حضرت محمّد بعد از فتح مکّه تمامی بت‌ها را شکست و به مشرکان مهلت نداد آن‌ها را به جای دیگری منتقل کنند؛ این کار با آزادی ایمان که اسلام مدعی آن است، منافات دارد!

حضرت محمّد بعد از فتح مکّه تمامی بت‌ها را شکست و به مشرکان مهلت نداد آن‌ها را به جای دیگری منتقل کنند؛ این کار با آزادی ایمان که اسلام مدعی آن است، منافات دارد!

نقد و بررسی:
یکی از عواملی که موجب تکامل انسان‌ها می‌شود آزادی در تفکّر و اندیشیدن است. عقیده و ایمان افراد معمولاً براساس نوع تفکّر و اندیشه آن‌ها شکل می‌گیرد. نحوه تفکّر و ایمان به امری، از اموری درونی و نفسانی است که اصلاً جبرپذیر نیست.

تفکیک بین آزادی ایمان و آزادی عمل:
در باب آزادی ایمان، دو نوع پرسش وجود دارد:
الف) آیا انسان‌ها نسبت به ایمان و عقیده به امری آزادی دارند یا نه؟
ب) در فرض که پاسخ آن مثبت باشد، آیا در ابراز و اظهار آن عقیده ولو در قالب و سیمای بت‌پرستی نیز آزاد هستند یا نه؟
در مورد پرسش نخست، مطلب از این قرار است که جایگاه ایمان و باورهای دینی در وجود انسان قلب و روح انسان است و شک نیست که فشار خارجی، زور و اجبار، راهی به امر قلبی و درونی ندارد و ممکن نیست کسی را به داشتن یک اعتقاد مجبور کرد. آیهکریمه “لا اکراه فی الدّین”1 در صدد بیان همین حقیقت است و تذکّر می‌دهد که، ایمان یک امر قلبی و باطنی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد. اعمال زور و اکراه در حرکات جسمانی می‌تواند اثر بگذارد نه در اعتقادات و باورهای دینی؛2 به همین دلیل وظیفه پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ راجع به کسانی که هنوز به اسلام گرایش نیافته‌اند تنها تذکّر، ارشاد و ابلاغ بیان شده است. در قرآن کریم می‌خوانیم که: “فذکّر انّما انت مذکّرلست علیهم بمصیطر”3پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده‌ای! تو مسلط بر آنان نیستی که بر (ایمان) مجبورشان کنی. یا در آیه کریمه دیگر آمده است: “ما علی الرّسول الّا البلاغ”4 پیامبر وظیفه‎ای جز رساندن پیام (الهی) ندارد.
این آیات خطاب به پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: وظیفه شما نسبت به کسانی که، به اسلام نگرویده‌اند ‌تنها تذکّر و بیان حقایق است برای گرایش به اسلام، نه اعمال زور و جبر.5
بنابراین، قوام اسلام و ایمان به اعتقاد قلبی است و چنین اعتقادی با شناخت و آگاهی و ادلّه محکم از روی اختیار حاصل می‌گردد نه با زور و اجبار. پس آنچه که مسلّم است این است که، بشر در ایمان و انتخاب دین آزاد است و باورهای دینی را نمی‌توان با زور و شلّاق به کسی تحمیل کرد.6

پاسخ ادعای دوّم:
پس از آنکه بیان شد و قبول کردیم که هر کس نسبت به ایمان و انتخاب دین آزاد است، حالا باید دید که آیا نسبت به ابراز عقیده خود ولو به صورت بت‌پرستی نیز آزاد هست یا نه؟ـ به نظر می‌رسد، پرسش اصلی متوجّه این بخش است (آزادی عمل)ـ اکنون به بررسی پاسخ این پرسش می‎پردازیم:
یکی از اهداف مهم و اساسی بعثت انبیاء ـ علیهم السّلام ـ دعوت به یکتاپرستی و برچیدن هر نوع بت‌پرستی است و تشکیل حکومت اسلامی به وسیله پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پس از فتح مکّه، اصولاً برای حاکمیت توحید و خداپرستی و مبارزه با مظاهر شرک بوده است؛ چنانکه راجع به حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ در قرآن کریم آمده است: “و ابراهیم اذ قال لقومه اعبدوالله و اتّقوه…”7 ما، ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: “خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید.” یا راجع به بعثت پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: “ولقد بعثنا فی کلّ امّه رسولاًً ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت”8 ما، در هر امّتی رسولی برانگیختیم که: “خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید!” پس مهم‌ترین رسالت پیامبران الهی دعوت به خدا پرستی و نفی شرک بوده است.9
از طرف دیگر بت‌پرستی، یک نوع مبارزه با این هدف اساسی و تمام آیین‌های توحیدی است و موجودیت و اساس شرایع دینی را تهدید می‌کند. لذا هیچ حکومت الهی نمی‌تواند به چنین افرادی آزادی عمل بدهد.
آزادی عمل تا آنجا محترم است که مانع رشد، کمال و سعادت انسانی نشود و جامعه انسانی را به افکار و رفتار جاهلانه و ضد انسانی دعوت ننماید واگرنه چنین آزادی‌ای، از نظر عقل محکوم است؛ زیرا گرایش به شرک و بت‌پرستی بدترین لطمه را بر پیکر انسانیّت وارد می‌سازد و انسان با آن عظمت را، خوار و زبون ساخته و مقام او را به حد خضوع در برابر سنگ، گِل و… تنزّل می‌دهد. همین‌طور، شرک و بت‌پرستی، هر نوع فضیلت و کمال را از انسان سلب می‌کند. با این وضع، صحیح و خردمندانه نیست که رهبر اسلام تماشاگر صحنه شرک‌آلود و بت‌پرستی در جوامع انسانی باشد.10

منطق قرآن
از نظر منطق قرآن، مبارزه با بت‌پرستی نه تنها با آزادی عمل منافات ندارد، بلکه مبارزه برای آزادی انسان‌ها از اسارت و بردگی در خرافات و بت‌پرستی معرّفی شده است؛ آنجا که می‌فرماید: “… و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم …”11 پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بارهای سنگین و زنجیرهایی را که برآن‌ها بود، (از دوش و گردن‌شان) برمی‌دارد. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پس از فتح مکّه به بهانه آزادی عمل، بتها را باقی نگذاشت، بلکه وقتی دید صدها سال است که فکر این مردم اسیر این بت‌های چوبی، فلزی است به عنوان اوّلین اقدام پس از فتح مکّه، تمام آن‌ها را درهم شکست و مردم را از بند خرافات و بت‌پرستی آزاد کرد.12
نتیجه:
در یک نگاه، دو نوع آزادی وجود دارد: یکی آزادی در عقیده، که یک امر باطنی است و اکراه پذیر نیست و دیگر آزادی در عمل، که اکراه پذیر و محدودیت‌پذیر است و آزادی در عمل، تا آنجا محترم است که با اصول و اهداف عالی انسانی منافاتی نداشته باشد. از آنجا که بت‌پرستی با مهم‌ترین فلسفه بعثت انبیاء ـ علیهم السّلام ـ که دعوت به یکتا پرستی است، در تضاد است، مبارزه با آن، عین آزادی و زمینه‌ساز کمال و سعادت انسانی است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ علّامه سیّد محمّد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جلدهای 2، 12، و 20.
2ـ آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، جلد دوّم، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، چاپ 21، زمستان 1368.
3ـ آیت الله جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 7، ناشر: مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، قم، زمستان 1375.
4ـ آیت الله محمّد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج اوّل، ناشر: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوّم.

پی‌نوشت‌ها:
1 ـ سوره بقره، آیه 256.
2 ـ سیّد محمد حسین طباطبایی با ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسّین حوزه علمیه قم، ص 483؛ و ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 2، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، چاپ 21، زمستان 1368، ص 204.
3 ـ سوره غاشیه، آیه 22 و 21.
4 ـ سوره مائده، آیه 99.
5 ـ سیّد محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج 20، ص 460.
6 ـ محمّد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ناشر: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوّم، ج 1، ص 67.
7 ـ سوره عنکبوت، آیه 16.
8 ـ سوره نحل، آیه 36.
9 ـ سیّد محمّد حسین طباطبایی، پیشین، ج 12، ص 353.
10 ـ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 7، ناشر: مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ قم، زمستان 1375، ص 127.
11 ـ سوره اعراف، آیه 157.
12 ـ شهید مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، صص 8 و 103 و پیرامون جمهوری اسلامی، ص 108.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید