نویسنده: سلمان قاسمی
نمونه ای از صفات کنایی منفی درباره یهود در قرآن:
برای مثال در جستجوی کلماتی از ماده «ح ر ف» به چهار آیه (بقره 75 و نساء 46 و مائده 13 و 41) برمی خوریم که کاملاً مربوط به اعمال همین قوم در تحریف کلام الهی است. و با جستجوی ماده «ق ت ل» به موارد زیر برمی خوریم که چند نمونه آن اشاره به عادت پیغمبرکشی این قوم دارد (بقره 61 و 91 و آل عمران 21؛ 112؛ 181 و 183 و نساء 155) و اینها جدای از خصلت رباخواری و دنیادوستی افراطی آنان است و به این خاطر است که از زبان حضرت داوود و حضرت عیسی (علیهم السلام) لعن می شوند و با توجه به همین مستندات می توان کلمه یهود در قرآن را معادل کلمه صهیونیسم به کار برد و طبق مستندات تاریخی هم در گذشته تفاوت آشکاری بین بنی اسرائیل و یهود وجود داشته است چرا که با نگاهی به تاریخ نگاری معاصر، زمان زیادی نیست که واژه یهودی مساوی با بنی اسرائیل قرار گرفته است.
در فرهنگ مسیحی اساساً کلمه یهودی دارای نوعی بار منفی بوده است چرا که شخصی که باعث لو رفتن حضرت عیسی (علیه السلام) شد مُسَمّی به یهودای استخریوطی و این نام تا اواخر سده ی نوزدهم دارای همان بار منفی تاریخی بود و تنها بعد از این زمان کم کم کسانی شروع به تبلیغ این نام کردند که اولین آن ها را می توان هرتزل(1) نویسنده کتاب “دولت یهودی” دانست و به قول پژوهشگران این اتفاق مقارن با زمانی بود که یهودیان جای پای خود را در میان حکومت ها محکم کرده بودند. از جنبه ی تاریخی نیز در یک بررسی گذرا می توان سابقه نامطلوب یهودیان را در برابر دیگر اسباط بنی اسرائیل مشاهده کرد.
حکومت های بنی اسرائیل و یهود در گذر زمان
طبق اسطوره های یهودی که بسیاری از آن ها در تورات ثبت شده در سال 1150 پیش از میلاد سلطه مصر بر سرزمین کنعان پایان یافت و در حوالی سال 1029 ساختار سیاسی طوایف عبرانی به وسیله ی شائول (طالوت) از طایفه بنیامین به صورت دولت درآمد. او نخستین شاه قبایل بنی اسرائیل بود و 24 سال (تا سال 1004) سلطنت کرد. سپس داوود از قبیله یهودا به سلطنت رسید. یهودیان، داوود و سلیمان را از پیامبران نمی دانند بلکه آنان را جزء پادشاهان می شمارند. زمان پادشاهی داوود و پسرش سلیمان دوران اقتدار بنی اسرائیل شمرده می شود ناگفته نماند که داوود که خود یکی از فرماندهان شائول بود به خاطر جنگاوری و شجاعت مورد توجه شائول قرار گرفت و به دامادی او درآمد اما بعدها شائول از قدرت یافتن داوود ترسید و نقشه قتل او را طراحی کرد.
داوود با پی بردن به ماجرا به نزد شاه فلسطینی ها که سرسخت ترین دشمن بنی اسرائیل بود پناهنده شد. سر انجام قبایل بنی اسرائیل در جنگی سخت از فلسطینی ها شکست خوردند و شائول به قتل رسید در همین هنگام داوود در حبرون مستقر شد و به قول کتاب مقدس چون از قبیله یهودا بود از طرف آنان به پادشاهی برگزیده شد. وی 40 سال سلطنت کرد و از این مدت 33 سال پادشاه تمامی بنی اسرائیل بود و بدین ترتیب با خیانت، برای اولین بار تمامی قبایل بنی اسرائیل به زیر سلطه قبیله یهودا با پادشاهی داوود درآمدند.
در ادامه به خاطر نارضایتی سایر قبایل از نزدیکان و اشرافیت بوجود آمده در کنار حکومت داوود شورشی بزرگ به رهبری پسر داوود به وقوع پیوست که در جریان این شورش بسیاری از بنی اسرائیل قتل عام شدند اما داوود نجات یافت. در کتاب دوم سموئیل باب 19 بندهای 41 و 43 می خوانیم:
جمیع مردان اسرائیل به پیش پادشاه آمدند و به پادشاه گفتند چرا… مردان یهودا تو را دزدیدند… مردان یهودا به مردان اسرائیل جواب دادند از این سبب که پادشاه از خویشان ماست… مردان اسرائیل در جواب گفتند حق ما در داوود از شما بیشتر است پس چرا ما را حقیر شمردید؟
و از زمان داوود است که مفاهیم اسرائیل و یهود از هم جدا می شوند و در ادامه خواهیم دید که توسط حکومت داوود و قبیله ی یهودا با حذف سایر قبایل “قوم یهود” شکل می گیرد. شخصیت داوود در کتاب مقدس شخصیتی است قدرت طلب؛ قسی القلب و غرق در فساد در دربار با شکوه خود. بر اساس اسطوره های کتاب مقدس مفهوم برگزیدگی و سلطنت ابدی وی دست مایه ای قرار می گیرد تا در آینده نیز تئوری هایی چون حکومت جهانی یهود و برگزیده بودن یهودیان مطرح شود حتی در تصوف یهودی هم وی شخصیتی خدای گونه دارد و سلطنت زمینی وی هیچ گاه منقطع نمی شود تا مشیا (مسیح یهودی) ظهور کند و سیطره یهودیان را بر جهان برقرار کند.
به عبارتی اندیشه صهیونیزم مبتنی بر همین اسطوره شکل گرفته است. بعد از داوود، سلیمان بر تخت می نشیند اما اشرافیت شکل گرفته در کنار حکومت، نارضایتی هایی را به بار می آورد که سرانجام بعد از درگذشت سلیمان و در زمان حکومت پسرش سر به شورش نهادند. از این میان ده سبط مستقر در سرزمین های شمالی به رهبری قبیله افرائیم (خاندان یوسف) بر علیه اشرافیت شوریدند و در سرزمین های خود دولت مستقل به پا کردند.
ریشه های این شورش از زمان سلیمان آغاز شده بود زمانی که وی بنا بر قول عهد عتیق در عصیانی بت پرستانه اقدام به ساختن معبد و کاخی با شکوه نمود که همین کار او را ملعون خداوند قرار داد.(2) معمار این معبد شخصی است به نام حیرام ابیف که در سیر فراماسونری بسیار قابل احترام است. وی از طرف شاه صور که کانون بعل (3) پرستی بود به بیت المقدس آمد. دولت افرائیم یا اسرائیل که به دین یکتاپرستی موسوی وفادار مانده بود در تعارضی آشکار با بت پرستی کنعانی قرار گرفت. در این هنگام و با اعلام استقلال دولت افرائیم اشرافیت منحرف یهود شروع به توطئه چینی کردند اما رفته رفته دولت افرائیم هم با شکل گیری اشرافیتی مقتدر در میان آن ها به تأثیر از فنیقی ها اقدام به احداث معبد و پرستش گوساله طلایی کردند.
سر انجام این ده سبط داستانی عبرت انگیز دارد. بر طبق روایات عهد عتیق کم کم پادشاهان اسرائیل نیز مانند پادشاهان یهود علاوه بر پرستش بعل به ظلم و فساد پرداختند و بسیاری از پیامبران الاهی را که برای هدایت آنان فرستاده شده بود به قتل رساندند. سرانجام دولت افرائیم یا خاندان یوسف قربانی خیانتی آشکار از جانب برادران خود شد دولت آشور با تحریک دولت یهود در سال 720 پیش از میلاد به آنان حمله کرد و به موجودیت آنان پایان داد در این جنگ بسیاری از اسرائیلیان به عنوان برده در خدمت یهودیان در آمدند و حکومت یهود به عنوان تنها حکومت منتسب به بنی اسرائیل شناخته شد و سرانجام نام “یهود” معادل و جایگزین نام “بنی اسرائیل ” قرار گرفت. اما داستان ده سبط بنی اسرائیل به اینجا خاتمه پیدا نکرد و قصه نوستالژیک اسباط گمشده وسیله ای شد تا قاتلان اسباط ده گانه با احیا آن در سده پانزدهم میلادی مسیحیان را به شدت تحت تأثیر قرار دهند و از آن در استعمار دیگران کمال استفاده را ببرند و از طرف دیگر با زنده نگه داشتن آن هیزمی بر تنوز مظلومیت نمایی خود نهاده باشند در حالی که در حقیقت این خود بودند که با توطئه و خیانت آنان را به دست دولت آشور نابود کردند و بقایایشان را به بردگی گرفتند.
سابقه بت پرستی در بنی اسرائیل
داستان بت پرستی اسرائیل و تأثیرپذیری شان از فرهنگ شرک آلود و بت پرستی مصر، داستانی است که تأثیرات به سزایی را در آینده قومی آنان گذاشته است. روشن نمودن تاریخچه و ریشه های به وجود آمدن آن موضوعی است که در فصول آتی و در تبیین مطالب در مورد فراماسونری خصوصاً طریقت رازآمیز کابالا راه گشا خواهد بود.
در این موضوع مواجهه قوم بنی اسرائیل با قوم بت پرست اولین رویارویی آنان با بت پرستی بعد از خروج مصر می باشد خداوند متعال در سوره اعراف این داستان را این چنین بیان فرموده است:
وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
و بنی اسرائیل را از دریا گذرانیدیم. و بر قومی گذشته که به پرستش بت های خود دل بسته بودند. گفتند: ای موسی، همان طور که آنها را خدایانی است برای ما هم خدایی بساز. گفت: شما مردمی بی خرد هستید (اعراف 138)
در تفسیر این آیه حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه می فرماید:(4)
کلمه ” عکوف” به معنای اقبال و روی آوردن و ملازمت نمودن آن به چیزی است بر سَبیل تعظیم.(5)
و معنای این که فرمود: “اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ ” این است که تو برای ما معبودی قرار بده هم چنان که این قوم برای خود معبودی قرار داده و درست کرده اند.
… آنچه از داستان بنی اسرائیل بر می آید آنان مردمی مادی و حسی بوده اند، و در زندگی هیچ وقت از مساله اصالت حس تجاوز نمی کردند، و اعتنایی به ماورای حس نداشته اند، و اگر هم داشته اند از باب تشریفات بوده، و اصالت حقیقی نداشته. یهودی ها با داشتن چنین عقایدی سال های دراز تحت اسارت قبطی ها که رسمشان بت پرستی بود، و در عین اینکه عصبیت ایلی و خانوادگی مجبورشان می کرده که دین آباء و اجدادی خود را تا اندازه ای حفظ کنند باری تحت تأثیر بت پرستی آنان نیز بودند، و این تقریباً یک طبیعتی برای ایشان شده، و خلاصه در ارواحشان اثر عمیقی باقی گذاشته بود و به همین جهت بیشترشان خدای تعالی را جز جسمی از اجسام تصور نمی کردند، بلکه به طوری که از ظاهر تورات های موجود امروز بر می آید او را جوهر الوهی می پنداشتند که از نظر شکل شبیه به انسان است، و هر چه موسی (علیه السلام) ایشان را به معارف دینی و به حق نزدیک می کرد نتیجه اش تنها این می شد که صورت و شکل خدا را در ذهن خود تغییر دهند، به همین علت وقتی در مسیر راه به قومی برخوردند که دارای بت هایی بوده و آن بت ها را می پرستیدند، عمل ایشان را پسندیده یافته و آرزو کردند که آنان نیز چنین بت هایی می داشتند، لذا از موسی (علیه السلام) تقاضا کردند که برای ایشان بت هایی درست کند هم چنان که آن قوم برای خود درست کرده بودند.
مورد دیگر در این باره غیبت چهل روزه حضرت موسی (علیه السلام) و فتنه سامری است که خداوند متعال آن را این چنین بیان فرموده است:
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسَى فَنَسِیَ
آن گاه سامری با آن زر و زیورها مجسّمه گوساله ای بساخت که صدایی شگفت داشت و (با این شعبده سامری و پیروانش) گفتند: خدای شما و خدای موسی همین گوساله است که موسی فراموش کرده است. (طه 88)
و در تفسیر این آیه حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه می فرمایند:(6)
در کلمه ی “اخرج” دلالتی است بر اینکه کیفیت ساختن گوساله پنهانی و دور از مردم بوده، چون فرموده گوساله ای برایشان بیرون آورد، و کلمه ” جسد ” به معنای جثه ای است که جان نداشته باشد، و به هیچ وجه بر بدن جاندار اطلاق نمی شود، این نیز دلالت دارد بر اینکه گوساله مذکور بی جان بوده، و در آن هیچ اثری از آثار حیات نبوده ، و کلمه ” خوار ” – به ضمه خاء- به معنای آواز گوساله است و ضمیر در ” نسی ” به قول بعضی (7) از مفسران به موسی بر می گردد، و معنا این است که گفتند: این است معبود شما و معبود موسی، ولی موسی این معبود خود را فراموش کرده و با این که اینجا است او به جستجوی آن به (کوه) طور رفته. بعضی دیگر گفته اند ضمیر آن به سامری بر می گردد و مراد از آن فراموش کردن خدای تعالی است بعد از آنکه به یاد او بود، چون به او ایمان آورده بود و معنایش این است که سامری بعد از آنکه به پروردگارش ایمان آورده بود. او را فراموش کرده، عملی انجام داد که قوم را گمراه نمود.
و ظاهراً جمله ” فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسَى ” از آنجا که نسبت گفتن را به جمع داده و فرمود: “گفتند” این است که در قضیه ساختن گوساله، افراد دیگری همدست سامری بوده اند.
علاوه بر این نمونه های زیادی هم در تورات موجود است که از آن جمله:
«هنگامی که بنی اسرائیل در شطیم اردو زده بودند، مردانشان با دختران قوم موآب زنا کردند. این دختران آن ها را دعوت می کردند تا در مراسم قربانی بت هایشان شرکت کنند. مردان اسرائیلی گوشت قربانی ها را می خوردند و بت ها را پرستش می کردند چندی نگذشت که تمامی اسرائیل به پرستش بعل فغور که خدای موآب بود روی آوردند از این جهت خداوند به شدت بر قوم خود برافروخته شد.»(8)
«پس اسرائیلی ها در میان کنعانی ها، حیتی ها، اموری ها، فری ها، حوی ها و یبوسی ها ساکن شدند. مردان اسرائیل به جای اینکه این قبایل را نابود کنند با ایشان وصلت نمودند. مردان اسرائیلی با دختران آنها ازدواج کردند و دختران اسرائیلی به عقد مردان ایشان درآمدند و به این طریق بنی اسرائیل به بت پرستی کشیده شدند.»(9)
«سلیمان پادشاه به غیر از دختران فرعون دل به زنان دیگر بست. او بر خلاف دستور خداوند زنانی از سرزمین قوم های بت پرست مانند موآب، عمون، ادوم، صیدون و حیت به همسری گرفت… این زن ها به تدریج سلیمان را از خدا دور کردند به طوری که او وقتی به سن پیری رسید به جای اینکه مانند پدرش داوود با تمام دل و جان خود از خداوند، خدایش پیروی کند به پرستش بت ها روی آورد.»(10)
و یربعام پادشاه اسرائیل برای اینکه از رفتن مردم اسرائیل به اورشلیم جلوگیری کند و مانع گرایش احتمالی آنان به پادشاه یهودا شود گوساله طلایی می سازد:
«یربعام (پادشاه دولت اسرائیل) بعد از مشورت با مشاوران خود دو گوساله از طلا ساخت و به قوم اسرائیل گفت: لازم نیست برای پرستش خدا به خودتان زحمت بدهید و به اورشلیم بروید. ای اسرائیل این گوساله ها خدایان شما هستند چون این ها بودند که شما را از اسارت مصری ها آزاد کردند.»(11)
و البته روایاتی از این دست در عهد عتیق بسیار است اما نکاتی که می توان از این مطالب استفاده کرد اینکه قوم بنی اسرائیل در دو موضوع متفاوت در معرض اندیشه ها و مظاهر بت پرستی بوده اند ابتدا در دوران اسارت فرعونی و دیگری بعد از دوران اسارت و در مواجهه با اقوام دیگر از جمله کنعانیان که در سرزمین موعود بنی اسرائیل سکونت داشتند. سال ها حضرت یعقوب (علیه السلام) در کنعان ساکن بودند تا اینکه با پیش آمدن داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و صاحب مقام شدن وی در دربار مصر، بنی اسرائیل عازم مصر می شوند جایی که به همت حضرت یوسف (علیه السلام) اکثراً مردمانی خداپرست دارد اما با گذشت سال ها و وفات یوسف پیامبر، بنی اسرائیل به تدریج از یکتاپرستی فاصله گرفته و به پرستش خدایان مصری می پردازند تا اینکه خداوند آنان را عذاب می کند. در ادامه و با تغییر حاکمیت در مصر و بازگشت فراعنه بنی اسرائیل به بردگی و اسارت گرفته می شوند در حالی که به جز عده ای معدود بقیه به پرستش خدایان مصری مشغولند. با تولد حضرت موسی (علیه السلام) و به لطف خدا آنان از چنگال فرعونیان نجات پیدا می کنند اما پرستش خدایان مصری چنان در دل و جان آنان رسوخ کرده بود که بلافاصله بعد از عبور معجزه گونه از نیل و در حالی که هنوز پاهایشان خشک نشده با دیدن عده ای که مشغول به بت پرستی اند خواهان خدایی مانند آنان می شوند. باز در ادامه در غیبت چهل روزه پیامبرشان، وقیحانه به تحریک سامری گرد گوساله طلایی حلقه می زنند و این داستان در اواخر حیات حضرت موسی (علیه السلام) شکل حادتری به خود می گیرد تا جایی که آشکارا عده ای بت پرست می شوند. اما ورود آنان به کنعان درس های عبرت آموزی دارد.
کنعان سرزمینی خوش آب و هوا با زمین هایی مرغوب بود اما چیزی که اهمیت این سرزمین را دوچندان می کند تأثیرات عمیقی است که آیین و اعتقادات کنعانیان بر روی بنی اسرائیل نهاد. کنعانیان در ابتدا یکتاپرست بودند اما با انحراف شان از خداپرستی به نوعی آیین طبیعت پرستی روی آورده بودند. آنها به مقتضای زندگی کشاورزی که داشتند طبیعت دوره ای از پرستش قوای طبیعت را طی کرده بودند. آن ها خدایان خود را بعل می نامیدند یعنی مالک زمین. به اعتقاد آنها هر قطعه زمین، حاصلخیزی و باروری خود را مرهون یکی از این بعل ها بود. آنها برای خدایان خود در جای جای سرزمین کنعان معابدی ساخته و کاهنان این معابد مراسمی را که متشکل از انجام اعمالی خاص بود اجرا می کردند. نکته حائز اهمیت در میان آداب و رسوم مذهبی کنعانیان تأکید بر مسائل جنسی بود.
مهم ترین این خدایان یکی بعل، خدای طوفان بود و دیگر آنات (که هم چنین به اسامی آشتورت و یا آستارته نیز خوانده می شد) که الاهه عشق، جنگ و باروری و حاصلخیری بود. اساطیر مرتبط با بعل و آنات بسیار مفصل و برجسته می باشد. بیشتر این داستان های اساطیری حول محور مسائل جنسی و باروری دور می زد، که همین مطلب نیز به آداب و عبادات دینی انتقال یافته بود. خودفروشی مقدس، از ناحیه مردان و یا زنان در مراسم روزانه و یا فستیوال های مذهبی طولانی تر، امر پیش پا افتاده ای بود.(12)
علاوه بر کنعانیان همسایگان آن ها هم به ادیانی غیر از یکتاپرستی اشتغال داشتند و این برای بنی اسرائیل که خواهان ورود به این سرزمین بود بسیار خطرناک می نمود چرا که آنان تجربه تلخ زندگی در کنار مصریان بت پرست را هم از سر گذرانده بودند که در نهایت به بت پرستی آنان ختم شده بود. بنا بر همین تجربه تلخ بود که پیامبرشان حضرت موسی (علیه السلام) دستورات شدیداللحنی نسبت به آنان در مورد مواجهه با کنعانیان به آنها داده بود.
«در شهرهای داخل مرزهای سرزمین موعود هیچکس را نباید زنده بگذارید هر موجود زنده ای را از بین ببرید. حیتی ها، اموری ها، کنعانی ها، فرزی ها، حوی ها و یبوسی ها را به کلی نابود سازید. این حکمی است که خداوند، خدایتان داده است. منظور از این فرمان آن است که نگذارد مردم آن سرزمین شما را فریب داده در دام بت پرستی و آداب و رسوم قبیح خود گرفتار سازند و شما را وادارند گناه بزرگی نسبت به خداوند خدایتان مرتکب شوید».(13)
اما سفارش های پیامبر قوم نیز کارگر نیافتاد و بنی اسرائیل تحت تأثیر کنعانیان قرار گرفتند و در کنار یهوه خدای ملی خود بعل هایی هم جای دادند و کم کم با رفاقت بیشتر با کنعانیان خدای خود را به فراموشی سپردند. و در ادامه خواهیم دید که مخلوطی از آیین های مصر باستان و اعتقادات کنعانیان در تصوف یهودی یا کابالا نمایان می شود و با فقراتی از یهودیت شکلی اسرار آمیز و عرفانی به خود می گیرد.
پینوشتها:
1. برای اطلاعات بیشتر ر. ک رد پای سامری صفحه 238
2. اول پادشاهان باب 11، بندهای 12 – 1 همین معبد است که امروز در فراماسونری و آرزوی بازسازی آن در صهیونیسم دارای ارزش بالایی است یعنی معبدی که به قول تورات سلیمان در عصیانی بت پرستانه آن را بنا نهاد!!!
3. نعل یک مفهوم کهن سامی به معنای خداوند است که بت گوساله طلایی یکی از نمادهای آن بود.
4. ترجمه المیزان، ج 8، ص : 301.
5. مفردات راغب ص 342 ماده عکف
6. ترجمه المیزان، ج 14، ص؛ 269.
7. کشاف، ج 3، ص 83.
8. اعداد، فصل 25 بندهای 1 تا 4.
9. داوران، فصل سوم، بندهای 5 تا 7.
10. اول پادشاهان، فصل 11 بندهای 1 تا 5
11. اول پادشاهان، فصل 12 بندهای 27 و 28.
12. مددی حجت الله، ص 163 به نقل از جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز صل 586.
13. تثنیه، فصل 20 بندهای 17 و 18 – تکرار کلمه خداوند خدایتان در تورات ناظر بر برگزیدگی یهود و اختصاص داشتن الطاف خدا به این قوم می باشد و نکته دیگر اینکه همین سیاست قتل عام در فلسطین اشغالی جریان دارد.
منبع مقاله:
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول