، نعمان ناراحت شد و برای خویش از خداوند تقاضای عذاب کرد و عذابی نازل شد و او را نابود کرد.(3)
مرحوم طبرسی در کتاب الاحتجاج در نوزده صفحه احتجاج رسول خدا با مردم را در روز غدیر جهت ولایت امیرالمؤمنین علیعلیه السلام ذکر کرده است.(4)
و اما اینکه حضرت خود را مصداق حدیث غدیر میدانسته؟!
حضرت در احتجاج با اصحاب شوری بعد از جریان سقیفه فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا در بین شما کسی غیر از من هست که رسول خدا در روز غدیر به امرِ خداوند متعال او را )به ولایت( منصوب فرموده باشد؟ و سپس رسول خدا در مورد او فرموده باشد من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. همه گفتند: نه.(5)
و همچنین حضرت علیعلیه السلام باز در جریان احتجاج با ابوبکر فرمود: تو را به خداوند سوگند میدهم که بگوئی آیا طبق حدیث رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟ گفت: بلکه شما.(6)
مرحوم طبرسی از کتاب ینابیع الموده، قندوزی، نقل میکند که: ابوالمعالی جوینی ملقب به امام الحرمین استاد ابو حامد غزالی، که با حالت تعجب میگوید: کتابی را در حال صحافی در نجف دیدم که جلد بیست و هشتم بود و در آخر آن نوشته بود که جلد بیست و نهم نیز بدنبال آن خواهد آمد، در این 29 جلد فقط روایت غدیر به نقلهای متعدد و از طرق مختلف جمع آوری شده بود.
در سیره حلبیه نقل شده که علیعلیه السلام به همین حدیث احتجاج فرمود که: هر کس شنیده، بلند شود و شهادت دهد که پیامبر در روز غدیر این حقایق را گفته. به نقلی، 17 و به نقلی 30 نفر از اصحاب بلند شدند و گواهی دادند.(7)
احتجاج دیگری که حضرت علیعلیه السلام پیرامون غدیر خم انجام دادند در ایام عثمان بن عفان بود، سلیم بن قیس هلالی میگوید: در ایام خلافت عثمان، علیعلیه السلام را در مسجد مشاهده کردم، جماعتی نشسته بودند وبحث علمی مطرح بود و از عفّت، سخن به میان آمد. سپس صحبت قریش به میان آمد و فضل آنها و سابقه قریش و هجرتش با رسول خدا و آنچه رسول خدا در مورد قریش فرموده بود… بعد امیرالمؤمنین در مورد انتصاب خویش به خلافت به امر الهی توسط پیامبر خدا فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم که بگوئید آیا رسول خدا مرا در غدیر خم برای خلافت نصب نفرمود، هنگامی که خطبه خواند و فرمود: ای مردم، خداوند متعال مرا به رسالتی مبعوث فرموده که سینهام تنگ شده و گمان میکنم که مردم مرا تکذیب کنند. پس خداوند مطلبی فرموده که یاید ابلاغ کنم یا اینکه مرا عذاب میکند. بعد فرمود: ای مردم آیا میدانید که خداوند متعال مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و من از خود مردم به… ایشان سزاوارترم، همه گفتند: آری یا رسول اللّه. سپس فرمود: یا علی بایست، پس من ایستادم. سپس فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. سلمان بلند شد و عرض کرد یا رسول الله ولایت علی، چگونه ولایتی است، حضرت فرمود: ولایتی همانند ولایت من، پس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: الیوم اکملت لکم دینکم. پس رسول خدا فرمود: الله اکبر بر اتمام نبوت من و اتمام دین خدا به ولایت علیعلیه السلام بعد از من سپس ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله آیا این آیات اختصاص به علیعلیه السلام دارد. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بله به علی و اوصیاء من تا روز قیامت اختصاص دارد. آن دو نفر گفتند: یا رسول اللّه آن اوصیاء را بیان فرما. حضرت فرمود: علی، برادرم و وزیرم و وارث و وصی و جانشین من در امتم و ولی و سرپرست هر مؤمنی بعد از من میباشد. سپس فرزندش حسن سپس حسین، سپس 9 نفر از فرزندان حسین، یکی بعد از دیگری. قرآن با ایشان است و ایشان با قرآن هستند. هیچ کدام از دیگری جدا نمیشوند تا اینکه بر حوض بر من وارد شوند. همه حاضران گفتند: به خدا که ما شنیدیم و به آنچه تو گفتی شهادت میدهیم و آن روز نیز شاهد بودیم.(8)
احتجاج دیگر حضرت یوم الرُحبه، در سال 35 است که مرحوم علامه امینی مفصل ذکر فرموده.
نکته قابل ذکر اینکه گفته شده 90 هزار نفر بعضی 130 هزار نفر گفتهاند که اینها از مدینه همراه پیامبر حرکت کرده بودند.
پس مسلمین صدر اسلام این فضائل را شنیده بودند ولی کینهها و حسادتها و جاهطلبیها مانع از پذیرش حق شد.
طبری مورخ بزرگ اسلامی، کتابی به نام الولایه فی طریق حدیث الغدیر نوشته که این حدیث را متجاوز از هفتاد طریق از پیامبر نقل کرده است. مرحوم شرف الدین، تعداد زیادی از کتب اهل سنت را نام برده که حادثه غدیر را ذکر کردهاند. تعداد کسانی که مستقلاً پیرامون خصوصیات واقعه تاریخی غدیر کتاب نوشتهاند. 26 نفرند جامعترین کتاب تاریخ پیرامون غدیر، الغدیر اثر مرحوم آیه اللّه علامه امینی (قدس الله نفسه الزکیه) میباشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- تاریخ سیاسى اسلام سیره رسول خداصلى الله علیه وآله، رسول جعفریان.
2- ترجمه المراجعات، عبدالحسین شرف الدین موسوى.
3- حق الیقین، علامه محمد باقر مجلسى.
پی نوشت ها:
1) استاد جعفر سبحانى، فروغ ولایت، تاریخ تحلیلى زندگانى امیرالمؤمنینعلیه السلام )انتشارات صحیفه( 140-147.
2) تاریخ تحلیلى و سیاسى اسلام، ج 1، ص 281 و 282.
3) ماجراى عذاب و نزول آیه 1 و 2 سوره معارج )سئل سائلٌ بعذاب واقع( از على بن برهان الدین حلبى شافعى در سیره حلبیه و همچنین در کتاب نور الابصار آمده است. سیره حلبیه، ج 3، ص 274.
4) الاحتجاج، مرحوم طبرسى، ج 1 )چاپ دار النعمان، للطباعه و النشر نجف اشرف( ص 66-84.
5) الاحتجاج، مرحوم طبرسى )دار النعمان، للطباعه و النشر، نجف الشرف( ج 1، ص 196.
6) همان، ص 160.
7) سیره حلبیه، ج 3، ص 274.
8) الغدیر، فى الکتاب السنه و الادب، عبدالحسین احمد الامینى النجفى )دار الکتب الاسلامیه، تهران( ج 1، ص 165.