با آنکه لایه ی اطلاعات رسانه ای و علمی تحقیقی، در باب انتخاب همسر و ازدواج به شدت افزایش پیدا کرده اما هنوز هم بر این باورم که کمتر مفهومی به اندازه ی ازدواج، قربانی عقاید غلط هنجارهای نادرست اجتماعی شده است. در این مقاله قصد داریم به یکی از باورهای توهمی و به شدت غیر واقعی در ازدواج بپردازم. باوری که در میان نسل های قدیم تر به وضوح رواج داشت و خوشبختانه تقریباً از تمام بوته های آزمون ناکام و سرافکنده بیرون آمد و با این وجود، امتداد آن، به اشکال جدید و فرم های دیگر درمیان نسل حاضر هم خود را نشان می دهد! اما این باور غلط چیست؟ باور به اینکه همسر خود بعد از ازدواج تغییر می دهیم و او را با توجه به سلیقه و عقاید خود، به شکل جدیدی که می خواهیم درمی آوریم!!! به نظر می رسد طرفداران این عقیده، انسان را موجودی مانند مجسمه تصور می کنند که از جنس سنگ است و می توان آن را به هر شکل تراش داد! یا به شکل یک عروسک مومی می بینند که می توانند به راحتی تغییر شکلش بدهند! و حواس شان نیست که این مجسمه یا عروسک، برخلاف نمونه های دیگر، روح و روان هم دارد و خود، موجودی انتخاب گر است که در شرایط فرهنگی- اجتماعی خاصی رشد کرده و از خود، عقیده و رأی دارد و قبل از ازدواج با آنها، عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی شکل گرفته است. جالب است که در کمتر تعامل یا حتی معامله ای، چنین دیدگاهی اعمال می شود. در بیشتر معاملات، حتی در آنها که سروکار با اشیای بی جان است، ابتدا کالای مورد نظر، عرضه شده و سپس خریدار، آن را مشاهده یا امتحان می کند و اگر مطابق میل و سلیقه اش بود آن را خریداری می کند و اگر نبود منصرف می شود و نهایت تغییری هم که افراد در هنگام معامله برای کالای مورد نظر قائل می شوند، صرفاً محدود به تغییرات ظاهری است اما در ازدواج، با وجود آنکه سروکار با باطن و روح و روان فرد است، طرفین اصرار می کنند که باطن و شخصیت طرف مقابل خود را تغییر دهند و بدیهی است که در برآوردن این خواسته، شکست خواهند خورد.
علل تمایل به تغییر همسر بعد از ازدواج
یکی از اصلی ترین دلایل میل به تغییر دادن همسر، ایده آل گرایی است، بدین معنی که وقتی به دنبال ویژگی های ایده آل و مافوق تصور هستیم و این ویژگی ها را در عالم واقعیت در کسی پیدا نمی کنیم، تصمیم می گیریم با کسی که صرفاً ظاهرش را پسندیده ایم ازدواج کرده و بعد از ازدواج، او را تغییر داده و آن ویژگی آرمانی را در او ایجاد کنیم! کاری که البته غیرممکن است. گاهی هم نوعی ناهوشیاری و داشتن تصورات غلط و موهوم، باعث می شود تصور کنیم بعد از ازدواج، همه چیز به خوبی و خوشی سپری می شود و خصوصیات نامطلوب همسرمان تغییر می کند و خود به خود مطلوب ما می شود. در حالی که تجربه نشان می دهد کلا تغییر، کار سختی است و حتی در شرایطی که افراد با میل و رضایت خود برای تغییر کردن به یک روانشناس متخصص مراجعه می کنند، تا زمانی که خود نخواهند و تلاش نکنند هیچ تغییری در آنها رخ نخواهد داد. داشتن اعتماد به نفس پائین نیز سبب می شود که خود را لایق داشتن همسر مناسب نبینیم و از خواسته های خود کوتاه آمده و راضی به ازدواج با کسی که همتا و مناسب ما نیست شویم، به این امید واهی که بعداً او را تغییر خواهیم داد که البته عکس این حالت هم صادق است، یعنی بعضی اوقات هم اعتماد به نفس کاذب و زیاده از حد باعث می شود برای خود قدرت و توانمندی زیادی قائل باشیم و تصور کنیم با این قدرتی که داریم خواهیم توانست همسر خود را تغییر داده و به فرد مورد علاقه ی خود تبدیل کنیم! که البته در هر دو حالت، وقتی زیر یک سقف رفتیم، می بینیم که به رغم اعتماد به نفس کم یا زیاد ما، حقیقت وجودی طرفین، قویاً بروز کرده و مانع تغییر خواهد شد. بدیهی است دلایل تمایل به تغییر دادن همسر، به این موارد محدود نمی شود، اما مهم اینجاست که این دلایل هر چه باشد، نتیجه یکی است: ازدواج نه تنها تغییردهنده یک طرف، به نفع طرف دوم نیست بلکه حتی فرآیند تغییر را هم آسان تر نمی کند و بر عکس، خصوصیات و ویژگی های نامطلوب را بزرگ تر و برجسته تر نیز می نماید و صفات نهفته را شاخص تر یا آشکارتر می کند.
چه ویژگی هایی قابل تغییر نیستند؟
بسیاری از ویژگی های نامطلوب، قابل تغییرند، ولی نه توسط همسر یا دیگران، بلکه این خود فرد است که می بایست اقدام به تغییر آنها نماید. به همین دلیل تعدادی از روانشناسان، برخی ویژگی هایی را که اغلب قابل تغییر نیستند فهرست کرده اند و توصیه شان این است که به دلیل حاد بودن اثر این ویژگی ها برخود فرد و طرف مقابل، بهتر است از وارد شدن به چنین روابطی کلاً خودداری کنیم، این ویژگی ها به طور مختصر عبارتند از:
-اعتیاد بدین علت که مصرف مواد مخدر و اعتیاد آور، شخصیت را به صورت یک برده در می آورد و قابلیت او را برای درک و احساس کردن به شدت مختل می کند.
-خشم شدید و غیر معمول که باعث می شد دیگران تا آخر عمر، از شخص، وحشت داشته و توسط خشم او کنترل شوند.
-کنترل کنندگی و سخت گیری زیاد، که باعث می شود هرگز احساس آزادی عمل و رفتار و امکان شکوفایی استعدادها و خلاقیت هایمان را نداشته باشیم.
-شکل نگرفتن شخصیت بالغ در فرد که اغلب منجر به عدم مسوولیت پذیری مالی و اقتصادی غیر قابل اعتماد بودن و عدم هدفمندی و بی انگیزگی در طول زندگی می شود.
و البته به این موارد، می توان اختلالات جنسی، داشتن دوران کودکی پر آسیب، دارا بودن روابط التیام نیافته(با همسر یا نامزد قبلی)و… را هم اضافه کرد.
-آیا بعد از ازدواج، زن و شوهر هیچ گونه تغیری نخواهند کرد؟
بعد از تمام این بررسی ها، باید بگویم چرا، تغییر می کنند! منتها این تغییر در اثر ممزوج شدن روح و روان آنهاست نه در اثر اعمال قدرت یا فشار ظاهری یک طرف به طرف دیگر. رابطه جنسی و زناشویی، مانند قانون ظروف مرتبطه، بر روح انسان اثر می گذارد. بدین صورت که همان طور که طبق این قانون، چنانچه دو ظرف با حجم متفاوت مایع را با لوله ای به هم متصل کنیم، سطح مایع از یکی به دیگری منتقل می شود تا بالاخره میزان آن در هر دو به تعادل برسد، در ازدواج نیز، نوعی سرازیر شدن ویژگی های روحی(که گاه با آسیب و گاه با التیام توام است) رخ می دهد. وقتی بین دو نفر تعادل، هم فهمی و هم خوانی وجود نداشته باشد این انتقال، اثر تخریبی بیشتری به دنبال خواهد داشت. به همین دلیل در روایات و احادیث به «هم کفو بودن» زن و مرد در ازدواج بسیار تأکید می شود و روانشناسان و جامعه شناسان هم از بعد علمی و تحقیقی به همین نتیجه رسیده اند. در پایان به گفتن این جمله بسنده می کنم که همسری را انتخاب کنید که قبل از ازدواج، بتوانید او را با تمامیت وجود رفتارها و عقایدش بپذیرید و هرگز به فکر تغییر دادن او نباشید. حیف است که محل آرامش و زندگی زناشویی خود را به میدان مبارزه تبدیل کنید!
منبع: نشریه دنیای زنان، شماره 70