نویسنده:امیر حمزه صابری
مسلمانان در طول تاریخ برپایه فرهنگ وتمدنهاى ملى و بومى خود سلیقهها وشیوههاى هنرى گوناگونى را در ساخت و ساز مساجد به کار بستهاند. آنان برترین سبکهاى معمارى و پدیدههاى هنرى را در مساجد آفریدهاند تا آنجا که یکى از راههاى شناخت فرهنگ وتمدن مسلمانان در هر عصرى کاوش در آفرینشهاى هنرى است که در ساخت و ساز مساجدبه کار رفته است.
درباره رمز وراز اهتمام والاى مسلمانان در به کار بستن هنر و بویژه معمارى درمساجد برداشتهاى گوناگونى وجود دارد. برپایه یک ارزیابى مىتوان گفت: مسلمانان به دلیل عظمت و قداستى که براى مسجد قایلند و آن را منسوب به خداوند بزرگ مىدانند تلاش مىکنند تا خانه خدا را هر چه بهتر و با عظمتتر بسازند شواهد فراوانى بر درستى این ارزیابى وجود دارد.
حتى با نگاهى سطحى مىتوان پى برد که آفرینش بسیارى از پدیدههاى هنرى در مسجد با پشتوانه عظیمى از عشق و ایمان بوده است ولى این بدان معنا نیست که چنین تحلیلى در همه موارد صادق است. واقعیتهاى خارجى به روشنى گواهى مىدهد که همه مساجد مجلل و آباد برپایه چنین نگرشى بنا نشده است بهعنوان نمونه شروع به ساختن برخى از مساجد مجلل در شام توسط خلفاى اموى برخاسته از تاثیرپذیرى از کلیساها و با انگیزههاى سیاسى و رویارویى با پایگاههاى دینى مسیحیت بوده است.
برخى از مساجد باشکوه توسط حاکمان به ظاهر مسلمانى بنا شده که قصد داشتهاند از این راه یاد ونام خود را جاودان سازندو باسفارش به دفن بدنشان در کنار مسجد گور خودرا مصونیت بخشند و داراى موقعیتى ممتاز نمایند.
از برخى روایات نیز استفاده مىشود که روى آوردن به آراستن مسجد و پر زرق وبرق کردن آن به دلیل کنار نهادن ارزشهاى حقیقى است. به سخنى دیگر نوعى پیوستگى وهمراهى میان گسستن از ارزشها وگرایش به آراستن مساجد و مظاهر دینى وجود دارد مثلا در حدیثى از پیامبراکرم(ص) آمده است:” اذا رایتم المصاحف حلیت و المساجد وینت والمناره طولت واتخذ القرآن مزامیر و المساجد طرقا، المومن فى ذالک الزمان اعز من الکبریت الاحمر اما ان مساجد هم مزخرفه وابدانهم نقیه و قلوبهم انتن من الجیفه.”
( هرگاه دیدید قرآنها را مىآرایند و مساجد را تزئین مىکنند و منارهها را بلند مىسازند و قرآن را با شعر و آواز مىخوانند و مساجد را گذرگاه و راه عبور قرار مىدهند مومن در آن زمان از طلاى سرخ وخالص کمیابتر است مساجدشان راسته، اندامشان پاکیزه ولى قلبهایشان از مردار بدبو آلودهتر است.)
در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است. “ ما شاء عمل قوم قطه الازخرفوا مساجدهم .” ( یعنى هرگاه رفتار گروهى تباه شود به طلا کارى وآراستن مساجد خود روى مىآورند. )
ازعلى (ع) نیز نقل شده که فرموده است: “ ان القوم اذا رفعوا مساجدهم فسدت اعمالهم “(یعنى هرگاه مردم مساجد بلند بنا کننداعمالشان تباه گشته است.)
از چنین سخنانى به روشنى استفاده مىشودکه آراستن مساجد وپر زرق وبرق کردن آنها یکى از نشانههاى تباهى و فساد در کردار و رفتار جامعه است به نظر مىرسد نکته روانى ملازمه وهمراهى میان این دو پدیده آن است که انسان هم دررفتار فردى وهم در رفتار اجتماعى هرگاه از پرداختن به اصالت وارزشهاى حقیقى دست بر مىدارد به آراستن ظاهرى مىپردازد. جامعهاى که درتضاد میان دین و دنیا در حقیقت دنیا را برگزیده است هرگاه حس مذهبى خود را بهطور کامل از دست نداده باشد براى پاسخ گفتن به نداى این حس به آراستن مظاهر دینى همچون مساجد روى مىآورد. گاهى هم پرداختن به این کار ناشى ازمنفعت طلبى و کسب آبرو و حیثیت دنیوى است که ارتباطى با روح خداخواهى وتعظیم شعائر الهى ندارد زیرا بزرگداشت شعائر الهى ، رفتار ومنشى است برخاسته از تقوا و پرهیزگارى نه از پشت پازدن به ارزشهاى حقیقی. به هررو کنکاش درباره رمزو راز اهتمام مسلمانان نسبت به کارگیرى هنر ومعمارى والا در مساجد از نقطه نظر جامعهشناختى وروانشناسى خود مباحث گستردهاى را مىطلبد چنانکه درمقدمه گذشت این نوشتار تنها پرداختن به اصول ومقررات شرعى الزامى و یا غیر الزامى است که در ساخت وساز مسجد باید مورد توجه قرار گیرد. پیش از پرداختن به ذکر رهنمودهاى اسلام دراین باره نکاتى را بهعنوان مقدمه یادآور مىشویم.
یادآورى چند نکته:
1- هنر اسلامى وهنر مسلمانان
تردیدى نیست که شیوهها واصول به کاررفته در ساخت وساز مساجد زاییده اندیشه هنرمندانى است که تلاش کردهاند روح مکتب را دراین هنرها به کار گیرند. ولى این بدان معنا نیست که هر آنچه انجام یافته صددر صد اسلامى است و کسى نمىتواند ذرهاى از آن عدول کند. در حقیقت کارکرد هنرمندان مسلمان باید به موازین مکتبى سنجیده شود و در هر زمینه میزان انطباق آن با معیارهاى دینى روشن گردد ما نمىتوانیم زیر پوشش دفاع از معمارى سنتى هر آنچه را که هست مقدس وغیر قابل تغییر بدانیم. لازمه این رویکرد بستن باب خلاقیت و ابتکار است که با جوهره خلقت انسان ناسازگار است به علاوه لازمه چنین رفتارى این است که امورى را به مکتب نسبت دهیم که چه بسا با معیارهاى مکتبى سازگارى ندارد. البته آنچه گذشت بدین معنا نیست که باب ابتکار و نوآورى صددر صد وبدون هیچ قید وشرطى باز است. هرگونه نوآورى وابتکار باید هم با توصیههاى دینى که در عرصه ساخت وساز مسجد وجود دارد منطبق باشد وهم از مایههاى سنتى به خوبى الهام گرفته باشد به سخنى دیگر در نزاع میان مدرنیسم وسنتگرایى باید از افراط وتفریط یعنى سنت ستیزى وسنتپرستى پرهیز شود.
2- هنر اسلامى ، هنر متعهد
هنراسلامى در هر جلوهاى پیامى رابه اعماق جان ودل نظارهگر خویش مىفرستد هنر براى هنر یعنى هنرى پیام هنراسلامى نیست، از اینرو یک اثر هنرى به هر اندازه درانتقال مفاهیم مثبت خود موفقتر باشد و بتواند با مخاطبان بیشترى ارتباط برقرار کند به هنراسلامى نزدیکتر است. قرآن مجید که خود هنرى اعجازآمیز در عرصه گفتمان است با وجود غنا و عمق وگستردگى بىاندازه با هر کس به اندازه توان فکرى او ارتباط برقرار مىکند. پیامبران وامامان نیز در عرصه سخن آثارى این گونه از خود به جاى گذاردهاند بدین رو آثار هنرىاى که در مساجد آفریده مىشود باید تا آنجا که ممکن است بتواند مخاطبان بیشترى داشته باشد بویژه آنکه مسجد مجمع عمومى مسلمانان و جایگاه گرد آمدن قشرهاى گوناگون است راستى خلق آثارى که پیام و محتواى آن تنها براى چند نفر تحصیلکرده و متخصص قابل فهم وتحلیل است چه اندازه با چنین مکانى همخوانى دارد وچقدر با روح هنر مکتبى سازگار است؟
از اینجا اهمیت توجه به ذوق، سلیقه و خواست نسل کنونى روشن مىشود. زیرا هر اثر هنرى چنانچه بخواهد در انتقال مفاهیم موفق باشد باید خواستها وحساسیتهاى مخاطبان خود را بهطور جدى وعالمانه بشناسد. به اعتقاد نگارنده بسیارى ازآنچه اکنون تحت عنوان آثار هنرى در مساجد ما خلق مىشود ارتباطى زنده وفعال با نسل کنونى و ذوق و سلیقه او ندارد بىآنکه خواسته باشیم از اهمیت و عظمت بسیارى از آثار کهن که در نوع خود گنجینههایى ارزشمند است بکاهیم .این رسالت هنرمند مسلمان است که با توجه به گرایش وخواست نسل کنونى درچارچوب موازین دینى و با الهام از آفرینشهاى سنتى و کهن آثارى دلکش ،گیرا و جذاب بیافریند .
3- مسجد خاستگاه هنر مکتبى درمعمارى و هنر هر عصرى جلوهاى خاص برترى داشته است مثلا هنرهاى دستى وصنایع ومعمارى دوران هخامنشى مفاهیم قدرت ،ابهت و عظمت حاکمان را به خوبى یادآور مىشود ومعمارى وهنر دوران صفویه مفهوم دولت رابه خوبى نشان مىدهد. اکنون این پرسش مطرح مىشود که هنرهاى خوشنویسى ،تذهیب وتزئین ومعمارى مساجد در دوران انقلاب اسلامى “با عنایت به مفاهیم والاى تحولات سیاسی، اجتماعی،فرهنگى که رخ داده وتاثیر پذیرفته ومفاهیم والایى همچون جهاد، شهادت ،ایثارگری، جانبازى و … در این زمان به اوج رسیده” باید یادآور چه مفاهیمى باشد اینجاست که هنر مکتبى باید گسترهاى بیش از پیش را کولهبار فکرى هنرمند متعهد نموده و او رابه سمت نوآورى جهتدهى نموده وانقلاب اسلامى با هدف تحقق بخشیدن به اندیشههاى دینى و دین مدارى در همه عرصهها و هنرها دراصلىترین نماد دین که مسجد است به منصه ظهور بپیوندد و زمان آن رسیده که قدمهاى جدى در عرصه ایجاد وترویج این شاخه هنرى برداشته شود
مسجد را ، تجلیگاه هنر پاک و خالصانه مىدانیم که هنر عینیت یافتن وجود هنرمند درجهانى خارج از وجود اوست پس به همان اندازه که هنرمند به زیبایى وصفاى روح دست یافته باشد اثر هنرىاش زیبا و دلکش خواهد بود پس اخلاص وصفاى طراح مسجد از جهت زوایاى مختلف کارى (هنری، معمارى و…) بسته به هنرى که در آن مىآفرینند در برکت و زیبایى معنوى مسجد بسیار موثر وجذاب است.
تقواى بنیانگذاران مسجدقبا بود که سبب شد تا خداوند آنان را و مسجدشان را بستاید.
( اگر مسجدى بخواهد همچون مسجد قبا میمون وفرخنده باشد نه تنها نمازگزاران آن که طراحان،معماران، بانیان ،هنرمندان وحتى کارکنان بناى آن باید از کسانى باشند که دوستدار پاکى روح وصاحب روح تزکیهپذیر باشند. یکى از نمودهاى اخلاصورزى در بناى مسجد آن است که هنرمند با آفرینش اثرهنرى خود در مسجددر جستجوى کمال وجمال حقیقى باشد و در هر پیچ وخمى تنها آن را بنمایاند نه اینکه درصدد باشد “خود” را نشان دهد. به گفته یکى از نویسندگان هنرمند باید خودش را در کمالات ذاتى فانى کند تا اثرش نشان کمال مطلق یابد و نه نمایانگر نفسانیت وخودیت باشد. رعایت این اصل در مسجد که خانه اخلاص و صفاست و بسى مهمتر از دیگر عرصههاست. مسجد بنایى است که در آنجا تشخصها و امتیازهاى کثرت گرایانه نفى مىشود. مسجد آئینهاى است که تنها نشانگر صاحب آن خداست و باید رمزى از جمال وکمال مطلق باشد . تنها نگاهى کوتاه به برخى احکام فقهى مسجد این حقیقت را آشکار مىسازد مسجدصاحب ومالکى جز خداوند ندارد .”وان المساجدلله “ حتى واقف وبانى مسجد پس از آنکه شرعا محلى را به مسجداختصاص داد از آن بیگانه است و فردى است همچون دیگران .واقف نمىتواند مسجد را به گروه وقشر خاصى اختصاص دهدهر مسجدى از آن خدا وهمه مسلمانان است.
پس این حقیقت والا باید به گونهاى در همه هنرهاى به کار رفته در مسجد تجسم وعینیت یابد و هر جزئى از اجزاى مسجد به او اشارت داشته باشد از این روآثار به ظاهر هنرى که با تمام وجود از سازنده خود سخن مىگوید یا مسجد را منسوب به غیر خدا مىسازد هیچ تناسبى با این بارگاه فرخنده و ملکوتى ندارد. اکنون با توجه به این نکات باید از هنرى که در برگیرنده جوامع افکار مردم باشد در مساجد استفاده نمود.
نوشتن آیات قرآن بر دیوارههاى مساجد
نوشتن آیات قرآن احادیث معصومان وحتى کلمات حکمتآمیز حکیمان بر دیوارها و سر در مساجد منعى ندارد از برخى روایات استفاده مىشود که مستحب است بر بالاى هر ساختمانى که بلندى آن از هشت ذراع بیشتر باشد آیه الکرسى نوشته شود. علىبن جعفر مىگوید: از برادرم امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا جایز است در سمت قبله مسجد قرآن یاچیزى که گویاى یاد خداست نوشته شود؟ امام(ع) فرمود: اشکالى ندارد.
ابو خدیجه یکى از یاران امام صادق هم گفته است: دیدم که در سمت قبله جایگاه نماز آن حضرت آیهالکرسى نوشته شده بود. نوشتن آیات قرآن بر در و دیوار مسجد بهطور ناخودآگاه این احساس را در کسى که به مسجد وارد مىشود ایجاد مىکند که قرآن وجوداو را فراگرفته و او را در فضایى عطرآگین از قرآن تنفس مىکنید. این کار هم چنین ارتباط عمیق “قرآن “ را با”عبادت” وحتى با همه تاروپود زندگى مسلمانان نشان مىدهد هنرمندان مسلمان پس از آنکه براى ورود به عرصه نقاشى ومجسمهسازى در محدودیتهاى فراروى خود دیدهاند عرصه خط ونوشتن را مجال خوبى براى ابراز ذوق هنرى خود دانسته و بدان روى آوردهاند. آنان در این زمینه آثارى آفریدهاندکه در نوع خود از شاهکارهاى هنرى به شمار مىآید. تردیدى نیست که طراحىهاى موجود در کتیبههاى مساجدهر کدام پیامى دارد. سبک وسیاق خطها هر کدام حس معنوى خاصى را در بیننده به وجودمىآورد با این حال پیام روشن واصلى آیات و روایات نباید در لابه لاى این پیامها گم شود به دیگر سخن سزاوار است نوشتهها به گونهاى باشدکه براى عموم قابل خواندن باشد.
نکته دیگر دراین باره ضرورت تحول و توجه به سلیقهها واحساسات نسل حاضر است اگر زمانى خط کوفى براى ایرانیان خطى بدیع ، شگفتانگیز وجالب بوده است آیا براى نسل کنونى نیز همچنان جالب ودلانگیز است ؟ در اینجاست که ارزش واهمیت هنرمند مبتکر ونوآور روشن مىشود چه او باید ضمن حفظ اصالتها وارزشهاى کهن به فرا خور نیازها و تمایلات صحیح کنونى ،هنرى نو بیافریند هنرى که در عین اصالت جذاب ودلکش باشد وهدف نهایى هنر متعهد را که کشش به سوى حقیقت ، مذهب و نمادهاى مذهبى است برآورده سازد.در اجتماع امروزى هنر حرف اول را مىزند حتى بسیارى از حرفهاى مهم را که بسیار براى مردم پیش پا افتاده وکهنه وملالآور شدهاند مىتوان به زبان هنر خیلى زیبا و دلچسب ومتنوع جلوه داد. البته باید مسئله فقهى آن را درست کرد وهنرمندان هم دراین زمینه خیلى توانا ظاهر شوند . باید بدانیم که خود مجتهد و فقیه هم حکم را روى موضوع مىآورد مثلا یک وقت شطرنج وسیلهاى براى قمار بود که حکم آن را مجتهد حرمت نقل مىکرد ولى اگر کارکرد آن رامانند الان عوض شده بدانیم ودیگر قمار تلقى نشود بلکه براى پرورش فکر و یاسرگرمى باشد حکم آن را مجتهدین حلیت مىدانند . بنابراین اگر این موضوع براى مجتهد مسجل باشد که با چنین تزئینهایى اصل عبادت ضایع نمىشود بلکه این امر سبب و مقدمهاى خواهد بود تا آن کسالتى که در هنگام نمازگزاردن از آن منع شدهایم رفع شود مجتهد آن را نافذ وقابل اجرا خواهد دانست لازم به یادآورى است که بعضى از امور در نصوص آمده است حال ما در قرآن یا در روایات که به هیچ وجه مجتهد نمىتوان روى آن امور دخل و تصرفى براى حلیت ویا حرمت داشته باشد که آن امور از این مقوله خارج است (احکام اولیه) مثل حرمت خمر، قمار و …
نقاشى کردن مسجد
بسیارى ازفقیهان ، نقاشى کردن مسجد را اعم از آنکه نقش ساده و بدون سایه یا برجسته باشد و نیز اعم از آنکه نقش صورت موجودداراى روح یا فاقد روح باشد حرام دانستهاند درمورد اخیر برخى هم قائل به تفصیل شده برآنند که تنها نقاضى صورت موجودات داراى روح ،حرام است ونقش موجودات بىروح مانند گل و گیاه در مسجد مکروه است.
فقها براى اثبات حرمت نقاشى در مسجد به امورى استناد جستهاند .یکى از آنها این است که نقاشى کردن مسجد بدعت است. به علاوه در خبرعمرو بن جمیع آمده است که مىگوید:” از امام صادق(ع) درباره مساجدى که داراى نقش وصورت است پرسیدم امام (ع) فرمود: این کار را دوست نمىدارم ولى در دوران ما ضررى به شما نمىزند اگر عدل برپا بودمىدیدید که در این زمینه چگونه عمل مىشد.”
این روایت علاوه برآنکه از نظر سند داراى اشکال است دلالت روشنى هم بر اثبات حرمت ندارد. از اینرو برخى از فقیهان همچون شهید اول قائل به کراهت نقاشى مساجد شدهاند بویژه آنکه در خبرعلىبن جعفرآمده است که از بردارم امام کاظم (ع) درباره نقشى که در قبله مسجدبا گچ یا رنگ ساخته مىشودپرسیدم امام (ع) فرمود:” مانعى ندارد “ این روایت چه بسا بتواند مفسر خبرعمر وبن جمیع وگویاى این باشد که مقصود از آن روایت بیان کراهت هست ونه حرمت.
با این حال بسیارى از فقیهان ازآن دو حرمت نقاشى مسجد فتواى فقهاى بزرگ گذشته است و در میان آنان کسانى بودهاند که جز در مورد مسائل قطعى فتوا نمىدادهاند و در مدارک احکام شرعى هرگز تسامح نمىنمودهاند معتقدند دستکم بنابر احتیاط وجوبى باید از نقاشى کردن مسجد خوددارى شود بویژه آ ن فتواى به حرمت در کتابهایى نقل شده که مضامین آن معمولا همان مفاد اخبار و روایات است. با آنکه نقاشى مسجد با گل وبوته براساس راى اکثریت فقیهان دستکم مکروه است ولى شاید کمتر مسجدى را بتوان یافت که به گونهاى با گل وبوته نقاشى نشده باشد هر چند برخى از هنرمندان مسلمان در طرحهاى موسوم به “اسلیمى “یا “ اربسک” تلاش کردهاند حضور گل وگیاه را تا اندازهاى کم رنگ کنند.
هنرشناسان هم درباره رمز نهى از نقاشى در مسجد تحلیلهاى گوناگونى ارائه نمودهاند مثلا بورکهارت هنرشناس معروف گفته است وجود نداشتن تصاویر درمساجد از یک سو به معناى برداشتن هرگونه “حضوری” است که ممکن است در مقابل “حضور نامریی” خداوند جلوه کند و از سوى دیگر تاکید بر جنبه تنزیه خداوند است بدین معنا که ذات مقدس او را نمىتوان با هیچ چیز سنجید یک نویسنده مسلمان نیز در این باره گفته است:” اسلام دینى فراتر از مادیات است. در این مکتب رابطه بنده با پروردگار بر اساس تجرد وازهر آنچه که غیرمادى باشد استوار است از اینرو در مساجدتصویر وجود ندارد تا بندگان بدون هیچ واسطهاى چه واسطهبشرى و چه غیر بشرى به خداوندمتصل شوند.”
نصب عکس در مسجد :
درباره نصب عکس در مسجد به خودى خود منعى وارد نشده وحکم نقاشى کردن مسجد را ندارد . هر چند نماز خواندن رو به روى عکس و یا درجایىکه عکس وجود داردحتى اگر روبه روى نمازگزار نباشد مکروه است از اینرو نمازخواندن در مسجدى که در آن عکس نصب شده باشد مکروه است براى رفع کراهت مىتوان هنگام نماز روى عکسها را پوشاند.
منبع: روزنامه رسالت