این پرسش را از سه جهت میتوان پاسخ داد:
۱. جریان کشته شدن شیطان
دراینباره، در روایات آمده است، زمانی که حضرت در مسجد کوفه هستند، شیطان در حالی که به زانو درآمده، میگوید: «وای بر من از این روز!» سپس حضرت پیشانی او را گرفته، گردنش را میزند.[۱]
2. امکان کشته شدن شیطان
اگر منظور این است که آیا میتوان شیطان را کشت یا نه، باید گفت چنانکه در قرآن تصریح شده است، شیطان از جنس جن است[۲] و چنانکه معلوم است، جنیان نیز مانند انسان متولد میشوند و از دنیا میروند؛ ازاینرو مرگ یا کشتهشدن شیطان که از جنس جنیان است از لحاظ علمی و علوم عقلی مشکلی ندارد و مانند فرشتگان و ملائکه نیست که مرگ و تغییر برایشان از لحاظ علمی محال باشد.
3. اِشکال کشته شدن
ممکن است تصور شود چون دنیا دار امتحان است و شیطان یکی از مکملان صحنه امتحان به شمار میآید، اگر قرار باشد کشته شود و از بین برود، محل امتحان و ابتلا بودن دنیا هم از بین میرود و دیگر تکلیف (گناه و ثواب) معنای خود را از دست میدهد.
برای اینکه چنین تصوری پیش نیاید باید تصویر صحیحی از زمان ظهور داشته باشیم. در تصویری که سیدبنطاووس رحمهالله در کتاب «سعدالسعود» که از صحف ادریس پیامبر علیهالسلام نقل میکند و نیز در بحارالانوار آمده است، چنین میخوانیم: «آن، روزی است که زمین از کفر، شر و گناه پاک میشود و خداوند برای آن عصر بندگانی را انتخاب نموده که قلبهای آنها را برای ایمان امتحان کرده و درونشان را با ورع، اخلاص، یقین، تقوا، خشوع، صدق، حلم، صبر، وقار، پرهیزگاری، بیرغبتی نسبت به دنیا و اشتیاق به آنچه در نزد خداوند است، آزمایش نموده است».[۳]
از اینگونه تعابیر و روایاتی شبیه به این روایت، معلوم میشود که دوران حضور امام، از لحاظ معنوی و اخلاقی دورانی بسیار درخشان خواهد بود؛ در آن زمان به دلیل پیشرفت فوقالعاده بشر در عرصه عبادت و بندگی، امتحان و آزمایش بندگان نیز وارد مرحله جدیدی خواهد شد؛ به عبارت دیگر، وضعیت بهگونهای خواهد بود که عرصهای برای شیطان نخواهد ماند و کسی نخواهد بود که از او پیروی نماید و از روایت، به زانو درآمدن شیطان و تسلیمشدن او، این مطلب قابل استفاده است.
برای اینکه معلوم شود چگونه ممکن است شیطانی که این همه وسوسه و دعوت به بدی میکند و موفق میشود، امکان دارد اثر خود را از دست بدهد؛ به طور مثال اگر به دانشآموزی که در مقطع ابتدایی یا راهنمایی تحصیل میکند گفته شود: یک جلسات امتحانی وجود دارد که به شخص اجازه داده میشود تا کتاب خود را همراه ببرد و در جلسه امتحان از آن استفاده نماید، او باور نمیکند؛ به این دلیل که با خود میاندیشد اگر کتاب در اختیار انسان باشد، امتحان مشکلی نخواهد داشت و همه سئوالات را میتوان از روی کتاب جواب داد، اما این مسأله برای یک دانشجو حل شده است؛ زیرا میداند امتحانهایی وجود دارد که بردن و بازکردن کتاب کمک قابل ملاحظهای به انسان نمیکند؛ زیرا امتحان بهقدری در سطح بالا و دقیق است که بودن یا نبودن کتاب بیتأثیر است.
در زمان حکومت حضرت نیز اولاً، به دلیل پاکی معنوی بسیار بالای جامعه، اصلاً امکان وجود شیطان نیست و جامعه وجود او را برنمیتابد و حتماً باید از بین برود تا طهارت زمین کامل گردد. ثانیاً، با رفتن او محل امتحان بودن دنیا مختل نمیشود؛ زیرا نفس انسان که او را دنبال خواستههای خود میکشد، وجود دارد و مبارزه با نفس جهاد بزرگی است که ربطی به شیطان ندارد. از طرفی موارد امتحانی به فراخور پیشرفت معنوی انسان به قدری دقیق و ظریف است که وجود شیطان لازم نیست و این دقیق بودن امتحان از احادیثی معلوم میشود که مثلاً بیان میکند در آن دوران، گرفتن سود از برادر دینی حرام خواهد بود،[۴] هر کس هر مقدار که احتیاج دارد از جیب برادر دینی خود برداشت خواهد کرد؛[۵] برادر دینی از برادر دینی خود ارث خواهد برد؛[۶] گرفتن وثیقه از برادران دینی حرام خواهد بود؛ کمک به برادر دینی واجب خواهد شد و بسیاری از مسائل دیگر که وقتی از ائمه سؤال میشد، میفرمودند: «این حکم در زمان ظهور اجرا خواهد شد».[۷]
در نتیجه، هرچند با از بین رفتن شیطان، انسان تصور میکند که ترک گناه آسان میشود، اما این همان تصور دانشآموز ابتدایی از بردن کتاب به جلسه امتحان است؛ زیرا امتحان هم به همان میزان دقیق خواهد شد و امتحاندادن سختتر.
پینوشتها
۱. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۷۶.
۲. کهف: ۵۰.
۳. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۸۵.
۴. من لایحضر، شیخ صدوق، ج۳، ص۳۱۳.
۵. وسائلالشیعه، شیخ حر عاملی، ج۵، ص۱۲۱.
۶. ر.ک: البرهان، ج۴، ص۳۷، ذیل آیه ۱۰۱ سوره مؤمنون.
۷. من لایحضر، ج۳، ص۳۱۳.