دقت در آیه فوق: « وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآیَاتِ…؛[1]هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (در خواستی بهانه جویان) را بفرستیم، جز اینکه پیشینیان ( که همین گونه درخواستها را داشتند و با ایشان هماهنگ بودند) آنها را تکذیب کردند» نشان میدهد که کسانی که این اشکال را وارد کردهاند، فقط به ابتدای آیه بسنده کردهاند و از انتهای آیه غفلت نمودهاند که میفرماید: « وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ إِلا تَخْوِیفًا ؛ ما آیات را تنها به خاطر تخویف منکران میفرستیم»، زیرا این تعبیر نشان میدهد که معجزات بر دو گونه است:
1. دسته اول معجزاتی است که برای اثبات صدق دعوت پیامبر و تشویق ایمان آورندگان و تخویف منکران ضرورت دارد.
2. بخش دوم معجزاتی است که جنبه اقتراحی یعنی «پیشنهاد بهانهجویانه» دارد و در تاریخ پیامبران، نمونههای متعددی از آن را میتوان مشاهده نمود که در برابر منکران انجام میگرفت، ولی آنها هرگز ایمان نیاوردند و به همین دلیل به مجازاتهای الهی گرفتار شدند، زیرا اگر معجزات پیشنهادی انجام گیرد و با این حال، ایمان نیاورند استحقاق مجازات سریع را خواهند یافت.
بنابراین، آن چه را قرآن در آیه فوق و آیات مشابه، در مورد پیامبر(ص) نفی کرده، تنها بخش دوم از معجزات است، نه بخش اول که وجود آن از دعوی نبوت تفکیک ناپذیر است.
توضیح مطلب آن است که معجزاتی که دلیل صدق پیامبر اسلام(ص) است، به قدر کافی فرستاده شده و قرآن کریم در قسمت اول آیه مورد نظر به آنها پاسخ میدهد که معجزات پیشنهادی شما، چیزی نیست که با آن موافقت شود، زیرا پس از مشاهده آنها، باز هم ایمان نخواهید آورد، حال اگر بپرسند که به چه دلیل؟ در پاسخ گفته میشود، به دلیل اینکه امتهای گذشته که آنها هم شرایطی کاملاً مشابه شما داشتند نیز چنین پیشنهادهای بهانهجویانهای را کردند، ولی باز هم ایمان نیاوردند.
سپس در ادامه آیه قرآن کریم، روی یک نمونه روشن از این مسأله انگشت گذارده و میفرماید: « ما به قوم ثمود ناقه دادیم که روشنگر بود.»[2] همان شتری که به فرمان خدا از کوه سر برآورد، چرا که تقاضای چنین معجزهای را کرده بودند، معجزهای روشن و روشنگر! ولی با این حال آنها ایمان نیاوردند: «فظلموا بها؛ به آن ناقه ستم کردند» و او را به قتل رساندند در ادامه میفرماید: اصول برنامه ما این نیست که هر کسی معجزهای پیشنهاد کند، پیامبر تسلیم او گردد. درست است که قرآن کریم به تنهایی یک معجزه روشن و جاویدان است و هر گاه جز آن، معجزهای دیگر برای پیامبر اسلام(ص) نبود ما میتوانستیم، به صدق دعوت او پی ببریم، ولی بدون شک قرآن یک معجزه روحانی و معنوی است و برای آنها که اهل فکر و اندیشهاند بهترین گواه است، اما نمیتوان انکار کرد که ضمیمه کردن این معجزه با معجزات محسوس مادی برای افراد عادی و توده مردم نهایت اهمیت را داشته است. به خصوص این که قرآن مرتبا از این گونه معجزات در مورد سایر پیامبران خبر میدهد و بدون شک این سبب میشود که مردم درخواست چنان معجزاتی از پیامبر اکرم(ص) بکنند و بگویند تو چگونه ادعّا میکنی که برترین و آخرین پیامبران الهی هستی و نمیتوانی کوچکترین معجزات آنها را انجام دهی؟ مسلماً در برابر این سؤال، پاسخ قانع کنندهای جز این وجود نداشت که پیامبر اسلام(ص) نمونهای از معجزات پیامبران سلف را ارائه دهد.
تواریخ متواتر اسلامی نیز میگوید، پیامبر اسلام(ص) چنین معجزاتی را ارائه داده است. در آیات متعددی از قرآن به نمونههایی از این معجزات مانند پیشگوییهای مختلف نسبت به حوادث آینده و با کمک فرشتگان به ارتش اسلام برای براندازی دشمنان و خارق عادت دیگری که مخصوصاً در جنگهای اسلام به وقوع پیوست برخورد میکنیم که به برخی از آیات اشاره میشود:
1. قرآن کریم در مذمت و نکوهش کافران میفرماید: « وَإِذَا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ وَإِذَا رَأَوْا آیَهً یَسْتَسْخِرُونَ وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ ؛[3] هنگامی که به آنها تذکر داده شود پذیرا نمیشوند و هنگامی که معجزهای را ببینند، مسخره میکنند و میگویند: این تنها سحر آشکاری است.»
تعبیر به «راوا آیه» در آیه فوق بخوبی نشان میدهد که آنها معجزه یا معجزاتی را از پیامبر(ص) مشاهده کردند و به جای اینکه به او ایمان بیاورند ( عکسالعمل بسیار منفی نشان دادند) به «استهزاء» و سُخریّه پرداختند.
2. از آن به عنوان «سحر آشکار» یاد کردند. مسلم است که آیات قرآن شنیدنی است نه دیدنی، بنابراین واژه «آیه» در اینجا نمیتواند ناظر به آیات قرآن باشد. اضافه بر این تعبیر به «سحر آشکار» نیز کاملا با معجزات و خارق عادات تناسب دارد و اصولاً این که پیامبر اسلام(ص) را ساحر خواندند[4] و به طور گسترده روی این مسأله تبلیغ کردند، نشان میدهد که خارق عادات و معجزاتی از او دیده بودند.
از همه اینها گذشته، چگونه ممکن است، پیغمبر اکرم(ص) در کتاب آسمانی خود این همه معجزات حسی از پیامبران دیگر مانندمسأله «ید بیضاء» و «عصای موسی» و معجزات نه گانهای که از او صادر شد[5]: و یا معجزات متعددی که از حضرت مسیح ـ علیهالسلام ـ مانند «احیای مردگان» و شفای «کور مادرزاد» و «بیماران غیر قابل علاج» و مانند آن و هم چنین معجزات ابراهیم و صالح و یوسف و سلیمان و داوود ـ علیهالسلام ـ که همگی در قرآن آمده است، نقل کند، ولی خودش هیچگونه معجزه حسی نیاورد. چگونه میتواند مردم را قانع کند که همه انبیاء معجزات حسی داشتند و من ندارم و در عین حال نبوت من برترین نبوتها و آیین من بهترین آیینها است.
2. در آیهنخست از سوره اسراء خداوند متعال درباره پیامبر(ص) میفرماید: « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ؛ پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گردا گردش را پر برکت ساختیم، برد تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بینا است.»
بدون شک رفتن از مسجد الحرام «به مسجد اقصی» و از آن فراتر رفتن به آسمانها، مخصوصاً در شرایط آن زمان یک امر خارقالعاده بوده است، ولی تا مردم چنین جریانی را مشاهده نکنند، نمیتواند جنبه اعجاز داشته باشد و در طریق اثبات دعوی پیامبر قرار گیرد.
ولی روایات اسلامی نشان میدهد که مردم در جریان این امر قرار گرفتند از طریق اخباری که پیامبر(ص) از کاروان یا کاروان هایی که در مسیر راه مکه و شام بودند، گزارش داد.[6]
3. در سوره مائده میفرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ؛[7] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، نعمتی را که خدا به شما بخشیده یاد کنید آن زمان که جمعی (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوی شما دراز کنند (و به شما ضربه زنند) اما خداوند دست آنها را کوتاه کرد.»
در بعضی روایات آمده آیه شریفه اشاره سربسته به توطئه «یهود بنی نضیر» است که درصدد کشتن پیامبر اسلام(ص) بر آمده بودند. هنگامی که پیامبر(ص) با گروهی از یاران به سراغ آنها رفتند تا درباره قراردادی که نسبت به دیده مقتولین داشتند صحبت کنند آنها گفتند مانعی ندارد بنشینید و غذا میل کنید تا مقصود شما انجام گردد و در این حال قصد داشتند حمله غافلگیرانه کنند و پیامبر و یارانش را از بین ببرند خداوند پیامبر(ص) را آگاه فرمود و او هم یارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند و این یکی دیگر از معجزات آن حضرت بود.
4. یکی دیگر از معجزات آن حضرت که قرآن دست روی آن گذارده، داستان «شقّ القمر» است که درباره آن میفرماید: « اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَإِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّوَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَکُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ؛[8] قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت و هر گاه نشانه (و معجزهای) را ببینند، رویگردان شده، میگویند این سحری است مستمر، آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی نمودند و هر چیزی را قرار گاهی است.
مشهور و معروف میان مسلمانان این است که آیه شریفه اشاره به شکافته شدن ماه به عنوان یک معجزه در زمان رسول اکرم(ص) دارد. از جمله آن که مرحوم «طبرسی» نیز «در مجمع البیان» حدیث انشقاق ماه را از گروه زیادی از صحابه پیامبر و گروهی از مفسران نقل میکند که مطابق روایات مشهور، مشرکان نزد پیامبر اکرم(ص) آمدند و گفتند: «اگر راست میگویی و تو پیامبر هستی ماه را برای ما دو پاره کن» فرمود: «اگر این کار را بکنم ایمان میآورید؟» گفتند: آری و آن شب چهاردهم ماه بود پیامبر از پیشگاه خداوند تقاضا کرد آن چه را خواسته بودند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره تقسیم شد و رسول خدا(ص) آنها را یکیک صدا میزد و میفرمود ببینید و چیزی نگذشت که دو قطعه ماه به فرمان خدا به هم پیوست و دوباره به صورت اول برگشت. و معجزات بسیار دیگری که به منظور اختصار از آنها صرفنظر میکنیم.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب، 1375ه ش، ج8، ص311.
2. المیزان، محمد حسین طباطبائی، بی جا، دارالکتب الاسلامیه، ج12، ص175.
پی نوشت ها:
[1] . اسراء/59.
[2]. اسرا/59.
[3] . صافات/15-13.
[4]. قصص/48، قمر/2.
[5] . نمل/12.
[6] . طبرسی، مجمع البیان، بی جا، انتشارات ناصر خسرو، ج 6، ص 395.
[7] . مائده/11.
[8] . قمر/3-1.