اسلام با تروریسم موافق است و آموزه‌های دینی و تاریخ زندگی پیشوایان این دین تئوریزه کننده چنین پدیده ضد انسانی است!

اسلام با تروریسم موافق است و آموزه‌های دینی و تاریخ زندگی پیشوایان این دین تئوریزه کننده چنین پدیده ضد انسانی است!

ترور در لغت عرب
معادلی که برای واژه ترور در ادبیات قدیم و جدید عرب به کار می رود با هم متفاوت است اما در معنا، تفاوتی بین آن دو به چشم نمی‌خورد. در مجموع، در زبان عربی برای کلمه ترور، سه معادل وجود دارد:
1 – فتک: در کتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، فتک به معنای، ترور کرد، کشت، از میان برد و به قتل رساند، آمده است . (11) در لسان العرب، الفتک; یعنی هر شخصی که فردی را بی خبر و از روی غفلت بکشد و نیز، به معنای شخصی است که از غفلت فرد دیگری استفاده می‌کند و او را می کشد یا مجروح می‌سازد. (12) در لغت نامه دهخدا، این واژه به معنی، به ناگاه گرفتن، ناگاه کسی را کشتن و یا کشتن غافل‌گیرانه مقتول است. (13) در فرهنگ نوین، فتک به حمله برد، یورش برد، به ناحق کشت، خون ناحق ریخت، فتک به آدم کشی و فتاک به بسیار آدم کش ترجمه شده است. (14) در هر حال، فتک; یعنی انسان در مکانی پنهان شود، سپس از مخفی گاه خارج گردد و به کسی حمله آورد و او را بی محابا و بدون ترس به قتل رساند. بنابراین در لسان امروزی عرب، ترور مصداق دقیق واژه فتک است. (15)
2 – ارهاب: کلمه ارهاب و مشتقات آن، در ادبیات قدیم عرب به معنای ترس، ترسانیدن و دچار هراس‌کردن بود. قرآن هم بر همین معنا تأکید دارد. به عنوان نمونه به این آیه بنگرید: “ایای فارهبون ” (16) : (در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمان‌ها، تنها از من بترسید). (17) الارهابی; یعنی کسی که برای برپا داشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل می‌شود. الحکم الارهابی، نوعی حکومت است که بر ارعاب و زور قرار دارد. (18) در کتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، ارهاب به معنای ترساندن، ایجاد ترس و وحشت، تهدید نمودن، ترور، هشدار مسلحانه، خشونت، ارعاب و تروریسم به کار می‌رود. و نیز، الارهاب الدولی به تروریسم دولتی یا بین المللی، ارهابی به تروریست و تروریستی و شبکه ارهاب به باند ترور و شبکه ترور ترجمه می شود. (19) بنابراین می‌توان گفت: ارهاب در ادبیات قدیم و در قرآن به معنای ترور به کار نرفته است ولی در دوره معاصر به معنای ترور به کار می‌رود.
3 – اغتیال: اغتیالا یا قتله غیلتا; یعنی پنهانی و به شکلی که مقتول با خبر نشود، او را از پای درآوردن. (20) در المنجد، الغیله به معنی فریب دادن و به ناگاه کشتن و قتله غیله به معنی به او نیرنگ زد و به ناگاه او را کشت، آمده است. (21) به عبارت دیگر، اغتیال به معنای ترور و سوءقصد و محاوله الاءغتیال به معنای طرح ترور و توطئه ترور به کار می‌رود. (22) در فرهنگ بزرگ، اغتیال به آدم کشی و غیله به حیله، مکر و فریب ترجمه شده است. (23) در مجموع، هلاک کردن، به ناگاه کشتن، با خدعه کشتن، در پنهان کشتن، ناگاه کشتن و گرفتن، فریب دادن و به خلوت بردن و سپس کشتن از معانی اغتیال است. (24) غیله به معنای علی غفله منه یا کسی را به غفلت و غافل‌گیرانه کشتن است. (25)
بنابراین، شاخص‌های ترور ، برپایه بیش‌تر تعاریف و معانی فوق عبارتند از:
1 – هر اقدامی که ایجاد ترس، وحشت، هراس، خوف و رعب در میان مردم یا مخالفان بیانجامد، و این اقدام، خشونت آمیز، زورمدارانه، غیرقانونی و هراس‌انگیز باشد.
2 – این اقدام با هدف برانداختن حکومت، یا به منظور در دست گرفتن امور، یا به جهت ضعیف کردن حاکمیت و دستگاه رهبری و یا با هدف تأثیر بر رفتار مخالفان صورت می‌گیرد .
3 – اقدام مذکور توأم با قتل پنهانی، ناگهانی و غافل‌گیرانه است و آن نیز، با خدعه و فریب، مکر و حیله هم‌راه و هم‌گام است.
به طور خلاصه می‌توان گفت: ترور در لغت به معنای ترس، هراس، خوف و وحشت است و در اصطلاح سیاسی به معنای کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت میان مردم می‌باشد. تروریست به عامل ترور، آدم کش و به طور کلی به کسی اطلاق می‌گردد که برای رسیدن به هدف خود کسی را غافل‌گیرانه بکشد و یا ایجاد وحشت و هراس نماید.
تروریسم روش کسانی است که آدم‌کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدف‌های خود لازم و درست می‌دانند. در نتیجه، علاوه بر شیوه و روش اقدام، انگیزه افراد یا گروه‌ها در انجام عمل، ملاک تروریستی بودن یا تروریستی نبودن عمل را مشخص می‌کند; یعنی اگر فرد یا گروهی با هدف سرقت یا کسب منفعت اقتصادی، اقدام به آدم‌کشی نمایند، به این عمل، عمل تروریستی اطلاق نمی‌گردد; چرا که می‌بایست انگیزه فرد یا گروهی که دست به آدم کشی یا ایجاد رعب و وحشت می‌زنند، سیاسی باشد. به عنوان مثال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، برخی از گروه‌های سیاسی، با قتل، آدم کشی و ایجاد رعب و وحشت، قصد ساقط نمودن انقلاب اسلامی و به دست گرفتن امور را داشتند; یعنی برای وصول به اهداف سیاسی، اقدام به قتل و خون‌ریزی می‌کردند؛ از این رو اقدام آن‌ها دقیقا یک اقدام تروریستی بود.
علاوه بر افراد یا گروه‌های سیاسی که ممکن است برای وصول به اهداف سیاسی اقدام به عملیات تروریستی نمایند، گاهی اوقات دولت‌ها نیز در داخل مرزهای جغرافیایی خود و حتی در ورای مرزهای جغرافیایی خود، دست به ترور می‌زنند و برای دست‌یابی به اهداف سیاسی، مخالفین خود را با عملیات تروریستی به قتل می رسانند؛ به این گونه اعمال “تروریسم دولتی ” اطلاق می‌گردد. به عنوان نمونه می‌توان از عملیات سازمان C.I.A ایالات متحده آمریکا نام برد که بر اساس آنچه توسط اعضای سازمان تحت عنوان خاطرات منتشر شده و یا اطلاعاتی که سازمان راسا به چاپ رسانده، در پنجاه سال اخیر این سازمان ده‌ها عملیات تروریستی را در ورای مرزهای جغرافیایی خود از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا، آسیا، خاورمیانه و خاور دور انجام داده است. مانند کودتای 28 مرداد 1332 ایران .
البته همان طوری که یورگن هابر مارس گفته است: “تروریسم به رغم بیان و زبان مذهبی آن، پدیده‌ای مدرن [غیر مذهبی] است. ” (28)

حرمت شرعی ترور
روایات متعدد و فراوانی در حرمت و منع ترور و قتل پنهانی وجود دارد که هیچ گونه تردیدی را درباره حرمت ترور از دیدگاه اسلام باقی نمی‌گذارد.
1 – پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی در معراج بودم، چیزها و مواردی را دیدم. پرسیدم این‌ها چیست؟ گفتند: این‌ها نشانه‌های آخرالزمان است. پرسیدم:
“الهی فمتی یکون ذلک؟ فاوحی الی عزوجل: یکون ذلک اذا رفع العلم و ظهرالجهل و کثرالقراء و قل العمل و کثر الفتک و قل الفقهاء الهادون و کثر فقهاء الضلاله الخونه و کثرالشعراء.” (29)
یعنی: چه زمانی آخرالزمان است؟ خداوند عزوجل فرمود: آخرالزمان وقتی است که علم محو شود و جهل ظاهر گردد، قاریان قرآن زیاد شوند و عمل کاهش یابد، ترور بالا رود، فقهای هدایت‌گر اندک و فقهای گمراه و خیانت‌کار زیاد و شاعران فراوان شوند.
2 – در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است:
هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وآله رحلت فرمود و علی علیه السلام به غسل و دفن آن حضرت مشغول بود، با ابوبکر برایخلافت بیعت شد. در این هنگام زبیر و ابوسفیان و گروهی از مهاجران با عباس و علی علیه السلام برای تبادل نظر و گفت وگو خلوت کردند. آنان سخنانی گفتند که لازمه تهییج مردم و قیام بود. عباس (که خدایش از او خشنود باد) گفت: سخنان شما را شنیدم و چنین نیست که به سبب اندک بودن یاران خود از شما یاری بخواهیم و چنین نیست که به سبب بدگمانی، آرای شما را رها کنیم. ما را مهلت دهید تا بیندیشیم؛ اگر برای ما راه بیرون شدن از گناه فراهم شد، حق میان ما و ایشان بانگ برخواهد داشت; بانگی چون زمین سخت و دشوار و در آن صورت دست‌هایی را برای رسیدن به مجد و بزرگی فرا خواهیم گشود که تا رسیدن به هدف، آن‌ها را جمع نخواهیم کرد. و اگر چنان باشد که به گناه درافتیم، خودداری خواهیم کرد و این خودداری هم به سبب کمی شمار و کمی قدرت نخواهد بود. به خدا سوگند اگر نه این است که اسلام مانع از هرگونه غافل‌گیری (فتک و ترور) است، چنان سنگ‌های بزرگ را بر هم فرو می‌ریختم که صدای برخورد و ریزش آن از جایگاه‌های بلند به گوش رسد. (30)
3 – علی علیه السلام در فرمانش به مالک اشتر نوشت:
“ثم اکثر تعاهد قضائه و افسح له فی البذل ما یزیل علته و تقل معه حاجته الی الناس واعطه من المنزله لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصیتک لیأمن بذلک اغتیال الرجال عندک .” (31)
سپس (قاضی را به حال خود مگذار) و در کار او بررسی و تحقیق فراوان انجام بده و در بذل حقوق برای قاضی، آن اندازه وسعت بده که نیاز او را برطرف نماید و احتیاجش به مردم از بین برود و مقام و منزلتی را در نزد خود برای قاضی منظور بدار که کسانی دیگر از خواص کارگردانان تو در آن طمع نکنند و تا بدین جهت از غافل‌گیر کردن [ترور] و دست‌برد دیگر مردانی که در دستگاه تو هستند، در امان بماند.
4 – ابوصباح کنانی به امام جعفر صادق علیه السلام می‌گوید:
“ان لنا جارا من همدان یقال له الجعد بن عبدالله یسب امیرالمؤمنین علیه السلام افتاذن لی ان اقتله؟ قال: ان الاسلام قید الفتک، و لکن دعه فستکفی بغیرک قال: فانصرفت الی الکوفه فصلیت الفجر فی المسجد و اذا انا بقائل یقول: وجد الجعدبن عبدالله علی فراشه مثل الزق المنفوح میتا، فذهبوا یحملونه اذا لحمه سقط عن عظمه، فجمعوه علی نطع و اذا تحته اسود فدفنوه.” (32)
یکی از همسایه‌هایم که از قبیله همدان و نامش جعد بن عبدالله است، به علی علیه السلام دشنام می‌دهد. آیا اجازه می‌دهی که او را بکشم؟ فرمود: اسلام ترور را منع کرده است. او را رها کن; زیرا به زودی فرد دیگری این کار را انجام می‌دهد. ابوصباح کنانی می‌گوید: به سوی کوفه رفته و در مسجد مشغول نماز صبح شدم. در این حال گوینده‌ای می‌گفت: جعد بن عبدالله مانند مرده‌ای که باد کرده بود، در رخت‌خوابش پیدا شد. سپس گروهی رفتند و او را حمل کردند در این حال گوشتش از استخوانش جدا می‌شد. از این رو، جسد او را بر روی پوستی جمع کردند. در این شرایط دیدم که زیر جسد او سیاه بود. سپس او را به خاک سپردند‌. (33)
نتیجه‌ای که از این روایات می‌توان گرفت آن است که “الایمان قید الفتک، المؤمن لایفتک ای الایمان یمنع من الفتک کما یمنع القید عن التصرف ” (34) ; ایمان مانع ترور است و مؤمن ترور نمی کند; یعنی این که ایمان ترور را منع می کند، همانند کسی که دستش بسته است و قادر نیست کاری انجام دهد. (35) بنابراین، از روایات استفاده می‌شود که هرگونه کشتن به صورت پنهانی (ترور) شرعا حرام و ممنوع است. اسلام حتی خدعه و نیرنگ در جبهه اسلامی و خودی را جایز نمی داند. خلاصه این که یک مسلمان، مسلمان را در مسائلی که با هم اختلاف دارند نمی‌کشد .

ترور یا مجازات اسلامی
در برخی از آیات و روایات، به ظاهر منعی بر کشتن برخی از انسان‌ها وجود ندارد، اما بررسی عمیق این آیات و روایات، نتیجه دیگری به دنبال دارد .
الف) قرآن مجید
در آیات ذیل، کشتن برخی از انسان‌ها مجاز شمرده شده است:
1 – “یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی ” (36) ای افرادی که ایمان آورده‌اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است.
2 – “من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسراءیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا” (37) به همین جهت، بر بنی‌اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشتهاست.
3 – “انما جزاؤ الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا” (38) کیفر آن که با خدا و پیامبرش به جنگ بر می‌خیزند و اقدام به افساد در روی زمین می‌کنند (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند…
مراد از قصاص قاتل، مجازات فاسد و محارب چیست؟ و اینها چه کسانی هستند؟
قصاص در اصطلاح قرآن، نوعی قانون کیفری برای مجازات قاتل است. بنابراین، قصاص در آیه 178 بقره، تنها به معنای کشتن نیست، بلکه کشتن آشکار قاتل، یکی از اقسام آن است. قاتلی که بعمد مرتکب قتل شده است، هم می‌توان او را به قتل رساند و هم اولیای دم می‌توانند او را ببخشند و تنها وی را با پرداخت دیه، مجازات نمایند. بدین سان، قصاص تنها راه، برای از بین بردن افراد مزاحم و زمینه‌های جرم و دریچه‌ای به سوی حیات اجتماعی و نیز ضامن آن است; زیرا قصاص در مقابل این شعار “زیاد بکشید تا کشتار کم شود”، و نیز در مقابل شعار “عفو قاتل ممنوع است “قرار دارد. (39)
آیه 32 مائده کشتن قاتل و مفسد را جایز شمرده است. از کشتن قاتلی که مرتکب قتل عمد شده است و آن از موارد قصاص است در آیه 178 بقره سخن گفته شد. فاسد نیز کسی است که به جنگ خدا و رسول خدا برخیزد و یا این که در میان مردم ایجاد ترس و ناامنی کند. نکته مهم دیگر این آیه، مقام انسان در نزد خداوند است. از این رو، از پای درآوردن او، همانند کشتن همه مردم دانسته شده است. شاید به آن علت که اگر کسی دست به خون انسان بی گناهی بیالاید، آمادگی آن را پیدا می‌کند که انسان‌های بی‌گناه دیگری را به قتل برساند. (40)
در آیه 33 مائده که تنها به عصر پیامبرصلی الله علیه وآله اختصاص ندارد، مراد از محاربین، افرادی هستند که اسلحه بر روی مسلمانان می‌کشند و با تهدید به مرگ و حتی کشتن، اموال آن‌ها را به غارت می‌برند. به بیان دیگر، منظور از محارب کسی است که با تهدید و یا با به کارگیری اسلحه، به جان و یا مال مردم تجاوز می‌کند. اعم از این که دزد سرگردنه باشد و یا در داخل شهر به این اقدام دست بزند‌. البته محارب با کلمه افساد آمده است. بنابراین، مراد از محاربه با خدا، افساد در روی زمین از طریق اخلال در امنیت عمومی است. جزای چنین کسی، اگر مرتکب قتل شده باشد، قتل است و اگر تنها دزدی کرده باشد، قطع دست و پای مخالف است و اگر فقط به ارعاب پرداخته است، نفی بلد است. (41)
نتیجه‌ای که از آیات فوق و تفسیر آن به دست می‌آید آن است که اعدام قاتل، مفسد و محارب، در صورت تحقق شرایط لازم، صرفا به اذن امام عادل یا نایب خاص او و یا رهبر و حاکم اسلامی به شکل آشکار، بدون پرده پوشی و به منظور بازگرداندن امنیت عمومی انجام می‌گیرد. در حالی که ترور علیه مخالفان سیاسی و در نیل به اهداف سیاسی انجام می‌شود و در آن اذن امام عادل و . . . وجود ندارد و اغلب در پنهانی و برای ضربه‌زدن و اخلال در نظم عمومی صورت می‌پذیرد. (42)

ب) سیره پیامبرصلی الله علیه وآله
نبی اکرم صلی الله علیه وآله در چند مورد به ظاهر دستور کشتن افرادی را صادر کرده است. از جمله:
1 – جابر بن عبدالله می‌گوید: “پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: چه کسی به سراغ کعب بن اشرف می‌رود؟ او خدا و پیامبرش را آزرده است. محمد بن مسلم عرض کرد: یا رسول الله دوست‌داری او را بکشم؟ حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: بله. محمد بن مسلم به نزد کعب رفت و گفت: این مرد (پیامبرصلی الله علیه وآله) از ما درخواست زکات می‌کند و ما را به زحمت می‌اندازد، خدا او را محزون کند. ما الان از او پیروی می‌کنیم و دوست نداریم او را رها کنیم تا این که ببینیم وضع او چه می‌شود؟ او همین طور صحبت می‌کرد تا این که بر کعب غالب شد.” (43)
کعب بن اشرف شاعر جاهلی و از یهودیان بنی نضیر بود. وی پیامبرصلی الله علیه وآله و یارانش را هجو و مشرکان را علیه مسلمانان تحریک و کمک می‌کرد. کعب متعرض زنان مسلمان می‌شد، (44) و به سلب امنیت عمومی می‌پرداخت. اشرف در شعرهایش به بدی از زنان پیامبرصلی الله علیه وآله نام می‌برد و نیز اشعاری را درباره زنان مسلمان می‌سرود و در آن مسائل پنهانی آن‌ها را در قالب شعر عرضه می‌کرد. در واقع یک عیش زبانی را پدید می‌آورد. بنابراین، خطری در برابر پیشروی اسلام، امنیت مسلمانان و استقرار حکومت اسلامی بود. (45) در حالی که یهودیان بنی‌نضیر، با پیامبرصلی الله علیه وآله پیمان صلح بسته بودند که به دشمنان هم کمک نکنند. مجازات هر کس که از این پیمان چه به صورت انفرادی و چه جمعی سرپیچی می‌کرد، جنگ و مرگ بود. (46) از طرف دیگر، خدعه در جنگ جایز است ولی جنگ همیشه جنگ مادی و نظامی نیست، بلکه جنگ، گاه فکری و عقیدتی و یا به اصطلاح جنگ سرد است.
2 – واقدی می‌گوید: “پیامبرصلی الله علیه وآله مطلع شد که سفیان بن خالد بن نبیح الهذلی اللحیانی . . . در نزدیکی مدینه فرود آمده و مردمی از قوم خودش و دیگر اقوام را به منظور رویارویی با پیامبرصلی الله علیه وآله گرد آورده است . . . پیامبرصلی الله علیه وآله عبدالله بن انیس را احضار کرد و او را به منظور کشتن سفیان، شبانه روانه کرد. [انیس می‌گوید او را یافتم و به نزدش رفتم] سپس به همراه او راه افتادم، با وی صحبت می کردم و او از سخن من خرسند بود… در کنار او نشستم تا این که مردم آرام گرفتند و خوابیدند. او هم آرام گرفت. آن گاه او را غافل‌گیر کردم و به قتل رساندم.” (47)
سفیان بن خالد از دشمنان پیامبرصلی الله علیه وآله و در تدارک جنگ علیه پیامبرصلی الله علیه وآله بود. وی در اطراف مدینه; یعنی در اطراف محل اصلی حکومت نوپای پیامبرصلی الله علیه وآله مستقر شده و در صدد تهیه سرباز و آذوقه بود. وی امنیت راه ها را سلب و در واقع به مسلمانان اعلام جنگ کرده بود. بنابراین، هیچ راهی جز کشتن او و بازگرداندن آرامش به منطقه نبود.
اقدام پیامبرصلی الله علیه وآله در صدور حکم قتل آن دو را نمی‌توان ترور نامید; زیرا نشانه‌های ترور را نداشت. به بیان دیگر، پیامبرصلی الله علیه وآله حاکم اسلامی است و یکی از شؤون حاکم اسلامی قضاوت است. بنابراین، پیامبرصلی الله علیه وآله، بر اساس این شأن و بر پایه احراز مجرم بودن آن دو، حکم قتل آنان را آشکارا و نه مخفیانه صادر و نحوه اجرای آن را نیز مشخص نمود. چون آن‌ها در خارج از حاکمیت اسلامی زندگی می کردند و حاضر نبودند به میل خود برای محاکمه و اجرای حکم به دارالحکومه پیامبرصلی الله علیه وآله، مراجعه نمایند و نیز به علت آن که با پیامبرصلی الله علیه وآله و مسلمانان در جنگ بودند، دست‌رسی به آنان آسان نبود. بنابراین، پیامبرصلی الله علیه وآله، دستور اجرای حکم را به این صورت صادر کرد. مسأله مهم دیگری که در اینجا وجود دارد، آن است که هر کس نمی‌تواند به تشخیص خود به ترور دست بزند بلکه نخست باید یک مرجع صلاحیت دار که صلاحیت آن از نظر عقل و شرع پذیرفته است، مجرم بودن وی را تأیید و سپس فرد یا افرادی واجد شرایط، حکم آن مرجع صلاحیت‌دار که می‌تواند پیامبرصلی الله علیه وآله باشد را به مرحله اجرا در آورند. (48)

ج) سیره ائمه اطهارعلیهم السلام
در سیره ائمه معصومین علیهم السلام نیز مواردی از تجویز قتل دیگران دیده می‌شود. مثلا:
“محمد بن عمر الکشی با چند واسطه نقل می‌کند که امام هادی علیه السلام فرمان قتل فارس بن حاتم قزوینی را صادر کرد و بهشت را برای کسی که او را به قتل برساند، ضمانت کرد و جنید نیز فارس را به قتل رساند. فارس شخصی حیله‌گر بود که مردم را می‌فریفت و آن‌ها را به بدعت دعوت می‌کرد. امام هادی علیه السلام درباره او فرمود: فارس که خدا او را لعنت کند با استفاده از نام من مردم را می‌فریبد و به بدعت فرا می‌خواند. قتل او بر هرکسی که او را بکشد، جایز است. هرکس مرا شاد و آسوده کند و او را به قتل برساند، من ضمانت می‌کنم که خدا او را به بهشت می‌برد. (49)
اسحاق انباری می‌گوید:
امام جوادعلیه السلام به من فرمود: این چه کاری است که ابوالسمهری که خدا لعنتش کند، انجام می‌دهد و ما را تکذیب می‌کند؟ او ادعا می‌کند که خودش و ابن ابی زرقاء برای ما تبلیغ می‌کنند. من شما را شاهد می‌گیرم که من از آن‌ها به سوی خدا تبری می‌جویم. آن دو، فریب‌کار و معلون‌اند. ای اسحاق، ما را از شر آن‌ها راحت کن! خدای عزوجل با بردن تو، به بهشت به تو آرامش می‌دهد. عرض کردم: فدای تو شوم، کشتن آن‌ها بر من حلال است؟ فرمود: آن دو، فریب‌کارند و مردم را فریب می‌دهند و زندگی من و دوستانم را در معرض خطر قرار می‌دهند. خون آن‌ها بر مسلمین حلال است. او را نبایستی در ملا عام به قتل برسانی; زیرا اسلام آدم‌کشی در ملا عام را نمی‌پذیرد و اگر او را به صورت آشکار بکشی، ترحم و دل‌سوزی ایجاد می‌شود و از تو سئوال می‌کنند چرا او را کشتی و تو نمی‌توانی دلیل موجهی ارائه کنی و قادر نیستی حجتی بیاوری تا از خود دفاع کنی و خون مؤمنی از دوستان ما به خاطر یک فرد کافر ریخته می‌شود. پس باید مخفیانه اقدام به کشتن کنید. (50)
اقدام امام هادی علیه السلام و امام جواد علیه السلام و سایر ائمه که مبادرت به امور مشابه کردند، را نیز نمی‌توان ترور نامید. به آن دلیل که، اگرچه ائمه معصوم علیهم السلام حاکمیت نداشتند، ولی در کنار شأن افتاء، دارای شأن قضاوت هم بوده‌اند‌. بنابراین، آن‌ها هم، همانند پیامبرصلی الله علیه وآله و در مقام قضاوت، پس از احراز مجرمیت فرد، دستور به کشتن آن‌ها دادند. منتهی این حکم به صورت پنهانی به اجرا در آمد، همانند شلاقی که به دلایلی، به صورت پنهانی بر مجرم نواخته می‌شود. (51) اینجا این سؤال مطرح است که چرا امام هادی علیه السلام دستور کشتن فارس بن حاتم و امام جواد علیه السلام دستور کشتن ابوالسمهری را صادر کرده‌اند. پاسخ این است:
اولا، حاتم به دروغ خود را نماینده امام هادی علیه السلام معرفی و به نام امام علیه السلام از مردم خمس و زکات دریافت می‌کرد و آن را خود استفاده می‌نمود در حالی که نه نماینده امام بود و نه حق استفاده از وجوه شرعیه را داشت. علاوه بر آن، اخبار جعلی را به عنوان عقاید شیعیان ترویج می‌کرد و در این راه، با بهره برداری از نام امام علیه السلام مردم را فریب می‌داد، هیچ راهی برای آگاه کردن مردم و دور کردن آن‌ها از وی وجود نداشت. (52)
ثانیا، او به غلو درباره امام هادی علیه السلام پرداخت و بدعت‌های تازه‌ای را در شیعه پدید آورد، آن هم به نام امام هادی علیه السلام. بدین سان، عقاید شیعیان را تباه کرد. از این رو، وجود او خطری بزرگ و جدی برای جامعه شیعه به شمار می آمد. (53)
ثالثا، او فردی هرزه و منحرف هم بود. (54) البته فریب‌کاری و هرزگی به تنهایی شخصی را شایسته مرگ نمی‌سازد، بلکه فریب‌کاری و هرزگی و بدعت‌گذاری توأم با حکم و تشخیص امام معصوم علیه السلام می‌تواند او را شایسته مرگ آشکار یا پنهانی سازد; زیرا وجود چنین شخصی موجب سلب امنیت است.
باری تقریبا همین استدلال‌ها و یا مشابه آن در مورد ابوالسمهری نیز صادق است.
از سیره پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام می‌آموزیم که آن‌ها، در مقام حاکم اسلامی و یا قاضی، به صدور حکم قتل افرادی دست زده‌اند که وجودشان جرثومه فساد و تباهی، موجب گمراهی و ضلالت جامعه اسلامی می‌شد. به رغم این، پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام حاضر نشدند در خفا حکم به قتل آنان صادر نمایند و یا کشندگان آن‌ها را از بازگو کردن واقعه باز دارند و یا به قصد دست‌یابی به هدف‌های سیاسی نه دینی به آن مبادرت کنند و یا برای ایجاد رعب و وحشت در مردم که از شاخصه‌های عملیات تروریستی است، به آن دست بزنند.

اسلام و نمونه‌هایی از نفی ترور
در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی، نمونه‌های فراوانی از نفی ترور وجود دارد که به چند نمونه از آن اشاره می‌شود:
1 – مسلم بن عقیل از ترور عبیدالله بن زیاد خودداری کرد:
به پیشنهاد شریک، تصمیم بر آن شد که مسلم پشت پرده کمین کند و در وقت حضور ابن زیاد، با علامتی که به مسلم می‌دهند (آب خواستن شریک) بیرون آمده و او را به قتل برساند . . . ابن زیاد آمد و نشست و صحبت‌هایی کردند. ولی وقتی شریک، آب طلبید، مسلم برای اجرای طرح، بیرون نیامد و با تکرار علامت، باز هم از مسلم خبری نشد. ابن زیاد که احتمال خطری را می‌داد از هانی پرسید: او چه می‌گوید؟ گفتند: تب کرده و هذیان می‌گوید. اما عبیدالله بن زیاد، زود از آنجا رفت. پس از رفتن او از مسلم پرسیدند چرا نقشه را عملی نکردی؟ گفت: . . . به خاطر سخنی که علی علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نقل کرده که ایمان، مانع کشتن غافل‌گیرانه (ترور) است. (55)
2 – عمار سجستانی می‌گوید:
“در مسیر سجستان تا مکه با ابابحیر عبدالله نجاشی همراه بودم. او بر عقیده زیدیه بود. هنگامی که به مدینه رسیدیم من نزد امام صادق علیه السلام رفتم و او به نزد عبدالله بن حسن رفت. وقتی بازگشت او را محزون و بسیار ناراحت و نالان یافتم. به او گفتم، تو را چه می‌شود ابابحیر؟ گفت: برای من از امام صادق علیه السلام اجازه بگیر که انشاءالله فردا صبح به نزد او برویم. فردا صبح به نزد امام صادق علیه السلام رفتیم . . . ابا بحیر عرض کرد: فدای تو شوم، من پیوسته از بازگو کنندگان فضل شما می‌باشم. حق را نزد شما می‌بینم نه کس دیگری. من سیزده نفر از خوارج را به قتل رسانده‌ام. زیرا شنیده ام که همه آن‌ها از حضرت علی علیه السلام تبری می‌جستند. امام صادق علیه السلام فرمود: یا ابا بحیر اگر آن‌ها را به امر امام علیه السلام کشته بودی، ایرادی نداشت.” علامه مجلسی در مرآه العقول در شرح این خبر می‌گوید: “قتل این چنین افرادی واجب نمی‌باشد .” (56)
3 – امام خمینی قدس سره حاضر نشدند حکم ترور حسن علی منصور، عاقد و طراح کاپیتولاسیون را صادر کنند:
“در قضیه ترور حسن علی منصور با این که . . . نماینده‌ای [را گروه مؤتلفه اسلامی] خدمت ایشان به نجف جهت استیذان فرستاد، آن حضرت (امام خمینی قدس سره) از صدور چنین حکمی استنکاف ورزیدند و این [گروه] ناچار شد، به سراغ بعضی دیگر . . . برود.” (57)
4 – محسن رضایی در مصاحبه‌ای با کیهان گفت:
“ایشان (امام خمینی قدس سره) خط مشی مسلحانه را نفی می‌کردند; یعنی به عنوان استراتژی، کار مسلحانه را قبول نداشتند . . . [تا] جایی که ایشان اجازه، اعدام خسرو داد (فرمانده نیروی هوایی رژیم پهلوی) را ندادند; یعنی آن دوستی که واسطه ما با حضرت امام بود، گفت که حضرت امام سکوت کردند و ما از سکوت، برداشت مخالفت کردیم . . . حضرت امام کار مسلحانه را به عنوان یک مشی و استراتژی قبول نداشتند. ایشان اصل مبارزه را در توده‌های مردم می‌دیدند و لذا بر آگاهی مردم تأکید داشتند. ” (58) در واقع امام با هر اقدام نظامی مخالف بود. روش امام برای تأثیرگذاری و تحول اجتماعی، یک روش فرهنگی بود.
5 – در سیره حضرت امام قدس سره، بعد از انقلاب اسلامی هم موردی از دستور ارهابی از سوی ایشان دیده نمی‌شود. بلکه آن را از ناحیه هر کسی که بخواهد، انجام گیرد، محکوم می‌کند:
“گمان نکنید که این‌ها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام می‌دهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم می‌تواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست، این کمال ضعف است. من ابن ملجم را از این‌ها مردتر می ‌دانم، برای این که او آمد در حضور مردم، کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند. و این‌ها آن مردانگی آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدی یک کاری انجام می‌دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمی‌کنند. من آن عباس آقا را که صدراعظم ایران (امین السلطان) را در نزدیک مجلس با هفت تیر زد، در حضور همه و خودش را بعد هم دید گرفتار می‌شود، کشت، او را مرد می دانم و این‌ها را نامرد. این‌هایی که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور می‌دهند که مردم را اغتیال کنند و به طور دزدکی بکشند، این‌ها تز نامردهاست.” (59)
پس در سیره عملی مردانی که مجسمه اسلام‌اند، ترور جایی ندارد؛ زیرا ترور با ایمان و اسلام در تضاد است.

فرجام سخن
ترور اقدامی ترس‌آفرین، وحشت‌آمیز، غیرقانونی، پنهانی، غافل‌گیرانه، رعب‌انگیز و . . . است که با کشتن افراد مخالف (مخالفان سیاسی) و تخریب اماکن متعلق به آن‌ها از طریق روش‌های زورمدارانه، با وسائل و ابزار خشن صورت می‌گیرد. در حالی که روایات اسلامی ترور را به عنوان نشانه‌ای از علائم ظهور امام زمان علیه السلام مخالف ایمان و اسلام و . . . ذکر کرده و آن را باطل می‌داند. البته قرآن در قصاص، افساد در روی زمین و محاربه با خدا و رسول خدا، دستور کشتن داده است. ولی در هیچ یک از موارد، بر خلاف ترور، قتل به صورت پنهانی، بدون اذن امام معصوم علیه السلام یا نایب آنان، یا رهبری و حاکم اسلامی صورت نمی‌گیرد. نیز بر خلاف ترور، این اقدام منجر به بازگشت آرامش به جامعه و بازگرداندن امنیت عمومی می‌گردد.
پیامبرصلی الله علیه وآله در مواردی دستور کشتن افرادی را صادر کرده‌اند. افرادی که به هجو مسلمانان پرداخته‌اند، به دشمنان مسلمانان مدد رسانده‌اند، به سلب امنیت عمومی دست زده‌اند، به ناموس مسلمانان تعدی کرده‌اند، به پیمان صلح با پیامبرصلی الله علیه وآله پایبند نمانده‌اند. بنابراین، فرمان پیامبرصلی الله علیه وآله برای کشتن آن‌ها، ترور نبود. زیرا ترور مخفیانه صورت می‌گیرد، وحشت می‌آفریند و ترور شونده بدون محاکمه ترور می‌شود. امام و پیامبرصلی الله علیه وآله در مقام حاکم اسلامی که شأن قضاوت را نیز دارند، آشکارا دستور کشتن این افراد را صادر کرده‌اند و این اقدام‌ها، آرامش را برای جامعه اسلامی به ارمغان آورده‌ است. از این رو، در سیره نبوی نشانی از ترور وجود ندارد. بلکه در برخی از احادیث به جای مانده از پیامبرصلی الله علیه وآله ترور نهی شده است.
در سیره امامان معصوم علیهم السلام هم نمونه‌هایی از کشتن افراد دیده می‌شود که حیله‌گر، بدعت‌آور، فریب‌کار، غارت‌گر، جعل‌کننده احادیث، غلو‌کننده درباره امام معصوم علیه السلام، بهتان‌زننده به شیعیان، تباه‌کننده عقاید مسلمانان، هرزه، منحرف، شرور، جرثومه فساد و تباهی، گمراه کننده مردم و . . . بوده‌اند. اقدام‌های امامان معصوم علیهم السلام هم معنا و مفهوم ترور را ندارد. به آن جهت که فرد کشته شده از سوی امام معصوم علیه السلام که شأن قضا و افتاء را دارد، مجرم شناخته شده و مردم از انحراف، زنان مسلمان، از تجاوز، مسلمین از بهتان، عقاید مردم از بدعت نجات یافتند. در حالی که ترور به انحراف فکری، سلب آسایش عمومی، برقراری خشونت و نفی امنیت می‌انجامد.
علاوه بر این، مخالفت امام جعفر صادق علیه السلام، حداقل در دو حدیثی که از ایشان نقل کردیم و نیز مخالفت مسلم بن عقیل علیه السلام و امام خمینی قدس سره با ترور مخالفان اسلام، جای هیچ گونه تردیدی را باقی نمی‌گذارد که در سیره امامان معصوم علیهم السلام و یاران و پیروان راستین و صدیق آنان ترور، مخالف ایمان و اسلام است. بنابراین، اسلام با کشتن پنهانی افراد که مشخصه اصلی ترور می‌باشد، مخالف است. بنابراین، دینی که استوانه‌ها و پایه‌های آن، بر رحمت، مهربانی، پرهیز از سنگ‌دلی، بخشایش و گذشت و عفو، هم در سخن و هم در عمل تأکید می‌ورزد و به آن توصیه می‌کند، هرگز به قتل پنهانی و بدون محاکمه و حکم قضایی، فرمان نمی‌دهد. در واقع اسلام با کشتن انسان‌ها به غیر حق، سر ناسازگاری دارد. البته موارد حق هم معدودند، مانند: کشتن محارب. نمونه‌های اندکی در تاریخ اسلام دیده می‌شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام دستور به قتل داده‌اند. این قتل‌ها با هیچ یک از معیارهای ترور تناسب ندارد. مثلا ترور به هراس‌افکنی می‌انجامد، در حالی که کشتن اشرف و فارس به آرامش جامعه انجامید. به علاوه، ترور، یک عمل غیر قانونی است، ولی آن دو بر اساس قانون اسلام کشته شدند. سخن را با بیانی از مقام معظم رهبری به پایان می بریم:
“آن روزی که پیامبرصلی الله علیه وآله دستور داد که آن افراد را ترور کنند، در گوش کسی نگفت، علنا گفت که هر کس هند را پیدا کرد، او را بکشد. هر کس فلان بن فلان را پیدا کرد، او را بکشد. امام قدس سره گفت: هر کس سلمان رشدی را پیدا کرد، او را بکشد. امروز هم رهبری اگر بر طبق احکام اسلام یک جا تکلیفش اقتضا کند، علنی خواهد گفت; مخفیانه و درگوشی نیست.” (60)

پی‌نوشت‌ها:
1) عضو هیات علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی، مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده.
2) حسین علی زاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، روزنه، تهران، 1377، ص 274.
3) جک سی. پلینو و روی آلتون، فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه و تحقیق حسن پستا، فرهنگ معاصر، تهران، 1375، ص 243.
4) جفری ام الیوت و رابرت رجینالد، فرهنگ اصطلاحات سیاسی استراتژیک، ترجمه میر حسن رئیس زاده لنگرودی، معین، تهران، 1374، ص 26.
5) داریوش آشوری، دانش نامه سیاسی، سهروردی و مروارید، تهران، 1366، ص 98.
6) غلامرضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین الملل، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1377، ص 63.
7) علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدراک علمی، تهران، 1374، ص 336.
8) محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، علم و سخن، تهران، 1372، ص 356.
9) زیبا فرزین نیا، “از نفوذ تا سد نفوذ” ، فصلنامه سیاست خارجی، سال 11، بهار 1376، شماره 1، ص 118.
10) والتر لاکوئیدر، تروریسم فرامدرن، ترجمه علی صباغیان، منبع:
(Hamshahri Internetversion of Tehran Persias Daily)
11) نجف علی میرزایی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، دارالاعتصام، قم، 1376، ذیل کلمه فتک.
12) لسان العرب، ذیل کلمه فتک.
13) لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه فتک.
14) انطون الیاس، فرهنگ نوین، ترجمه مصطفی طباطبایی، اسلامیه، تهران، 1370، ذیل کلمه فتک.
15) جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1380، ص 584.
16) بقره/40.
17) در ترجمه آیات این مقاله، از ترجمه فارسی قرآن آیت الله ناصر مکارم شیرازی استفاده شده است.
18) المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی، صبا، تهران، 1377، ذیل کلمه رهب.
19) نجف علی میرزایی، پیشین، ذیل کلمه ارهاب.
20) حقوق بشر از منظر اندیشمندان، پیشین، ص 584.
21) المنجد، پیشین، ذیل کلمه غیله.
22) احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، اسلام، تهران، 1365، ذیل کلمه اغتیال.
23) همان.
24) لغت نامه دهخدا، پیشین، ذیل کلمه اغتیال.
25) همان.
26) فرهنگ فارسی عمید، ذیل کلمه ترور.
27) لغت نامه دهخدا، پیشین، ذیل کلمه ترور.
28. http://www.iran_emrooz.delworld/haberm/800723.html
29) حقوق بشر از منظر اندیشمندان، پیشین، ص 586; علامه مجلسی، بحار الانوار، پیشین، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 52، ص 277.
30) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1285 ق . ، ص 219.
31) علامه مجلسی، پیشین، ج 47، ص 137.
32) علامه مجلسی، پیشین، ج 47، ص 137.
33) بقره/178.
34) مائده/32.
35) مائده/33.
36) جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم، 1368، ج 1، صص 610 – 602; محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1364، ج 1، ص 664; بهاء الدین خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن، نیلوفر و جامی، تهران، 1374، ص 27.
37) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، پیشین، ج 44، ص 255; بهاء الدین خرمشاهی، همان، ص 113; طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 520; طبرسی، مجمع البیان، ترجمه و نگارش محمد مفتح، فراهانی، تهران، 1350، ج 7، ص 13.
38) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، پیشین، ج 4، ص 360; علامه محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 533.
39) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین ج 1، صص 610 – 602; محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 1، ص 664; بهاء الدین خرمشاهی، پیشین، ص 27.
40) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 44، ص 255; بهاء الدین خرمشاهی، همان، ص 113; طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 520; طبرسی، پیشین، ج 7، ص 13.
41) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 4، همان، ص 360، طباطبایی، پیشین، ج 5، همان، ص 533.
42) همان.
43) علی دعموش عاملی، دائره المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین علیه السلام، تهران، 1379، ص 280.
44) مراد مزاحمت برای زنان مسلمان بود.
45) همان، ص 283.
46) همان.
47) همان، ص 292.
48) سخنرانی شهید آیت الله سعیدی پیرامون ترور در اسلام در سال 1343.
49) علی دعموش عاملی، پیشین، ص 296.
50) همان، ص 303.
51) همان.
52) همان.
53) همان.
54) همان.
55) جواد محدثی، مسلم بن عقیل، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375، ص 25.
56) علی دعموش عاملی، پیشین، ص 306.
57) جمعی از نویسندگان، تساهل و تسامح، آفرینه، تهران، 1379ش . ، ص 35پ.
58) مصاحبه محسن رضایی با روزنامه کیهان (19 بهمن 1378) ص 8.
59) امام خمینی رحمه الله، صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، تهران، 1378، ج 15، ص 139.
60) حرف دل، مجموعه بیانات رهبری در 1379، قرب، تهران، 1379، ص 37.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید