طبق آیه « سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسَى إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى »( اعلی/6 و 7) آیا پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ دچار نسیان می‎شده است؟

طبق آیه « سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسَى إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى »( اعلی/6 و 7) آیا پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ دچار نسیان می‎شده است؟

ترجمه‌روان آیه مذکور چنین است: «ما به زودی (قرآن را) بر تو می‎خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد، مگر آنچه را خدا بخواهد، که او آشکار و نهان را می‎داند.»
معنای نسیان در این آیه به معنای آن است که معنا از خاطر برود. سهو نیز به همین معنا است. نقیض آن ذکر و یادبود است. برخی می‎گویند: نسیان رفتن معنا است، و آن از فعل خدای تعالی است. یعنی خدای تعالی به سبب بعضی عوارض نسیان و سهو را عارض می‎کند.[1] تفسیری کوتاه از آیه مورد نظر: جمله «سنقرئک» وعده‎ای است از خدای تعالی به پیامبرش به این که علم قرآن و حفظ قرآن را در اختیارش بگذارد، به طوری که قرآن را که نازل شده، همواره حافظ باشد، و هرگز دچار نسیان نگردد، و همان طوری که نازل شده است قرائتش کند و ملاک در تبلیغ رسالت و وحی به همان طوری که وحی شده همین است.[2] در این آیه علاوه بر مصونیت رسول اسلام _ صلّی الله علیه و آله _ از نسیان مصونیت آن حضرت از سهو نیز تأکید می‎شود. نظیر آن در محاورات عرفی است که متشرع و متعبد بگوید: «در مسجد برای ناپاکان جای نیست، مگر آن که خودم بخواهم که مقصود این است که تنها من قادرم ناپاکان را راه دهم و من هم جز پاکان احدی را راه نمی‎دهم و استثناء در آن تأکید مستثنی منه است، نه تقطیع و اخراج چیزی از آن.» [3] در تفسیر نمونه پیرامون این آیه آورده است: هنگام نزول وحی عجله نکن و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهی مباش، آن کس که این آیات بزرگ را برای هدایت انسان‎ها بر تو فرستاده است، هم او حافظ و نگهبان آنها است و نقش این آیات را در سینه پاک تو ثابت می‎دارد، به طوری که هرگز گرد و غبار سهو و نسیان بر آن نخواهد نشست.[4] نظیر این نکته، در آیات دیگر نیز آمده است. «پس بلند مرتبه است خداوندی که سلطان حق است (پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پس از آن که وحی آن بر شما تمام شود؛ و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن.[5] در جای دیگر آمده است: «زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن (قرآن) حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست.»[6] پس برای اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتی است از ناحیه اوست، می‎افزاید: «تو چیزی از آیات الهی را فراموش نمی‎کنی.» مگر آنکه خدا بخواهد که او آشکار و پنهان را می‎داند. مفهوم و معنای پنهان این تعبیر این نیست که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چیزی از آیات الهی را فراموش می‎کند، اگر چنین باشد از گفتار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سلب اطمینان خواهد شد، بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهی از سوی خدا است، و لذا هر لحظه بخواهد، می‎تواند آن را از پیامبرش بگیرد. به عبارت دیگر، هدف بیان تفاوت علم ذاتی خداوند و علم موهبتی و ظهوری پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است.
به هر حال این یکی از معجزات پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که آیات و سوره‎های طولانی را با یک بار تلاوت جبرئیل به خاطر می‎سپرد و همیشه به خاطر داشت و چیزی را فراموش نمی‎کرد.[7] به هر تقدیر امتیاز اساسی بین استماع رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خداوند یا فرشتگان و بین استماع انسان عادی از رسول اکرم در این است که اولاً: رسول اکرم در استماع و تلقی و حفظ وحی معصوم  است، یعنی هرگز کاهش و یا افزایش در تلقی او نسبت به وحی الهی راه ندارد، بلکه همان را طبق واقع می‎یابد. ولی انسان عادی که مسبوق به برخی از خواطر شیطانی است، ممکن است آن را درست تلقی و حفظ نکند و در اثر سوء اختیار خود گرفتار کژراهه در ادراک گردد. ثانیاً: تلقی رسول اکرم از خداوند یا فرشتگان به نحو علم حضوری است، ولی تلقی انسان عادی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به نحو علم حصولی است. ثالثاً: رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن چه معصومانه به نحو علم شهودی تلقی کرد، معصومانه حفظ می‎کند و از آسیب نسیان مصون است، ولی انسان عادی گذشته از تلقی غیر معصومانه، در مقام ضبط و نگهداری نیز مصون از سهو و نسیان نخواهد بود.[8] پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ کسی است که قرآن را از مقام «لدن»[9] گرفت و علمش لدنی است، از این جهت جهل و نسیان در او راه ندارد. فراموشی از ساحت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دور است؛ زیرا که فرمود: «سنقرئک فلا تنسی» پس ممکن نیست. و در اثر عصمت، جهل و نسیان در آن حضرت راه ندارد.
عصمت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ این است که آن حضرت هر چه را که فهمید و از خداوند دریافت داشت، به درستی حفظ و نگهداری می‎کند، و سهو و نسیان در قلمرو حفظ او راه ندارد، چنان که خدای سبحان درباره شأن ایشان می‎فرماید: ما قرآن را بر تو قرائت می‎کنیم و تو اهل نسیان و فراموشی نیستی.[10] بنابراین آنچه از تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر مفسرین، در مورد نسیان و یا عدم نسیان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دست می‎آید، این است که: به دلیل عقلی و نقلی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دارای عصمت است، و در تلقی از وحی و ابلاغ وحی و در نگهداری و حفظ آن معصوم و مصون است و خطاء و نسیان در مورد معصوم تصور ندارد. چون خداوند در سوره طه می‎فرماید: «گفت: علم آن، در کتابی نزد پروردگار من است. پروردگار من نه خطا می‎کند و نه فراموش می‎نماید.»[11] پس خداوند از طریق انبیاء و رسولان به غرض خود می‎رسد، و پیامبران حتماً باید در دریافت و ابلاغ و نگهداری وحی الهی معصوم و مصون باشند. و این همان بیان و برهان حکمت است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل آیه 213 از سوره بقره به آن اشاره کرد…
از این روی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دلیل عقلی و نقلی معصوم است، و معصوم هم در دریافت وحی و ابلاغ وحی و نگهداری و حفظ وحی معصوم و مصون است، و هیچ گونه خطاء و اشتباه و نسیان در او راه ندارد. چون علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ لدنی و شهودی است و در علم لدنی و شهودی و حضوری نسیان و خطاء راه ندارد، و آیه مورد سؤال و مورد بحث هم، دارد همین را بیان می‎کند. و در واقع بیان مژده و معجزه علمی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که در حفظ و نگهداری آیات و سوره‎های طولانی دچار نسیان نمی‎شود، و از نسیان مصون است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. المیزان، محمد حسین طباطبائی، مترجم محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، ج20، ص438.
2. احسن الحدیث، علی اکبر قرشی، تهران، واحد تحقیقات اسلامی، اول، 1366ه‍ ش، ج12، ص191.

پی نوشت ها:
[1] . رازی، محمد، تفسیر مجمع‎البیان، تهران، انتشارات فراهانی، چاپ دوم، 1359، ج 27، ص 19.
[2] . طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم، 1370، ج 20، ص 627.
[3] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، انتشارات اسری، چاپ اول، 1381، ج 4، ص 239.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، داراکتاب الاسلامیه، 1353ه‍ ش، ج26، ص392.
[5] . طه/114.
[6] . قیامت/16، 17.
[7] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم، 1378، ج 26، ص 393.
[8] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، تفسیر قرآن به قرآن، قم، انتشارت اسری، چاپ دوم، 1378، ج1، ص 62.
[9] . نمل/6.
[10] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، همان.
[11] . طه/52.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید