نویسنده: سعید غلامی
چکیده :
در میان تمامی مخلوقات ، انسان دارای مقام ویژه ای است به گونه ای که پس از خلق او خداوند به خود تبریک گفتند و چنین خلقتی را ستوده است . بنابراین زن نیز به مقتضای آفرینش خود از جایگاه ممتاز و ویژه ای برخوردار است که مرد قابلیت جانشینی آن را ندارد و هر دو برای رسیدن به کمال خویش خلق شده اند و هر دو در کمال یکدیگر نقش مؤثری ایفا می کنند و در واقع مکمل یکدیگرند . در تمدن های گذشته ارزش و منزلت زن در ردیف حیوانات اهلی قرار داشت به طوری که فقط وسیله ای برای اطفای شهوات از او استفاده می شده است و او شریک زندگی مرد محسوب نمی شد و او را دارای ارزش انسانی و حقوق انسانی قلمداد نمی کردند و در ادیان الهی و غیر الهی او را مظهر و زاییده ی شیطان می دانستند و … .
در دوران باستان ( جاهلیت ) داشتن دختر را ننگ و عار می دانستند به همین جهت او را زنده به گور می کردند که این پست ترین دیدگاه در گستره ی تاریخ ، درباره ی زن در عصر جاهلیت بود . اما در دوران کنونی به بهانه ی دفاع از زن و دفاع از حقوق زن جنبش فمینیسم را در غرب مطرح کردند که این جنبش نه تنها هیچ گونه حقوق و ارزشی را برای زن در بر نداشت بلکه او را به موجودی تبدیل کرد که فقط برای برطرف کردن غرائز و نیازهای جنسی مردان مورد بهره برداری قرار می گرفت که پیامدهای این جنبش تضعیف نهاد خانواده – تقابل زن و مرد – تشابه حقوق زن و مرد – ترویج الگوهای غیر اخلاقی در روابط جنسی و … می باشد . این بلایی است که با کارهای غلط ، با حرکت افراطی و تفریطی درباره ی زن انجام گرفت ، بر سر جامعه ی بشری آمد ، و بیشتر از همه بر سر زن غربی آمد .
بخش اول : کلیات تحقیق
مقدمه :
« زن » نیمی از پیکره ی اجتماع انسانی است . شخصیت ، رفتار ، فرهنگ و اندیشه ی او بی گمان در شکل گیری جامعه ی انسانی نقش مهمی را ایفا می کند . در تاریخ بشر « وجود زن » شأن و شخصیت او ، حدود اختیار وی در حیات بشری و پیوند او با مرد و مکانش در سنجش با مرد همواره مورد گفتگو بوده است . در بستر فرهنگی و اعتقادی که اسلام ظهور کرد ، شخصیت و حقوق و جایگاه زن به گونه ای خاص تفسیر می شد . مسائل مربوط به « زن » در قرن چهاردهم ، از مهمترین دل مشغولیهای متفکران بوده است و این واقعیت را می توان از سوئی ، در نهضت « آزادی زنان » و از جانب دیگر ، در واقع نگری برخی مسلمانان نو اندیش ، ریشه یابی کرد . آنچه در عصر حاضر ، طرح « مسئله ی زن » را حساس تر و پر جاذبه تر ساخته است ، برخورد دوگانه ی نظام سرمایه داری غرب در برابر این پدیده ی فرهنگی – اجتماعی است . غرب از یک طرف ، با طرح شعارهای فریبنده « آزادی زن » و « دفاع از حقوق زن » در میان ملتهای جهان داعیه ی عدالت خواهی و ظلم ستیزی دارد ، از سوی دیگر ، سخت ترین و بیشترین ستمها را بر پیکره اش وارد می سازد . مروری بر نگرشهای مختلف ، ما را به برتری موضع اسلام رهنمون می شود . بدین ترتیب ، اگر معارف عالی اسلام درست ترسیم شود ، تبلیغات سوء بدخواهان در جامعه ی اسلامی ، کم رنگ خواهد شد . بنابراین در این پژوهش کوشیده ایم با جامع نگری جایگاه و شخصیت و ارزش زن را در فرهنگ غرب ترسیم کنیم . موضوع پژوهش بنده « زن از دیدگاه غرب » است که شامل سه بخش است :
بخش اول پژوهش که انسان و نظام آفرینش را مورد بحث قرار داده است .
بخش دوم پژوهش زن در تمدن غرب ( اروپا ) می باشد که در این قسمت نظر اروپائیان را در مورد زن در سه دوره ی باستان – قرون وسطی و دوران کنونی مورد بحث و ارزیابی قرار داده ایم .
بخش سوم که شامل فمینیسم و اروپا ( غرب ) می باشد که ابتدا تعریف فمینیسم و ثانیاً تقسیمات فمینیسم و ثالثاً علل پیدایش فمینیسم را در اروپا مورد بحث و گفتگو قرار داده ایم .
در پایان ؛ به امید روزی که همه ی جوامع و نیز خود بانوان به ارزش حقیقی زن واقف گردند .
تعریف و تبیین موضوع :
موضوعی که برای پژوهش در نظر گرفتیم با عنوان زن از دیدگاه غرب می باشد . در این پژوهش نظرات و عقاید کشورهای غربی و اروپایی را درباره ی وجود زن ، شخصیت زن و ارزش زن مورد بحث و بررسی قرار دادیم و دیدگاه اروپائیان را درباره ی زن در دوره های باستان و وسطی و دوره ی کنونی بررسی کردیم و این که اروپائیان چه دیدگاهی نسبت به زن و ارزش و جایگاه او دارند را مورد تبیین و تعریف قرار دادیم .
اهداف و ضرورت تحقیق :
انگیزه ی اصلی در تألیف این پژوهش علاقه و تمایل به پژوهش و تحقیق در خصوص جایگاه زن در غرب و اروپا و دیدگاه اروپائیان نسبت به زن بود ، که امیدوارم این تحقیق گامی بلند و استوار در راستای افزایش شناخت حقوق واقعی بانوان گرامی و مادران ارجمند را داشته باشد .
پیشینه ی تحقیق :
در ارتباط با پیشینه ی تحقیق و پژوهش با عنوان زن از دیدگاه غرب ، تحقیقات جامع و گسترده ای صورت گرفته است و کتب و مقالاتی که در این زمینه نگارش و تدوین یافته ، عمدتاً به بررسی جایگاه زن از دیدگاه اسلام و غرب پرداخته شده است و جایگاه زن را در اسلام و غرب با هم مورد بررسی قرار داده است . ولی این پژوهش جایگاه و نقش زن را فقط در غرب ( اروپا ) مورد بحث و بررسی قرار داده است . که امیدوارم خوانندگان عزیز ، حقیر را از رهنمودهای سازنده بی بهره نگذارند .
روش تحقیق :
روشی که برای نوشتن این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است به صورت کتابخانه ای و به روش مستقیم می باشد که مطلب کتاب مورد مطالعه قرار گرفته و خلاصه مختصر در پژوهش نوشته شده است .
واژه های کلیدی : آئین – اروپا – ادیان – انسان – باستان – تمدن – دوران – زن – غرب – فمینیسم .
بخش دوم : انسان و نظام آفرینش
فصل اول : انسان کیست و چه ویژگیهایی دارد ؟ ( شناخت انسان ) :
در میان تمامی مخلوقات ، انسان دارای مقام ویژه ایی است به گونه ایی که پس از خلق او خداوند به خود تبریک گفته و چنین خلقتی را ستوده است « فتبارک الله احسن الخالقین » (1) باید دید این موجودی که این چنین ستوده شده چه ارزشهایی را داراست تا بتوان به شخصیت او پی برد زیرا که میزان ارزش گذاری نشانه ی ساختار روحی و فکری موجود و در نهایت جایگاه او در نظام هستی است . در قرآن جایگاه ویژه ای به بشر اعطا شده است .کرامت و فضیلت انسان نسبت به سایر موجودات و بهره مندی او از مقام خلافت الهی ، از مباحث مهم انسان شناسی در فرهنگ اسلام است . قرآن از یک سو بر جایگاه والای انسان چنان تأکید می ورزد که شاید نظیری برای آن در هیچ یک از مکاتب بشری نتوان یافت . انسان « خلیفه ی خدا » و جانشین حق تعالی بر روی زمین است ؛ این ویژگی تنها به انسان داده شده است و بدین وسیله او را از کلیه ی مخلوقات ممتاز کرده است(2) . آدمی امانت بزرگ الهی را بر دوش دارد ، امانتی که زمین و آسمان از پذیرفتن آن پرهیز کردند و او با آغوش باز پذیرفته است(3) . اساساً انسان « موجودی دیگر » غیر از سایر موجودات عالم است و در وجودش حقیقتی دارد که حتی در سایر جانداران نیز یافت نمی شود ، انسان همین هستی جمادی و حیات حیوانی نیست ، او خلقتی دارد که خداوند بر آن افتخار کرده و بدان سبب خود را « أَحسن الخالقین » خوانده است(4) . این خلقت بی نظیر که از آن به « روح » تعبیر شده است ، چنان شرافتی دارد که خداوند متعال آن را به خود نسبت داده و سجده ی فرشتگان را بر آدم لازم شمرده است(5) . انسان چنان شریف و والا مرتبه است که خداوند هر چه در آسمانها و زمین است ، از خورشید ، ماه ، دریا ، روز و شب ، همگی را به تسخیر او در آورده و نعمتهای پنهان و آشکار خویش را بر او فرو فرستاده است(6) . هیچ یک از نیازمندیهای انسان را فرو گذار نکرده و هر چه در کمالات بدان نیازمند بوده پیشاپیش فراهم ساخته است(7) . بدینسان ، عالم در تسخیر آدم قرار گرفته و آدمی را توان بخشیده که از این همه در جهت اهداف خویش سود جوید . بنابراین ، آنجا که موجودات دیگر تنها در چارچوب قوانین جبری عمل می کنند ، انسان تنها موجودی است که می تواند با « آگاهی » از قوانین هستی و با « اراده » و اختیار ، شرایط حاکم را در راستای اغراض خویش متحول سازد . با این همه ، انسان موجودی بریده و بیگانه از عالم هستی نیست . او آفریده ی یک حقیقت متعالی ئیست و با دیگر آفریدگان پیوندی نزدیک و استوار دارد . هر چند انسان دارای توانایی هایی بسیار است اما او هستی نا محدود نیست ؛ بر وجودش و بر رفتارش قوانین و سنتهایی حاکم است و از پذیرش قوانین حاکم گریزی ندارد . هویت حقیقی انسان بدون آن پیوندها و پیوستگی ها و بدون این قوانین و سنت ها ، معنا و مفهوم ندارد .
فصل دوم : زن در نظام آفرینش ( از دیدگاه اسلام )
هر موجودی در جهان سه جایگاه عام ، خاص و أخص دارد که معلول سه سنت الهی است :
1. سنت عام که بدون استثنا هر موجودی را در برگرفته است ؛
2. سنت خاص که برخی از آفریده ها را شامل می شود ؛
3. سنت أخص که نوع یا صنف خاصی از موجودات را در بر گرفته است .
سنت عام ، این است که تمام موجودات عالم ، محکوم به بندگی و تبعیت از اراده ی الهی اند . سنت خاص ، مثل سنت حاکم بر روح که حیات و جاودانگی دارد ؛ در مقابل ، سنت خاص جسم ، حرکت ، تغییر و تحول است . وقتی روح را به همراه انسان در نظر بگیریم ، مشمول سنت أخص است ؛ بر اساس این سنت ، انسان بعد از عقلانی و اختیار و مسئولیت پذیری برخوردار است . این جایگاه در موجودات دیگر نیست و فقط انسان شایسته ی آن است . از این رو ، زن در تمام جایگاه های بیان شده ، همتای مرد است ؛ چون هر دو از یک گونه هستند ، پس جایگاه أخص زن این است که با تشخیص حق از باطل و پذیرش دین ( همانند مرد ) ، فطرت پاک انسانی را در خویش شکوفا سازد ؛ اما زن به مقتضای آفرینش خود از جایگاه ممتازی نیز برخوردار است که مرد قابلیت جانشینی آن را ندارد ، جایگاهی که محور و اساس صلاح فردی و اجتماعی است که عبارت است از : پرورش و آماده سازی برای ظهور فعلی جایگاه أخص ، مسئولیت پذیری ، اصلاح و تهذیب نفس . شاید یکی از معانی « بهشت زیر پای مادران است » همین باشد که اگر زن ، در جایگاه اصلی خود ایفای نقش کند ، به دنیای خود و فرزندانش جلوه ی بهشتی می دهد(8) .
آفرینش اصیل زن :
از دیدگاه قرآن ، هدف از خلقت زن و مرد عبودیت خداوند و تقرب به درگاه اوست و زن نیز چون مرد برای رسیدن به چنین هدفی خلقت شده است . اعتقاد ما به آفرینش اصیل زن و مرد ، به این معناست که هر کدام برای رسیدن به کمال خود خلق شده اند نه آن که اصل ، کمال مرد باشد و زن تنها ابزاری برای کمال یابی مرد به حساب آید . البته اصالت خلقت در زن و مرد هرگز به این معنا نیست که آنها مستقل از یکدیگر می توانند کاملاً به کمال خویش برسند ؛ بلکه زن و مرد در کمال یکدیگر نقش مؤثری ایفا می کنند و در واقع مکمل یکدیگرند . زن و مرد به عنوان انسان ، در اصل انسانیت اشتراک دارند و هر دو به یک میزان در پیشگاه خداوند اهمیت و ارزش دارند و به یک نسبت نیز از حقوق انسانی ، فردی و اجتماعی بهره مند می باشند . در اصل بهره مندی از حقوق یاد شده که اسلام تساوی حقوق بین زن و مرد را می پذیرد ، تفاوت و تبعیضی میان زن و مرد وجود ندارد .
با مراجعه به آیات ، روایات و تعالیم دین در می یابیم که اسلام زن و مرد را در آفرینش از یک جنس می داند . اساساً انسانیت و کمالات انسانی به روح مربوطند و روح ، نر و ماده ندارند . در قرآن کریم آمده است که :
1. ای مردم ! از ( مخالفت ) پروردگارتان بترسید . همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید و همسر او را ( نیز ) از جنس او خلق کرد و از آن دو ، مردان و زنان فراوانی ( در روی زمین ) منتشر ساخت(9) .
2. او خدایی است که همه ی شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید(10) .
3. و از نشانه های قدرت خداست که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله ی ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و محبت قرار داد ، در این امور نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند(11) .
4. ای مردم ، ما شما را از یک زن و مرد خلق کردیم و شما را در گروه های مختلف قرار دادیم ، تا بدین وسیله از یکدیگر متمایز شوید . گرامی ترین شما در نزد خدا ، پرهیزگارترین شماست(12) .
این آیات به خوبی نشان می دهد که زنان از جنس مردان هستند ، پس ماهیت و آفرینش ایشان یکی است . زن در تفکر قرآنی همانند مرد ، تکامل پذیر و اوج گراست ، قرآن هرگاه از کمالات انسانی سخن می گوید ، زنان را نیز همدوش مردان مطرح می کند و راه رسیدن به کمالات انسانی و تقرب به خداوند متعال ، به طور مساوی برای مرد و زن باز است . پس از دیدگاه اسلام و قرآن ، مرد و زن در جهت آفرینش و ماهیت انسانی یکسانند و نسبت به یکدیگر برتری ندارند .
فصل سوم : نگاه تمدنهای جهان باستان به زن
زن در تمدن ها و شریعت های قبل از اسلام :
بررسی نگرش و برخورد مکتب ها و قوم های گذشته با موجودیت زن ، تا حدودی موقعیت و جایگاه تاریخی زن را برای ما تبیین می کند . در دوره ای ارزش و منزلت زن در ردیف حیوانات اهلی ابزار کار و تولید بوده ، زمانی نیز برای اطفای شهوات از او استفاده می شد و در قبال این همه کار طاقت فرسا ، از حداقل حقوق خویش محروم بود ؛ نه اختیاری در خانه و تصرف در اموال داشت ، نه نقشی در تربیت فرزندان و نه از دانش و بینش بهره ایی داشت . بالاتر از همه زن در بعضی از جوامع حق حیات نیز نداشت و همه چیز او به شوهرش وابسته بود ؛ به طوری که بعد از مرگ شوهر ، حق زندگی را از زن می گرفتند . در میان قبایل نیمه وحشی ، عقیده های شومی درباره ی زن وجود داشت به طوری که او را مخلوق شیطان می دانستند که فاقد روح انسانی است و به همین دلیل آزار دادن زن را بهترین عمل در پیشگاه معبود خویش قلمداد می کردند و به همین خاطر دختران خود را می کشتند تا از نفوذ شیطان در درون دختران خویش جلوگیری کنند . اما دین اسلام در سامان بخشیدن و اعتلای موقعیت بانوان تلاش گسترده ایی نمود و مقارن با عصر جاهلیت که زن قربانی جهل فکری انسانها شده بود ، به حمایت گسترده و همه جانبه از آنان ، که فاقد حقوق انسانی بودند ، پرداخت . اسلام اولین مکتبی است که زن را به عنوان مسأله ی مهم زندگی و مکمل حیات انسانی در مسائل اجتماعی و اخلاقی و قانونی جای داده است . در این جا برای اثبات مدعای خود به بررسی وضعیت زن در برخی از تمدنها می پردازیم :
زن در یونان باستان :
در یونان باستان که یکی از درخشان ترین و گسترده ترین تمدنهای آن روزگار محسوب می شد ، وضعیت زنان هیچ تناسبی با تمدن پیشرفته اش نداشت . آنها زن را به عنوان عنصری زایا و ارضا کننده ی شهوات می دانستند و زن به هیچ وجه شریک زندگی مرد محسوب نمی شد زیرا که او را دارای قوای کامل بشری نمی دانستند و زن را سرچشمه ی بدبختی ها و مشکلات می دانستند . زن در همه ی ابعاد زندگی ذلیل و پست است و زن دارای روح جاوید انسانی نیست و به همین جهت حق ندارد بعد از مرگ شوهر زندگی کند . یونانی ها زن را موجودی پاک نشدنی و زاده ی شیطان می دانستند و او را از هر کاری جز خدمتکاری و ارضاء غرائز جنسی مرد ممنوع المداخله می شمردند(13)
زن در روم باستان :
چهره ی زن در روم باستان وضعیت نامطلوبی داشته و زن را به عنوان مظهر و سمبل شیطان می دانستند و جایگاه اجتماعی و خانوادگی او را نادیده می گرفتند و زن را مظهر تام شیطان و از انواع ارواح موذیه می دانستند و زن مظهر انحراف عقلها و مغزهاست و به همین خاطر از آزار دادن زن خودداری نمی کردند و او را از خندیدن و سخن گفتن منع می کردند . زنان رومی در حقیقت اشخاص به شمار نمی رفتند . بلکه جزو اشیاء بودند و پس از مرگ مانند اشیاء به ارث برده می شدند(14) .
زن در ایران باستان :
وضع زن در ایران باستان چندان تفاوتی با سایر تمدنها ندارد . زن در این دوران به عنوان شخص مطرح نبود ، بلکه شیء محسوب می شد . اساساً زن در آن دوران از حقوق خویش محروم بود و از هر لحاظ ، تحت سرپرستی رئیس خانواده قرار داشت . رئیس خانواده ممکن بود پدر باشد یا شوهر ، تمام هدایایی که به زن یا کودکان داده می شد و یا آنچه که بر اثر کار یا تحصیل فراهم می کردند ، همه متعلق به رئیس خانواده بود(15) .
زن در اعراب جاهلیت :
فرومایه ترین دیدگاه در گستره ی تاریخ ، درباره ی زن در عصر جاهلیت بود . آیات قرآن متعال در سوره نحل آیه ی 58 و 59 می فرمایند : هنگامی که به یکی از آنان بشارت داده شود که خداوند دختری به تو داده آن چنان از فرط ناراحتی چهره اش تغییر کند که صورتش سیاه و مملو از خشم و غضب گردد از قبیله اش متواری شود ، آیا این ننگ را برخود پذیرد و یا آن را زنده در زیر خاک پنهان سازد ؟ چه حکم بدی می کردند … ! این آیات بیانگر اندیشه های ناصواب و مغایر با اصول انسانی است که قرآن به طور قاطع و صریح این رسوم زشت و غلط را سرکوب نمود .
فصل چهارم : بررسی زن از نظر ادیان الهی و غیر الهی
ادیان الهی به حمایت از زنان پرداخته و برای آنان ، چنان که حق شان بود ارزش و اعتباری قائل شدند . و هم به جنبه ی تقدیسی شان توجه کرده و مردان را به رعایت حال او سفارش کرده اند . ادیان الهی زن را آفریده ی خدا معرفی می کنند ، آفریده ای که مورد احترام خداوند است و دوستی آنان از اخلاق انبیاست . بسیاری از عجایب آفرینش را خداوند در وجود زن پیاده کرده و مخصوصاً جنبه ی مادی او را ستوده اند . انبیای الهی فرموده اند : « خداوند آیت خود را از طریق زن نشان داده و کار تربیت فرزند را به آنها سپرده است . » آری ، در همان عصری که دیگران زن را به عنوان عنصر گناه و حیوان وحشی معرفی می کردند و او را در قفس خانه زندانی و حبس می کردند پیامبران در حضور مردم به سخنرانی می پرداختند و می گفتند آنها انسانند و در جنبه ی رشد کمتر از مردان نیستند . آنها هم می توانند بنده ی پاک و خالص خدا باشند و به مقام قرب ربوبی برسند .
زن در آئین یهود :
در آئین تحریف شده ی یهود ، برای زن شخصیت و منزلتی قائل نبودند ؛ چرا که در کتابهای مقدس ، برخی قوانین ظالمانه ی بشری جایگزین قوانین الهی شده است و گرنه ، روشن است که مقصد انبیای عظام ، عدالت گستری و از بین بردن هر نوع ظلم و ستم است و آنها هرگز خواهان ظلم به زنان نبوده اند . در آئین یهود مانند دوره ی جاهلیت ، تولد دختر را مایه ی ننگ می دانستند . زن یهودی ، داشتن پسر زیاد را مایه ی افتخار و افزایش احترام خود نزد همسر می دانست . در این آئین زن حق تصرف اموال خود را داشت و این امر منوط به شروطی بود و ولایت پدر و شوهر بر زن طوری نبود که به طور کلی بی اختیار باشد بلکه رعایت حال او تا حدود زیادی می شد . یکی از دعاهای معروف آنها این است که خداوند تو را از شر زن بد حفظ کند و از شر خویش هم(16) . در این آئین به حفظ حجاب و عفت توجه خاصی شده است و به پوشاندن اندام از نامحرمان سفارش شده است .
زن در آئین مسیح :
در آئین مسیحیت از یک سو با قداست و تقدیس زن و از سوئی با تحقیرها و توهین مواجه هستیم . کلیسا مدعی شد که زن می تواند عبادت کند و به مقام قرب الهی برسد . با این که ازدواج امری مکروه به حساب می آمد ولی زنان در انتخاب همسر آزادی هایی داشتند . در عین حال در اندیشه های مسیحیت زن عاملی وسوسه گر ، عامل فریب آدم ، همکار با شیطان و حتی مظهر شیطان و گاهی هم شیطان کوچک خوانده می شد . در مهمترین بخش از عقاید کلامی مسیحیت ( عقیده تثلیث ) این باور وجود دارد که : خداوند از روح خود در مریم عذرا دمید و جنین عیسی ( علیه السلام ) در رحم مادرش جان گرفت ؛ به عبارت دیگر ، روح عیسی از خدا و جسم او از مادرش بوده است . بدین صورت خداوند مرد را از جنس خود که روح بوده ، آفرید ؛ اما آفرینش زن ، تنها از جسم مایه گرفته شده است(17) . به این ترتیب در مسیحیت کنونی ، زن موجودی ناقص و کنیز و برده ای در خدمت مرد است و مرد همواره باید بکوشد ، تا از شر او در امان بماند .
زن در آئین اسلام :
مقام زن در اسلام چنان است که یک سوره از قرآن به نام « النساء » است و در ده سوره از قرآن ، مسائل مربوط به حقوق و منزلت زنان آمده است . خدای سبحان فرمود : « کالکیت آسمانها و زمین از آن خداست و هر چه را خدا بخواهد ، می آفریند و به هر کس اراده کند دختر و به هر کس بخواهد پسر می بخشد(18) » . در این آیه خداوند دختران را بر مردان مقدم داشته تا هم بیانگر اهمیتی باشد که اسلام به احیای شخصیت زن می دهد و هم بگوید انتخاب دختر و پسر به دست شما نیست . تعبیر به « می بخشد » دلیل روشنی است که هم دختران و هم پسران هر دو هدیه ی الهی هستند و تفاوت بین این دو صحیح نیست . اسلام ، اولین مکتبی است که زن را در امور اجتماعی شریک ساخت و از زن هم « بیعت » گرفت . اسلام به او اعلام کرد که تو یکی از خشت های بنای اسلام هستی و باید سهم خود را در استواری این بنیان ایفا کنی . در آئین اسلام زن مانند مرد موجودی است گرامی و محترم ، آفریده و مخلوق خدا ، نه تنها ذاتاً عامل گناه مردان نیست ، بلکه در موارد بسیاری عامل جلوگیری مرد از گناه و مایه ی حفظ عفت و سکون اوست . زن و مرد برای کمک به یکدیگر و تکمیل و تکامل هم آفریده شده اند .
باورها و اعتقادات در عرصه ی جهانی دو دسته اند : دسته ای که دارای منشأ الهی و آسمانی اند مثل اعتقادات مربوط به یهود ، مسیحیت و در بینش ما آئین مقدس اسلام ، که ذکر و توضیح آنها گذشت . برخی دیگر زائیده ی افکار فلاسفه ، صاحب نظران ، خیرخواهان و احیاناً سیاست بازان ، مدعیان دروغین ، جاهلان که نام آنها را نمی توان مذهب نهاد چرا که ساخته ی دست بشرند مثل آئین کنفوسیوس ، بودائی ، برهمائی .
زن در آئین کنفوسیوس :
آئینی است که در چین و ژاپن و … طرفدارانی دارد و خود کنفوسیوس مدعی نبوت و رسالتی نبوده و پیروان او هم چنین ادعایی ندارند . او را بشری عادی ولی خبره و صاحب نظر معرفی می کنند و در احکام آنها معاد و قیامت و کیفر و حسابرسی وجود ندارد . در این آئین زن انعکاسی از مرد و برای خدمت و جذب عطوفت شوهر آفریده شده است . گامهای او فساد آفرین و پای او مرکز فتنه است . دارای ارزش و شخصیت قابل اعتنائی نیست و اختیار او مطلقاً با مرد است و از خود اراده و اندیشه ایی را نباید بروز دهد . او باید نسبت به مرد خضوع کند و از او اطاعت و حرف شنوی کامل داشته باشد و خلاصه معتقدند زن برای لذت مرد آفریده شده است و بهترین زن کسی است که نسبت به مرد خاضع تر باشد(19) .
زن در آئین برهمایی :
آئین برهمایی از راه و روشهایی است که در هند طرفدارانی دارد و مردم آن از نظر فکری افرادی کم توقع نسبت به مقام و جاه خویشند و نسبت به زندگی ، بی رغبت بودند . در این آئین نیز زن شخصیتی مستقل ندارد ، دارای وجودی متعی و جزو ما یملک پدر یا شوهر است . زن حق نداشت از خانه ی خویش بی اجازه آنها بیرون رود و نسبت به بیگانه و آشنا شناسائی و آشنائی داشته باشد . مسأله ی سوزاندن زن به همراه جنازه ی شوهر و ریختن خاکستر او در رودخانه گنگ در این آئین از روزگاران قدیم وجود داشته و این اقدام به خاطر این بود که برای او پس از مرگ شوهر وظیفه و رسالتی قائل نبودند . عضوی زائد و بی حساب بود و برای زنده ماندن او توجهی نداشتند . مگر این که به نزد خویشان خود برود . حق ازدواج از او سلب می شد حتی اگر مدت زندگی او با شوهر از سالی نمی گذشت و او جوان بود(20) .
زن در آئین مائو :
در مذهب مائو که آن هم آئینی قدیمی و قانون پرداز است . دختران تا روزی که ازدواج نکرده اند تابع پدرند و هنگامی که ازدواج کنند تابع شوهر و روزی که شوهرشان بمیرد زن تابع فرزندان پسر خویش و اگر فرزند پسر نداشته باشد تابع کسان شوهر خویش و در همه حال باید تحت نظر مردی به سر ببرد(21) .
بخش سوم : زن در تمدن غرب ( اروپا )
فصل اول : چگونگی نگرش اروپائیان و غیر اروپائیان به زن در دوران باستان
شناخت وضعیت زن در عصر جاهلی از آن جهت حائز اهمیت است که ما را به تحول نقش و جایگاه وی در دوره ی ظهور پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) رهنمون می شود . بررسی و شناخت میزان نقش اسلام در بازگرداندن زن به هویت خویش ، حیثیت و کرامت خداداد انسانی خود ، ما را بر آن می دارد جایگاه و موقعیت زن جاهلی را با تأکید بر وحی ، مورد دقت و تأمل قرار دهیم . در این زمینه با دو عقیده ی متفاوت روبه رو هستیم : برخی معتقدند که زن عرب پیش از اسلام ، با عفت و شرافت زندگی می کرد و از آزادی و اختیارات کافی بهره مند بود و استقلال رأی و اراده داشت ؛ به ویژه زن بادیه نشین که همکار مرد و شریک سختی و راحتی وی در سفر و حضر بوده است . برخی دیگر معتقدند زن در عصر جاهلیت نخستین ، جایگاه انسانی و اجتماعی شایسته ایی نداشت ؛ چنان که آیات قرآن هم مؤید همین معنی است . در ذلت و خواری زن همین بس که حیاتش مایه ی ننگ و عار بود . البته زنانی همچون حضرت خدیجه ( سلام الله علیها ) نیز یافت می شدند که از کرامت و شأن بایسته و شایسته ای برخوردار بودند ؛ اما اینان جزء استثناها به شمار می آیند . امام خمینی ( رحمت الله علیه ) وضعیت اسف بار زن را در عصر جاهلی به تصویر کشیده و نقش اسلام را در این مورد گوشزد می کند : در جاهلیت زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان ؛ زن را از آن مظلومیتی که در جاهلیت داشت ، بیرون کشید . مرحله ی جاهلیت ، مرحله ای بود که زن را مثل حیوانات ، بلکه پایین تر از او قلمداد می کردند ، زن در جاهلیت مظلوم بود . اسلام زن را از لجن زار جاهلیت بیرون کشید(22). وضع زنان در عربستان بسیار دردناک بود و این شاید به خاطر جهل بیشتر و توحش زیادتر مردم آن سرزمین بود . زنان در این منطقه ( عربستان ) حق حیات نداشتند تا حدی که برخی از اعراب دختران تازه ولادت یافته ی خود را زنده به گور کرده و از شنیدن خبر ولادت دختر رنگ از رخسارشان می پرید . از خجلت دختر داری خود را از مردم پنهان می کردند و در این اندیشه بودند که « او را با خفت و خواری نگهدارند و یا زنده به گورش سازند(23). » آیات قرآن به طور قطع و صریح این رسوم زشت جاهلیت را نقل کرده و درباره ی شأن نزول آیات معتقدند که : « شروع این عمل زشت در جاهلیت به خاطر جنگی بین دو گروه از آنان بود ، فاتحان جنگ دختران و زنان گروه مغلوب را اسیر ساختند و بعضی از دختران اسیر با مردانی از گروه غالب ازدواج کردند و ترجیح دادند در میان دشمن بمانند ، و هرگز به قبیله ی خود باز نگردند . این امر بر پدران آنها سخت گران آمد و تصمیم گرفتند که هرگاه در آینده دختری نصیبشان شود او را با دست خود نابود کنند(24)» و اما زن در جامعه های قبایلی غیر عرب نیز تنها وسیله ای برای اطفاء شهوت و زادن بچه بود و از او در اموری از قبیل خانه داری ، آشپزی ، بارکشی ، صید ماهی ، پرورش دام و کارهای کشاورزی استفاده می کردند و در مواقع قحطی و میهمانی نیز گوشتش را مورد استفاده قرار می دادند(25). بنابراین از مجموع عقاید اقوام و تمدنهای پیشین در فصول گذشته چنین برداشت می شود که :
الف – غالباً زن به عنوان ابزار تملک مرد محسوب می شد .
ب – فاقد هر گونه حقوق مادی و معنوی در خانواده و اجتماع بود .
ج – برخورد با آنها خشونت آمیز بود و مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند .
د – در مشورت و تصمیم گیری های خانواده و اجتماع دخالتی نداشتند .
ه – استفاده نمودن از زنان صرفاً به خاطر بقاء نسل و انجام دادن کارهای خانه صورت می گرفت.
و – مضامین آراء و نظرات بیانگر آن است که زنان مظهر و نماد شیطان بودند .
ز – حاکمیت مطلق در خانواده و اجتماع از آن مردان بود و زنان اختیاری نداشتند .
فصل دوم : دیدگاه اروپائیان در دوران وسطی نسبت به زن
مقام زن را محکی نامیده اند که با آن می توان فرهنگ و تمدن یک کشور و یا یک عصر و دوره را مورد قضاوت قرار داد . هر چند این قول از جهات عدیده ای ، صادق است با این وصف استفاده از این محک فوق العاده دشوار می باشد ، زیرا تعیین این که چه عوامل و چه عناصری مقام زن را مشخص می کند ، کاری چندان آسان نیست . مقام زن از دیدگاه قانون و از حیث نظری یک چیز است و مقام و موقعیت او در زندگی روزمره چیزی دیگر . این دو بر یکدیگر تأثیر دارند ولی هرگز به طور کامل با یکدیگر منطبق نمی شوند ، و مقام زن در هر برهه ایی از تاریخ ، ترکیب خاصی از این دو عنصر است .
در قرون وسطی حوزه و قلمرو زمان موضوع بحث رساله ها و کتابهای آموزنده و تعلیمی فراوان که زنان را مخاطب قرار داده بود ، و یا در پیرامون شخصیت زن نوشته شده بود ، قرار گرفت و عیب و هنر زنان یک موضوع ادبی همیشه زنده بود که همه ی محافل ادبی به بحث پیرامون آن اشتغال داشتند . نظریه ی اختصاصی قرون وسطائیان درباره ی مقام زن که در این گونه مشاجرات تعیین می شد ، خود زاییده ی دو نیروی مختلف یعنی کلیسا و طبقه ی اشراف بود ، و به همین جهت مقام و موقعیت زن سخت دچار تعارض قرار گرفت . کلیسا و طبقه ی اشراف نه تنها با یکدیگر سخت معاندت و خصومت داشتند بلکه هر یک از آن دو نیز با خود سخت در تعارض بوده و در نتیجه هر یک از آنان آراء و اقوالی را درباره ی زنان که به عنایت تناقض آمیز بود ، تعلیم می دادند . و در این گیر و دار وضعیت زنان هم درست مانند این بود که میان فیل و فنجان بودند . در واقع اگر کلیسا در نخستین روزهای سلطه ی خویش ، در موضع گیری خود درباره ی زنان به نحو معقولتری عمل می کرد ، مسلماً زنان موقعیت بهتری را در اجتماع به دست می آوردند . اما کلیسا به دستور انجیل علیه مکث و توقف میان دو عقیده ، بی توجهی نشان می داد . با چهره ی یانوس(26)، از هر منبر و محرابی ، از هر کتاب و رساله ای به زن می نگریست و هرگز نمی دانست که کدام چهره ی آن به زن دوخته شده است . آیا او حوا ، زن آدم بود ، یا حضرت مریم ، مادر مسیح ؟ در این مورد ژاک دو ویتری(27) می گوید : « در آغاز فقط یک زن وجود داشت ، ولی همین یک زن قرار و آرام نگرفت تا آن که شوهر خود را از بهشت عدن بیرون راند و حضرت عیسی را عاقبت به عذاب صلیب گرفتار ساخت . »
عقیده ی کشیشیان مسیحی درباره ی زن :
وضعیت زنان در پرتو آیین مسیحیت نیز ، از حقوق و جایگاه مساعدی برخوردار نبود . در رساله ی اول پولس چنین آمده است : « مرد از زن نیست بلکه زن از مرد است . و نیز مرد به حجت زن آفریده نشده بلکه زن برای مرد آفریده شده است(28). » و این نگرش منفی در اندیشه و تعالیم کشیشان مسیحی نیز مشهود است . چنان که در این زمینه بیان شده است که : « در اندیشه و تعالیم کشیشان مسیحی نیز وضعیت زنان نابسامان بود و حقوق آنان تضییع می شد زیرا آنان زن را عامل سقوط مرد می دانستند . هانری هشتم پادشاه انگلستان حکمی صادر کرد که بر طبق آن ، زنان ، دزدان و ارواح خبیثه حق نداشتند کتاب مقدس را لمس کنند(29) » در جوامع کلیسایی قرون وسطی زن را مظهر شیطان می دانستند که عامل وسوسه ها در دلهاست . همه ی پلیدی ها ، نیرنگ ها و حیله گری ها را به او نسبت داده و چنان گمان داشتند که با شیطان همراهی و همدستی دارد و سبب فریب مردان و عامل انحراف آنان است . به اسم دیانت مسیحی او را مظهر شیطان می خواندند و همه ی پلیدیها و حیله ها و نیرنگ ها را به حساب او می گذاشتند . می گفتند که زن دامی در راه صید دلها و عقلها و عامل فقرها و انحرافها و مایه ی اصلی هبوط آدم و گرفتاری او بوده است . بدبینی نسبت به زنان به حد و میزانی بود که دستگاه روحانیت مسیح برای به دور ماندن از آلودگیها و انحرافات ، و نیز پاک و مقدس بودن از ازدواج خودداری می کردند و این اندیشه تا به امروز هم در بین آنان رایج و معمول است .
فصل سوم : عقاید اروپائیان درباره ی زن در دوران کنونی
انقلاب صنعتی که در پی تجدد حیات بشری در دنیای غرب پدید آمد از مهمترین رخدادهای حیات بشر بود که در آن زندگی آب و تاب و رنگ و هوای دیگری یافت . امر تولید که دستی و به صورت جزئی بود ماشینی و به صورت کلان درآمد و به همین ترتیب سود و بهره دهی جزئی به صورت کلی و بگونه ای حیرت آور درآمد و سرمایه دار های بزرگی را موجب گشت . دنیای دیگری پدید آمد و مطامع جدیدی را برانگیخت و نظم و انضباط نو و تازه ای ایجاد گردید . کارها که در خانه و در کنار اعضای آن صورت می گرفت تدریجاً به محل جدید و به کارخانه ها کشانده شد . صورت کارها که اغلب فردی و یا به صورت چند نفری و در محیطی بسته بود در قالب گروهی انبوه ، با مبادلات جدید و انتقال و سرایت فرهنگهای مختلف درآمد و هر گروهی در شکل و هوای دیگری سرگرم به فعالیت شدند .
مسأله ی کار زن :
از مسائل نو و تازه ای که در دنیای صنعت مطرح شد مسأله ی کار و اشتغال زنان بود که ظاهری انسانی و باطنی مخوف و ضد انسانی داشت . دعوت ها به کار از سوی کارگاهها و کارخانه ها آغاز گردید و این بار زنان بودند که به کار و فعالیت دعوت می شدند . البته با تبلیغاتی به اسم خیرخواهی جهت زنان و رعایت حقوق و حفظ حرمت و رشد آنان ، اما واقعیت این است که دعوت زن به کارخانه و کارگاه به خاطر خدمت به زن نبود بلکه به خاطر اندکی مزد زن بود که در آن روزگارها یک زن در برابر کار مساوی با مرد مزدی تقریباً معادل نصف آن دریافت می کرد و این یک موهبت مورد توقع برای صاحبان صنایع بود . به گفته ی ویل دورانت : زنان کارگرانی ارزانتر بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش و سنگین قیمت ترجیح می دادند(30). آری این دعوت شغلی از زنان به هنگامی بود که بسیاری مردان از بیکاری در خانه ها محبوس بودند و کاری که با آن زندگی خانواده را تأمین کنند نداشتند. اعلان کارخانه ها این بود که زنان ، کودکان و مخصوصاً دختران خود را به کارخانه ها بفرستند. به گفته ی ویل دورانت : دنیای غرب زن را از بندگی در خانه ها رهانید و او را گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه ها کرد . زنجیری را از گردن او باز کرد و زنجیری محکم تر و سنگین تر بر گردن او نهاد(31).
در جلب زن به کارگاه :
در طریق کشاندن زن به کارگاه و کارخانه همدستی های فوق العاده ای از صاحبان صنایع و دولت و دستگاه های قانون گزاری صورت گرفت ، زیرا زنان حاضر نبودند به سادگی دست از خانه و زندگی بکشند و یا فرزندان خود را به خود واگذارند و وارد دنیای کار بیرون از خانه شوند . ولی امتیازات پر زرق و برق آنان را به این امر وادار کرد که اهم آنها عبارت بودند از :
– مالکیت زن دستمزد و درآمد خویش را که تا آن روزگار این عمل معنی نداشت ( قانون 1882 انگلیس ) .
– تبلیغ در مورد آزادی زن که او هم انسان است و دارای حق و حقوق و تعهد .
– تأسیس مهد کودک ، کودکستان و حتی شیرخوارگاه برای فرزندان آنان که آنها با خاطری آسوده تر وارد دنیای کار و صنعت شوند .
– ایجاد سر و صدا از این بابت که زن برای کار در آشپزخانه و اداره زندگی خانوادگی خلق نشده و نباید کنیز زندگی باشد .
– هم چنین بحث از تساوی حقوق ، و مسأله ی تشابه حقوق که خود از مسائل ضد انسانی و اخلاقی بود .
– و نیز برانگیختن ها علیه زندگی خانوادگی و ایجاد زرق و برق ها و جاذبه های نو برای جلب و جذب او .
و این سر و صداها و شرایط جدید در آنها اثر گذاشت و آنان را به سوی کارخانه ها کشاند تا حدی که بسیاری از آن ها کار در کارخانه و ادارات را برای نفس کار نمی طلبیدند بلکه بیشتر برای چشم و هم چشمی و نشان دادن مدرن بودن و تجدد خود پذیرا می شدند . به گفته ی ویل دورانت دنیای غرب زن را از جان کندن و اسارت در خانه رهانید و اسیر کارخانه کرد . از بندگی در خانه نجاتش داد و به بندگی در مغازه ها و ادارات و کارخانه ها کشاند و در همه ی حال اصل بندگی و اسارت او برجای خویش بود و فقط نوع پست و مسئولیت او و محل کار و بردگیش عوض شده بود . در دنیای جدید زن که می بایست عامل اصلی و اساسی در تربیت فرزندان باشد به عامل تولید ، مصرف بی حساب ، و سکسوآلتیه و موجودی تک بعدی بدل گردید و این فاجعه ای برای جامعه ی بشریت است که عوارض نا به سامان آن را شاهد هستیم .
اشتغال و خود آرائی :
دنیای کار و اشتغال جمعی دنیای حضور زنان شد و در آن برای عده ای ، مخصوصاً بی مایه ها دنیای رقابت و چشم و هم چشمی ، و جلب نظر گردید ، و برای وصول به این مقصد خود آرائی ، و در نتیجه رقابتی بی پایان ، و بالا بردن مصرف ، و فراموشی خود و در پایان به بیگانه شدن از خود انجامید . در دنیای اشتغال ، زن آزادی حیوانی یافت و به اسارت تن در داد و صاحبان کار هم با همان دید او را نگریستند و از او همان توقع را داشتند . بی قیدی به حریم عفت را در او تشویق کردند و حاصل آن بروز بی بند و باری در دنیای صنعت بود در حالیکه آزادی معنوی ، علمی ، هنری او هیچ منافاتی با اشتغال و کار و صنعت نداشت .
اسارتی به اسم تمدن :
در زمینه ی کار و صنعت دنیای سرمایه داری غرب را از دو نظر عمده در جلب و استخدام زنان بود و آنها زن را طوری می ساختند که به سر کار آیند :
1- عملی شهوی برای پر کردن خلاء جنسی مردان و اوقات فراغت آنان .
2- عاملی تبلیغی برای جلب مشتری بیشتر در عین رونق بخشی به محل کار و دفترشان .
3- عاملی برای کار و تولید بیشتر و دستمزدی کمتر .
و در کل این هم به اسم متمدن کردن زن و رساندن آنها به دروازه ی مدنیت بود بدون این که اسمی و یا برنامه ای برای رشد شخصیت او مطرح باشد . امروزه دید ها درباره ی زن این است که او بیش از هر چیز باید موجودی خیال انگیز ، مخاطب احساسات آلوده ، معشوق عشقهای ننگین و کثیف و در خور پیوندهای لحظه ای ، اگر چه نا مقدس باشد . قیدها را از او برگرفتند تا بتواند وسیله ای اقتصادی و یا عاملی برای لذت سازی ها باشد . آری ، شرایط موجود زن در غرب ناشی از حرکت سرمایه داری صنعتی است که در آن اقتصاد بر شرافت و عفت پیروزی دارد و برای به دست آمدن مال و ثروت بازار شیوه ی مد و آرایش رایج است ، اگر چه این امر به از هم پاشیدگی کانونها و بی سرپرستی فرزندان منجر شود ، اگر چه عوارض تنبیهی آن مکاسب جرائم ، توسعه گناه و آلودگی و هرز رفتن قدرت جوانی ، و سقوط انسانیت باشد .
خلأ درونی :
در ورای این جریان و وقایع این نکته را از یاد نبریم که آفریدگار جهان زن را تک بعدی و برای اجرای چنان مقصدی نساخته است و روان او را بر اساس اندیشه استثمار جنسی شکل نداده است . فطرتاً زیبایی خواهی هایی را در او ایجاد کرده است که جلوه ی آن مادی ، همسرداری ، گرم کردن ، نوازش و مهرورزی است و دور بودن از این شرایط و اوضاع برای او موجد خلأ روانی است که حاصل آن جستجوی گمشده ی خویش است . شرایط موجود حکایت از آن دارد که تمدن صنعتی کنونی زنان را رشد نداده است بلکه بر دامنه ی خلأ روانی شان افزوده است . هدف ارزنده ای را فرا راهشان قرار نداده بلکه اهداف و مقاصد فکری ، فطری ، وجدانی ، عاطفی شان را نیز از آنان گرفته و آنها را از وصول به این مقاصد دور داشته است . بیرون آوردن زن از شرایطی که ادیان الهی برای او خواسته بودند ، بی پردگی و بی ستری آنان برای خودشان هم ارزان تمام نشد . آنها را از خواست درونی شان دور داشت و زن را به صورت یک موجود با حیات تصنعی پدید آورد آن گونه که فقط ادای زندگی را در می آورند و به هنگامی که از ظرایط پاره ای از خانواده های سنتی و زنانشان آگاه می شوند از حسرت محرومیت آن زندگی اشک در چشم شان حلقه می زند و از پوچی و بیهودگی وضع خود متأسف می شوند .
بخش چهارم : فمینیسم و اروپا ( غرب )
فصل اول : تعاریف و توضیح فمینیسم
فمینیسم به عنوان یک مدل واره ی منظم فکری و یا یک ایدئولوژی ، در تعریف کلی ، مفاهیم بسیار وسیعی را در اربتاط با مسایل زنان ، ستمدیدگی شان و همچنین کوششهای ارتقاء بخشی که هدف آنها تغییر موقعیت زنان و یا ایستارهای فرو کاهنده درباره ی زنان است ، در بر می گیرد . عمده این است که امروزه بسیاری از ضد فمینیست ها نیز از چنین کوششهایی فروگذاری نمی کنند ، بی آنکه از خود یک تلقی فمینیست را داشته باشند .
به نظر می رسد این تعریف که « فمینیسم ، ایدئولوژی ای است که هدف آن کسب ارزش برابر با مردان برای زنان از لحاظ دارا بودن طبیعت مشترک به عنوان شخصی آزاد است » تا حدودی وافی مقصود نباشد . اما این تعریف نیز در کل چندان دقیق نیست ، زیرا اکنون پاره ای از مکاتب فمینیستی نظیر فمینیسم رادیکال به هیچ روی در صدد کسب ارزش برابر با مردان برای زنان نیستند ؛ آنان در واقع در پی کسب ارزشی بیشتر از مردان برای زنان هستند و به اصالت زن در برابر مرد معتقدند .
به عبارت دیگر فمینیسم به معنای زنگرایی و اصطلاحاً به رویکردی اطلاق می شود که معتقد به فرودستی زنان و تلاش برای رفع این فرودستی است . بن مایه های اصلی این جنبش برگرفته از مبانی فکری تمدن مدرن غرب است .
اومانیسم ، سکو.لاریسم ، و لیبرالیسم را می توان در ریشه های اصلی این جنبش به خوبی مشاهده نمود . آرمان اساسی نحله های گوناگون فمینیستی آرامان تساوی به معنای تشابه زنان با مردان در ابعاد گوناگون سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی است .
خاستگاه تاریخی فمینیسم :
درباره ی ریشه ها و خاستگاه تاریخی فمینیسم ، نظرها و آرای مختلفی از سوی فمینیست ها ابراز شده است . برخی ریشه ی آن را حتی تا سپیده دم آگاهی بشری پیش برده و ارتباطی وثیق بین فمینیسم و تمایزات اکولوژیکی دو جنس برقرار ساخته اند . از نظر این گروه برتری ذاتی استعدادهای اکولوژیکی جنس مذکر ، موجبات تسلط فاجعه آمیز مردان را نه فقط بر زنان بلکه بر طبیعت و اکوسیستم را نیز فراهم ساخته است . طبیعت زنان از نظر اکوفمینیست هایی چون « سوزان گریفین » به هیچ روی متضمن رویکرد غیر دوستانه ، غیر اخلاقی ، تخریب گرایانه و سود انگارانه نسبت به طبیعت بیرونی نیست . زنان بنابر ساختار روحی و جسمی خود وابستگی بیشتری به طبیعت دارند ؛ هم دو جنس مذکر و مؤنث مواجهه متفاوتی با طبیعت داشته اند و هم طبیعت ، آن دو جنس را از حیث استعدادهای اکولوژیکی و ساختمان روحی به گونه ای متفاوت سرشته است . طبیعت ، زن را به لحاظ جسمانی و روحی به صورتی آشکار ، لطیف و ضمناً آسیب پذیر بار آورده است . و همچنین مایه ی سلطه ی جنس مذکر را بر زن فراهم ساخته است . در واقع همین سلطه نیز هست که علت موجده ی فمینیسم است . لذا تاریخ فمینیسم با تاریخ سلطه ی مرد بر زن متقارن است .
فصل دوم : تقسیمات فمینیسم در اروپا و شرح آنها
1- فمینیسم لیبرال :
لیبرالها قدیمی ترین گروه های فمینیستی هستند ، اما هم اکنون در اقلیت به سر می برند ، این گروه علت فرودستی زنان را در قوانین مرد سالار حاکم جستجو می کنند و طبعاً برای رفع این سیستم ، به اصطلاحات حقوق متمایل می شوند ، بی آنکه به بنیادهای اصلی نظام موجود ، معترض شوند . این فمینیستها سرشت زنانه و مردانه را یکسان دانسته و تفاوتهای زن و مرد را محصول روابط اجتماعی در طول تاریخ می دانند و بر این باورند که در روابط زناشویی ، شادکامی و رضایت خود محورانه ی زن و مرد اصل است نه تشکیل خانواده و تربیت فرزند . طبق نظر این گروه تفاوتهای زن و مرد ذاتی نیست و حاصل اجتناعی شدن و شرطی سازی نقش جنسی بوده است . از میان نظریه پردازان قدیمی فمینیسم لیبرال می توان به ولتن کرافت ، هاریت تیلور و همسرش جان استوارت میل اشاره کرد .
2- فمینیسم مارکسیستی :
کارل مارکس و فردریش انگلس بنیانگذاران نظریه ی مارکسیم در قرن نوزدهم اند . محور اصلی توجه آنان به نقش اختلافات طبقاتی و تحول ابزار تولید در وقوع تحولات فرهنگی و اجتماعی است . این گروه معتقد است که فرودستی زن علت اقتصادی دارد و مبتنی بر ماهیت زیست شناختی زنان نیست . بر اساس نظریه ی مارکس و انگلس خانواده اولین نهاد اجتماعی است که تقسیم نابرابر کار در آن انجام می پذیرد ، بر اسا این تحلیل ، خانواده به عنوان کوچکترین واحد اقتصادی که در آن ستم بر زنان صورت می گیرد باید حذف و نابود گردد .
راهکار اساسی برای رفع ستم جنسی در این نگاه تغییر شکل نظام سرمایه داری است . از مهمترین شخصیت های مارکسیست فمینیست می توان به رزا لوگزامبورگ از رهبران جنبش زنان کارگر لهستانی ، و همرزمش کلارا زتکین از رهبران جنبش کارگری آلمان و از بنیانگذاران حزب کمونیست آلمان ، اشاره کرد .
3- فمینیسم رادیکال :
فمینیسم رادیکال ، پدیده ای معاصر است که بیش از هر چیز بر احساسات و ذهنیات افراد توجه دارد . این شاخه در واقع بخشی از یک جنبش فرهنگی است که در صدد شکوفایی « فرهنگ زنانه » در عرصه های مختلفی چون ادبیات ، موسیقی ، و حتی تکنولوژی می باشد . فمینیسم رادیکال بر این باور است که جنس مذکر عامل اصلی ستم بر زنان است و نظام پدر سالاری فراگیرترین و ماندگارترین نظام نابرابر و بنیادی ترین الگوی اجتماعی تسلط است . این گروه معتقدند ریشه ی فرودستی زنان نه در حاکمیت قوانین مرد سالار که در تمامی حوزه های بشری نهفته است . از این رو اصلاح قوانین در درون نظام پدر سالار مسکنی بیش نیست ، تمایزات موجود میان زن و مرد نه تنها در عرصه های قانونی که در روابط شخصی و خانوادگی و حتی در تصورات درونی فرد نسبت به خودش وجود دارد . به اعتقاد آنها ازدواج و خانواده مهمترین عامل استحکام نظام مرد سالار و ستم بر جنس زن است و جنس مذکر از طریق استمرار نهادهایی همچون پرورش کودک ، خانه داری ، روابط جنسی ، ازدواج و … ستم خویش را تحکیم می بخشد ، لذا به جای روابط محدود به خانواده ، زنان می بایست به همزیستی آزاد با جنس مخالف یا جنس موافق روی آورند . اما راهکار آنها برای مبارزه با ستم جنسی وقوع انقلاب مؤنث است یعنی زنان باید علیه مردان سازمان یافته و به مبارزه با جنس مذکر در خانه و اجتماع اقدام نمایند . معروف ترین شخصیت این گروه سیمون دوبوار است که بر این باور است که هیچ انسانی زن یا مرد متولد نمی شود بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب می کند .
4- فمینیسم سوسیالیسم :
سوسیالیسم فمنیستی گرایشی است از دهه ی 1970 میلادی و از آمیزش دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است . نظریه پردازان این گروه بر آن بودند که بهترین عناصر فکری این دو گرایش را پذیرفته و از اشتباهات هر یک مبرا می باشند . به نظر ایشان ، هم نظام جنسیتی پدر سالارانه و هم نظام سرمایه داری در ستم علیه زنان نقش اساسی دارند ، با این توضیح که در تمامی جوامع جنس مذکر بر جنس مؤنث رابطه ای سلطه آمیز برقرار کرده است اما این رابطه در نظام سرمایه داری شکلی ویژه به خود گرفته است . بنابراین سوسیالیست ها علت فرودستی زنان را نظام اقتصادی و سلطه ی پدر سالارانه می دانند و علاوه بر مبارزه ی طبقاتی ، مبارزه ی جنسیتی را نیز ضروری می شمارند . از مهمترین نظریه پردازان این گروه می توان به هایدی هارتمن که برخی مقالات وی در نشریات ایران نیز به چاپ رسیده است ، اشاره نمود .
5- فمینیسم فرا مدرن :
گفته اند نسبی گرایی شاخصه ی اصلی دیدگاه فرا مدرن است . این گرایش با تأکید بر نسبی گرایی بر این باور است که نمی توان مدل واحدی از فمینیسم را در سرتاسر جهان عرضه کرد ، جنبش فمینیسم برای کسب موفقیت در شرایط متفاوت باید با توجه ویژگیهای خاص فرهنگی هر جامعه هایی الگویی متناسب ارائه نماید و برای مشکلات زنان در هر منطقه هایی پاسخی بومی تدارک ببیند . برخی از آنها معتقدند نباید استعدادهای طبیعی زنانه را نادیده گرفت ، زنان نیازمند تشکیل خانواده و برخورداری از نعمت شوهر و فرزند است . بنابراین نقش خانواده و ازدواج عامل تحقق سلطه بر آنها نیست بلکه نوع خاصی از روابط تحمیل شده بر زنان ، زمینه ساز بردگی تاریخی زن شده است و باید روابط موجود در خانواده را به نفع زنان متحول ساخت .
6- فمینیسم اسلامی :
فمینیسم اسلامی پدیده ای نو در کشورهای اسلامی به ویژه ایران است . فمینیسم اسلامی شاخه ایی از فمینیسم که به تفسیر زن مدارانه از اسلامی می پردازد . این گرایش متأثره از فمینیسم فرا مدرن که به نسبت فرهنگی تأکید می ورزد سعی می کند در پوشش دینی دیدگاه های فمینیستی را ترویج کند ، در واقع فمینیسم اسلامی از آن جا که دین را نافذترین و مهمترین رکن فرهنگ در کشورهای اسلامی می بیند دستیابی به اهداف تساوی طلبانه ی خویش را در گرو همسویی و همراهی با فرنگ دینی می دارند و آرمانها و راهکارهای خود را از زاویه ی درون دینی می گیرد ، اگر چه نه در خاستگاه فکری و نه در آرمان خویش و مبانی آموزه های دینی را در نظر ندارد . گروه های فمینیستی داخلی که در مبانی بنیادین به شدت وابسته به فرهنگ غرب هستند برای رفع شاخص حاصل میان باورهای دینی و آموزه های غربی راهی جز هماهنگ سازی دیدن با ارزشهای مدرنیته نیافته و با طرح عناوینی همچون موقتی و عمری بودن و عرضی بودن احکام و … راه اصلاح فرهنگ دینی را بر اساس معیارهای فرهنگ غربی می گشایند . آرمان برابری به معنای تشابه یکی از اصلی ترین دغدغه های فمینیسم اسلامی است . نگاه انتقادی آنها به احکام اسلامی و قوانین مدنی ایران بر مبنای همین ادبیات شکل می گیرد . آنها به دنبال دست یابی به یک نظام حقوقی هستند که در آن قوانینی همچون ارث ، دیه ، طلاق ، قضاوت و .. بدون لحاظ جنسیت در حق زن و مرد اعمال شوند و جامعه هایی را در ذهن می پرورانند که حضور اجتماعی ، روابط خانوادگی و اقتصادی زن و مرد بدون مرزهای جنسیتی تعریف شده . زنان آزادانه ، به آنچه متمایلند دسترسی پیدا نمایند . اما بینش اسلامی الگوی تشابه محور مذکور را قبول نمی کند زیرا نه بر معیارهای عقلی و شرعی استوار است و نه سعادت حقیقی انسان را تأمین می کند .
فصل سوم : علل و مراحل پیدایش فمینیسم و نتایج آن در اروپا
ریشه های پیدایش مکتب فمینیسم به دوران قرون وسطی باز می گردد . فمینیسم توسط « مری ولستون کرانت » در سال 1792 یعنی سه سال پس از انقلاب کبیر فرانسه با انتشار مقاله ای تحت عنوان « دادخواستی برای زنان » آغاز شد . اما آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه ، زمینه ساز شکل گیری نخستین نطفه های تجدد گرایی زنان است . « فمینیسم » لغتی فرانسوی است که به « جنبش زنان » آمریکا در قرن نوزده اطلاق می شود . « فمینیسم » به عنوان یک لغت ، در دهه ی 1890 در جهان غرب معنای زیادی یافت . در این دوره واژه ی « فمینیست » به کسانی اطلاق می گردید که حامی نقش اجتماعی فزاینده زنان و مدافع حقوق آنها به عنوان موجودی مستقل بودند ، لکن در طی قرن گذشته با تحول و گسترش نقشهای فردی و اجتماعی زنان ، تعریف این لغت تغییر یافت ، به طوری که امروزه نمی توان آن را به سادگی در قالب واحد و یکپارچه قرار داد . از نظر تاریخی ، تکامل جریان فمینیستی به سه مرحله ی اصلی تقسیم می شود .
1- مرحله ی اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی پس از جنگ جهانی اول یعنی تا سال 1920 است . ویژگی موج اول توجه به دستیابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر ، به ویژه برخورداری از حق رأی است ، به عبارت دیگر تلاش فمینیست های موج اول بیشتر متوجه کسب برابریهای حقوقی و فرصتهای برابر با مردان به ویژه کسب حق رأی بوده است .
2- موج دوم جریانهای فمینیستی از دهه ی 60 آغاز شد . رهبری این جریان را سیمون دوبوار در دست داشت که با انتشار کتاب جنس دوم ( 1949 م . ) زمینه ساز شکل گیری گرایش های تند در جریان های فمینیستی شد . فمینیست های موج دوم ، برخلاف موج اولی ها که خواهان برخورداری از فرصتهای برابر بودند ، با طرح شعار برابری کامل زن و مرد در تمامی حوزه های اجتماعی ، روانی و فرهنگی ، خواهان انقلابی اسلامی در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی شدند . از نظر آنها ، فرهنگ با تعریف زنان به عنوان مادر ، همسر و موجوداتی زینتی ، جنس مؤنث را در محدودیت تاریخی قرار می دهد و باید برای آرمان برابری و مقابله با ستمهای جنسی در تمامی زوایای پیدا و پنهان جامعه مبارزه کرد . آنان علاوه بر طرح شعار برابری مطلق ، بر آزادی مطلق زنان پا می فشردند . اندیشه ی فمینیسم در این دوران به پیامدهای ناگواری از قبیل جدایی روابط جنسی از تولید مثل و آزادی سقط جنین ، آزادی کامل زنان در امور و روابط جنسی ، آزادی هم جنس گرایی و همزیستی بدون ازدواج منجر شد . شعار زنان بدون مردان مربوط به همین دوره است . هم چنین پدیده هایی همچون کاهش ازدواج و تولید مثل ، افزایش آمار طلاق و تزلزل نظام خانواده از پیامدهای طبیعی آشنایی زنان با حقوق و جایگاه خویش به شمار می رفت و هر یک از این پدیده ها به عنوان عامل فرار از ستم مردان مقبولیت یافت .
3- در اواخر دهه ی 70 ، همزمان با افول موج دوم ، بر اثر رشد اختلافات درونی ، موج سوم فمینیستی آغاز گردید . که این دوره حرکتی متعادل تر را در نظریات فمینیستی متأثر از دیدگاه های پست مدرن شاهد بود . در این دورا با الهام از پیامدهای سوء حرکتهای رادیکال و تند فمینیستی ، رویکردی دوباره به نهاد خانواده صورت گرفت . اگر چه بر نقش برابر زن و مرد در مسئولیت های خانوادگی و اجتماعی تأکید می گردید . کلیه ی جریانات فمینیستی در موضوع تساوی وحدت نظر داشته و بر فروتری زنان انگشت می نهند اما به واسطه ی گره خوردن این جنبشها با مکاتب فلسفی و سیاسی معاصر غرب به گرایشات مختلفی تقسیم می شوند و دیدگاه های خود را متأثر از آموزه های آن مکاتب تبیین می نمایند که اختلاف عمده ی این گرایشات در ارتباط با علت فرودستی زنان و راهکار اصلاح این وضعیت است که در بحث تقسیمات فمینیسم در اروپا گذشت .
در بررسی پیامدها و آسیب های فمینیسم همچون دستاورد های آن ، نباید جانب افراط را در پیش گرفت . بسیاری از آنچه که به عنوان تضعیف نهاد خانواده یا استفاده ابزاری از زنان مطرح می شود ، پیش از آنکه مستند به جنبش فمینیستی باشد ، معلول مدرنیته و حاکمیت فرهنگ سرمایه داری است .
موارد زیر به عنوان مهمترین پیامدهای جنبش فمینیستی قابل تأمل است :
1- تضعیف نهاد خانواده :
یکی از مهمترین شعارهای جنبش فمینیستی ، نقد و نفی نهاد خانواده است . آنچه در این قسمت قابل توجه است ، آن است که لوازم عینی شعارها و آرمان های فمینیستی ، عملاً به تضعیف جایگاه و نقش خانواده منجر گردیده است . قوانین برابر میان زنان و مردان ، حضور گسترده زنان در مشاغل تمام وقت ، متعارض متعهدات بیرون از خانه ( مانند تعهد در برابر کارفرما ) با تعهدات درون خانه اقدام به ازدواج در کشورهای غربی را تا حدود زیادی کاهش داده است . از سوی دیگر آمار ازدواج کسانی که در سالهای اولیه ازدواج به طلاق کشیده می شود ، در حال افزایش است که این امر افزایش فرزندان طلاق در سنین کودکی را باعث گردیده است .
2- ایجاد الگوی مخامصه و نزاع میان زوجین :
صرف نظر از این نکته که رابط میان زن و مرد در آرمانهای مختلف فمینیستی تصویری روشن ندارد ، رویکردها و ادبیات به کار رفته شده توسط جنبش فمینیستی مخامصه و نزاع میان زوجین را دامن می زند ، تأکید بر این که ویژگیهای مردانه ذاتاً شرارت بارند و این تنها راه رهایی زن از هر نوع رابطه ی سلطه آمیز با مردان ، جدایی طلبی است ، عملاً رابطه ی دو جنس را چه در خانواده و چه در بیرون خانواده به رفتاری رقابت گونه و مخاصمت آمیز تبدیل کرده است .
3- ترویج الگوهای غیر اخلاقی در روابط جنسی :
جنبش فمینیسم با نقد نهاد خانواده به عنوان الگوی هنجاری روابط جنسی ، عملاً و علناً اعلام می کند که امور جنسی در انسان پدیده ای متغیر است و رابطه ی جنسی طبیعی با جنس مخالف در قالب ازدواج از سایر الگوهای روابط جنسی بهتر نیست . فمینیست های رادیکال و برخی فمینیست های سوسیال ، آن چنان در تئوریزه کردن و دفاع از هم جنس گرایی افراط کردند ، که « بتی فریدان » نگران آن بود که هم جنس گرایی به تابلوی اصلی فمینیسم تبدیل شود(32). هنجار شکنی فمینیست ها فقط به ترویج هم جنس گرایی میان زنان محدود نمی شود ، بلکه فمینیست ها تمامی صور روابط جنسی قابل تصویر را با ادعای آزادی جنسی و حق تسلط بر بدن طلب می کنند .
فمینیست ها به اقتضای نارضایتی ایدئولوژیک خود در پی آنند که آموزش یا تحکیم تمایلات ناهمجنس خواهانه در مدارس غیر قانونی شود . یکی از پیامدهای طبیعی ترویج الگوهای غیر اخلاقی در روابط جنسی ، افزایش تولد کودکان نامشروع است . آمار کودکان نامشروع در ایالات متحده آمریکا از 4/5 درصد در سال 1970 به 28 درصد در سال 1990 بالغ شده است . در کشورهای اسکاندیناوی 50 درصد نوزادان در دهه ی 1990 نامشروع بوده اند(33).
4- تقابل زن و مرد :
فمینیسم ، زن و مرد را نه در کنار یکدیگر و نه اعضای یک پیکر ، بلکه در مقابل یکدیگر می داند . حال این که در اسلام ، هر یک از زن و مرد می توانند انسان کامل باشند و زندگی مسترک با همه ی فراز و نشیب هایی که دارد ، به هر دو مربوط می شود . از این رو ، استثمار دیگری نوعی ظلم به خویشتن محسوب می شود ؛ زیرا زن و شوهر مکمل یکدیگرند ، نه رقیب و دشمن . بنابر نظر فمینیسم که زن و مرد را در مقابل یکدیگر می داند این نکته قابل تأمل است که خانم « سیمون دوبوار » که از سال 1905 تا 1980 ( پایان عمرش ) با « ژان پل سارتر » بدون ازدواج و به طور غیر قانونی زندگی می کند ، مردان را مصداق دوزخ و بر هم زننده ی فردیت و آزادی زنان می داند(34).
5- تشابه حقوق زن و مرد :
یکی از مهمترین ایده های فمینیسم ، نادیده انگاشتن تفاوتهای موجود میان زن و مرد است. آنان با شعار تشابه ، لطمه ی جبران ناپذیر به جامعه ی انسانی – به ویژه قشر زن – وارد ساختند . آنان معتقدند : اشتغال و استقلال اقتصادی زنان ، عامل اساسی برابری زن و مرد در حقوق و تکالیف است . آزادی جنسی از جمله ی این حقوق بشر است . البته عامل دیگری نیز در این هم سانی و تشابه نقش دارد و آن پیشرفت تکنولوژی و کشف وسایل و ابزار جلوگیری است که در روابط جنسی ، مانع به وجود آمدن نوزاد ناخواسته می شود . عجیب آن که « آزادی جنسی » را عامل رشد فکری و تقویت قوای مغزی می دانند . آنان تفاوت زن و مرد را در فرهنگ و باورهای فرهنگی جست و جو می کنند(35).
نتیجه گیری :
از موضوع تحقیق که زن از دیدگاه غرب بود فمیدیم که اولاً انسان جایگاه و مقامی دارد که او را اشرف مخلوقات می دانند و خداوند متعال او را در جایگاه و مقامی والا بخشیده است . بنابراین زن و مرد هر دو با هم و در کنار هم می تواند کمالات انسانی را طی کنند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد و هر دو در راه رسیدن به کمالات انسانی و تقرب به خداوند متعال مساوی و برابر هستند ، در تمدن های قبل از اسلام نگرشهای متفاوتی درباره ی زن وجود داشته به طوری که تأسف هر خواننده ای را بر می انگیزد از جمله زن را موجودی می دانستند که برای برطرف کردن شهوات و نیازهای جنسی مرد آفریده شده ، او را مظهر شیطان می دانستند ، او را فاقد روح انسانی می دانستند و مخصوصاً در اعراب جاهلی که دختر را مایه ی ننگ و خواری قلمداد می کردند و او را زنده به گور می کردند و … با گذشت زمان و پیشرفت جوامع و تمدنها برای زن ارزش و منزلتی قائل شدند به طوری که او را دارای اراده و استقلال رأی و دارای حقوق خاصی می دانستند ، کم کم در دوران انقلاب صنعتی زن را وارد کار در بازارها و کارخانه ها کردند و نه تنها حقوق و ارزش او را بیان نکردند بلکه او را در منجلابی فرو کردند که بیرون آمدن از آن کار بسیار مشکل و دشواری برای زنان بود که نوعی خلأ درونی برای زنان به وجود آوردند که موجب حسرت زنان و محرومیت آنان از زندگی اجتماعی بود . به بهانه ی دفاع از حقوق زن جنبش فمینیسم را به وجود آوردند که پیامدهای این جنبش تضعیف نهاد خانواده – ترویج الگوهای غیر اخلاقی در روابط جنسی – ایجاد الگوی مخاصمه و نزاع میان زوجین و تشابه حقوق زن و مرد – تقابل زن و مرد را به همراه داشت که به هیچ وجه این ضایعه جبران پذیر نخواهد بود و جای بسیار تأسف و تأثر را دارد .
منبع : راسخون
* پی نوشت ها :
– سوره مؤمنون ، آیه 14
2 – سوره بقره ، آیه 30
2 – سوره احزاب ، آیه 72
4 – سوره مؤمنون ، آیات 12- 14
5 – سوره حجر ، آیه 29
6- سوره لقمان ، آیه 20
7 – سوره ابراهیم ، آیات 32 – 34
8- زن از دیدگاه ادیان و مکاتب ، جمعی از خواهران طلبه ، به نقل از کتاب جایگاه أخص و ممتاز زن از محمدرضا امین زاده .
9 – سوره نساء ، آیه 1
10- سوره اعراف ، آیه 7
11 – سوره روم ، آیه 21
12 – سوره حجرات ، آیه 13
13- حیات زندگی زن در اندیشه ی اسلامی ، دکتر علی قائمی ، به نقل از مظلومیت زن در تاریخ ، ص 32 .
14 – جایگاه زن در اسلام و یهودیت ، محمدرضا جلیلی به نقل از دیدگاه اسلام ، ص 23
15- زن در تاریخ و اندیشه ی اسلامی ، دکتر فتحیه ی فتاحی زاده ، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما به نقل از کریستیان بازنلمه ، زن در حقوق ساسانی ، ترجمه ی محمد حسن ناصر الدین صاحب الزمانی ، ص 12 .
16 – حیات زن در اندیشه ی اسلامی ، دکتر علی قائمی ، به نقل از حقوق زن در اسلام و جهان ، ص 7
17 – زن در تاریخ و اندیشه ی اسلامی ، دکتر فتحیه فتاحی زاده ، به نقل از چهره ی عریان زن در عرب ، ترجمه ی مجید فروتن و رحیم مرادی ، ص 178
18- سوره شوری ، آیه 49
19 – حیات زن در اندیشه ی اسلامی ، دکتر علی قائمی ، انتشارات امیری ، ص 72
20- حیات زن در اندیشه ی اسلامی ، دکتر علی قائمی ، انتشارات امیری ، ص 73 .
21 – حیات زن در اندیشه ی اسلامی ، دکتر علی قائمی ، به نقل از حقوق زن در اسلام ، ص 9
22 – فتاحی زاده ، فتحیه ، زن در تاریخ و اندیشه ی اسلامی ، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما ، به نقل از روح الله خمینی ، صحیفه ی نور ، ج 6 ، ص 185 .
23- سوره نحل ، آیه 58
24- آیات نساء ، ص 258
25- حکیم پور ، محمد ، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد ، انتشارات نغمه نو اندیش ، به نقل از طباطبائی ، مرحوم علامه محمد حسین ، « اسلام و اجتماع » ، ص 65
26 – Janus ، یانوس یک الهه ی رومی است که از همه طرف به بیننده نگاه می کند .
27 – Jacgues devitry ، متوفی به سال 1240 میلادی .
28- جلیلی ، محمدرضا ، جایگاه زن در اسلام و یهودیت ، انتشارات دستان ، به نقل از انجیل ، رساله ی اول ، پولس ، باب 11 ، ص 277 .
29 – همان ، به نقل از زن از دیدگاه اسلام ، ص 28 .
30 – قائمی ، علی ، حیات زن در اندیشه ی اسلامی ، انتشارات امیری ، به نقل از تاریخ تمدن ، عصر صنعت .
31- همان ، به نقل از لذات فلسفی
32 – ماهنامه ی علمی ، فرهنگی و اجتماعی زنان ، از فمینیسم جهانی تا فمینیسم ایرانی ، شماره بیست و هفتم ، سال 1387 ( ضرورت بحث از فمینیسم ) دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، ص 13 ، به نقل از ویلیام گاردنر ، جنگ علیه خانواده ، ترجمه معصومه محمدی ، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، 1381 ، ص 174 .
33 – همان ماهنامه ، مانوئل کاستلز ، عصر ارتباطات ، جلد دوم ، ص 188 .
34- فتاحی زاده ، فتحیه ، زن در تارخ و اندیشه ی اسلامی ، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما به نقل از ویل دورانت ، لذات فلسفه ، ص 147 .
35- همان ، به نقل از نوال السعداوی ، المرأه و الجنس ، ص 97 .
* فهرست منابع و مآخذ :
1. جلیلی ، محمدرضا ، جایگاه زن در خانواده و اجتماع در اسلام و یهودیت ، تهران ، انتشارات دستان ، 1383 .
2. جمعیت زنان جمهوری اسلامی ، نگرشی گذرا به مقام زن در جهان آفرینش ، انتشارت هاد ، چاپ اول ، اسفند ماه 1368 .
3. جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه ، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب ، قم ، انتشارات نصایح ، چاپ اول ، تابستان 1379 .
4. حکیم پور ، محمد ، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد ، تهران ، انتشارت نغمه نو اندیش ،چاپ اول ، زمستان 1382 .
5. زیبایی نزاد ، محمدرضا ، محمد تقی سبحانی ، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام ، قم ، ناشر دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، چاپ اول ، بهار 1379
6. فتاحی زاده ، فتحیه ، زن در تاریخ و اندیشه ی اسلامی ، قم ، تهیه مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما ، 1386
7. قائمی ، علی ، حیات زن در اندیشه ی اسلامی ، انتشارات امیری ، چاپ اول ، پاییز 1373 .
8. کریمی ، حمید ، حقوق زن ، انتشارات کانون اندیشه ی جوان ، چاپ سوم ، 1386 .
9. کرمانی ، طوبی ، کتاب زنان ( فمینیسم 1 ) ، فصلنامه ی شورای فرهنگی اجتماعی زنان ، تهران ، شماره 6 .
10. کرمانی ، طوبی ، کتاب زنان ( فمینیسم 3 ) ، فصلنامه ی شورای فرهنگی اجتماعی زنان ، تهران ، شماره 6 .
11. نافعی فرد ، کریم ، زن از دیدگاه اسلام و تمدن غربی ، انتشارات عابد ، تهران ، چاپ دوم ، بهار 1383 .
مجلات :
12. ماهنامه ی فرهنگی و اجتماعی زن شرقی ، شماره 9 ، 1382 ، ( جنبشی زنانه در سایه های مردانه ) ، مصاحبه با زهرا تشکری استاد دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، سال اول .
13. ماهنامه ی علمی ، فرهنگی و اجتماعی زنان حوراء ، شماره بیست و هفتم ، 1387 ، ( از فمینیسم جهانی تا فمینیسم ایرانی ) ، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، زیر نظر شورای سردبیری .