اهمیت شناخت آیات ناسخ و منسوخ
شناخت ناسخ و منسوخ آیات قرآن از مقدمات فهم قرآن و استنباط احکام آن و دریافت معارف اسلامی محسوب میشود، علی ـ علیه السّلام ـ به قاضی ابویحیی فرمود: «آیا ناسخ و منسوخ را میشناسی در حالی که در مقام تفسیر کتاب خدا هستی؟
گفت: خدا بهتر میداند، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: هم خود را هلاک کردی و هم دیگران را هلاک کردی».[1]
همچنین امام صادق ـ علیه السّلام ـ به یکی از فقیهان کوفه فرمود: «با چه معیاری بر کرسی افتاء و اظهار نظر در امر دین نشستهای و به چه چیز فتوی میدهی، آیا نسبت به کتاب خدا شناخت کامل داری و آیا ناسخ و منسوخ را میشناسی؟
بعد امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: علمی را ادعا کردی که خداوند آن را جز نزد اهلش قرار نداده است».[2]
البتّه منظور از شناخت ناسخ و منسوخ در این روایات معنای وسیع آن است؛ زیرا امکان وجود نسخ بسیار اندک است. لذا ناسخ و منسوخ شامل عام و خاص در این روایات هم میشود که عدم شناخت آن هم موجب هلاکت میشود؛ در قرآن هم به مسأله نسخ اشاره شده است: «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها [3] ؛هر حکمی را که نسخ کنیم و یا آن را به تأخیر اندازیم بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم».
معنای لغوی نسخ
نسخ در کتب لغت چندین معنا برایش ذکر شده است از جمله:
1. نوشتن چیزی از روی نوشته دیگر، که اشتقاقهای آن استنتاخ و انتساخ است؛
2. به معنای نقل و تغییر هم آمده است مثل: «تناسخ المواریث و الدهور» ثروتها و زمانها متغیر گشته است؛
3. به معنای ازاله و از بین بردن نیز آمده است مثل: نسخت الشمس الظل، خورشید سایه را از بین برد .[4]
معنای اصطلاحی نسخ
نسخ عبارت است از: برداشتن و لغو کردن حکم گذشته است که به حسب ظاهر اقتضای دوام داشته(یعنی افرادی که آن حکم را می شنیدند تصور می کردند که این حکم همیشگی است در حالی از اول موقتی بوده ولی خداوند متعال به دلایلیآن را به مردم نگفته بود)، به تشریع حکم جدید، به گونهای که حکم جدید جایگزین حکم قبلی گردد وامکان جمع بین هر دو نباشد.
از این تعریف چند مطلب استفاده میشود:
1. مقصود از حکم (چه منسوخ و چه ناسخ) حکم شرعی است اعم از حکم تکلیفی و حکم وضعی، لذا هرگونه تغییر و تبدیل که در امور خارج از محدوده احکام شرعی انجام گیرد از موضوع بحث خارج است؛
2. مقصود از اقتضای دوام که به حسب ظاهر حکم سابق است همان اطلاق زمانی است که به حسب تفاهم عرفی استفاده میشود؛
3. مقصود از عدم امکان جمع، وجود تضاد و تنافی میان حکم سابق و لاحق است یعنی بین آنها تباین کلی باشد ، ولی اگر دو حکم به گونهای باشند که امکان وجود همزمان داشته باشند، در این صورت نسخی صورت نگرفته است به عنوان مثال حکم سابق عام یا مطلق باشد و حکم لاحق خاص یا مقید باشد، که در این صورت این نسخ نخواهد بود.
بنابراین میتوان این جور نتیجه گرفت که شرائط نسخ عبارتند:
1. وجود تنافی میان ناسخ و منسوخ؛
2. عدم امکان جمع آن دو؛
3. اختصاص نسخ به احکام شرعی اعم از تکلیفی و چه وضعی؛
4. عدم تبدل و عدم ارتفاع موضوع حکم، به عنوان مثال اگر حالت اختیار به اضطرار یا حاضر به مسافر مبدل شود در این صورت که حکم از بین میرود نسخ نخواهد بود؛ زیرا هر حکمی موضوع خود را دارد و با تبدل یا ارتفاع موضوع حکم تغییر میکند و این نسخ نخواهد بود؛
5. حکم سابق مقید به قید زمانی تصریح نباشد؛ زیرا اگر حکم سابق از اول مقید به قید زمانی باشد، با سر آمدن زمان حکم سابق هم پایان مییابد؛
6. حکم ناسخ متأخر از حکم منسوخ باشد. [5]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علوم قرآنی؛ محمدهادی معرفت، ص 252.
2. ترجمه البیان؛ حضرت آیتالله خوئی، انتشارات دانشگاه آزاد خوی، ج 2، ص 470.
3. تفسیر صافی؛ فیض کاشانی، ج 1، ص 22، (مقدمه دوم).
پی نوشت ها:
[1] . سمرقندی، تفسیر عیاشی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1411 هـ ، ج 1، ص 23.
[2] . فیض کاشانی، تفسیر صافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1399 ه ، ج 1، ص 22.
[3] . بقره/ 106.
[4] . خویی، ابوالقاسم، بیان، مترجمان محمد صادق نجمی، هاشمزاده هریسی، ناشر دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی، چاپ پنجم، 1375، ح 2، ص 470.
[5] . معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، موسسه فرهنگی التمهید، چاپ اول، 1378، ص 252.