«اللهم انی اسئلک الهدی والتقی والعفاف والغنی والعمل بما تحب وترضی»1
خداوند متعال نسخه های هدایت وسعادت بشریت را به واسطه پیامبران ، هادیان وراهبران مصلح برای امتهای مختلف فرستاده است، که کاملترین آنها دردین مبین اسلام متجلی است، این دستورات براساس شناخت دقیق ابعاد گوناگون وجودی انسان، متضمن دستیابی به زندگی شایسته ونیل به کمال حقیقی وسلامت جسم وروح اوست .
در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت براساس احیای تمامی تمایلات فطری وهدایت همه خواهش های طبیعی بشر استوار است وشناخت این تمنیات فطری وارضای صحیح ومعتدل هر یک از آنها اساسی ترین پایه تربیت انسان می باشد . چنین تربیتی هماهنگ با نظام حکیمانه خلقت وبر وفق قانون آفرینش است، انسان را به شایستگی می سازد وموجبات خوشبختی وسعادت ابدی او را فراهم می کند.
«فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطرالناس علیها»2
گرایش به زیبائی از قبیل : زیبا پوشیدن، زیبا سخن گفتن، خود را آراستن، معطر کردن وتمایلات جنسی، همه وهمه اموری است که از فطرت انسان برمی خیزد.
آنچه مهم است، نگهداشتن حریم وخارج نشدن ازحد اعتدال دراین موارد می باشد، نه سرکوب کردن خواهشهاوتمایلات فطری ودرونی ونه تند روی وافراط درآنها، اساسا معنای عفت همین است. یعنی شخصی عفیف وپاکدامن است که بتواند شهوات وغرایز خودرا تحت کنترل درآورد،به طوری که از حد اعتدال خارج نگردد.
پافشاری برمنزلت عفاف دردین اسلام تا جائی است که امام المتقین، امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام)، مقام وجایگاه عفیف را با مقام شهید در راه خدا مقایسه می کند.
«ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف لکاد العفیف ان یکون ملکاً من الملائکه.
پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد وآلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست ». 3
اما با کمال تأسف، همزمان با گام نهادن بشر به سکوی آسمان وحکمفرمائی فن آوری بر مغز واراده بشر، فرشته عفت واخلاق نیز از بسیاری جوامع رخت بربست. زن که مظهر عفاف، حیا وعشق ورزی به قداست وپاکی، مام بشریت محسوب می شد وتداعی صفات فرشتگان درروی زمین وکانون گرم خانواده می نمود، به عنوان ابزاری بی مقدار در کوی وبرزن چون کالائی دردست طماعان وگردانندگان بازار هوی وهوس درآمد ودرمعرض هجوم همه جانبه جریان های سوء سیاسی وتبلیغاتی وسراشیبی سقوط قرار گرفت وکرامت ذاتی اش زیر غباری از غفلت وفراموشی مدفون شد.
ازآن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت وهمه به دورآتش شهوت رقصیدند ونظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای اداره وبقای خانواده وضع شده بود ونیز روحانی ترین روابط انسانی میان زن ومرد، یکباره فروریخت واز ارزش واعتبار زن، درنظر مردانی که برای وصول به کعبه وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه ازبدی، گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی وتجاوز به زن ومقام شامخ او بود، درحق او روا داشتند.
شکی نیست که حفظ سلطه اقتصادی، سیاسی ونظامی کشورهای سرمایه داری استعمارگری برسایر کشورها ومناطق عقب نگاه داشته شده استعمارزده، بدون سلطه فرهنگی وتنیده برافکار وعقاید وفرهنگ مردم این مناطق، ممکن نبوده ونخواهد بود، که استعمار برای رسیدن به این هدف شوم از کتب درسی مدارس گرفته تا مقالات علمی، برنامه های سینمائی، رادیوئی، تلویزیونی، ویدیوئی، ماهواره وغیره به صورت گوناگون بهره برداری می کند وهمواره در صدد است که مردم، به ویژه روشنفکران جوان، بخصوص امت اسلامی را از تاریخ جامعه خود جدا سازد وطرز تفکر استعماری را رواج دهد وهر چه افزونتر، از خود بیگانگی وبیگانه پرستی را توسعه بخشد.
آنچه می تواند جامعه ای را از این تفکرات شوم واضمحلال وسقوط به ورطه نابودی مصون داشته وحفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف وتبیین ابعاد مختلف آن درجامعه است. این نوشتار به همین منظور انتخاب وتنظیم یافته است.
مفهوم وتعریف عفاف
درتعالیم اسلامی، مفهوم واژه عفت، برکنترل شهوات وجلوگیری آن درخروج از مرز اعتدال دلالت می کند.
در قران کریم «حالت نفسانی که از غلبه شهوت باز دارد » آمده است . به بیان قران کریم عفیف به شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار وبا مناعت باشد .4
این تعبیر در افراد وموارد مختلف، شرایط خاص خود را دارد . به عنوان مثال :
الف) عفت در فقیر عبارت است از : قناعت ورزی وحفظ نفس از تمایلات شهوانی تا گناهی از وی صادر نشود.
ب) عفت در غنی عبارت است از : نگهداری وحفظ نفس از شهواتی که به واسطه وسعت مال وامکانات مالی برای توانگر حاصل می شود. «ومن کان غنیا فلیستعفف ».5
ج)عفت در افرادی که توانائی برانجام نکاح ندارند، خودداری نفس از شهوات وحفظ پاکدامنی از آلودگی به گناه .
د) عفت در زنان سالخورده به نگهداری حفظ خویشتن است از آنچه نفس بدان میل می کند ، از قبیل : ظاهر کردن زینت وخودآرائی. 6
عفاف ، ریشه در فطرت
فطرت امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار داده وانسان بدون اکتساب، به آن میل ورغبت دارد . عفاف نیز یکی ازاین باورهاست. روح عفت وپروا پیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون برانسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه وکیفیت بروز آن دردوره های مختلف متفاوت باشد، اما این خصلت همیشه بروز وظهور داشته است. قران کریم درداستان آفرینش آدم وحوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند :
« فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجره بدت لهما سوء تهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه »7
(شیطان) آن دورا فریفت وبه پستی افکند . چون ازآن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد وبه پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند.
درادیان الهی نیز، توصیه به عفاف وحیا فراوان شده است.
دررساله پولس درعهد جدید می خوانیم : «زنان خویشتن را به لباس مزین به حیا وپرهیزکاری بیارایند، نه به زلفها وطلا ومروارید ورخت گرانبها ». 8
برخی براساس مجسمه های برجامانده ، کتیبه ونقش برجسته های تاریخی چنین استنتاج کرده اند که سرما وگرما، علت اصلی اختیار پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا وپوشاندن شرمگاه بوده است.9 وزنان ایرانی دردوره های مختلف از مادها، هخامنشیان، اشکانیان وساسانیان نیز، دارای پوشش بوده اند. 10
«فرید وجدی» دراین باره می نویسد : حجاب زنان قدمتی طولانی دارد، آنگاه به نقل دایره المعارف لاروس چنین ادامه می دهد، زنان یونانی دردوره های گذشته صورتها واندامشان را تا روی پا می پوشاندند. سخن در مورد حجاب، درلابلای کلمات قدیمی ترین مؤلفین یونانی نیز به چشم می خورد، حتی « بنیلوب» همسر پادشاه «عولیس » نیز با حجاب بوده است وزنان شهر «تیب» نیز دارای حجاب خاصی بودند بدین صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو سوراخ بود که مقابل دو چشمان قرار می گرفت تا بتوانند به خوبی ببینند. در «اسبرطاء » از موقع ازدواج حجاب را رعایت می کردند . نقشهائیکه برجای مانده حکایت می کند که زنان سررا پوشانده ولی صورتهایشان باز بوده است وهنگامی که به بازار می رفتند، صورت هایشان را نیز می پوشانده اند . حجاب در زنان سیبری وساکنان آسیای صغیر وجود داشته وزنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده اند .11
همه این موارد نشان می دهد که حیا وعفت، خصلتی انسانی است وآدمیان به حکم نهاد وآفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی برلزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تاکید دارند، اگر چه رعایت آن درهمه جا یکسان نیست ومیزان به فعلیت رسیدن آن درافراد مختلف است.
شکل گیری عفاف در سایه وراثت وتربیت
دوعامل وراثت وتربیت، نقش مهم ومؤثری در پرورش سجایای اخلاقی، پاکدامنی، سعادت وخوشبختی انسان دارند. با شناخت دقیق وتوجه کافی به دو موضوع وراثت وتربیت وبکارگیری دستورات صحیح ومناسب دراین زمینه می توان صاحب نسلی پاک، سالم وسعادتمند شد.
«وراثت عبارت است از: نیروی طبیعی در موجود زنده که به وسیله آن، صفات از اصل به نسل منتقل می شود، خواه این صفات مخصوص این نسل باشد، خواه مشترک میان تمام افراد این نوع یا بخشی ازآنها باشد.»12
به تعبیر دیگر : « انتقال صفات وخصوصیات جسمانی، روانی وحالات وویژگیهای اخلاقی ورفتاری از پدر ومادرویا اجداد به نسلهای بعدی». 13
این خصوصیات وویژگیها درجهت مثبت یا منفی در افراد تاثیر می گذارند، «سلامت یا بیماری والدین، اختلالات روانی وعاطفی، عفت ویا آلودگی، سطح درک وفرهنگ،ایمان واعتقاد، خوی واخلاق والدین، همه وهمه درزندگی انسان مؤثرند. علم روانشناسی ژنتیک ثابت کرده است که حتی حال وهوای زن وشوهر درحین انعقاد نطفه، درفرزندان اثر می گذارد، اضطراب وتشویش، امنیت خاطر، حتی احساس گناه وفریب، درسرنوشت کودک مؤثر است».14
امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام دربیان این امر مهم می فرمایند:
«اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه ومحضره»15
وقتی اصل وریشه انسان، خوب وشریف باشد، نهان وآشکارش خوب وشریف است
ودر جای دیگر می فرمایند:
«حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق»16
نیکوئی اخلاق، دلیل پاکی وفضیلت ریشه خانوادگی است. چنانکه از پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) روایت شده که فرمود:
«الشقی شقی فی بطن امه والسعید سعید فی بطن امه » 17
براین اساس مراقبتها وخودسازی جسمی وروحی پدرومادر، تقوی، عفاف وپیراستن خود از محرمات ومعاصی نقش بسیار مؤثر ومهمی درسعادت فرزند دارد.
مرحوم شیخ مرتضی انصاری (ره) پیشرفت های علمی ومعنوی خودرا نتیجه زحمات ورعایت های مادرشان می دانند ودانشمندانی همچون آیت الله مطهری وبهشتی که نقش مهمی درتبیین فرهنگ اسلام داشتند از مادرانی پاکدامن، شجاع، مومن وعفیف برخوردار بودند18
وبه همین خاطر است که درحدیث نبوی(صلی الله علیه واله) اینگونه آمده است
« طوبی لمن کانت امه عفیفه» 19
محیط تربیتی کودک، یعنی محیطی که شخص درآن متولد می شود ودرآنجا رشد می یابد نیز، درسعادت وشقاوت او بسیار مؤثر است. پدران ومادرانی که محیط مساعدی برای تربیت صحیح فرزندانشان به وجود می آورند ودر معاشرت با آنان گفتاری پاک ورفتاری پسندیده دارند وقدم به قدم، برنامه های تربیتی وفضائل اخلاقی را درپرورش فرزندان خود، مد نظر قرار می دهند، می توانند جوانانی ازهر جهت شایسته تربیت کنند وازاین طریق اوامر الهی را اجرا ووظیفه خود را نسبت به فرزند وجامعه انجام دهند.
بسیاری ازبدبختی های اجتماعی وآلودگیهای اخلاقی وبی عفتی جوانان ازمحیط خانواده سرچشمه گرفته ومعلول تربیتهای نادرست ویا عدم نظارت والدین بر فرزندان است.
«کل مولود یولد علی الفطره، فابواه یُهَودانه ویُنصرانه ویُمجسانه»20
هرنوزادی برفطرت الهی به دنیا می آید، پس پدرومادر اورا به دین یهود ونصرانی وزرتشتی گرایش می دهند . بنابراین وراثت وتربیت خانوادگی، اساس شخصیت فرد را تشکیل می دهد ومی تواند اورا به انسانی عفیف با اخلاق وموفق، یا انسانی فاسد،منحرف ومضر تبدیل کند.
دامنه عفاف
بررسی ابعاد مختلف عفاف وگستره آن درشئونات فردی واجتماعی دامنه وسیعی دارد که با استفاده از قران وسنت به چند مورد از آن اشاره می کنیم:
1- عفت درفکر
گرانبهاترین سرمایه ای که خداوند به نوع بشرارزانی داشته، گوهر فروزان عقل است. همه اعمال، احساسات، رفتاروحتی توانائیهایمان براساس اندیشه وفکر حالت می گیرد. هر عمل ورفتاری چه خوب وچه بد، چه اینکه نتیجه آن خیر یا شر باشد، از فکر واندیشه سرچشمه می گیرد، به عبارت ساده تر، آنگونه که می اندیشیم ، عمل می کنیم.
هرچه فکر انسان متعالی تر وبا فطرت کمال جوی او(که خالی ازهرگونه زشتی وپلیدی است) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تکامل را می پیماید. چنانچه، مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «من عقل عف»21 هر آنکس که عقل دارد عفت می ورزد. ودرجای دیگر می فرمایند: «عقل انسان، به میزان عفت وقناعتش سنجیده می شود»22
ازاین رو ، عقل یکی از عوامل مؤثر درتعدیل خواهشهای نفسانی ورام کردن غرایز بشری است. عقل براساس محاسبه صحیح، آزادی انسان را محدود می کند ودرمسیر زندگی، راه را از بیراهه وروا را ازناروا تمیز می دهد. عقل می تواند شهوات وتمایلات بشررا اندازه گیری کندوموجبات تعدیل خواهشها را فراهم آورد وهمچنین قادر است غرایز آدمی را به خیر وصلاح هدایت کند وازتند روی وطغیان باز دارد وخلاصه عقل، راهنمائی است که پیروی ازآن مایه فلاح ورستگاری بشراست. حضرت علی علیه السلام دراین باره می فرمایند:
« فکرک یهدیک الی الرشاد»
افکار عاقلانه ات تورا به راه صواب وهدایت واقعی راهنمائی می کند.23
انسانی با شرف است که افکار او شریف وبالعکس انسانی آلوده وگنهکار است که اندیشه وفکراو آلوده باشد . جان کلام این است ، برای رسیدن به زندگی حقیقی وسعادتمندانه محتاج اندیشه وفکری عفیف، صادق وقابل اعتماد هستیم.
2- عفت درنگاه
ارزش واهمیت این موضوع ازاین بابت است که چشم، دروازه دل است . آنچه ازاین دریچه وارد وجودشخص می شود، گاهی اورا به سرمنزل سعادت وگاه به ورطه سقوط وذلت می کشاند. دل، آنچه را که ازطریق چشم می بیند وحس می کند، مورد تحلیل قرار داده وزمینه را برای انفعال دربرابرشرایط موجود ودر پی آن حرکت برای کسب وتصرف آن شرایط واقناع آن فراهم می نماید. واین سخن درستی است که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» حال فرق نمی کند که آن نگاه به صواب بوده ومجاز ویا ناصواب بوده وغیر مجاز.
از آنجا که خداوند، خالق انسان است ونسبت به تمام صفات واخلاقیات او آگاهی کامل دارد ، مصلحت، خیر وصلاح اورا بهتر ازهرکسی می داند، لذا به عفت درنگاه توصیه فرموده وانسان را از نگاه های آلوده برحذر می دارد . «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم …. وقل للمومنات یغضضن من ابصارهن »24 بیان صریح این آیات، حرمت نگاه کردن مردوزن نامحرم به یکدیگر است . عبارت «ذلک ازکی لهم» در این آیه، اشاره دارد که توصیه به عفاف ولزوم پرهیز از چشم چرانی ویا خود نمائی زن، به منظور پاکی جان وروان انسانها وتطهیر آنان از پلیدی، آلودگی، نابسامانیهای اخلاقی، خانوادگی واجتماعی است واین امری است که باسعادت مرد وزن ونسل انسانی مرتبط است.
آری نگاه، جرقه ای است که غریزه را شعله ور می سازد .
«النظره بعدالنظره تزرع فی القلب شهوه وکفی بها لصاحبها فتنه» .25
نگاه پس از نگاه، همچون تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است که چه بسا مدت آن کوتاه ولی مورث حسرت وافسوسی دراز وطولانی است .
«والنظرسهم من سهام ابلیس مسموم وکم من نظره اورثت حسره طویله ».26
افراد چشم چران بیش از هر کس جان وروان خودرا به تعب می اندازند وپس آن دچار اضطراب، نگرانی وبه جوش آمدن هیجانات خود می شوند وبه دنبال آن طعمه هوس آلود، باعث رسوائی برای خود ودیگران می گردند. ازاین روست که امامان ما به انذار وتبشیر پیروان خود پرداخته واحادیثی درمدح وتشویق کسانی که در نگاه خود عفت داشته و عقاب سخت ودردناک افرادی که خود را به ورطه چشم چرانی ونگاه آلوده انداخته اند، بیان فرموده اند.
امام صادق (علیه السلام) دراین باره تصریح می فرمایند: وقتی انسان نگاهش به سیمای زنی می افتد چشمش را ببندد وبه آسمان متوجه گردد خدای متعال بلا فاصله یکی از حوریه های بهشتی را به عقد او درمی آورد.
27 وحضرت رسول (صلی الله علیه واله ) می فرمایند: هر مسلمانی که یکبار به زنی بنگرد، آنگاه چشم ازاو بازدارد ، خدای متعال اورا با عبادتی انس دهد که لذت آن را درقلب خویش احساس کند28
درجای دیگر امام صادق علیه السلام می فرمایند: هرکس چشم خودرا از گناه پر کند، روز قیامت خدا چشم اورا ازآتش پرخواهد ساخت مگر، توبه وبازگشت نماید.29
3-عفت درمعاشرت
واضح است که فعالیت های اجتماعی زنان وحضور آنان درعرصه های مختلف، زمینه تعادل وارتباط بین زن ومرد را بیشتر کرده است . درپرتو حضور اجتماعی، بسیاری از استعدادها وقابلیتها به فعلیت می رسد، تعلیم وتعلّم، توسعه، تکنولوژی وبالارفتن فهم سیاسی وآگاهی اززمان محقق می شود وهمچنین درسایه فعالیت اجتماعی، وظیفه امر به معروف ونهی ازمنکر عملی می گردد. ازاین رو یکی از انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالارفتن شخصیت علمی، معنوی واجتماعی آنان است، که بدون این حضور، انجام این مهم دست یافتنی نیست ویا با دشواری ومشقت همراه است. درزمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) زنان پرسشهای خودرا از پیامبر(صلی الله علیه واله) می پرسیدند وهیچگاه رسول خدا آنها را منع نمی کرد. آنچه مسلم است واز قران وسیره پیامبر(صلی الله علیه واله) وائمه اطهارعلیه السلام دریافت می شود، این است که زنان بارسول اکرم (صلی الله علیه واله) وامامان بزرگوار معاشرت وگفتگو داشته واین یک امر طبیعی وعادی بوده است .
ازدیدگاه اسلام، مشارکت اجتماعی زنان وتعامل وارتباطاتی که دراین زمینه پیش می آید تجویز شده، اما این روابط، همواره دارای آداب وشرایطی است که آن را عفت در روابط اجتماعی نامیده ایم .
الف- پرهیز از محادثه که آن عبارت است از: گفتگوئی که هزل ولهورا به همراه داشته وبا نوعی فتنه انگیزی آمیخته است . حضرت رسول (صلی الله علیه واله) می فرمایند:
« ومن فاکه امراه لا یملکها حبسه الله بکل کلمه کلمتها فی الدنیا الف عام » 30
هر کس بازن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمه ای که بااو سخن گفته، هزارسال زندانی می گردد.
ب- پرهیز ازخلوت : امام موسی بن جعفر (علیه السلام )به نقل از پیامبر( صلی الله علیه واله) فرمودند : هرکس به خدا وروز قیامت ایمان دارد، هرگز درجائی که نفس زن نامحرمی را می شنود، توقف نکند. 31
همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه واله) می فرمایند: آگاه باشید هرگز مرد وزنی باهم خلوت نمی کنند مگر آنکه سومی آنان شیطان است. 32
ج- پرهیز از مصافحه: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه واله) فرمودند: « ومن صافح امراه تحرم علیه فقد باء بسخط من الله عزوجل .» 33هرکس بازنی که محرم او نیست مصافحه کند غضب حق تعالی را برای خود خریده است. درجای دیگر می فرمایند: هرکس به طور حرام با زنی مصافحه کند، یعنی بااو دست بدهد، روزقیامت درغل وزنجیر بسته وبه آتش انداخته می شود.
د- پرهیز از استعمال عطر وبوی خوش : رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هرزنی که خود را خوشبو کند وازخانه خارج شود مورد لعنت قرار می گیرد تازمانی که به خانه مراجعت کند.34
درجای دیگر می فرمایند: « اذا تطیبت المراه لغیر زوجها فانما هو نار وشنار» 35 زنی که خودرا برای دیگران خوشبو کند، خود آتش است وننگ محسوب می شود.
4- عفت درزینت
تمایل آدمی به زیبائی وجمال، یکی از خواهشهای فطری بشراست واحساس لذت از مناظر زیبا، با سرشت انسان آمیخته است. این نکته واضح است که برای شناسائی همه زیبائیها ودرک جمال طبیعی وهنری، تنها حس فطری جمال دوستی کافی نیست، بلکه باید این نیروی طبیعی، تربیت ودرپرتو پرورشهای صحیح بسط وتوسعه یابد. پرورش صحیح می تواند استعدادها را آشکار سازد وازقوه به فعلیت درآورد. به هر نسبتی که سطح دانش وفرهنگ یک کشور ترقی کند وبه هر نسبتی که عواطف مردم شکفته تر شود، زیبائیها بهتر درک واحساس می گردد. چنانچه دردنیای امروز وبین ملل واقوام پیشرفته، مسئله زیبائی مورد کمال توجه قرار گرفته وتمام طبقات مردم، به زیبائی ابراز علاقه شدید می کنند واین حس پیوسته رو به فزونی است وروزبه روز تشدید می شود.
آیین مقدس اسلام نیزکه برنامه جامع سعادت وکامیابی بشراست به این موضوع توجه مخصوص دارد ودرضمن تربیت وپرورش قوه جمال دوستی، استفاده ازآن را نیز به پیروان خود توصیه می کند وبا حمایت ازاین قوه، یکی ازخواهشهای طبیعی بشررا ارضاء می نماید وحتی درکتب اسلامی، روایات بسیاری درباره ارزش زیبائی وجمال انسان آمده است. رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:
«علیکم بالوجوه الملاح والحدق السود»36
برشما باد که با خوبرویان نمکین صورت ومشگین چشم معاشرت کنید.
حضرت علی (علیه السلام) دراین باره فرمودند:
« حسن وجه المومن حسن عنایه الله به»37
روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند به آنان است.
بدین سان جامه زیبا پوشیدن، مسواک زدن، شانه وروغن زدن به مو وگیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن، وسرانجام آراستن خویش هنگام عبادت ومعاشرت با مردم درمسجد یا محیط خانواده واجتماع، از مستحبات موکد وجزء برنامه روزانه مسلمانان است واین مطلب، ازآیات قرانی به خوبی استفاده می شود. « یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بهترین جامه های خود را درنماز می پوشیدندودرجواب کسانی که سبب این کاررا جویا شدند، فرمودند:
«ان الله جمیل ویحب الجمال فا تجمل لربی» 38
خداوند زیباست وزیبائی را دوست دارد، پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم .
همچنین «عباد بن کثیر» که فردی زاهد نما بود، به امام صادق (علیه السلام ) که لباس آراسته پوشیده بودند، اعتراض کرد وگفت : « یااباعبدالله توازخاندان نبوتی وپدرت علی (علیه السلام )همیشه کرباس می پوشید، این لباسهای فاخر چیست که به تن کرده ای ؟ چرا به لباس ساده تری اکتفا ننمودی؟ حضرت درجواب فرمودند: وای برتوعباد! این چه اعتراضی است که می کنی، خدا وقتی به بنده اش نعمتی داد، دوست دارد آن نعمت را ببیند.39
بنابراین خداوند نهی از زینت نمی کند، بلکه آنچه مذموم است ومورد نهی واقع شده، نهی از تبرج « ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی » 40 وآشکار کردن زینت در محافل اجتماعی که محل کار وتلاش زن ومرد مسلمان است، می باشد.
« ولا یبدین زینتهن».41 براین اساس نه تنها استفاده اززینتها ازنظر شرع اشکال ندارد، بلکه ارضاء تمایل خودآرائی وزینت که یکی ازخواهشهای فطری است، به تکامل ذوق وهنر وشکفتن احساسات کمک می کندوانسان را به راه تعالی روحی وپیشرفتهای عاطفی سوق می دهد. اما باید توجه داشت که این کار به زیاده روی وافراط نگرایدواز حد شایسته واعتدال خود تجاوز نکند. تجمل پرستی، زیاده روی وبی عفتی درزینت وخودآرائی، عوارض نا مطلوبی دارد. اگر این غریزه از حد ومرز شرعی خود خارج شود، آدمی را می فریبد وکام اورا تلخ وزندگی را بر وی تنگ می کند واو را دردام شیطان اسیر می سازد. علامه طباطبائی دراین باره می گوید:
« کمتر فسادی درعالم ظاهر می شود وکمتر جنگ خونینی است که نسلها را قطع وآبادی ها را ویران سازد ومنشا آن اسراف وافراط دراستفاده از زینتها ورزق نبوده باشد، زیرا انسان طبعاً اینطوراست که وقتی ازجاده اعتدال بیرون شد وپا از مرز خود بیرون گذاشت، مشکل می تواند خودرا کنترل کند» 42
امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند: « پیامبر(صلی الله علیه واله) زن را ازاینکه برای فرد اجنبی زینت کند، نهی فرموده واگر چنین کرد، حق است که خداوند اورا درآتش بسوزاند»
« نهی ان تتزین المرئه لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی الله ان یحرقها با لنار» 43
5- عفت درکلام
گستره فعالیت های زنان درجامعه کنونی، اهمیت بحث دراین موضوع را روشن می کندواحکامی که ما از منابع اسلامی دراین باره به دست می آوریم، همه وهمه بیانگر توجه دقیق وموشکافانه اسلام نسبت به سلامت جامعه وفرد می باشد، قران به انسان دستورداده که به گونه ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان درشما طمع کنند، « فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولاً معروفا»44 جمله « فلا تخضعن بالقول » اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد، یعنی به هنگام سخن گفتن جدی، خشک وبطور معمولی سخن بگوئید.
جمله « قلن قولا ًمعروفا » اشاره به محتوای سخن گفتن دارد، یعنی باید به صورت شایسته که مورد رضای خدای متعال وپیامبر (صلی الله علیه واله) وتوام با حق وعدالت است، سخن گفت، البته (قول معروف) معنی وسیعی دارد وهرگونه گفتار باطل وبیهوده وگناه آلودومخالف حق را نفی می کند. 45 بنابراین ازنظر قران هرگونه ناز وغمزه درکلام، با ادا واطوار سخن گفتن، تغییر صدا که افراد شهوتران را به فکر گناه می افکند وهر گونه سخن باطل وغیرحقی مردود است.
6-عفت درستر (حجاب)
یکی از پردامنه ترین موضوعاتی که دردنیای امروز راجع به زن وحیات اجتماعی او مطرح است، موضوع ستر یا حجاب زنان می باشد واین مسئله ای است که بحث های موافق ومخالف بسیاری را درجوامع غرب وشرق برانگیخته است. مخالفان پوشش برای اینکه طرفداران ومبلغان مذهب را به انزوا بکشانند ودرنتیجه دست خودرا به تجاوز به حریم عفت زنان باز گذارند، وسوسه ها وشبهاتی راازقبیل : حجاب مانع آزادی، کار ونشانه عقب ماندگی و…..است را درذهن زنان القاء کرده وخواستار آن می باشند که خود زنان علیه شرایط موجود، احکام فقهی والهی دین به قیام برخیزند.
مسئله پوشش وحفظ عفاف خاص دنیای اسلام وحتی دنیای ادیان نیست. براساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه وبه دور ازتمدن ومذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند، نوشته اند:
« زنهای تاتار از لحاظ عصمت، وقار ووظیفه شناسی دربرابر شوهران نظیر ندارند. پاکدامنی وحجب وحیای آنها قابل تحسین است. بی احترامی به عفت عمومی وهتک ناموس گناهی بزرگ است، درقانون نامه پاسای مغول، هتک ناموس، زنا وازاله بکارت کیفر اعدام داشت»46
ویل دورانت می نویسد: « دربریتانیای قدیم والدین ثروتمند درمدت پنج سال بحران جوانی، دختران خودرا درکلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گماردند، دختران حق خروج ازاین کلبه ها را نداشتندوتنها اقارب ونزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی ازقبا یل جزیره برنئو نیزعمل مشابهی داشته اند.»47 داستان آدم وحوا وبهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلا ذکر شد نیزدلیل همین مدعاست. بنابراین، مسئله پوشش وعفاف درهمه جوامع وملل به صورتهای گوناگون وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی وضروری برای زنان تعیین گردید. خداوند درچند آیه قران کریم موضوع لباس وپوشش را مطرح کرده است واهمیت، ارزش، هدف وفایده آن را بیان می کند. قران کریم گاهی هدف از لباس را پوشاندن اعضا، ستر عورت وحفظ بدن وگاه آن را وسیله زینت وگاه وسیله حرمت وشخصیت زن وبازدارنده از دستبرد آزار مزاحمان وافراد فاسد معرفی می کند. « یابنی آدم ! قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم وریشا……..» 48 « جمله یواری سواتکم» وصف لباس است ودلالت دارد براینکه لباس پوشش واجب ولازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست وآن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت ومایه رسوایی آدمی است.»49 « کلمه ریش» دراصل واژه عربی به معنی پرهای پرندگان است وچون پرهای پرندگان غالبا به رنگهای مختلف وزیباست، یک نوع مفهوم زینت درمعنی کلمه ریش نهفته است».50 بنابراین مراد ازلباس دراین آیه تنها پوشانیدن تن ومستورساختن زشتیهای آن نیست، بلکه لباس تجمل وزینت که اندام را زیباتر ازآنچه که هست نشان میدهد نیز مد نظر است.
« یاایها النبی قل لازواجک وبناتک»
51 ای پیامبر! به همسران ودخترانت وزنان مومن بگو روپوش های خودرا دربرکنند این کار برای اینکه شناخته ومورد اذیت قرار نگیرند بهتر است.
هنگامیکه زن پوشیده باوقار از خانه بیرون رود وجانب عفاف وپاکدامنی را رعایت کند.
افرا د فاسد ومزاحم، جرات نخواهند کرد متعرض وی شوند وبیماردلان که دنبال شکار می گردند از آن چشم پوشیده وفکر بهره کشی ازاورا، درمخیله شان خطور نمی دهند. ازنظر اصول کلی انسانی زن ومرد یکسانند، اما زنان ازجهت خصلت طبیعی که همان جنبه خاص زنانگی، ظرافت، لطافت وجاذبیت است، با مردان، تفاوت محسوس وانکار ناپذیر دارند.
درروایات آمده است: « المرئه ریحانه »52 زن همچون ریحانه یا شاخه گلی، ظریف است، اگر باغبان اورا پاس ندارد، ازدید ودست گلچین، مصون نمی ماند.
قران، زنان ایده ال را که در بهشت جای دارند، به مروارید محجوب وپوشیده در صدف تشبیه می کند، « کامثال اللولوالمکنون » 53
ویا آنهارا به جواهرات اصلی مانند یاقوت ومرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی دردسترس این وآن قرار نگیرند واز قدر وارزش آنها کاسته نشود. این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته ومحدوده مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.
پی نوشتها:
1-صحیفه فاطمیه ،ص96، دعاؤها(علیها سلام)، فی یوم الخمیس، ازدعاهای حضرت زهرا (سلام الله علیها )
2-روم ، 30
3-نهج البلاغه ،حکمت 474
4-لسان العرب- ج9-ص290- اقرب الموارد- ج2- ص 803- معجم الوسیط- ص 611-
5-قاموس قران، ج5ص19 –18
6-نساء ، 6
7-مصطفوی ، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم ، ص181-180
8-اعراف ، 22
9- عهد جدید، ص336
10-مجله پیام زن، مقاله انسان، پوشش وریشه های تاریخی، ج19ص69
11-زن به ظن تاریخ، ص71،ص141، ص115
12-دایره المعارف فرید وجدی، ج3، ص336
13- التربیه وطریق التدریس، صالح عبدالعزیز، ج1،ص124
14-اسلام وتعلیم وتربیت، حجتی، سید محمد باقر، ج1ص79
15-خانواده وکودکان گرفتار، علی قائمی، ص 12-10
16-غرر الحکم، ج1، ص327
17-همان،ص379
18-جامع الصغیر،سیوطی ،ج2، ص36
19-فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش10،ص46
20-المستدرک،ج14، ص159
21-مسند احمد بن حنبل، ج2، ص275
22-غرر الحکم ،ج2، ص611
23- همان، ص863، «یستدل علی عقل الرجل بالعفه والقناعه»
24-جوان، محمد تقی فلسفی،ص365
25- نور، 30و31
26- وسایل الشیعه ،ج7، ص139
27- همان ، ص138
28- همان، 139، «من نظر الی امراه فرفع بصره الی السماء اوغض بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحورالعین»
29- نهج الفصاحه ، ص551،مامن مسلم ینظر الی المراه اول رمقه
یغض بصره الا احدث الله تعالی له عباده یجد حلاوتها فی قلبه»
30-وسایل الشیعه، ج7،ص142 «من ملا عینه حراما ملا الله عینه یوم
القیامه من النار الا ان یتوب ویرجع»
31-وسایل الشیعه، ج14،ص133
32-همان،ص134،عن موسی بن جعفر و ابائه
33-کلمه الرسول،ص413،قال رسول الله(ص): الا یخلون رجل بامراه الا کان ثالثهما الشیطان.
34- وسائل الشیعه،ج14،ص142.
35- بحارالانوار،ج103،ص247،ای امراه تطیبت وخرجت…
36- نهج الفصاحه،ص36
37-سفینه البحار،ص546
38- غررالحکم، ص379
39- مجمع البیان، ج2،ص412
40- وسایل الشیعه،ج3،ابواب اللابس،باب 7
41- احزاب، 34
42- نور،32
43- المیزان، ج8،ص82
44- وسایل الشیعه،ج7،ص154
45- احزاب،33
46- تفسیر نمونه،ج17،ص289