آیاتی که در مورد اطرافیان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود دارد، به دو دسته کلی قابل تقسیم است: الف) آیاتی که به تمجید از آنها پرداخته است، مانند: “و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین ابتعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه…”
یعنی: پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها و آنها از او خشنود شدند…”1 در روایات شیعه نیز از این دسته تجلیل شده است.2چنانکه علی (علیه السلام) در مورد آنان میفرماید: “… آنها موهایی ژولیده و چهرههایی غبارآلوده داشتند. شب را تا صبح در حال سجده و قیام، به عبادت میگذراندند…”3 بنابراین صحابه مؤمن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد شیعیان، دارای عظمت و احترام فراوانی هستند و اصلا به قول مرحوم سید شرف الدین، عالم برجسته شیعی-: شیعه امامیه در انتخاب تشیع، اقتدا به بزرگان از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) کردهاند”4 چرا که، طبق شمارش ایشان، 213 تن از صحابه بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، بلال حبشی، زید بن ارقم و …شیعه بودهاند.5
ب) آیاتی نیز به نکوهش بعضی صحابه[1] پرداخته است، که بر دو قسماند: 1- در دستهای از این آیات، عملکرد و رفتار برخی از اطرافیان پیامبر مذمت شده است؛ مانند: کوتاهی بعضی برای حضور در جنگ،6 فرار عدهای از آنها از جنگ،7 ایراد گرفتن به پیامبر در تقسیم غنائم،8 رها کردن پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال نماز و رفتن به سراغ تجارت،9 تهمت زدن به همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) 10و … 2- دستهی دیگری از آیات نکوهش کننده، علاوه بر نکوهش رفتار، از اعتقاد بعضی صحابه نیز نکوهش شده است و خدا آنان را منافق دانسته است: “و ممَّن حَولکم الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق…) یعنی: “”و از (میان) اعراب بادیهنشینی که اطراف شما هستند، جمعی منافقاند، و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند، تو آنها را نمیشناسی ولی ما آنها را میشناسیم…”11 در قرآن کریم آیات فراوانی در مورد منافقان عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد.12 پس آنچه از قرآن استفاده میشود این است که اصحاب آن حضرت، برخی مؤمن درستکار، برخی بدعمل و بعضی نیز اصلا منافق بودهاند. بنابر آنچه گذشت و با توجه به اینکه ملاک برتری افراد، میزان تقوای آنهاست،13روشن میشود که: اولا: تعریف و تمجید قرآن از صحابه، شامل حال صحابه مؤمن درستکار میشود و یقینا گروه سوم (منافقان) را شامل نمیشود. ثانیا: اینکه اهل سنت مانند: فخر رازی همه صحابه را اهل بهشت، دانستهاند،14 سخنی کاملاً باطل است.15 ثالثاً: روایاتی هم در کتب شیعه در طعن بعضی صحابه وارد شده است (در صورت اثبات صحت سندی و دلالی آنها)، در مورد گروه سوم (منافقان) از آنها است؛ بنابراین، روایات موردنظر، هیچ تعارضی با آیاتی که در مدح صحابه است، ندارد. این گونه روایات اختصاص به کتب شیعه هم ندارد، بلکه در معتبرترین کتابهای اهل سنت، مانند صحیح بخاری، دست کم 8 روایاتی با لحن بسیار تند، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در نکوهش بعضی از صحابه ذکر شده است که بیانگر ارتداد و در نتیجه جهنمی شدن گروهی از آنهاست..16 مثلاً از ابوهریره چنین نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیوسته میفرمودند: در روز قیامت گروهی از اصحابم بر من وارد میشوند برای نوشیدن از آب کوثر؛ اما آنان را از نوشیدن منع میکنند، پس میگویم: “پروردگارا اینها اصحاب منند” خداوند میفرماید: ” تو نمیدانی پس از تو چه (جنایاتی) کردند؛ آنان پس ازتو مُرتد شده و به مرام گذشتگان خود در جاهلیت پیوستند…”17 و طبق روایات دیگر، آنها را به سوی آتش جهنم میبرند.18 شواهد این بازگشت به دوران جاهلیت، حتی در منابع اهل سنت، فراوان است از جمله: 1- عمر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را متهم به هذیان گویی کرد و مانع از این شد که چیزی را که مایه نجات از گمراهی مسلمانان بود، بنویسد.19 2- با اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را در غدیر خم از طرف خدا به ولایت (امامت) نصب کرده بود،20 عدهای در سقیفه بنیساعده جمع شدند و او را کنار گذاشتند. 3- عمر و عدهای دیگر، به خانه فاطمه(سلام الله علیها) حمله کردند و او را تهدید به سوزاندن خانهاش کردند و …21 که در اثر آن فاطمه (سلام الله علیها) محسنش را سقط کرد و 22… و او در پی این حادثه، سوگند یاد کرد که تا زنده است با عمر سخن نگوید23 و از عمر و ابوبکر قهر کرد و در حالی که بر آنها غضبناک بود، از دنیا رفت24 و وصیت کرد که آن دو بر او نماز نخوانند؛ چنانکه ابن ابی الحدید صریحاً میگوید: “و الصحیح عندی انها ماتت و هی غاضبه علی ابن ابی بکر و عمر و انها اوصت ان لا یصلیا علیها” “و صحیح نزد من این است که فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و وصیت کرد آنه دو بر او نماز نخوانند”.25 و این در حالی است که طبق نقل صحیح بخاری و صحیح مسلم، فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.26 آزار او آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.27 هر کس او را به غضب آورد، پیامبر را به خشم آورده است28 و کسی که پیامبر را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. خداوند متعال میفرماید:
“ان الذین یؤذنون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذاباً مهیناً” ” همانا کسانی که خدا و رسولش را بیازارند، در دنیا و آخرت از رحمتش دور کرده و برایشان کیفری خوارکننده مهیا کند.”29
رابعاً: با توجه به روایات “عرضه روایات بر قرآن و کنار زدن مخالفت قرآن”30 اصلاً هیچ روایت صحیحی معارض با قرآن نمیشود تا کسی از شیعه برای حل تعارض، قائل به تحریف قرآن گردد. خامساً: چنانکه گذشت، روایات تندی علیه صحابه در صحیح بخاری و دیگر کتابهای معتبر اهل سنت آمده است که دلالت بر جهنمی شدن گروهی از آنان میکند؛ پس اگر چنانکه این گونه روایات در تعارض با قرآن باشد، و حل تعارض انگیزهای برای قول به تحریف قرآن گردد، این انگیزه برای اهل سنت، بسیار قویتر است تا شیعه؛ زیرا آنان تمام روایات صحاح ستّه و به ویژه صحیح بخاری را صحیح میدانند، ولی شیعیان، حتی تمام روایات اصول کافی را، نیز صحیح نمیداند،31 چه رسد به باقی کتابها.
نکته مهم
در شبهه بالا گویی قول به تحریف قرآن در باورهای شیعه مسلم گرفته شده و حل تعارض بین روایات در طعن بعضی صحابه با آیاتی که در ستایش آنها نازل شده است، انگیزه قول به تحریف معرفی شده است، در صورتی که اجماع شیعیان بر عدم تحریف قرآن استوار است و هیچکدام از علمای بزرگ شیعه، قائل به تحریف قرآن نیستند تا چیزی بخواهد انگیزه چنین باوری باشد. شاهد این مطلب هم این است که در کتب خود صریحا قول به تحریف را رد کردهاند.32 بلکه برخی مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء، صحت قرآن را از ضروریات مذهب شیعه و بلکه از ضروریات دین و اجماعی در بین مسلمانان میدانند.33 همچنین علمای شیعه در کتب خود، ضمن استدلالهای محکم بر حفظ قرآن از تحریف، شبهات آن را نیز دفع کردهاند.3 در اینجا به صورت گذرا به ادله شیعه بر عدم تحریف قرآن اشاره میکنیم:35
1. قرآن رکن و اساس دین اسلام است و به حکم عقل باید حفظ گردد تا دین نیز حفظ گردد و حجت بر مردم تمام گردد.
2. ضروری بودن تواتر قرآن .
3- اعجاز و تحدی قرآن.
4- آیه حفظ: “انا نحن نزلنا الذکر و اناله لحافظون”.36
5. آیه نفی باطل از قرآن: “و انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید”.37
6. روایاتی که قرآن را محور درستی و نادرستی روایات معرفی میکنند.
7. نصوصی که از اهل بیت (علیهم السلام) در مورد حفظ قرآن وارد شده است.
نتیجه
1. روایاتی که در طعن برخی از صحابه وارد شده است، موافق با آیاتی است که در همین زمینه نازل شده است و روایاتی که در مدح برخی از آنان است، موافق با آیاتی است که در ستایش از آنهاست؛ بنابراین هیچ تعارضی بین آیات و روایات نیست.
2. به فرض وجود تعارض و به فرض این که حل این تعارض انگیزهای برای قول به تحریف قرآن باشد، این انگیزه برای اهلسنت قویتر است.
3. شیعه اصلا قائل به تحریف قرآن نیست، تا چیزی انگیزه آن باشد.
معرفی کتاب جهت مطالعه بیشتر پیرامون صحابه:
1. تفسیر نمونه تألیف آیت الله مکارم شیرازی، جلد 7، ص 263 – 265، جلد 8، ص 107 – 111 و جلد 22، ص 119 – 123.
2. علم حدیث، ت،لیف زین العابدین قربانی، (قم: انصاریان، چاپ سوم، 1378)، ص 161 – 207.
3. در راه تفاهم، ترجمه الفصول المهمه تألیف آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین توسط استاد محمد یزدی، (قم: آزادی؛ ص 357 به بعد.
پینوشتها:
1. توبه/ 100 و نیز: “و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس…” بقره / 142. و “کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله “آل عمران / 110. و “یا ایها النبی حسبک الله اتبعک من المؤمنون” انفاق / 64. و “و ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم فی سبیل الله…” انفاق / 74. و “الذین تبوّء و الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم الفلحون..”حشر/9.و “لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا”فتح / 18.و “محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تریهم رکعا سجدا یتبغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوهم من اثر السجود…” فتح / 29.
2. رک: شیخ عباس، قمی، سفینه البحار، بیجا: اسوه، چاپ اول، 1414 هـ ق)، ج 5، ص 31 – 33 ماده “صحب”
3. نهجالبلاغه با ترجمه محمد دشتی؛ خ 97.
4. آیت الله، سید عبدالحسین، شرف الدین، الفصول المهمه فی تألیف الامامه، (تهران:موسسه البعثه، چاپ اول، بیتا، ص 189.
5. رک: الفصول المهمه فی تألیف الامامه، همان، ص 190 – 200، (البته شماره گذاری اسماء در ترجمه آن کتاب انجام شده است).
6. “یا ایها الذین آمنوا مالکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثاقلتم الی الارض أرضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره…” توبه / 38.
7. “ان الذین تولوا منکم یوم التقی لجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا” آل عمران/ 155: و “لو یجدون ملجأ تاو مغارات أو مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون” توبه / 57.
8 . “و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان یعطوا منها اذا هم یسخطون” توبه / 58.
9. “و اذا ر،وا تجاره او لهو انفضوا الیها و ترکوک قائما” جمعه / 11.
10. “ان الذین جاء و بالافک عصبإ منکم …اذا تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه مرّمنا و هو عندالله عظیم و لولا اذا استمعوه قلتم ما تیکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم یعظکم الله ان تعود و المثله ابدا إن کنتم مؤمنون” نور / 11 – 17.
11. توبه / 101.
12. “و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین یخادعون الله و الذین آمنوا…” و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علی کل شی قدیر” بقره / 8 – 20. و “انما یستأذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و اربّابت قلوبهم فهم فی ربیهم یترددون…” توبه / 45. و آیات فراوان بعد از آن . و “لذا جارک المنافقون … و لکن المنافقون لا یعلمون” منافقون / 1 – 8.
13. “ان اکرمکم عندالله اتقاکم” حجرات / 13.
14. رجوع شود به کتاب: فخر، رازی، (بیروت: داراحیاء التراث العربی؛ چاپ سوم، ج 16، ص 171.
15. جهت مطالعه بیشتر رک: آیت الله، ناصر، مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چابهای مختلف، ج 7، ص 263 – 265، ج 8، ص 107 – 111، ج 22، ص 119 – 123.
16. رجوع شود به کتاب: محمد بن اسماعیل، بخاری، صحیح بخاری، (بیروت: داراحیاء التراث العربی،بینوبت چاپ، بیتا)، ص 159 – 160، یک روایت، ج 8، ص 148 – 152، 7 روایت.
17. صحیح النجاری، همان، ج 8، ص 150.
18. صحیح النجاری، همان، ص 150 – 151.
19. رک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بتحقیق محمد، ابوالفضل، ابراهیم، ابی جا: داراحیاء الکتب العربیإ، چاپ دوم 1385 هـ ق)، ج 6، ص.
20. این خبر متواتر است و در بسیاری از کتب عامه آمده از جمله: التفسیر الکبیر، همان، ج 12، ص 49 و عبیدالله بن عبدالله، الحاکم الحسکانی الحذاء الحنفی، تحقیق و تعلیق محمد باقر المحمودی، (تهران: مؤسسه الطبع و النشر التابعإ لوزاره و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 هـ ق)، ج 1، ص 251، ج 245 و ص 252، ج 247.
21. رک: شرح نهجالبلاغه، همان، ج 2، ص 56 و ج 6، ص 48.
22. رک: همان، ج 14، ص 193.
23. رک: همان، ج 6، ص 48 – 49.
24. رک: همان، ج 6، ص 49.
25. رک: همان، ج 6، ص 50.
26. رک: صحیح النجاری، همان، ج 5، ص 36، و مسلم بن الحجاج، القشیری النیسابوری، صحیح مسلم بشرح النووی، (بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیتا چاپ سوم، بیتا، ج 16، ص 3.
27. صحیح المسلم بشرح النووی، همان.
28. صحیح النجاری؛ همان.
29. احزاب / 57.
30. رک: محمد بن یعقوب، کلینی؛ اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران: علمیه الاسلامیه، بینوبت چاپ، بیتا)، ج 1، ص 88 – 89.
31.رک: آیت الله، جعفر. سبحانی، کلیات فی علم الرجال، (قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ دوم، 1369)، ص 375، و زین العابدین، قربانی، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب، (قم: انصاریان چاپ سوم، 1378)، ص 268.
32. رک: آیت الله، محمد هادی، معرفت، صیانإ القرآن من التحریف، (قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم؛ 1418 هـ ق)، ص 59 – 78. و دکتر فتح الله، محمدی (نجار زادگان) سلامإ القرآن من التحریف، (تهران: پیام آزادی، چاپ اول، 1420 هـ ق)، ج 1، ص 86 – 98، و سید علی، حسینی میلانی، التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، (قم: دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1410 هـ ق)، ص 10 – 27.
33. رک: صیانإ القرآن من التحریف، همان، ص 64.
34. رک: علامه، سید محمد حسین، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج
12. ص 104 – 133. و آیت الله، سید ابوالقاسم،خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، (بیجا: انوار الهدی، چاپ هشتم، بیتا)، ص 197 – 235. و آیت الله، ناصر، مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران، داراکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1364)، ج 11، ص 21 – 31. و آیت الله، عبدالله، جوادی آملی، قرآن در قرآن، (قم: مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378)، ص 315 – 349. و صیانإ القرآن، همان. و سلامإ القرآن من التحریف، همان. و التحقیق مخانفی التحریف عن القرآن الشریف، همان.
35. جهت مطالعه تفصیلی: رک: صیانإ القرآن من التحریف؛ همان، ص 35 – 57.
36. حجر / 9.
37. فصلت / 41 – 42.
[1] . باید توجه کرد که صحابه در این نوشتار طبق تعریف اهل سنت بر این افراد اطلاق میشود. از نظر شیعه، اصحاب پیامبر به کسانی اطلاق میشود که روزگار نسبتا زیادی را در کنار پیامبر گذرانده و در حال ایمان به آن حضرت از دنیا رفتهاند، در حالی که اهل سنت چنین میپندارند که هرکس پیامبر را هر چند برای دقایقی، دیده باشد، صحابی آن حضرت به شمار میرود. (علامه سید مرتضی عسگری، معالم المدرستین، جلد 1)